جمعه, ۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 21 February, 2025
از واقع گرایی تا واقعیت

هر نویسندهای خود را واقعگرا میپندارد: هرگز كسی ادعا نمیكند كه رویایی، خیالباف، مالیخولیایی، هوسباز، یا فریبكار است. واقعگرایی (رآلیسم) نظریهٔ روشن و صریحی نیست كه بتوان به موجب آن گروهی از نویسندگان را در برابر بعضی دیگر نهاد. به عكس: واقع گرایی پرچمی است كه اگر نه همه، دست كم اكثریت عظیم قصهنویسان امروز در زیر آن گرد آمدهاند. و بیشك، در این مورد، باید قول همهٔ آنان را پذیرفت. توجه همهٔ آنان به دنیای واقعی است. هر یك به خوبی میكوشد تا «واقعیتی» بیافریند.
اما اگر چه در زیر یك پرچم گرد آمدهاند، هدفشان اصلاً مشترك نیست. اینان در اینجا جمع شدهاند تا یكدیگر را بدرند. واقعگرایی مرامی است كه هر كس از آن به عنوان شمشیری علیه رقیب خود استفاده میكند، و هر كس تصور میكند كه تنها خود او واجد شرایط واقعگرایی است. البته همیشه همینطور بوده است: هر مكتب ادبی تازهای فقط بهخاطر واقعگرایی در صدد ویران كردن مكتب پیش از خود بوده است. واژهٔ واقعگرایی ورد زبان شعرا و نویسندگان رمانتیك بود كه علیه كلاسیكها میجنگیدند. همین واژه بعدها بهانهٔ ناتورالیستها علیه رمانتیكها گشت. حتی سور رآلیستها اطمینان میدادند كه دنیای واقع اساس اشتغال خاطرشان است. بنابراین واژهٔ واقع-گرایی هم، مثل «عقل» دكارت ظاهراً به تساوی بین همهٔ نویسندگان تقسیم شده است.
در اینجا نیز باید گفت كه همه حق دارند و اگر این نویسندگان با هم تفاهمی ندارند، به علت آن است كه عقاید هر كسی در مورد واقعگرایی با عقاید دیگری در همین مورد متفاوت است. كلاسیكها میپنداشتند كه واقعیت عقیدهایست كلاسیك؛ رمانیكها آن را رمانتیك میدانستند؛ سور رآلیستها آن را موافق اندیشهٔ خود میدیدند؛ كلودل واقعیت را ماهیتی ازلی و الهی میشمرد؛ كامو واقعیت را پوچ میدید؛ به عقیدهٔ نویسندگان متعهد واقعیت بیش از هر چیز اقتصادی است و به سوی سوسیالیسم میتازد. هر كس جهان را چنانكه دیده است وصف میكند و هیچكس آن را به یك نحو نمیبیند.
وانگهی، به سهولت فهمیده میشود كه چرا انقلابهای ادبی همیشه به نام واقعگرایی صورت گرفته است. هنگامی كه یك صورت بیان(فورم) حیات و سرزندگی نخستین و نیرو و شدت خود را از دست داد، وقتی این صورت قاعدهای مبتذل و همگانی گشت و دستمایهٔ فضل فروشان حرفهای شد و پیروانش این قاعده را تنها از روی عادت یا تنبلی حرمت میگذارند، و دیگر دربارهٔ لزوم یا عدم لزوم آن اندیشهای نمیكنند طبیعی است كه بازگشت به واقعیت از اتهام قواعد پوسیده و جستوجوی صورتهای تازهای تشكیل میشود كه بتوانند جای آن اصول كهنه را بگیرند.
كشف واقعیت پیشرفتی نخواهد كرد، مگر آنكه از صورتهای پوسیده و كهنهٔ بیان رها شود. یا باید ادعا كرد كه جهان بهكلی كشف شده است (و در این صورت عاقلترین نویسنده بهكلی دست از نوشتن بر میدارد) یا آنكه باید پیشتر رفت. صحبت از ارائهٔ «كار بهتر» نیست؛ بلكه سخن این است كه: باید در راههای ناشناخته پیش رفت: در راههای تازه، سبك تازهای مورد نیاز خواهد بود.
ممكن است ایراد بگیرند كه اگر پس از مدتی، كمابیش طولانی، این كوشش باید به صورتگرایی جدیدی منتهی بشود كه خود نیز، به اندازهٔ صورت قبلی، كهنه و فرسوده میشود، دیگر چنین جستوجویی برای یافتن صورت تازهٔ بیان چه فایدهای دارد؟ معنای ایراد اینان آن است كه اگر باید مرد و جا به دیگران سپرد، زیستن چه فایدهای دارد؟ «هنر زندگی است؛ در هنر، هیچ چیز پایدار و جاودانه نیست.» هنر بدون این مبارزه ابدی نمیتواند وجود داشته باشد. ولی تحولات و انقلابات ادبی موجب تجدد جاودانی آن میگردد.
مگر دنیا عوض نمیشود؟ از یكسو، جهان از لحاظ عینی نه آن است كه مثلاً صد سال پیش از این بوده است. زندگی مادی، حیات روحانی و سیاسی و نیز ظواهر شهرها، خانه ها، و دهكورهها و راههای ما بهطور محسوسی تغییر یافتهاند. از سوی دیگر، معرفتی كه از عوالم درونی و محیط خود داشتهایم (اطلاعات علمی، چه از حیث دانشهای مادی و چه از لحاظ علوم انسانی) به همان ترتیب دستخوش تغییرات فوقالعاده شده است. و به همین علل، روابط ذهنی ما با جهان بهكلی عوض شدهاند.
تغییرات عینی به دستیاری «پیشرفت» اطلاعات مادی در بطن بینشهای فلسفی، روحانی و اخلاق ما عمیقاً منعكس شده و باز خواهند شد. پس اگر قصه حتی كاری جز بازگردانی واقعیت نداشته باشد، باز هم چندان طبیعی نیست كه اساس واقعگرایی داستانی به موازات این تغییرات تحول نیافته باشد.
قصهٔ قرن نوزدهم «ابزار مناسبی» برای گزارش واقعیت امروز نیست. شگفتا كه منتقدان اتحاد جماهیر شوروی با اطمینانی بیشتر از ناقدان جهان سرمایه داری در هر فرصتی «به قصهٔ نو» ایراد میگیرند كه میخواهد از این ابزار كهنه دوری گزیند. به عقیدهٔ اینان، قصهٔ قرن نوزدهم هنوز میتواند مصائب جهان كنونی و دواهای مرسوم و سنتی را در اختیار توده مردم بگذارد. میگویند در صورت لزوم میتوان بهبودهای جزئی در این صورت كهنه وارد ساخت. گویی میخواهند چكشی یا داسی را تكمیل كنند. حال كه صحبت از ابزار كار شد، این را هم بگوییم كه هیچكس ماشین خرمنكوب را به عنوان داس تكاملیافته در نظر نمیگیرد؛ بلكه آن را دستگاهی میداند برای برداشت محصول، بی آنكه با برداشت گندم كمترین ارتباطی داشته باشد.
ولی اوضاع از این هم وخیمتر است. همچنان كه در جای دیگری روشن گردانیدهایم، «قصه اصلاً یك ابزار نیست»؛ قصه از پیش برای هدف معینی در نظر گرفته نمیشود؛ قصه برای طرح و بیان مضامینی كه قبل و بیرون از آن وجود داشتهاند نوشته نمیشود؛ «قصه بیان حال نیست»؛ قصه یك جستوجوست؛ قصه در جستوجوی وجود خویش است.
منتقدان مكتبی، در غرب و شرق، واژهٔ واقعگرایی را چنان به كار میگیرند كه گویی واقعیت پیش از آغاز كار نویسندگی بهكلی (و برای همیشه یا نه) آماده شده است. بدین ترتیب، منتقدان مكتبی میپندارند كه كار قصه محدود «به كشف و بیان» واقعیت عصر است. به نظر این منتقدان، واقعگرایی مستلزم آن است كه قصه حقیقت را رعایت كند. پس خصایص نویسنده خصوصاً: تیز بینی به هنگام مشاهده و مراقبت در راستگویی (غالباً همراه با صراحت لهجه) خواهد شد. صرف نظر از كراهت مطلقی كه واقعگرایی سوسیالیستی از زنا و انحرافهای جنسی دارد، كار این مكتب و مرام بیان بی پردهٔ صحنههای سخت یا دشوار خواهد بود (و نگران ناراحتی خواننده نیستند). البته توجهی خاص مبذول مسائل زندگی مادی و به ویژه مشكلات خانوادههای فقیر میشود. بدین ترتیب، كارخانه و زاغه نشینی طبعاً «واقع»تر از مسائل مربوط به بیكاری و تجمل، رقابت و خصومت واقعیتر از خوشبختی میگردد. بهروی هم، فقط باید به دنیا رنگها و معنایی عاری از ظرافت زنانه بخشید، و در این كار هم، طبق روال كهنهٔ امیل زولا عمل شود.
ولی از وقتی كه متوجه شدهایم كه نه تنها هر كس در این جهان واقعیت خاص خود را میبیند، بلكه اتفاقاً آفرینندهٔ این واقعیت است، همهٔ این حرفها بی اعتبار گردیده است. قصه شرح وقایع، ادای شهادت یا گزارش علمی نیست كه هدفش «آگاهانیدن» باشد. قصه «تشكیل دهندهٔ واقعیت است. قصه نه از هدف تحقیق خود خبر دارد و نه میداند چه باید بگوید، «قصه ابداع است»: ابداع جهان و آدمی؛ ابداعی دائمی و تردیدی ابدی. همهٔ آنانی كه خواه سیاستپیشه باشند یا نباشند، از كتاب توقعی جز تكرار مكررات و توضیح واضحات ندارند، یا از روحیهٔ چون و چرایی و جوینده میترسند، به ادبیات بد گمانند.
برای من هم اتفاق افتاده است كه مثل همه مدتی قربانی «توهم واقعگرایی» شوم. مثلاً در دورهای كه «بیننده» را مینوشتم، سخت میكوشیدم كه پرواز مرغان دریایی و حركت امواج را با صراحت و دقت بنویسم. در همان هنگام فرصتی دست داد و سفری كوتاه به سواحل بروتانی كردم. گذشته از این، با خود میگفتم: چه فرصت مناسبی، اكنون میتوانم اوضاع را «از نزدیك و در محل» مشاهده كنم و انبارهٔ ذهنم را یك بار دیگر از آن سرشار كنم... اما همین كه نخستین مرغ دریایی را دیدم، به خطای خود پی بردم: اولاً مرغانی كه اكنون میدیدم ارتباطی با مرغان موصوف كتاب من نداشتند؛ مگر بسیار گنگ.
ثانیاً این كار در نظر من فاقد اهمیت بود. تنها مرغانی كه در نظر من اهمیت داشتند همانهایی بودند كه من در سر میپروراندم. احتمالاً مرغان ذهن من هم به نحوی متعلق به دنیای بیرون و شاید هم بروتانی بودند. ولی این مرغان تغییر شكل داده بودند و در همان حال گویی «واقعی»تر شده بودند؛ تنها به همین دلیل كه «خیالی» بودند. به من ایراد میگیرند كه: «در زندگی، حوادث به این ترتیب اتفاق نمیافتند» یا: «مسافرخانهای نظیر مسافرخانهٔ كتاب و فیلم مارین باد وجود ندارد»؛ «رفتار یك شوهر حسود مثل رفتار قهرمان كتاب شما حسادت نیست»، «ماجراهای قهرمان فرانسوی كتاب همیشه بهار در تركیه حقیقتنما نیست»؛ «درجهٔ نظامی سربازی كه در «لابی رفت» گم شده در جای درست خود قرار ندارد»...
گاهی من از این گونه اعتراضها ناراحت میشوم و سعی میكنم كه دلایل خود را براساس واقعگرایی استوار كنم. به همین جهت از وجود ذهنی آن مسافرخانه، در حقیقت روحی مستقیم، كه مطابق با تحلیل نیست، یا از شوهری نگران و مشغول و گرفتار رفتار مظنون زنش، یا متحیر رفتار بیش از اندازه طبیعی او سخن میگویم.
بیشك چنین میپندارم كه قصهها و فیلمهای من از این لحاظ نیز قابل دفاع اند. ولی من خوب حس میكنم كه سخن اصلی من چیز دیگری است: من رونویسی نمیكنم، خود میسازم! آرزوی بزرگ فلوبر، نویسندهٔ بزرگ قرن نوزدهم، نیز همین بود: از نیستی به هستی در آوردن به نحوی كه هنر بتواند به تنهایی روی پای خود بایستد، و مجبور نشود كه روی چیز دیگری در بیرون از اثر تكیه كند. امروز، هدف تمامت قصه همین است!
پس ملاحظه میشود كه تا چه حد بعید است كه«حقیقتنما» یا «مطابق با نمونه» ملاك كار ما گردد. اصلاً وضع طوری است كه گویی نادرست (یعنی چیز ممكن و ناممكن، مفروض و دروغ) از درونمایههای ممتاز قصه نویسی امروز گشته است. توصیفگر تازهای در قصه نویسی پا به عرصهٔ حیات خود گذاشته است: این توصیفگر کسی نیست كه تنها اشیاء دیده را وصف كند، وی در عین حال كسی است كه، در اطراف خود، اشیاء را میآفریند، و اشیایی را میبیند كه خود او میآفریند. این قهرمانان توصیفگر همین كه شباهتی ولو اندك با «اشخاص قصه» پیدا كردند، بلافاصله به مردمی دروغگو و یا بیمار مبدل میشوند، حتی اگر شبیه نویسندگانی باشند كه داستان خود را میآفرینند. در اینجا باید به اهمیت قصههای ریمون كنو كه در همین حال و هواست اشاره كنم؛ چرا كه تار و پود این قصهها غالباً و حركت آنها همیشه دقیقاً همان تار و پود و حركت خیالاند.
بنابراین، در واقعگرایی نو، صحبتی از گزینش حقایق مبتذل و شناخته (وریسم) نیست. جزئیاتی كه قصه را حقیقت نما میگرداند مورد توجه قصهٔ نو نیست، نه در تماشاخانهٔ جهان، و نه در زمینهی ادبیات. چیزی كه قصه نویس را جلب میكند جزئیاتی است شگفت انگیزتر: وی به جزئیاتی رجوع میكند، كه قصه را دروغ جلوهگر سازد. این همان چیزی است كه پس از دگرگونیها و تباهیهای بسیار در نوشتههای آنان رخ مینماید.
فیالمثل: وقتی كافكا در خاطرات روزانهٔ خود مشاهدات خویش را طی گردش روزانه شرح میدهد، تنها به نكتههایی اشاره میكند كه نه تنها فاقد اهمیت است، بلكه در دیدهٔ خود او فاقد معنا نیز هست؛ بیمعنا حقیقت نما نیز نیست: از سنگی كه معلوم نیست چرا در وسط كوچه رها شده تا رفتار شگفت انگیز و غیر عادی عابر. و این هر دو، اموری است ناقص و ناشیانه، و پاسخگوی كمترین كاركرد با قصد روشنی نیست. اتفاقاً هر آن چیزی كه فاقد آهنگ طبیعی و معمولی است در گوش قصهنویس طنین سالمتری دارد: اشیاء خرد و بی مقدار، اشیاء جدا از زمینه استعمال، لحظاتی ساكن، گفتاری بریده و جدا از سیاق عبارت یا گفتوگوهای آشفته و مخلوط جالبترند.
برگرفته از كتاب «قصهنو، انسان طراز نو»
آلن رب-گرییه
برگردان: دكتر محمدتقی غیاثی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست