سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
همه پدران سرزمین من
امروز روز همۀ پدران سرزمین من است. زمانی که همۀ پدران سرزمین من به حکم قانون ریاست خانواده را بر عهده می گیرناده می شوند، به هزاران جرم ناکرده متهم می شوند. کسی صدای همۀ پدران سرزمین من را نمی شنود که ریاست خانواده بار مسؤولیت است نه حوزۀ اختیارات. این یادداشت را سه سال پیش با عنوان «من کیستم؟» نوشته بودم. امروز فقط می توانم بگویم من همانم که بودم:
من در روز خواستگاری «جوانی محجوب و سر به زیر» هستم وقتی به عنوان تضمین یک عمر زندگی سکه هائی به تعداد سال تولد عروس خانم را علاوه بر نصف منزل آینده به گردن می گیرم. من «پسر خوشبختی» هستم وقتی می گویند مهریه را کی داده و کی گرفته و هیچکس نمی پرسد اگر مهریه را کی داده و کی گرفته پس چرا بزرگترها وقت گرانقدر خود را صرف می کنند و مهریه تعیین می کنند. مادرم در روز خواستگاری من را «غلام شما» معرفی می کند و از همان ابتدای زندگی مشترک طوغ بندگی را بر گردن من می نهد. من «شاه داماد» هستم وقتی زن ها شادمانه روی سرم قند می سایند و صد البته به طور همزمان در دل من هم قند آب می کنند.
من «سرپرست خانوار» هستم وقتی پسرم سوار بر دوچرخه پسر همسایه را نمی بیند و او را راهی بیمارستان می کند. من «زن ذلیل» هستم وقتی در کنار دوستانم نشسته ام و همسرم پای تلفن سفارش خرید منزل را می دهد. من «زوج» هستم وقتی «زوجه» به حکم قاضی مهریۀ خود را به اجرا می گذارد و من راهی زندان می کند. من «پاپا» هستم وقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازی می کند. من «بابائی» هستم وقتی بچه هایم برای گرفتن پول تو جیبی بیشتر سعی در فریب من دارند. من «یک مرد کامل» هستم وقتی برای همسرم طلا و زیورآلات می خرم و «عشق به یاد ماندنی» هستم وقتی برای همسرم اتوموبیل می خرم که البته جهت اجتناب از حرف مردم تا مراسم چهلم من بیشتر دوام نخواهد داشت. من «آقای محترم» هستم وقتی زن همسایه می خواهد به من ناسزا بگوید. عروسم من را «پیرمرد» می نامد. همسرم من را «پدر بچه ها» می نامد و گاهی من «پدر» هستم وقتی همسرم من را شماتت می کند. من «مرتیکه» هستم وقتی زن همسایه تذکرم را در خصوص درست پارک کردن ماشین خود در پارکینگ می شنود. در ادبیات کهن این مرز و بوم مرا «دیکتاتور، مستبد، خودخواه، از خودراضی، خودمحور، سربه هوا، . . .» می نامند. من در جیغ و دادهای شبانۀ همسرم «بی قید و بند» نام دارم و به فکر خانه و زندگی نیستم. وقتی از نوع چیدمان وسایل منزل صحبت می کنم، مادرم می گوید اگر همسرت اجازه داد وسایل منزل را اینگونه بچین. به هنگام خرید من «مرد خانه» هستم.
من «همسری مهربان و شوهری فداکار» هستم، وقتی همسرم برای اثبات وفاداری خود و البته تا چهلم من آگهی وفات مرا در صفحۀ اول پر تیراژترین روزنامۀ شهر به چاپ می رساند و گاهی هم همسر آینده اش در مراسم عزاداری من با او آشنا می شود و یا عشق دوران کودکی اش دوباره سوار بر اسب سفید باز می گردد و این بار مانند قهرمانی افسانه ای خود را به او می نمایاند. من «ابوی گرامی» هستم وقتی اعضاء هیأت مدیرۀ شرکت پسرم برای خودشیرینی بیست آگهی تسلیت در بیست روزنامۀ کثیرالانتشار و معتبر چاپ می کنند.
بهمن کبیری پرویزی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست