یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

اوباما چهل و چهارمین نفر


اوباما چهل و چهارمین نفر

مروری بر زندگی روسای جمهور امریکا

۱) جرج واشنگتن؛ اولین اولین ها

جرج واشنگتن از یک خانواده کشاورز ویرجینیایی سر برآورد که به اخلاق و آداب اهمیت فراوانی می داد. او در سال ۱۷۵۴ به عنوان سرهنگ دوم در جنگی که نتیجه گسترش نزاع بین هندی ها و فرانسوی ها برپا شده بود، شرکت کرد و سال بعد به عنوان آجودان ژنرال ادوارد بروک با چهار گلوله بر بدن که از تفنگ دو سواره نظام دشمن شلیک شده بود، جان سالم به در برد. جرج در سال ۱۷۵۹ با بیوه یی به نام مارتا دندریج ازدواج کرد و در ۱۷۷۵ به سرفرماندهی ارتش رسید و از گروهی از مردم مسلح به کمک دولت های فرانسه و اسپانیا ارتش بزرگی ساخت که نهایتاً موفق به شکست نیروهای بریتانیایی در جنگ انقلابامریکا شدند. واشنگتن از مهم ترین چهره های تاریخ ایالات متحده است. نقش او به خصوص در کسب استقلال برای مستعمرات امریکایی و سپس متحد کردن آنها زیر پرچم حکومت فدرال ایالات متحده قابل توجه است. او معتقد بود کشور با وجود کنفدراسیون های مختلف راه به جایی نخواهد برد بنابراین برای تدوین قانون اساسی ایالات متحده مشارکت فراوانی داشت و پس از تصویب این قانون به سال ۱۷۸۷، کالج انتخاباتی ایالات متحده او را به اتفاق آرا به عنوان نخستین رئیس جمهور امریکا برگزید.

سیاست خارجی جرج واشنگتن بر مبنای عدم دخالت در دیگر کشورها بود چراکه عقیده داشت ایالات متحده هنوز به قدرت کافی برای به راه انداختن جنگ در دنیا نرسیده است. واشنگتن در دسامبر ۱۷۹۹ به دلیل عفونت شدید گلو و نای درگذشت.

۲) جان آدامز؛ اولین ساکن کاخ سفید

آدامز متولد ایالت ماساچوست و از دانش آموختگان رشته حقوق دانشگاه هاروارد بود. گرچه خیلی ها او را بیشتر فیلسوف می دانند تا سیاستمدار ولی آدامز در دوره های اول و دوم کنگره از طرفداران سرسخت استقلال به شمار می رفت. همچنین بین سال های ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۷ او به عنوان اولین معاون رئیس جمهور امریکا خدمت کرد. در زمان ریاست جمهوری او جنگ های بریتانیایی ها با فرانسوی ها دردسر بزرگی برای امریکا ایجاد کرده بود. آدامز فرستاده یی به فرانسه فرستاد ولی آنها برای گفت وگو درخواست رشوه کردند بنابراین کنگره به او بودجه داد تا ارتش تشکیل دهد و فرانسویان را از خاک امریکا بیرون بیندازد. جان آدامز اولین رئیس جمهور امریکا بود که داخل کاخ سفید امریکا در واشنگتن دی سی که در سال ۱۸۰۰ تکمیل شده بود، به ریاست پرداخت. او در یکی از نامه هایش به همسرش درباره اتاق های تکمیل نشده کاخ سفید نوشت؛ «دعا کردم تا خداوند نعمت هایش را به این کاخ ارزانی دارد چرا که مردانی درستکار در اینجا حکمرانی خواهند کرد.»

۳) توماس جفرسون؛ رئیس خاموش

جفرسون یکی از متفکران اصلی و بنیانگذاران امریکا و نویسنده اصلی اعلامیه استقلال ایالات متحده است. او وارث ثروتی فراوان از پدر و موقعیت اجتماعی بی نظیر از مادرش بود که هم حقوق خوانده بود و هم اهل ویرجینیا بود. قلم او را بسیار بهتر از سخنوری اش ذکر کرده اند به طوری که او را «عضو خاموش» کنگره می نامیدند. جفرسون وزیر خارجه کابینه واشنگتن بود ولی علاقه اش به انقلاب فرانسه و گرایش به سمت رقیبی قدرتمند چون فرانسوی ها موجب کنارگذاشتنش از هیات دولت شد. دوران ریاست جمهوری او با جنگ های ناپلئون همزمان شده بود ولی او از درگیر شدن در این کشورگشایی دوری کرد. دموکراسی جفرسونی به نام وی نامگذاری شده است. در اوج درگیری های حزبی در سال ۱۸۰۰ توماس جفرسون در یک نامه محرمانه نوشت؛ «من در حضور خدا سوگند خورده ام که دشمن همیشگی هرگونه خودکامگی در اندیشه بشر باشم.» جفرسون در مانتیسلو بازنشسته شد تا بتواند زمان بیشتری برای فکر کردن درباره طرح های بزرگش برای دانشگاه ویرجینیا داشته باشد. یک اشراف زاده فرانسوی بیان داشت؛ «او خانه و اندیشه اش را در بلندی قرار داده است که از آنجا می تواند جهان را با دید دیگری ببیند.» وی در ۴ جولای۱۸۲۶ از دنیا رفت.

۴) جیمز مدیسون ؛ سیب پلاسیده امریکایی

جیمز مدیسون را بیشتر به خاطر جثه کوچک و نحیفش می شناسند و به او لقب «سیب پلاسیده» داده اند. او هم اهل ویرجینیا و دانش آموخته رشته های تاریخ و حقوق بود و به همراه جان جی و الکساندر همیلتون نویسنده مقالات فدرالیست و از پدران قانون اساسی ایالات متحده امریکا به شمار می رود. دوستی نزدیکش با رئیس جمهور پیش از خود باعث شده بود وی تجربه ریاست بر وزارت خارجه امریکا را در کارنامه کاری خود به ثبت برساند. مدیسون در حالی اولین دور حضور خود را در این سمت به پایان رساند که کشورش به دلیل افزایش تنش ها با انگلیس در آستانه یک جنگ قرار داشت. او در سال ۱۸۱۲ با پیروزی بر «دی فیت کلینتون» رقیب فدرالیست خود بار دیگر رئیس جمهور امریکا شد، اما نتوانست در بسیج نیروهای مختلف امریکا علیه حملات انگلیسی ها توفیقی حاصل کرده و در نهایت با ورود نیروهای بریتانیا به واشنگتن در سال ۱۸۱۴ مجبور به فرار به ویرجینیا شد. در همان سال، معاهده گنت به جنگ پایان داد.

۵) جیمز مونرو ؛ مخالف نفوذ اروپا

جیمز مونرو پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده و چهارمین نفر از ویرجینیا است که به این سمت رسیده است. مونرو از یاران نزدیک توماس جفرسون و از جمله دیپلمات هایی بود که از انقلاب فرانسه حمایت کرده بودند. او در جنگ ۱۸۱۲ تحت فرمان جیمز مدیسون سمت های دبیر جنگ و دبیر دولت (وزارت امور خارجه) را به عهده داشت و نقشی کلیدی بازی کرد. در طول دوران او میسوری ایالتی برده دار اعلام شد. سیاست های او ضد فدرالیستی بودند و کابینه او فراجناحی و قدرتمند بود. او به شدت مخالف دخالت اروپا در قاره امریکا بود و «دکترین مونرو» یعنی سیاست خارجی امریکا مبنی بر مخالفت با گسترش نفوذ اروپا در نیمکره غربی، ۲۰ سال پس از مرگ او مشهور شد. گرچه مونرو از اعضای قدیمی حزب دموکرات- جمهوریخواه بود، در دوران ریاست جمهوری اش از تحزب دوری کرد. شهر مونروویا پایتخت کشور آفریقایی لیبریا به نام جیمز مونرو نامگذاری شده است.

۶) جان کوئینسی آدامز ؛ پسر یک رئیس جمهور

جان کوئینسی آدامز متولد ایالت ماساچوست و فرزند جان آدامز دومین رئیس جمهور ایالات متحده امریکا است. او به عنوان کاردار سفارت به هلند و پرتغال فرستاده شد. بعد پدرش در پی توصیه جرج واشنگتن او را به پروس فرستاد. آدامز در سال ۱۸۰۲ در مجلس سنای ماساچوست انتخاب شد و به طور رسمی کارش را در زمینه سیاست آغاز کرد. او در دوره ریاست جمهوری جیمز مونرو وزیر امور خارجه بود و کشمکش او با نامزد دموکرات ها در این دوره و دوره بعدی از مشهورترین رقابت های سیاسی ریاست جمهوری امریکا محسوب می شود.

۷) اندرو جکسون؛ منتخب واقعی مردم

جکسون اهل کارولینا بود و از جمله روسای جمهوری امریکا است که دارای سوابق نظامی بوده و توانستند در این عرصه به موفقیت های چشمگیری دست یابند. او بر خلاف روسای جمهور قبلی تقریباً با رای قاطع مردم (نه الکترال ها و کنگره) انتخاب شد. جکسون در جوانی وکیلی چیره دست بود و در ماجرایی عجیب، مردی را که به زنش نظر داشت در یک دوئل از پای درآورده بود. او در سال ۱۸۱۲ هم با شکست انگلیسی ها در نیواورلئان سرداری فاتح لقب گرفت و در اولین پیامش بعد از رسیدن به ریاست جمهوری از کنگره خواست کالج های الکترال را برای همیشه حذف کنند. به او به دلیل ایستادگی بر عقایدش لقب «درخت گردوی پیر» داده بودند.

او در دوران ریاست جمهوری خود با اجرای برنامه های بی سابقه اصلاحی، دفتر ریاست جمهوری را در امریکا صاحب قدرت و جایگاه ویژه یی کرد.

۸) مارتین فان بورن ؛ تنها هلندی کاخ سفید

اجداد فان بورن، هلندی بودند و پدرش کشاورزی میخانه دار بود. فان بورن نیویورکی بود و حقوق خوانده بود. اگرچه در دوره اول زمامداری اندرو جکسون پیشنهاد وی برای ریاست بر وزارت امور خارجه امریکا را نپذیرفت، اما بعدها روابط نزدیکی با وی برقرار کرد، مشاور امین او شد و نقش مهمی را در برنامه های جکسون عهده دار شد. بورن در دوره دوم ریاست جمهوری جکسون به سمت معاونت وی ارتقا یافت و در سال ۱۸۳۷ نیز جای او را در کاخ ریاست جمهوری امریکا گرفت. دوره ریاست او با رکود اقتصادی همزمان شد و فان بورن سیاست های ضدتورمی پیشه کرده بود و دنبال کم کردن هزینه ها و تمرکز اعتبارات در دست دولت بود که به همین دلیل در دوره بعدی شکست خورد و با قدرت وداع کرد.

۹) ویلیام هنری هریسون ؛ اشراف زاده یی از ویرجینیا

ویلیام هنری هریسون متولد ایالت ویرجینیا بود. حقوق و پزشکی خوانده بود و به شدت الکلی بود ولی ناگهان نظامی شد و در جنگ های ۱۸۱۲ به فرمانده یی بالیاقت تبدیل شد. حزب «ویگ» از محبوبیت وی استفاده کرد و هریسون در حالی که ۱۵۰ هزار رای مردمی کمتر از رقیبش داشت با آرای الکترال به کاخ سفید رسید و به مردم قول داد حرف آنها را گوش کند اما یک ماه بعد به دلیل ابتلا به ذات الریه از کاخ سفید به دیار باقی کوچ کرد و اولین رئیس جمهوری شد که در کاخ سفید با زندگی وداع کرده است.

۱۰) جان تایلر؛ سمبل مخالفت با همه

جان تایلر اهل ویرجینیا و دانش آموخته رشته حقوق بود. نمایندگی سنا و فرمانداری ویرجینیا هم در کارنامه او ثبت شده است. او که در زمان زمامداری هریسون با حمایت «ویگ ها» توانسته بود به سمت معاونت وی دست یابد، پس از مرگ او بر جایش تکیه زد. نظرات ساختارگرایانه وی بعدها زمینه شکاف میان جناح «هنری کلی» در حزب ویگ را با سایر اعضای این حزب فراهم آورد و باعث شد او را از حزب بیرون کنند و تمام اعضای کابینه اش به استثنای یک وزیر استعفا بدهند. بزرگ ترین دستاورد تایلر در دوران ریاستش حمایت از پیمان «وبستر- آشبورتون» با انگلیس بود.

۱۱) جیمز پولک؛ زمینه ساز جنگ های داخلی

جیمز ناکس پولک اهل کارولینای شمالی و علاقه مند به تحصیل و مردی کاری بود که حقوق خوانده بود و به عنوان معاون نامزد دموکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۴۴ مطرح بود، اما زمانی که فان بورن از این حزب روی گرداند، دموکرات ها در کنوانسیون خود از پولک به عنوان نامزد خود در انتخابات حمایت کردند. ویگ ها او را مسخره می کردند ولی دموکرات ها او را عامل توسعه می دانستند. او توانست بر هنری کلی نامزد ویگ ها در انتخابات سال ۱۸۴۴ چیره شود. پولک یکی از حامیان سرسخت دکترین مونرو بود. او جنگی را در ایالت مکزیکو ترتیب داد که توانست از آن سربلند بیرون آید. گرچه همین فتوحات او باعث ایجاد شکاف بین شمال و جنوب و زمینه ساز جنگ های داخلی در امریکا شد.

۱۲) زاکاری تیلور ؛ حکایت آن لیوان شیر

نام تیلور در تاریخ امریکا به عنوان پایان دهنده جنگ ایالت های شمالی این کشور در سال ۱۸۴۷ ثبت شده است. او به عنوان یکی از ژنرال های ویرجینیایی ارتش هرگز برای ورود به رقابت های انتخاباتی تلاش نکرد، اما اختلافات فزاینده وی با پولک باعث شد ویگ ها روی او به عنوان نامزد خود در برابر نامزد رقیب از حزب دموکرات سرمایه گذاری کنند. تیلور در این رقابت پیروز شد. وی در جریان اوج گیری مباحث برده داری که به مصالحه ۱۸۵۰ ختم شد، موضع سرسختانه یی را علیه برده داری اتخاذ کرده بود. دست سرنوشت او را هم از کاخ سفید به آن جهان فرستاد و او در جشن های پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری بعد از نوشیدن شیر بیمار شد و رفت.

۱۳) میلارد فیلمور ؛ حقوقدانی که عاشق شد

میلارد فیلمور آخرین عضو حزب ویگ بود که توانست به ریاست جمهوری امریکا برسد. او که در دوران مدرسه عاشق خانم معلمش شده بود و با او ازدواج کرده بود، نیویورکی بود و حقوق خوانده بود. فیلمور پس از مرگ تیلر در سال ۱۸۵۰ در جای وی نشست. وی با ویگ های طرفدار جنوب روابط نزدیکی برقرار کرد و به یکی از حامیان مصالحه ۱۸۵۰ تبدیل شد. فیلمور در تلاش برای جلب حمایت ویگ ها برای شرکت در انتخابات سال ۱۸۵۲ شکست خورد و چهار سال بعد به عنوان نامزد حزب امریکایی ها که درصدد اتحاد کشور علیه انگلیسی ها بودند، بخت خود را بار دیگر آزمود. وی یکی از مخالفان «آبراهام لینکلن» در جریان جنگ داخلی امریکا بود.

۱۴) فرانکلین پیرس؛ مسامحه جواب نمی دهد

پیرس به مدد اعتبار پدرش در حزب دموکرات امریکا به سرعت ارتقای مقام یافت. پیرس به عنوان یکی از مخالفان گرایش های ضدبرده داری در حزب دموکرات بیش از پیش کسب وجهه کرد، تا اینکه توانست در انتخابات سال ۱۸۵۲ به عنوان نامزدی این حزب دست یابد. وی در این انتخابات بر نامزد ویگ ها چیره شد. او که اهل نیوهمپشایر ویک سیاستمدار دانش آموخته بود، سیاست حزب متبوع خویش را در مورد مسامحه برابر جنوب ادامه داد، اما ناکامی هایش در سیاست های خارجی و داخلی وی را از نامزدی مجدد انتخابات بعدی بازداشت.

۱۵) جیمز بوکانن؛ تنها رئیس مجرد

بوکانن هم حقوق خوانده بود و سابقه پنج دوره نمایندگی مجلس و سفارت در روسیه و نمایندگی سنا را هم داشت. از او به عنوان یکی از سه رئیس جمهور بدنام امریکا نام برده می شود. وی تنها رئیس جمهور متولد ایالت پنسیلوانیا و همچنین تنها رئیس جمهوری امریکا است که در دوران تصدی اش در دولت مجرد باقی ماند. وی ریاست وزارت امور خارجه امریکا در دوران زمامداری پولک و فرستاده امریکا به بریتانیا در دوران تصدی پیرس را در کارنامه کاری خود داشت. بوکانن در انتخابات سال ۱۸۵۶ «جان فریمونت» از حزب جمهوریخواه و «میلارد فیلمور» رئیس جمهور اسبق از حزب امریکایی ها را شکست داد و رئیس جمهور امریکا شد. بحران در زمینه برده داری او را با مشکلاتی مواجه کرد و بوکانن در حالی که از جدایی طلبی جنوبی ها حمایت نمی کرد، با این موضوع که دولت فدرال می تواند در این زمینه مثمر ثمر واقع شود نیز موافق نبود.

۱۶) آبراهام لینکلن؛ اولین رئیسی که ترور شد

آبراهام لینکلن به عنوان نخستین رئیس جمهور از حزب جمهوریخواه امریکا انجام وظیفه کرد. امروز او بدین جهت شهره است که به تاریخ برده داری در امریکا خاتمه داد و ایالات متحده امریکا را با نظارت بر مسائل مربوط به جنگ طی جنگ داخلی امریکا پابرجا نگه داشت. لینکلن باید برای حفظ امریکا برده داری را نابود می کرد و این کار را با اعلامیه آزادی بردگان و متمم سیزدهم قانون اساسی ایالات متحده به انجام رساند. او شخصاً مسوولیت «بازسازی» را به عهده گرفت و در پی این بود که هرچه سریع تر کشور را دوباره یکپارچه سازد. «جمهوریخواهان تندرو» که طرفدار سیاست های سختگیرانه تر بودند با او به مخالفت برخاستند. تاریخ نویسان بر این باورند که این مرد اهل کنتاکی بر نهادهای سیاسی و اجتماعی امریکا تاثیری ماندگار برجای نهاد به ویژه اینکه این روال را در پیش گرفت که تمرکز قدرت را در دولت فدرال افزایش دهد و از قدرت دولت های ایالتی بکاهد. اعتبار او مدیون نقش در تعریف مسائل بزرگ و مهم، سازماندهی جنگ داخلی و پیروزی در آن، از بین بردن برده داری، تجدید نظر در ارزش های ملی، تشکیل حزب سیاسی نوین و حفظ امریکا است. جان ویلکز بوت یک هنرپیشه مشهور، قصد ربودن رئیس جمهور را داشت تا در عوض آزادی اش خواهان آزاد کردن زندانی های هم پیمان شود. اما در ۱۱ آوریل ۱۸۶۵ لینکلن در خارج از کاخ سفید سخنرانی ایراد و از دادن حق و حقوق سیاهان دفاع کرد.

این امر خشم بوت را برانگیخت و در نتیجه نقشه اش را برای ربودن لینکلن تغییر داد و تصمیم گرفت او را ترور کند و این کار را هم در تئاتر فورد و سه روز بعد عملی کرد و با شلیک گلوله یی به سر بلندقامت ترین رئیس جمهور امریکا او را به قتل رساند. لینکلن در تمام عمرش از افسردگی بالینی رنج برد. طی یک دوره بسیار سخت که به علت مرگ نامزدش بود، در سال ۱۸۳۵ دوستان صمیمی اش از ترس اینکه مبادا او دست به خودکشی بزند همواره مراقبش بودند. او در نامه معروفی به آموزگار پسرش نوشته است؛ «به فرزندم بیاموزید در مدرسه بهتر این است که مردود شود، اما با تقلب به قبولی نرسد. به او یاد دهید که با ملایم ها ملایم و با گردنکش ها، گردنکش باشد. به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه خلاف او حرف بزنند و او را مسخره کنند. به او یاد دهید همه حرف ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد، انتخاب کند. به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند. اما قیمت گذاری برای دل بی معنا است.»

۱۷) اندرو جانسون ؛ کابوس یک استیضاح

جانسون به عنوان معاول لینکلن پس از مرگ وی در حالی عهده دار اداره امور امریکا شد که فاقد مهارت های سیاسی سلفش بود. وی اهل کارولینای شمالی و از نظر سیاسی به عنوان یک دموکرات معتقد به ایده های جکسون شناخته می شد و طرفدار سرسخت سیاست «زمین برابر» بود. پیگیری سیاست های لینکلن با وجود حضور اکثری جمهوریخواهان در مجلس سنای امریکا کار ساده یی نبود. جمهوریخواهان تندرو تلاش می کردند با گذراندن لایحه های مختلف، عزل و نصب های جانسون را زیر سوال ببرند. تنش میان جانسون و مجلس سنا با تلاش جمهوریخواهان برای استیضاح وی به اوج خود رسید.

۱۸) اولیسه سیمون گرانت؛ زمامدار کابینه فاسد

جمهوریخواهان گرانت اهل اهایو را به عنوان نامزد به کاخ سفید فرستادند و دوران ریاست جمهوری او در حالی آغاز شد که بسیاری از وی به عنوان یکی از بانیان پایان جنگ داخلی نام می بردند. گرانت از ابتدای دوران زمامداری اش نشانه هایی از عدم صلاحیت خود به عنوان رئیس جمهور امریکا بروز داد. کابینه وی بسیار ضعیف بود و بسیاری از دوستان و نزدیکان صمیمی وی نیز فاسد بودند. انعقاد پیمان لندن در سال ۱۸۷۱ مهم ترین دستاورد وی در سیاست خارجی محسوب می شود. گرانت در انتخابات سال ۱۸۷۲ بار دیگر بر رقبای خود از حزب دموکرات و جمهوریخواه لیبرال چیره شد. رسوایی های اختلاس در سال ۱۸۷۳ که یاران گرانت متهمان اصلی آن بودند، دولت وی را با بحرانی جدی مواجه ساخت.

۱۹) راثرفورد هیس ؛ فقط همان یک رای

انتخاب هیس برای سومین بار به عنوان فرماندار اهایو زمینه جلب توجه جمهوریخواهان را به وی فراهم آورد. انتخاب وی به عنوان رئیس جمهور امریکا در سال ۱۸۷۶ با بحث و شبهات زیادی همراه بود. وی با اختلاف یک رای الکترال بر رقیبش پیروز شد. اما وعده های هیس برای مصالحه با جنوب باعث شد افکار عمومی امریکا نسبت به نتایج این انتخابات سختگیری نکرده و آن را بپذیرد.

۲۰) جیمز آبرام گارفیلد؛ باز هم ترور

گارفیلد به علت توانایی هایش در امور پارلمانی و مهارت های بی بدیل اش در سخنوری به سرعت مورد توجه جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان امریکا قرار گرفت. او هم اهل اهایو بود و در سال ۱۸۸۰ با وجود پیروزی اش در انتخابات سنا، ترجیح داد دعوت حزب جمهوریخواه را برای نامزدی این حزب در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری بپذیرد. گارفیلد در این انتخابات بر وینفیلد اسکات هانکوک از حزب دموکرات چیره شد، اما یک سال بعد در واشنگتن ترور شد و درگذشت.

۲۱) چستر آلن آرتور؛ دار و دسته های نیویورکی

آرتور که اهل ورمونت بود پسر پدری بود که از مبلغان فرقه مسیحی «باپتیست» به حساب می آمد که از ایرلند به امریکا آمده بودند. او در سال ۱۸۷۱ از سوی گرانت به سمت تحصیلدار بندر نیویورک منصوب شد. این سمت زمینه حمایت گسترده گروه نیویوریکی ها را به نفع وی فراهم آورد، اما هیس در سال ۱۸۷۷ خواستار تحقیق در فعالیت های این گروه شد و یک سال بعد آرتور از سمت خود معلق شد. پس از مرگ گارفیلد، آرتور که معاونت وی را برعهده داشت، رئیس جمهور امریکا شد. وی در پی از دست دادن حمایت گروه نیویورک و ناکامی در جلب حمایت اصلاح طلبان از نامزدی برای انتخابات سال ۱۸۸۴ بازماند. او دو سال پس از برگزاری این انتخابات در نیویورک درگذشت.

۲۲ ـ ۲۴) گراور کلیولند؛ رویارویی با بریتانیایی ها

کلیولند در سال ۱۸۸۴ توانست حمایت دموکرات ها را برای نامزدی در انتخابات جلب کند. او که اهل نیوجرسی و دانش آموخته حقوق بود اگرچه در میان افکار عمومی امریکا از محبوبیت بالایی برخوردار نبود، اما در انتخابات ۱۸۸۴ با جلب نظر جمهوریخواهان مستقل به ریاست جمهوری امریکا رسید. وی چهار سال بعد رقابت برای کسب مجدد این جایگاه را به «بنیامین هریسون» از حزب جمهوریخواه واگذار کرد اما در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر توانست وارد کاخ ریاست جمهوری شود. پیروزی در نزاع مرزی با انگلیس در ونزوئلا از جمله دستاوردهای وی در سیاست خارجی بود.

۲۳) بنیامین هریسون؛ ترویج کننده امپریالیست

نوه ویلیام هنری هریسون نهمین رئیس جمهور امریکا بود. بنیامین هریسون اهل اهایو و حقوق خوانده بود و در انتخابات ۱۸۸۸ به عنوان نامزد جمهوریخواهان شرکت کرد و با کسب ۲۳۳ رای الکترال بر کلیولند چیره شد. بزرگ ترین دستاورد سیاست خارجی هریسون حمایت وی از بلین وزیر امور خارجه وقت بود که ایده هایش در اداره امور وزارت خارجه امریکا زمینه های قدرت امپریالیستی این کشور را نوید می داد.

۲۵) ویلیام مک کینلی؛ ترور، قانقاریا و...

بیست وپنجمین رئیس جمهور ایالات متحده هم اهل اهایو بود و باز هم مثل خیلی از اسلافش حقوق خوانده بود. او هفتمین فرزند از ۹ فرزند ویلیام و نانسی مک کینلی بود و در ۲۷ سالگی با ایدا ساکستون که دختر یک بانکدار بود، ازدواج کرد. در روز ششم سپتامبر ۱۹۰۱، لئون زولگش که تحت تاثیر آشوب طلبانی مانند اما گلدمن و الکساندر برکمن قرار داشت، دو گلوله به وی شلیک کرد و مک کینلی در اثر قانقاریا که توسط جراحات حاصله ایجاد شده بود در روز ۱۴ سپتامبر ۱۹۰۱ در بوفالو درگذشت. آخرین جمله او هنگام مرگ چنین بود؛ «این راه خداست. کار های او به پایان خواهند رسید، نه کار های ما.» قاتل وی که از کار خود پشیمان شده بود، در ۲۹ اکتبر همان سال در زندان آبورم با صندلی الکتریکی اعدام شد.

۲۶) تئودور روزولت؛ نوبل را بگیر و برو

درخشان ترین دستاورد این نیویورکی میان سایر رئیس جمهورهای امریکا این بود که وی توانست اولین جایزه نوبل را برای امریکایی ها به ارمغان آورد.

وی که در دور دوم ریاست مک کینلی در کاخ سفید امریکا معاونت وی را برعهده داشت، پس از ترور او قدرت را در این کشور به دست گرفت. روزولت در تاریخ سیاست خارجی امریکا نیز دستاوردهای بی سابقه یی را به ثبت رساند. وی اجازه تحریک شورش در پاناما را صادر کرد تا از اعتراض ها و کارشکنی های کلمبیا در کانال پاناما خلاصی یابد. او همچنین با میانجیگری در جنگ روسیه و ژاپن به حفظ توازن قدرت در شرق کمک کرد. همین موضوع باعث شد وی اولین امریکایی باشد که جایزه نوبل را دریافت می کند.

۲۷) ویلیام هوارد تافت؛ رئیسی که رئیس بود

ویلیام تافت تنها رئیس جمهوری بود که همزمان ریاست دیوان عالی عدالت را نیز به عهده داشت. او که زاده اهایو و دانش آموخته حقوق از دانشگاه ییل بود، ریاست کمیسیون فیلیپین را پس از استیلای امریکا بر این کشور از مک کینلی دریافت کرد. تافت در آرام کردن مردم این کشور مهارت خاصی داشت. وی توانست اوضاع اقتصادی این کشور را سامان دهد و مشکل زمین های متعلق به کلیسا را حل و فصل کند. وی که دست پرورده روزولت بود، توانست در انتخابات ۱۹۰۸ رقیب دموکرات خود را که سه دور شکست برابر جمهوریخواهان را تجربه کرده بود، مغلوب کند. با وجود پایبندی تافت به سیاست های روزولت، وی از حمایت جناح ترقی خواهان در حزب متبوعش محروم شد. این وضعیت زمینه تردیدهای وی را در تصمیم گیری هایش فراهم آورد و موجب شکست وی در رقابت های انتخاباتی سال ۱۹۱۲ شد.

۲۸) توماس وودرو ویلسون؛ بنیانگذار جامعه ملل

ویلسون هم اهل ویرجینیا بود و در پرینستون حقوق خوانده بود اما در سال ۱۹۱۹ دچار یک نوع بیماری شد که موجب فلج شدن وی شد و فعالیت هایش محدود شدند. مهم ترین ابتکار وی ایجاد جامعه ملل پس از پایان جنگ جهانی اول بود که دارای ۱۴ ماده بود. این پیمان اگرچه چندان نتیجه بخش نبود و حتی خود امریکا نیز به آن نپیوست، ولی زیربنای ایجاد سازمان ملل متحد پس از پایان جنگ جهانی دوم شد.

وحید نمازی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.