دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
گلوله رفاقت را نشانه رفته بودجرم همین بود
فیلم جدید مسعود کیمیایی با تصاویر ماهی هایی که توسط فروشنده سلاخی می شوند آغاز می شود. بعد از آن ما شاهد مزدورانی هستیم که در کسوت حاجی فیروز شخصی را به دلایل سیاسی در قبال دریافت پول ترور می کنند و می گریزند. گریختنی مصنوعی و به شدت هندی. به طوری که تعقیب کننده ها خود را معطل می کنند تا قاتلین براحتی فرار کنند. لوکیشن ها به سرعت از خیابانی شلوغ و خانه ای اشرافی که ترور جلوی آن صورت گرفته، به کنار راهآهن می رسد و ما شاهد دویدن قهرمانان کیمیایی در کنار خطوط آهن هستیم. رضا سرچشمه (پولاد کیمیایی) رفیق خود (حامد بهداد) را که نهایتا مچ پایش گلوله می خورد سوار بر وانتی می کند و خودش می ایستد و تسلیم می شود. مثل یک مرد واقعی. تا روانه زندان شود. دو سال حبس برای یک ترور؟
رضا سرچشمه روانه زندان می شود و داستان فیلم با ورود ملاقات کننده هایی که تا به حال در این دوسال به ملاقاتش نیامده بودند آغاز می شود. رضا حرف می زند. رفعت (داریوش ارجمند) که در زندان برای خودش اسم و رسمی بهم زده است و ریش سفید زندان محسوب می شود حرف می زند. ملیحه (شبنم درویش) همسر رضا که به ملاقاتش آمده حرف می زند. فتاح (سیامک انصاری) در کسوت یک مامور ساواک برای جلب رضا به سمت سازمان امنیت، حرف می زند که رضا به راحتی طوری که انگار آرنولدشوایتزینگر است مامور را به سخره می گیرد و او را طرد می کند. همین که آقایی کرد و تفی هم در صورتش نینداخت جای بسی خوشحالی دارد. جعفر- نامزد عاطفه خواهر رضا- حرف می زند تا بفهمیم رضا خیلی مرد است. عاطفه (نیکی کریمی) خواهر رضاسرچشمه حرف می زند. تا بالاخره بعد از چهل دقیقه حرافی که مملو از لوتی گری به سبک و سیاق کیمیایی است، رضا سرچشمه آزاد می شود و دربهای بزرگ زندان پشت سرش بسته می شوند.
بعد از آزادی، رضا سراغ آدم هایی می رود. اولین آدم زنی در یک اسطبل است. کوکب (لعیا زنگه). زنی کرد از اهالی بوکان که قاچاقچی اسلحه است. زیبا ولی کثیف. در گذشته هایی که نمی دانیم چقدر دور است عاشق سینه چاک رضا سرچشمه بوده. به او اسلحه می دهد. به اصطلاح قوانین خودش را دارد و ما ناچار به شنیدن قوانین او نیز هستیم.
حدودا دقیقه شصت فیلم هستیم که رضا و ملیحه و پسرش احمد وارد رستوران مجللی می شوند. و ما باید در این پلان فقر و گرسنگی را در کنار زندگی بورژوازی اعیان و اشراف آن زمان درک کنیم.
پسر رضا سرچشمه: من تا به حال رستوران ندیده بودم. بابا کیا اینجا غذا می خورن؟
بعد از رستوران رضا سرچشمه زن و پسرش را به یک هتل لوکس می برد.
رضا: بالاخره هتل آوردمت.
و بعد هم به همسرش می گوید که باید برود. پول ها را کف دست همسرش می گذارد و می رود پی رفیقش. حامد بهداد.
حامد بهداد یک نعش کش کهنه دارد که هم خانه اش است هم کارش هم زنش. از دیالوگ ها می فهمیم داخل نعش کش اهل محل نشئه می کنند. به اتفاق هم به سراغ آقا کلم می روند. آقا کلم برای قاسم خان کار می کند. پول و آدرس را به آنها می دهد تا به سراغ ترور بروند. شکار تازه.
که خبر می رسد رفعت در زندان اعدام شده است. برای مراسم ختم رفعت خود را به زندان می رسانند و رضا سرچشمه باز هم برای مخاطبین حرف می زند.
رضا: رفعت اعدام شد ولی رفیق ما بود.
بعد از مراسم ختم رضا سرچشمه به اتفاق دوستش به سوی جنوب می روند و در یک پلان دوست رضا دستش را در کیسه مار یک فالگیر جا می کند تا ثابت کند رفیق است. مار دست حامد بهداد را نیش نمی زند و رفیق جلوی رفیق سربلند از این آزمایش بیرون می آید.کارگران و کارمندان شرکتی که گویا مربوط به نفت است اعتصاب کرده اند و هیچکس به غیر از مرتضی افچهی (جمشید مشایخی) در آنجا حضور ندارد. مدیر عاملی که باید ترور شود. ولی قبل از اینکه رضا واکنشی انجام بدهد او خودش رو به رضا می گوید، پس تو آمده ای مرا بکشی! خوب بکش! من حاضرم. رضا که گویا غافلگیر می شود دل به حرفهای پیرمرد می سپارد تا نهایتا منصرف شود.
رضا: ماشه رو بی عقل بکشی قاتلی.
تمام مسیر را برمی گردند تا رضا خودش را به جشنی برساند که همه دم کلفتها در آن حضور دارند بعد هم جلوی همه با چاقو قاسم خان را در حالی که کت و شلوار سفیدی به تن دارد می کشد. هیچکس قدم پیش نمی گذارد گویا همه خبر دارند که این یک پلان از فیلم کیمیایی است. بعد از اینکه رضا از جشن خارج می شود. دنبالش می کنند و وسط خیابان هفت تیرکشی آغاز می شود تا رضا سرچشمه خیلی بی خودی کشته شود و رو به دوربین زل بزند و چشمهایش در حدقه فیریز شوند.
تمام فیلم به صورت سیاه و سفید فیلم برداری شده تا محرک بصری قویتری برای قبول این باور باشد که زمان زمان قدیم است و قصه مربوط به دوران قبل از انقلاب ۵۷. اما، لباس ها، آدم ها، آرایش سر و صورت شخصیت هایی که در رفت وآمد هستند داد می زنند، اینها آدم های خیابان های دور و بر خودمان هستند که نقش بازی می کنند. حتی در پس زمینه یکی از پلان ها ما شاهد حرکت اتومبیل پژو نیز هستیم.
آیا رفاقت چیزی است که مسعود کیمیایی در الواتی آدم هایش مطرح می کند؟
قهرمان فیلم سیاه و سفید " جرم " رضا است; که وی را از زندان می شناسیم آدمی که در همان یک ربع بیست دقیقه اول می بینیم که هم چاقوکش است و هم جلاد و نوکر شخصی به نام قاسم و هم اینکه آقای قهرمان شیره کش و تزریقی است.
درقسمتی می بینیم که مردمی در حال فرار از دست نیروهای امنیتی هستند بر روی روزنامه ها پا می گذارند و مانع روزنامه خوانی قهرمان شیره کش قصه "رضا" می شوند. تعداد فراری ها از انگشتان یک دست تجاوز نمی کند و گویا عمدا جلوی رضا از روی روزنامه ها می دوند.
باید درود فرستاد بر جشواره فجر که با این دقت فیلمی را داوری می کند.
یک تصویر پلاستیکی از لات بازی آن هم بدون هیچ دلیلی! در ظاهر لاتها فقط لاتند ولی درونشان دنیایی از روشنفکری قلمبه شده است. باید باور کنیم اینها مردان واقعی هستند یا خیر؟ بگذریم گمان نمی کنم کیمیایی در طی این سالها توانسته باشد تفاوت بین پدیدار و واقعیت را درک کرده باشد. وقتی کسی دچار سرماخوردگی می شود عطسه می کند و عطسه یک نمود از آن واقعیت است. ما باید علائم را بازنمایی کنیم تا واقعیت پنهان در پشت پرده به آشکارگی برسد. نه اینکه مفاهیم را فریاد بزنیم.
اینکه مسعود کیمیایی قصد و منظوری غیر از زمان و مکان موجود در فیلم جرم مد نظرش بوده است توجیه قابل قبولی نیست تا بپذیریم با کاری سیاسی مواجه هستیم.
شخصیت های فیلم جرم همگی پلاستیکی و غیرقابل باور هستند و کنش های آنها نتیجه هیچ رابطه علی و معلولی خاصی نیست. و کیمیایی باید بپذیرد لاتهایی که او می شناسد و لوتی و رفیق می خواند هیچکدام شباهتی به یک دوست ندارند. آنها فقط تیزی را می شناسند و توحشی که نمی دانیم باید به حساب روشنفکری آنها گذاشت یا لمپنیسم.
شاید بتوان گفت تنها نقطه مثبت فیلم بازی حامد بهداد بود و بس!
نویسنده : امید نقیبی نسب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست