جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اگر می توانید مثل و مانندش بیاورید


اگر می توانید مثل و مانندش بیاورید

«نظم قرآن به گونه‌ای است که نه می توان نثری مانند آن یافت و نه شعری. بنابراین یکی از وجوه قرآن نظم مخصوص قرآن است به این معنا که خداوند متعال قرآن را از ساختاری اختصاصی برخوردار …

«نظم قرآن به گونه‌ای است که نه می توان نثری مانند آن یافت و نه شعری. بنابراین یکی از وجوه قرآن نظم مخصوص قرآن است به این معنا که خداوند متعال قرآن را از ساختاری اختصاصی برخوردار ساخته که عادت عرب بر چنان ساختاری جریان نداشته است و در کنار این خصوصیت رتبه‌ای از فصاحت بدان بخشیده است که معجزه است. اکنون به نمونه‌هایی از نظم قرآنی اشاره می کنیم:

۱) هماهنگی لفظ غریب و معنای غریب

مثال: خداوند در آیه ۸۵ سوره مبارک یوسف در وصف حالت یعقوب (ع) که ایشان بر حضرت یوسف (ع) تأسف می‌خورد از کلمات غریبه استفاده می کند زیرا این حال حضرت یعقوب (ع) در نظر پسرانش بسیار غریب و دور از ذهن بود. «قالوا تالله تفتئوا تذکر یوسف حتی تکون حرضا». (فرزندان) به او گفتند: به خدا قسم تو آنقدر دائم یوسف را یاد می‌کنی تا (از غصه فراقش) مریض شوی یا خود را به هلاکت سپاری». بنابراین غریب‌ترین الفاظ قسم را که «ت» باشد و نسبت به باء و واو کمترین استعمال را دارد می‌آورد. فعل کان نسبت به افعال همردیف خود و لفظ «حرضا» نسبت به لفظ «الهلاک» کمترین استعمال را دارند.

۲) نقش حرکات کوتاه درمعنا

دو لفظ «یبدا» در آیه ۴سوره یونس و «یبدیء» در آیه سوره عنکبوت برخلقت دلالت می‌کنند. برخی گفته‌اند «یبدا» در آیه موردنظر بر آفرینش و خلقت ابتدایی دلالت می‌کند و «یبدی» بر اعاده و تکرار آفرینش دلالت می‌کند. برای اطلاع بیشتر به کتاب «اعجاز البیانی و دلایل الربانی» از «صلاح عبدالفتاح الخالدی» مراجعه فرمایید.

۳) نقش صداهای بلند در معنا

دو لفظ «الثم» و «الاثام» هر دو مصدر هستند که در قرآن به کار رفته است ولی «اثم» به معنای سخن یا عملی است که خدا آن را حرام کرده است و انجام آن موجب عقاب الهی می‌شود اما «اثام» بیانگر گناه مضاعفی است که موجب تشدید عذاب و عقاب می‌گردد و بر گناهان کبیره اطلاق می‌گردد.

۴) هماهنگی الفاظ با صداها

۴-۱ ) «غلقت» در آیه «غلقت‌الابواب» با صوت و موسیقی خود صدای حاصل از بسته‌شدن زیاد درهای خانه و قفل شدن آنها توسط زلیخا را در ذهن تداعی می کند.

۴-۲) در آیه «وفی ذلک فلیتنافس المتنافسون» حالت نفس نفس زدن در این آیه کاملاً واضح است و در ذهن تداعی می‌گردد.

۴-۳) آهنگ لفظ «لیبطئن» در آیه «و ان منکم و ان لمن لیبطئن» به خوبی هماهنگ با معنای آن یعنی کندی حرکت و دست به دست کردن می‌باشد. آیه می‌فرماید بعضی از شما برای رفتن به جنگ دست به دست می‌کنید.

۵) ترادفات در قرآن

دانشمندان علوم قرآنی در مورد وجود الفاظ مترادف در قرآن اختلاف نظر داشته‌اند. از طرفی گروه زیادی از محققین وجود مترادفات را در قرآن نفی نموده‌اند.

۵-۱) دو لغت «حلم» و «رؤیا» که در ظاهر با هم مترادف و به معنی خواب می‌باشند ولی حقیقت این است که حلم به معنای خواب پریشان و رؤیا همان رؤیای صادقه و خوابی است که به حقیقت می‌پیوندد. «افتونی فی رؤیای ان کنتم للرؤیا تعبدون». درباره رؤیایم نظر دهید اگر به تعبیر رؤیا می‌دانید «یوسف/۴۲- «قالوا اضغاث احلام و ما نحن بتأویل الاحلام بعالمین». گفتند اینها خوابهای آشفته است و ما از تأویل خواب آگاه نیستیم.» یوسف/۴۴

۵-۲) «ان‌الذین کذبوا بآیاتنا و استکبروا عنها لاتفتح لهم ابواب اسماء و لایدخلون الجنه حتی یلج الجمل فی سم‌الخیاط»، آیه می‌فرماید محال بودن و سخت‌بودن ورود کافران به بهشت همچون محال بودن عبور کردن شتر از سر سوزن است. نکته اینجاست که کلمه «یلج» مترادف با «یرد» می‌باشد به معنای وارد شدن. و «جمل» نیز با «ابل» مترادف است به معنای شتر. اما در آیه از آن کلماتی استفاده شده که حرف «جیم» در آنها وجود دارد و این امر از جهت هماهنگی موسیقی با معناست. از نظر موسیقی تلفظ حرف جیم برای عربها بسیار مشکل است. از نظر معنا نیز موضوع آیه سخت و محال بودن ورود کافران به بهشت است که آن را به سخت بودن ورود شتر از سر سوزن تشبیه کرده است.

۵-۳) «و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا» در این آیه برای اعمال مکان فرض شده است (تجسیم). همچنین از فعل حرکتی نیز استفاده شده است زیرا خداوند می‌فرماید ما (خدا و فرشتگان) آمدیم [تحریک تخیل] به سوی اعمال کافران و عملشان را به خاک ریز پخش شده تبدیل کردیم. منظور محال بودن پذیرش اعمال کافران می‌باشد. شاهد در این آیه هباء است که مترادفات بسیار دارد از جمله : طینه، یعنی خاکی که آب زیاد خورده و گل شده است. نقع، یعنی خاکی که کمی آب خورده و گلوله گلوله شده است. تراب خاک باغچه‌ای است که خشک باشد. غبار کمی غلیظ‌تر از هباء است و هباء خاک‌ ریزی است که در پرتو نور دیده می‌شود. خداوند برای رساندن این مفهوم که اعمال کافران ذره‌ای ارزش ندارد از لفظ «هباء» استفاده کرده است.