جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

مظلومیتی بزرگ تر از شهادت


مظلومیتی بزرگ تر از شهادت

شاید آن طور که باید و شاید از نزدیک با مرحوم دکتر بهشتی آشنا نبودم اما به عظمت و شخصیت والای این مرد از زبان آیت الله موسوی اردبیلی که سال ها با ایشان در مسند قضا همکاری داشته پی بردم

شاید آن طور که باید و شاید از نزدیک با مرحوم دکتر بهشتی آشنا نبودم اما به عظمت و شخصیت والای این مرد از زبان آیت الله موسوی اردبیلی که سال ها با ایشان در مسند قضا همکاری داشته پی بردم. آنچه مرحوم شهید بهشتی را علاوه بر ابعاد علمی در سطح حوزه و دانشگاه در حد اجتهاد و آگاهی های اجتماعی، در جامعه سرآمد می کرد علم و بردباری او و نحوه برخورد او با مخالفان بود. سخنرانی های ایشان و جلساتی که ایشان در صدا و سیما با مخالفان فکری خود در اوایل انقلاب داشت گویای این مدعاست و شاید این خصلت وجودی که او مدیریت بخش مهمی را در انقلاب بر عهده داشت ایشان را از برخی ممتاز و جدا می کرد.مرحوم شهید بهشتی این طور نبودند.شهید دکتر بهشتی با اینکه از لایحه قصاص دفاع می کرد و تیغ قصاص را بالای سر مجرم لازم می دانست ولی سایه رحمت را بر قتل و قصاص مقدم می داشت.

آن گونه که من از سنت مرحوم بهشتی می دانم ایشان به دنبال گسترش رحمت در انقلاب اسلامی و کند کردن تیغ قانون مجازات بود. من فکر می کنم آن چیزی که به عنوان اجرای حکم قصاص امروز مطرح است و دنیا به خاطر پاره یی از این احکام ما را ناقض حقوق بشر می داند برخی مسائل قضایی است و اگر دکتر بهشتی در دنیای امروز بود شاید برخی بحث های قضایی به گونه دیگری مطرح می شد. درست است که ما در قرآن آیه یی در مورد قصاص داریم اما در کنار مساله قصاص دو مساله مهم دیگر نیز مطرح است که معمولاً به این دو مساله کم توجهی می شود. اول اینکه از یک سو خداوند در قرآن می فرماید اولیای مقتول حق قصاص را دارند ولی اجرای این حق واجب نیست و هرگز این یک حکم الزامی نیست و اگر خانواده مقتول بخواهند می توانند ببخشند و خون بها بگیرند و البته از سوی دیگر در قرآن آمده است نباید برای پرداخت دیه قاتل را در فشار بگذارند و البته قاتل و خانواده اش نیز در پرداخت دیه کوتاهی نکنند. بنابراین مرحوم بهشتی در مسند قضا به این مسائل قرآنی توجه داشت و سعی او در این بود که در عین اینکه قانون قصاص باید باشد ولی عفو قرآنی را در حد امکان بر قصاص مقدم بدارد. من این آیه را در پاره یی از سخنان ایشان یافتم. در جای دیگر ایشان این مساله را مطرح کردند که آیا بریدن دست دزد در اسلام موضوعیت دارد یا طریقت؟ یعنی اگر ما برای از بین بردن دزدی در جامعه روش های تربیتی بهتری را در این روزگار داشتیم می توانیم از آن روش ها به جای قطع کردن دست استفاده کنیم. دکتر بهشتی این مساله را به صورت سوال مطرح می کند اما این نکته نشان دهنده بینش وسیعی است که ایشان نسبت به احکام حقوقی و جزایی اسلام داشته و ما شاهد بودیم که در اوایل کار که ایشان در مسند قضا قرار گرفتند دو گروه در برابر ایشان مانند دو لبه قیچی ایستادند؛ گروهی که از اساس با اسلام مشکل داشتند و گروه دیگر دینداران متعصب و تنگ نظرانی که با بینش شهید دکتر بهشتی مشکل داشتند. امام در بیانیه یی که در رابطه با شهادت ایشان صادر فرمودند بیان کردند که مظلومیت بهشتی در برابر شهادت او خیلی بزرگ تر است و آن چیزی که هنوز وجود دارد بینش و فکر بهشتی در جامعه ما است و آن طور که باید در بخش قضایی این بینش را دنبال کنند دنبال نکرده اند. ما امروز دچار تنگنایی هستیم که همواره آمار جرائم ما را بالا می برد و زندان ها را پر می کند. در نگاه شهید بهشتی حکومت اسلامی به این معنا نبود که در آن تنها احکام جزایی اجرا شود مثلاً فردی را به خاطر خطایی که از او سر زده سنگسار کنند یا قاتل را اعدام کنند. جامعه اسلامی از دیدگاه ایشان جامعه یی بود که هرچه کمتر این احکام اجرا شود و در عمل روش تربیتی به کار برده شود یعنی کند کردن تیغ قانون و گسترش سایه رحمت و تربیت در جامعه. ای کاش امروز آن بینش به جامعه ما مخصوصاً بین روحانیون به ویژه در قوه قضائیه باز می گشت.

در یکی از سخنرانی ها، ایشان درباره عشق و عقل، خطاب به انسان می گوید؛ «ای انسان اگر می خواهی راحت زندگی کنی عشق را بر عقل حسابگر مادی حاکم کن.» این همان چیزی است که عارفان ما روی آن تاکید داشتند. نگاه یک روحانی مانند دکتر بهشتی به اسلام و احکام دین یک نگاه عارفانه و عاشقانه است. دکتر بهشتی با وجود اینکه در میان روحانیت رشد یافته بود و خود از روحانیون سرشناس بود اما با مکاتب فلسفی امروز در حد بسیار بالایی آشنا بود و بیشتر مکاتب فلسفی غرب را درنوردیده بود و با عبور از تمام این مکاتب به اسلام حقیقی دست یافته بود. به عقیده من مرحوم بهشتی یک روحانی نبود که فقط در حصار حوزه ها خود را حبس کرده باشد. او علاوه بر اینکه یک بینش اجتماعی و جهانی داشت مستقیم با دردهای مردم نیز رابطه داشت و مانند یک روشنفکر متعهد به دنبال کاهش دردهای اجتماعی بود. روش و منش امثال مرحوم دکتر بهشتی در جامعه ما تبدیل به یک قاعده در میان روحانیت نشد و این تنها یک استثنا بود. البته معدود روحانیونی هستند که این روش را پیش گرفتند ولی متاسفانه در بخشی از حاکمیت امروز شاهد پاره یی از ادبیات هایی هستیم که روش سازش با مردم را پیش نگرفته است.

جامعه امروز به ویژه نسل جوان نیاز به عالمان دینی دارد که علاوه بر دین شناسی، دنیاشناسی و جامعه شناسی داشته باشند تا بتوانند با نسل امروز رابطه برقرار کنند. ولی با تاسف دیده می شود امروز بین روحانیت و نسل جدید رابطه یی وجود ندارد. این مساله یا به عملکرد برخی روحانیون یا به نوع ادبیات دینی بازمی گردد. در اینجا لازم می دانم از شهید دکتر مطهری نیز یاد کنم که همواره در تمام نوشته هایش سعی می کرد دین اسلام را به گونه یی معرفی کند که نوعی رابطه فطری با نسل امروز داشته باشد و ای کاش امروز این افراد در میان ما بودند. در پایان اگر بخواهم بهشتی را با یکی از روشنفکران یا سیاستمداران جهان مقایسه کنم می توانم ایشان را با گاندی مقایسه کنم زیرا گاندی معتقد به مبارزه بدون خشونت بود. دقیقاً سنگ بنای فکری دکتر بهشتی نیز همین مبارزه بدون خشونت بود؛ یعنی برخورد با مخالفان بدون اعلام خشونت. در هر صوت جای این شخصیت بزرگوار در جامعه ما خالی است.

مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ

کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی

محمدتقی فاضل میبدی