جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چون موج به دریا زده بودم ای کاش


چون موج به دریا زده بودم ای کاش

نگاهی به مسیر ۳۰ ساله شعر دفاع مقدس

● یک: ریشه‌های شعر دفاع مقدس

آنچه ابتدا به «شعر جنگ» موصوف شد با آنچه «شعر دفاع مقدس» لقب گرفت بعدها، ماهیتاً متفاوت بود. «شعر جنگ» با نخستین حمله علنی عراق به ایران آغاز شد شعری غریزی و حماسی و البته غیرایدئولوژیک که تناسبی با آنچه «جنگ هشت ساله» نامیده شد نداشت. این شعر، ادامه شعر سیاسی پیش و پس از انقلاب بود که متأثر از نمونه‌های برون‌مرزی‌اش، فاقد خصوصیاتی بود که انقلاب ۵۷ را نزد تاریخ‌نویسان با اتکا به صفت «اسلامی»اش به رویکردی تازه بدل کرد. همان‌طور که شعر سیاسی پیش از سال ۶۰، «شعر انقلاب اسلامی» لقب نگرفت [مگر معدود آثاری که زمینه‌ساز چنین روندی شدند] «شعر جنگ» پیش از این سال هم، «شعر دفاع مقدس» نامیده نشد.

«شعر جنگ» البته همچون شعر سیاسی یاد شده، تا دهه‌ها بعد هم ادامه یافت اما نه آثارش پرشمار شد نه به ژانری مستقل در ادبیات ایران بدل گشت. «شعر دفاع مقدس» پس از تولدش در سال ۶۰، از دو شاخه برخوردار بود اولین شاخه شعر شاعرانی بود کلاسیک و آن موقع میانسال و بعضاً کهنسال که از انجمن‌های ادبی سنتی به انقلاب پیوسته بودند و شعرشان، قرار بود ادامه حماسه‌سرایی کهن باشد. گاهی به زبان رزم از جنگ هشت ساله سخن می‌گفتند و گاه متأثر از ادبیات عرفانی سبک عراقی، از استعاره‌ها و نمادهای «تصوف» مدد می‌جستند تا به «تهییج همگانی» دست یابند.

ایشان، به دلیل پایگاه‌های ذهنی مستحکمی که از دیرباز در «شریعت» داشتند به «طریقت» از چشم‌انداز «ابزار روایت» می‌نگریستند و اغلب آثارشان، از شور و حال «ادبیات توصیفی» عاری بود اما به هر حال در فاصله ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴، پسند عمومی از شعر، کمابیش چنین آثاری بود و نسل جوان و غیرکلاسیک «شعر دفاع مقدس» هنوز نتوانسته بودند، آثارشان را به شکل وسیع عرضه کنند.

این نسل که عموماً از شاعران جوان دهه پنجاه بودند که در دامان فکری نوکلاسیک‌های نگره «غزل نو» پرورش یافته بودند بعضاً شعر نیمایی و سپید هم می‌سرودند اما اهتمام‌شان به نوگرایی در قوالب کلاسیک بود و بعدها به این سو بیشتر گرایش یافتند و آنهایی هم که هر دو نوع شعر را در کارنامه داشتند، از فرهنگ «طریقت» مشهود در سبک عراقی بیشترین استفاده را بردند و نوگرایی «شعر‌نو»یی خود را بیشتر با دستاوردهای سبک هندی و بیدل‌دهلوی آمیختند و رویکردهای نیما یوشیج. این شاعران البته خود دو دسته بودند دسته نخست که شهرت بیشتری تا سال ۶۴ داشتند بعدها به «شاعران منطقه فارس» شهره شدند به دلیل آنکه چهره شاخص‌شان از آن خطه بود: نصرالله مردانی.

مردانی متعلق به نحله فکری «غزل نو» بود و یکی از امیدهای این نحله در دهه پنجاه، چنان که در نخستین کتابش هم این رویکرد قابل رصد است اما پس از سال۶۰، برخی از آثارش به «شعارهای موزون» شبیه شدند چنان که یکی از شاعران مطرح گروه دوم [مشهورترین شاعر دفاع مقدس در سی‌سالی که در پیش بود: قیصر امین‌پور] در نقدی ادبی به این وجه آثارش تاخت و البته این «تاخت» یکی از آخرین نقدهای او بود چرا که او به مردم‌داری شهره بود و پس از آن بیشتر سعی کرد «دلی به دست آرد» و چون دل شکستن را هنر نمی‌دانست به شعر بیشتر پرداخت تا به نقد. با این همه، واقعیت تاریخ ادبی «شعر دفاع مقدس» به ما می‌گوید آنچه به عنوان «هنر شعر» در این حوزه می‌شناسیم اکثراً محصول کوشش گروه دوم نوکلاسیک‌های «شعر انقلاب» است که به اتفاق گروه اول و البته کلاسیک‌های انجمن‌های سنتی، در حوزه هنری اجتماع کردند تا شعر «انقلابی – مسلمانی» را پی‌ریزی کنند.

آمیختگی «ایدئولوژی و رزم» پس از سال۶۰، سبب شد که «فرهنگ دفاع مقدس» به شاخه‌ای از شجره «انقلاب جهانی تشیع» بدل شود شاخه‌ای که نام‌ها، رمزها، استعاره‌ها و دلمشغولی‌هایش زاده واقعه کربلا و شهادت نواده پیامبر اسلام(ص) بود. «شعر دفاع مقدس» همچنین شیوه‌ای را در پیش گرفت گرچه پس از اتمام جنگ هشت ساله، برخی از شاعرانش، وجوه مرز و بومی را نیز به آثار خود افزودند اما آن فرهنگ همچنان تداوم یافت تا آنجا که در شعر شاعران جوانی هم که جنگ را هرگز نیازمودند، شاهدش هستیم. اکنون در ۱۳۸۹، شعر جوان دفاع مقدس، پس از درگذشت ۲۲سال از پایان جنگ، هنوز در جست‌وجوی سرچشمه‌های آن انقلاب جهانی است و خود را به شعار «جنگ، جنگ، ‌تا رفع فتنه از عالم» مقید می‌داند.

● دو: پیوند ماندگاری و تجربه

از سه گروه شاعران دفاع مقدس، اکنون که به گذشته می‌نگریم، تنها گروه دوم نوکلاسیک‌ها، به سر منزل مقصود رسیدند و توانستند از سد زمانه بگذرند و باقی پشت سد زمان ماندند و اجرشان را هم در همان دوران جنگ از افکار عمومی گرفتند. طبیعتاً اکنون دیگر، ذکر مثال از شعر بزرگترین قصیده سرای پس از «بهار» که در آن، به شیوه «صبا»، کلمات فرنگی جدید وسط زبان فرخی و منوچهری و عنصری می‌نشستند خوشایند نیست همچنان که ذکر مثال از شعر شاعری که روزگاری از امیدهای غزل نوی ایران بود اما بعد که خواست «شعر دفاع مقدس» بگوید گاه در هر بیت دوبار کلمه «خون» تکرار می‌شد و این نقد «امین‌پور» که فشار خون شعرش بالاست برای نسل‌ها به یادگار ماند. اینان زبده‌های آن دو گروه بودند و به گمان من، مشکل‌شان در «شعر ناآزمودگی» نبود بلکه در «جنگ ناآزمودگی» بود چون پدیده‌ای تجربه نشود به شعر هم درنیاید و روزگار، بی‌ترحم تر از آن است که محبانه به چنین منظری بنگرد!

البته میان نوکلاسیک‌های گروه دوم هم، همه از سد زمان نگذشتند بعضی را مرگ درربود آن هم زمانی که هنوز از مرحله «استعداد» به مرحله «شاعری تمام عیار» قدم ننهاده بودند با این همه نام‌شان به دلیل پاسداشت استعدادشان، جلوتر از آثارشان به نسل نو رسید همچون سلمان هراتی. اکنون اگر بخواهیم منتقدانه به گذشته بنگریم شعر «از بی‌خطی تا خط مقدم» هراتی که سیدحسن حسینی هم به آن پرداخته در «گزیده شعر جنگ و دفاع مقدس» و تفسیری هم بر آن نوشته، ارتباط چندانی با «جنگ» ندارد [جدا از اینکه می‌شود رد پای آثار طاهره صفارزاده را هم در آن دید] هراتی شعرهایی به مراتب بهتر از این هم در کارنامه دارد اما «شعر دفاع مقدس» نیستند:

«... این کاروان چه مؤذن خوش‌صدایی دارد

به همراهم گفتم:

ما با کدام کاروان

به مقصد می‌رسیم؟

گفت:

کاروانی که از مذهب باطل تسلسل پیروی نمی‌کند

و به نیت برنگشتن می‌رود...»

آن شیوه رهای هراتی که به «طنز وجد» آمیخته بود، اگر به دلیل مرگ غافلگیرکننده‌اش برای او، مددرسان پاگیری و جاگیری در روزآمدی ادب سال‌های بعد نشد، اما توانست مستعدترین شاعر نسل دوم حوزه را از همین مسیر به مقصد برساند: علیرضا قزوه. او ابتدا، در همین مسیر و با شعر «مولا ویلا نداشت» به شهرت رسید و پس از آن بهترین آثارش را در سال‌های پس از پایان جنگ و در کتاب «قطار اندیمشک» رقم زد:

از نسل دومی‌ها گروه دوم نوکلاسیک‌ها، عبدالجبار کاکایی هم همدوش قزوه، به غزل و پس از آن به ترانه پرداخت و ترانه‌هایی که به «دفاع مقدس» اختصاص داد او را به مطرح‌ترین ترانه سرای انقلاب اسلامی بدل کرد. او در غزل هم همچون قزوه، صاحب سبک است.

غزل‌‌های قزوه در حوزه «دفاع مقدس» نه تنها به سبک ویژه وی انجامیدند که راهی تازه در این مسیر گشودند. او نیز در حوزه ترانه، آثاری به یادماندنی عرضه کرده همچون «بچه‌های خط اول» که در کتاب «عشق علیه السلام» به چاپ رساند.

«ماهیای سرخ عاشق، توی حوضی از اسیدن

دلشون یه دریا درده، کی می‌دونه چی کشیدن؟

می دونی چه دردی داره، بی‌صدا ترانه خوندن

می دونی چه سوزی داره بی‌صدا ترانه خوندن؟

هدهد سبا شدیم و هفت شهر عشقو گشتیم

ما نفس کم نیاوردیم، معلومه کیا بریدن!

سینه آتیش خلیله، این جا عشقه که دلیله

ببین این دلای عاشق، چه بهشتی آفریدن!

بچه‌های خط دوم، سرشون به خاکه، اما

بچه‌های خط اول، آسمونو سر کشیدن

فکر اون گلای سرخم که سرا رو خم نکردن

می میرن ولی نمی‌گن که گلوشونو بریدن...»

از نسل اولی‌های گروه دوم نوکلاسیک‌های حوزه، غیر از غزل و مثنوی که آثاری به یاد ماندنی را در حافظه جمعی به ثبت رساندند، رباعی‌ها و دوبیتی‌هایی هم به یادگار ماند مخصوصاً از سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور که اکنون هردو به دیار باقی شتافته‌اند و هردو در شعر نوی انقلاب اسلامی و شعر نوی دفاع مقدس، هم صاحب امضایند و هم صاحب نام این دو توانستند این دو قالب تقریباً ناکارآمد از واپسین روزهای سبک خراسانی را لباسی امروزی بپوشانند و به یکی از پرقدرت‌ترین قالب‌های شعر امروز پارسی بدل کنند گرچه تقلید بسیار از این شیوه و ناکارآمدی دوره‌ای‌اش، حتی آنان را هم به عقب‌نشینی از تداوم چنین روشی واداشت:

از سیدحسن حسینی:

«گامی به تولا زده بودم‌ای کاش

جامی زمی «لا» زده بودم ای کاش

آن شب که قراولان توفان رفتند

چون موج به دریا زده بودم ای کاش»

یا:

«صحرای خطر گام مرا می‌خواند

صهبای سحر جام مرا می‌خواند

وقت خوش رفتن است، هان گوش کنید

از عرش کسی نام مرا می‌خواند»

امین‌پور همچنین سراینده بهترین شعر دفاع مقدس در سه دهه اخیر است شعری نیمایی به نام «شعری برای جنگ» که جدا از ارزش‌های هنری‌اش به مثابه گزارشی از دورانی سپری شده به نسل بعد منتقل شده.

در میان جمعی که نام برده شده، شاعرانی همچون محمدرضا عبدالملکیان در حوزه شعر سپید دفاع مقدس بسیار فعال بوده‌اند و برخی از آثارشان چه در زمان جنگ و چه پس از آن، محتاج بازنگری منتقدانه برای درج در تاریخ ادبی است. همچنین شعر شاعرانی همچون سهیل محمودی، پرویز بیگی حبیب‌آبادی، حسین اسرافیلی و ساعد باقری را می‌توان در حوزه کلام برای موسیقی دفاع مقدس، مورد تحلیل قرار داد [چنان که حمید سبزواری را که متعلق به گروه کلاسیک‌هاست] و ماندگاری برخی از آثارشان را مدیون هر دو حوزه دانست. همه این شاعران، شعرهایی هم در کارنامه دارند که پس از پایان جنگ، نه تنها از اذهان که از تاریخچه ادبی دهه شصت هم رفته‌رفته محو شدند. در جنگ هشت ساله، اکثر شاعران فعال و صاحبنام، چنین آثار حسی و اغلب و اکثر شعاری در کارنامه دارند حتی اخوان ثالث و بهمنی. در این میان، گاه تک اثری از یک شاعر جوان، سال‌ها به یادگار مانده.