شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به عقاید و افکار فتحعلی آخوندزاده


نگاهی به عقاید و افکار فتحعلی آخوندزاده

تورقی مختصر در زندگی فتحعلی آخوندزاده به همراه بیان مولفه های مهم فکری ویٰ مسئله ای است که در این نوشتار دنبال شده است

● تولد، خاندان و تحصیلات

فتحعلی آخوندزاده یا آخوندوف از دگراندیشان معروف قرون اخیر ایران است. وی اگر چه متولد آذربایجان است ولی اصالتا فارس زبان بوده و اهل رشت می‌باشد. به‌تعبیر خود نژادش از «پارسیان» و اجدادش از «طوایف فُرس»اند. جد وی حاجی احمد نام دارد که از رشت به آذربایجان آمد و در آنجا ساکن شد. پدرش محمد تقی نام داشت که در آذربایجان متولد شد. او با زنی اهل مراغه به نام نعناع خانم ازدواج کرد و فتحعلی حاصل این ازدواج بود.

میرزا محمد تقی در جوانی کدخدای خامنه بود و در سال ۱۸۱۱م که عزل می شود، برای تجارت به تخو رفته و در این شهر با برادرزاده حاج علی اصغر ازدواج می کند و در سال۱۲۲۸ق( ۱۸۱۲م) فتحعلی متولد می‌شود. پس از دو سال پدرش به خامنه باز می‌گردد و در آنجا با زنی اهل خامنه ازدواج می‌کند. از آنجا که زنان محمد تقی با هم سازش نداشتند، فتحعلی با مادرش نزد عموی مادرش یعنی حاجی علی اصغر که در مشکین شهر اردبیل ساکن بوده است، می‌رود.

فتحعلی تحصیلات ابتدایی را نزد عموی مادرش آغاز کرده و او را اینگونه توصیف می کند: «این آخوند حاجی علی اصغر، فاضلی بود ممتاز و از جمیع علوم اسلامیه، خواه فارسیه، خواه عربیه، اطلاع کامل داشت و مرا به فرزندی قبول کرده» و از این روست که او به فتحعلی آخوندزاده یا «حاجی علی اصغر اوغلی» مشهور می‌شود. فتحعلی در ابتدا از خواندن نفرت داشت و این را در نوشته‌های خویش می‌گوید.

حاجی علی اصغر در ۲۰ سالگیِ فتحعلی به سفر حج می‌رود و فرزند خوانده‌اش را به گنجه برده و نزد ملاحسین نامی به خواندن کتاب‌های منطقی و فقهی وا می‌دارد. عزم حاجی علی‌اصغر این بوده که فتحعلی «تحصیل علوم عربیه را تمام کرده، در سلک روحانیون تعیش» کند اما حادثه‌ای روی می‌دهد که مسیر زندگی و افکار فتحعلی را زیرو رو می‌کند و آن حادثه، آشنایی وی با میرزا شفیع بود. میرزا شفیع باعث می شود که فتحعلی، نه تنها روحانیت را کنار بگذارد که این برخورد سرآغازی برای نفرت وی از دین شود. به تعبیر آخوندزاده: «عاقبت تا مراجعت پدر ثانویم از حج، میرزا شفیع جمیع مطالب عرفانیت را به من تلقین کرد و پرده غفلت را از پیش نظرم برانداخت. بعد از این قضیه ... نیت خود را تغییر دادم.» پس از آن، فتح علی به نخو برگشت به فراگیری زبان روسی پرداخت. عاقبت در سال ۱۸۳۴ به تفلیس رفت و در دفتر حاکم قفقاز به ترجمه و تدریس زبان ترکی در مدرسه روسی تفلیس پرداخت و از این طریق زبان روسی خود را تکمیل نمود؛ به گونه ای که به نگاشتن مقالاتی به زبان روس پرداخت.

● تحول فکری

گام اول تحول فکری و دگرگونگی اندیشه فتح علی آخوندزاده در مدرسه شاه عباس گنجه و تحت القاءات میرزا شفیع بود. میرزا شفیعی که در بین روحانیون آن منطقه به فساد عقیده متهم بود. علاوه بر این، هم‌نشینی و یافتن دوستان مرموز دیگری باعث شد دگر اندیشی فتحعلی زاویه بیشتری با مبانی دینی و خانوادگی‌اش بگیرد.

«عباسقلی بیکِ (بکی‌خان)»، «خاچاطور اَبوویان ارمنی »، «کوتکاشنسکی» و «اوتسمیف» دیگر افرادی بودند که آخوندزاده در اثر مراودت و دوستی با آنها تحول و دگرگونی زیادی در افکار و عقاید پیدا کرد.

میرزا شفیع گنجوی در ۱۲۵۵ق به تفلیس رفت و فتح علی در آنجا با شفیع، بکی خان، ابوویان و عده‌ای دیگر محفل و انجمن ماسونی «دیوان عقل» را ایجاد کردند. در این محفل پیرامون ادبیات و سیاست و تاریخ بحث می‌کردند و مبانی دینی را به استهزا می‌گرفتند.

پس از این مسائل بود که فتح علی به فکر می‌افتد افکار ضد دینی و به گمان خود دانش محورانه‌اش را منتشر کند و به فکر انتشار روزنامه و تأسیس مدارس و سالن تئاتر می‌افتد. به عقیده او اساس پیشرفت مشرق زمین در باسواد شدن آنان است. بعدا در این باره خواهیم گفت که این یک سویه‌نگری در تصور عامل عقب ماندگی شرق باعث می‌شود فتح علی در اندیشه تغییر خط ایرانیان بیفتد.

● مولفه های فکری آخوندزاده

اندیشه‌ها و افکار آخوندوف در واقع در حول محور دین‌زدایی و بر هم زدن رسوم کهن می‌چرخد هر چند وی درصدد است که کارها و افکارش را اصلاح‌طلبانه نام نهد. برخی از مؤلفه‌های فکری وی بدین قرار است:

۱. دین زدایی

اصلی‌ترین هدف فتح¬علی در طول زندگی‌اش از بین بردن دین اسلام و مکتب تشیع بود. او منکر وجود خدا و امکان معاد و ارسال رسل بود. از منظر وی این دین باعث انحطاط تمدن باستانی ایران و عقب ماندگی این کشور شده است. پس برای به دست آوردن دوباره عظمت سابق باید به هر وسیله- از جمله تغییر خط- برای از بین بردن دین کوشید. از منظر او چون روحانیون نمایندگان اصلی دیانت در جامعه و ترویج آن هستند، عناصری منفی بوده و تندترین حملات را به این صنف مذهبی داراست.

او اگر چه می‌گوید: «من دشمن دین و دولت نیستم، من جان نثار و دوستدار ملت و دولتم. منظورم رفع جهالت است! و از بین بردن کلیه موانع ترقی در علوم و فنون و سایر جهات است از قبیل تامین عدالت و رفاهیت و ثروت و آزادی برای ملت و عمران و آبادی وطن ...» ولی در عمل تیغ تند انتقادهایش قبل از هر چیز متوجه دیانت است. او بدون توجه به تمدنی که در زمان اسلام در ایران ایجاد شد و بدون التفات به اشکالات اساسی عهد ایران باستان، صرفا درصدد است چهره دین را مشوه نشان دهد. به علاوه درک وی از جامعه دینی ایران غلط بود چه اینکه تلاش‌های وی نه تنها در زمان زندگانی‌اش که پس از مرگش نیز طرفداران قابل اعتنا پیدا نکرد. یکی از دلایل مخالفت آخوندزاده با دیانت، عدم تلقی صحیح مبانی دینی بود. آخوندزاده وقتی در مباحث فلسفی دین و ادله اثبات صانع وارد می‌شود، توان فهم ابتدایی‌ترین مسائل فلسفی را ندارد ولی در عین‌حال به رد آنها می‌پردازد.

۲. ملی گرایی

آخوندزاده به شدت شیفته ایران باستان است و به اندیشه ملی‌گرایی و ناسیونالیسم عقیده‌ بسیار دارد. او حتی در نمایشنامه‌های خود نیز بر طبل ناسیونالیسم می‌کوبد و بر ضد دین داد سخن می‌راند. به عقیده‌ی او دیگر دین نمی‌تواند در مردم شور ایجاد کند و باید «تخم ملت‌دوستی و وطن‌پرستی» را در دل مردمان کاشت و تعصب وطن را به جای تعصب دینی نشاند. او بخاطر همین روحیه اسلام‌زدایی و ناسیونالیسم است که بر اسلام و اعراب بسیار هجمه می‌برد. به عقیده او ورود اسلام در واقع سرآغاز افول مجد و عظمت! ایرانیان بوده است. آخوند زاده با اینکه دم از ملی‌گرایی می‌زد، ولی در برخی جریان‌های ضد ملی‌گرایی ایرانیان حضور داشت و در زمینه ماسونی‌گری نیز نه تنها در محافل مخفی ماسونی عضویت داشت که حتی در زمانی - و سالها قبل از ملکم‌خان- در فکر تاسیس محافل ماسونی در ایران بود که با توصیه برخی‌ها از این کار منصرف شد.

۳. سیاست و حکومت

آخوندزاده اگر چه با برخی سران قاجار در ارتباط بود، ولی این حکومت را از ظلم گستران اصلی ایران دانسته است و بر آنان می‌تازد: «شهریاران قاجار نمی‌فهمند که جمیع صفحات ملک خود به قدر ذره‌ای از معدلت، علامتی و اثری نیست ... همه این مظالم از آثار دولت بی‌قانون است ... در سراسر دستگاه دیوان، یک کتاب قانون در دست نیست، و جزای هیچ گناه و اجر هیچ ثواب، معین نمی‌باشد. به عقل هرکس هرچه می‌رسد معمول می‌دارد.»

شاکله اصلی یکی از آثار مشهور وی به نام مکتوبات کمال الدوله (تالیف ۱۲۸۰ق) حمله به سیاست و حکومت رایج و از جمله قاجار است. در اولین مکتوب این اثر او می‌نویسد: «حیف بر تو ای ایران ... زمین تو خراب، و اهل تو نادان و از فرهنگ و تمدن جهان بی خبر، و از نعمت آزادی محروم و پادشاه تو دیسپوت (یعنی مستبد) است، تاثیر ظلم و استبداد، و زور تعصب و جاهلیت موجب ضعف و ناتوانی تو شده.» او از این رو طرفدار قانون است ولی قانونی که بر مبنای اصول غرب باشد. او طرفدار آزادی زنان و نفی قضیه تعدد زوجات و تساوی کامل مرد و زن در حقوق باشد. از لحاط مباحث اقتصادی نیز وی فکری شبیه به تفکر اقتصادی شوروی در قرن بیست داراست. او اگر چه در اغلب آثارش همین مباحث را بیان می کند ولی اغلب به کلی گویی اکتفا نموده و صرفا انتقاد می کند و در پی ارائه راه حل از منظر خویش نیست. البته او عقیده‌مند است که باید اصل بر انتقاد و هجو و استهزا باشد.

به سبب همین عقیده‌مند بودن به مبانی و مبادی اندیشه حکومتی غرب است که او بر افرادی که معتقدند اسلام امکان تطبیق و همراهی با قوانین غربی را داراست حمله می‌برد. از جمله افرادی که معتقد به امکان تطبیق و همراهی اسلام با قوانین غربی است می توان میرزای نائینی را نام برد.

آخوندزاده اگر چه در نوشته‌هایش مخالف استبداد است، ولی یکی از نقاط اصلی زندگی وی ارتباطات گسترده با روس‌ها و تزاریان مستبد بود. گویی او مهره ‌خوبی برای تفرقه انداختن بین ایرانیان تشخیص داده شده بود و این کار چه به نام ذم استبداد و یا طرد دین و یا تغییر زبان باشد برای روس فرقی نداشت. اشتغالات اصلی فتحعلی تا نهایت زندگی با روس‌ها بود و از این رو او زندگی مرفهی داشت.

۴. تغییر خط

فتح علی آخوند زاده عقیده دارد که مردم زمانه‌اش مردگانی متحرکند و باید آنها را بیدار نمود و این امر محتاج تغییر خط و فراگیری علوم جدید است: «اینها که امروز در ایران علی‌الظاهر نفس می‌کشند همه در باطن مرده به حساب می‌شوند، باید به رگ‌های ایشان خون تازه و گرم ریخته به جنبش آورد. خون تازه، عبارت از ایجاد الفبای جدید و تعلیم علوم جدید است.»

او در صفر ۱۲۷۴ق/ اکتبر ۱۸۵۷م رساله‌اش پیرامون تغییر خط را منتشر ساخت. از منظر وی باید الفابی عربی فارسی ایرانیان عوض شود. لذا یک خط ساختگی ساخت که بی‌نقطه بود و حرکات ثلاثه در داخل حروف قرار داشت و در ضمن حروف مثل زبان عربی و فارسی به هم پیوسته و متصل بود. بعد‌ها وی به انتقاد ملکم‌خان که او هم طرفدار تغییر خط بود گوش کرد و از عقیده‌ی اتصال حروف دست شست و در مرحله نهایی زبان روسی را زبان مناسبی برای تغییر خط ایرانیان دید. تلاش‌های او با عدم استقبال مردم و مسئولین ایران روبرو شد و فتح علی ناامید شده و بخصوص از عدم همکاری سپهسالار ناله کرده و به تعبیر خودش « از او هیچ شد رنج ده ساله ام» اما او علی رغم ناامیدی مدام در پس تحقق این آرمانش بود و معتقد بود یکی از دلایل بد بودن دین اسلام مخالفتش با این تغییر خط است!.

وی به‌علاوه می‌گوید باید علوم جدید را به صورت همگانی به اجبار به مردم یاد داد. از جمله در نامه‌ای به وزیر علوم عهد ناصری می‌نویسد: «دولت باید مانند فردریک کبیر قدغن فرمایند که هیچ کس از افراد ملت خواه در شهرها و خواه در دهات و ایلات فرزند خود را از نه سالگی تا پانزده سالگی به غیر از خواندن و نوشتن موافق رسم جدید، به کار دیگر مشغول نسازد.»

● تألیفات

آخوند زاده در عرصه نگارش فردی فعال بود و رساله‌ها و نمایشنامه‌های بسیاری را خلق نمود. آثاری که در ایران مورد استقبال واقع نشد و برخی از آنها به دلایل مختلف هیچ گاه در سرزمین اجدادی آخونزاده به چاپ نرسید. وی از پیشگامان نمایشنامه نویسی در ایران است و یکی از عوامل سبقت وی در این امر آموختن زبان روسی و تاثیر پذیرفتن از نمایشنامه نویسان روسی است. شاکله نوشته‌های وی طنز زننده و سخره‌آمیز است. به عقیده وی کارآیی طنز و انتقاد از وعظ و ارشاد بیشتر است. محتوای آثار وی ذم دیانت و مقدسات مسلمانان و به سخره گرفتن عقاید دینی و خرافه خواندن آنهاست. وی به‌علاوه در زمینه استبداد و زنان نیز سخن می‌گوید و گاه‌گاهی دم از قانون محوری می‌زند. مذمت برخی منصب‌داران عهد قجر نیز محور برخی آثار وی است. او نوشته‌هایش را به آذربایجانی و روسی می‌نوشت و برخی از آنها به فارسی نیز ترجمه شده است.

● مهمترین آثار آخوند زاده عبارتند از:

«تمثیلات» یا «شش نمایشنامه‌ی کمدی» (از ۱۲۶۶ تا ۱۲۷۲)؛

حکایت «یوسف شاه» یا «ستارگان فریب خورده» به صورت داستان (۱۲۷۳)؛

الف باء جدید (۱۲۷۴)؛

«مکتوبات کمال‌الدوله» که بعدها عنوان «سه مکتوب» بر آن نهادند (از ۱۲۷۹ تا ۱۲۸۰)؛

● مقالات:

«رساله‌ی ایراد»، انتقاد بر تاریخ روضة‌الصفای ناصری (۱۲۷۹)؛

«قریتکا» بر «روزنامه‌ی ملی» و شعر «سروش اصفهانی» (۱۲۸۳)؛

انتقاد بر نمایشنامه‌های «میرزا آقای تبریزی» (۱۲۸۸)؛

انتقاد بر رساله‌ی «یک کلمه» نگارش «میرزا یوسف خان مستشارالدوله» (۱۲۹۲)؛

«عقیده‌ی هیوم انگلیسی در نفی واجب‌الوجود»؛

«تفهیم حریت» از جان استوارت میل؛

«مثل حکیم سیسموند» در بحران اقتصادی (به ترکی، ۱۲۸۱)؛

انتقاد بر مثنوی مولوی (به ترکی و فارسی، ۱۲۹۳)؛

مسایل مکتب و تدریس (به ترکی، ۱۲۹۴)؛

درباره‌ی نظم و نثر (مقدمه‌ی انتقادی بر دیوان واقف و ذاکر، به ترکی)؛

درباره‌ی کتاب چلبی (به ترکی).

او به فارسی و ترکی شعر می‌سرود و «صبوحی» تخلص می کرد. مضامین اشعار وی نیز مثل محتوای نوشته‌هایش است. او با اینکه با عربی و الفبای فارسی مخالف بود، ولی سبک نوشته‌هایش مملو از کلمات عربی بود.

● تأثیرات

برخی معتقدند که آخوندزاده تاثیر بسیار در اندیشه و سیاست ایرانیان داشته است و عده ای حتی وی را از موثران در انقلاب مشروطه می‌دانند در حالی که توارد اندیشه باعث نمی‌شود افراد را تاثیر گذارنده بر دیگران دانست. به علاوه اشتراکات اندیشه‌های افرادی چون سید جمال‌الدین اسدآبادی، طالبوف و مستشارالدوله دلیل نمی‌شود آنها را برخاسته از یک مکتب فکری بدانیم. وی حتی تا آخر زندگانی نتوانست مکتوبات خود را در ایران منتشر سازد و علی‌رغم گذشت یک و نیم قرن از تالیف آن، حتی یک بار هم در ایران چاپ نشد و این امر جدای از عدم اجازه حکومت‌های برآمده در ایران در نشر اثر وی، حاکی از عدم اقبال مردم به آثار و اندیشه‌های ایشان است.

● درگذشت و مدفن

فتحعلی آخوندزاده پس از سال ها تلاش در راه فاصله انداختن بین ایرانیان و دیانت و عدم توفیق در این راه، عاقبت در سن ۶۷ سالگی در سال ۱۲۹۵ ق در تفلیس درگذشت و با اینکه اعتقادی به اسلام نداشت او را در قبرستان مسلمانان به خاک سپردند.

سید ابوالحسن توفیقیان

۱. مولوی، محمد علی؛ آخوندزاده( در دایره المعارف بزرگ اسلامی)، تهران، نشر دایره المعارف بزرگ اسلامی، جلد اول،۱۳۶۳، مقاله ۱۱۰.ص۱۵۲.

۲. آخوندزاده، فتح علی؛ الفبای جدید و مکتوبات، تبریز، نشر احیا، ۱۳۵۷، ص۲۴۹.

۳. بامداد، مهدی، تاریخ رجال ایران، تهران، نشر زوار، ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۳ش، ج اول، ص۵۸.

۴. مولوی، محمدعلی؛ پیشین.

۵. همان.

۶. شرح حال خودنوشت آخوندزاده تحت عنوان بیاغرافیای[بیوگرافی] مذکور در: مؤمونی، باقر؛ ادبیات مشروطه، مقالات میرزا فتحعلی آخوندزاده ؛ تهران، نشر آوا، ۱۳۵۱.

۷. اوغلی در ترکی یعنی فرزند.

۸. پدر مرحوم من میرزا محمد تقی مرا در هشت سالگی به مکتب گذاشت. یک سال متصل به مکتب رفتم، الف با را خواندم، شروع کردم به خواندن بعض سوره ها از جزو آخر قرآن مجید. اما یک حرف را نمی شناختم و هر چه در روز اول به واسطه حدت ذهنی حفظ می کردم، فرداش فراموش می شد (بعد از یک سال به شهر تبریز رحلت کردیم. در آنجا نیز یک سال به مکتب رفتم باز حالتم بدین قرار بود). عاقبت به رتبه ای از خواندن نفرت به هم رسانیدم که به هر قسم شغل شاق راضی می بودم به شرطی که از خواندن خلاص شوم. لهذا از مکتب گریختم و یک سال آزاد گردیدم. مادرم باز مرا به خواندن مجبور کرد. اما نفرت من از حد زیاده بود. سه روز متصل می گریختم و در اطراف (اوبه) پنهان می شدم. عاقبت مرا گرفتند. شروع کردند به تعلیم. (از صفحه ۳ و ۴ کتاب «الفبای جدید و مکتوبات»؛ باکو؛ ۱۹۶۳ نقل از رساله «الف باء جدید»)

۹. آخوندزاده، فتح علی، بیاغرافیای.

۱۰. همان.

۱۱. خویی امامی، صدرالاسلام؛ مرآة الشرق، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۸۵۵.

۱۲. مولوی، محمد علی، پیشین، ص۱۵۳.

۱۳. ذاکر اصفهانی، علی رضا؛ مجله کتاب نقد؛ ش۱۶، پاییز ۱۳۷۹،ص ۳۴۱.

۱۴. آخوندزاده، فتحعلی؛ نامه ها، ص۲۸۹ و آدمیت، فریدون؛ اندیشه های فتح علی آخوندزاده، تهران، نشر خوارزمی، ۱۳۴۹، ص۱۲۵.

۱۵. از جمله همین ادعاهای دروغین وی در دین مداری را ببینید در: الفبای جدید و مکتوبات، ص ۲۹۷ .

۱۶. ر.ک: مقالات آخوندزاده؛ صفحات مختلف، به ویژه ص ۹۹ تا ۱۲۴.

۱۷. آخوندزاده، فتح علی؛ مکتوبات، داماس، نشر مرد امروز، ۱۳۶۴، ص۱۴۰.

۱۸. امانت، عباس؛ زمینه های فکری مشروطه(در "انقلاب مشروطیت"، از سری مقالات دانشنامه ایرانیکا)، ترجمه پیمان متین، تهران، نشر امیرکبیر، چ۲، ۱۳۸۳، ص۳۲؛ حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران، تهران، نشر امیر کبیر، ۱۳۶۰، ص ۲۹. و آدمیت، فریدون؛ پیشین، ص۱۱۸.

۱۹. آخوند زاده، فتح علی؛ مکتوبات کمال الدوله، ص۵۷ تا ۶۱.

۲۰. مددپور، محمد؛ نقش روشنفکران وابسته، تهران، مؤسسه قدر ولایت، ۱۳۷۹، ج۵، ص۱۸۷.

۲۱. آخوند زاده، فتح علی؛ الفبای جدید و مکتوبات، ص ۲۰۶.

۲۲. ذاکر اصفهانی، علی رضا؛ پیشین،ص ۳۲۴ به بعد.

۲۳. آدمیت، فریدون؛ پیشین، ص۲۲.

۲۴. امیری، محمدعلی؛ تحلیلی از شرایط و چگونگی گسترش تعلیم و تربیت به شیوه اروپایی در ایران ، مجله کلک، شماره ۷۶ الی ۷۹، ۱۳۷۵، ص ۱۱۴.

۲۵. مددپور، محمد؛ پیشین، ص۳۴.

۲۶. خویی، صدرالاسلام، پیشین، ص۸۵۷.

۲۷. آخوندزاده، فتح علی؛ الفبای جدید و مکتوبات، ۳۵۴.

۲۸. ر.ک: آدمیت، فریدون؛ پیشین، در نامه به وزیر علوم عهد ناصری.

۲۹. آجودانی، ماشاء الله؛ مشروطه ایرانی، تهران، نشر اختران، ۱۳۸۲، ص۳۴.

۳۰. آدمیت، فریدون، پیشین، ص۳۲.

۳۱. آخوند زاده، فتح علی؛ الفبای جدید و مکتوبات، ص ۲۰۶.

۳۲. خویی، صدرالاسلام؛ پیشین، ص۸۵۶و۸۵۷.

۳۳. امانت، عباس؛ پیشین، ص۳۲ و به میرزا نصر الله ملک المتکلمین نیز این سخن نسبت داده شده است.

۳۴. خویی، صدرالاسلام، پیشین، ص ۸۵۶.

۳۵. مولوی، محمد علی؛ پیشین، ص۱۵۲.