یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

رابطه عقل, عرفان و وحی از دیدگاه صدرالمتألّهین


رابطه عقل, عرفان و وحی از دیدگاه صدرالمتألّهین

در بین متكلّمان نیز مسأله عقل و جایگاه آن در اعتقادات و معارف دینی, نقش اصلی را ایفا كرده است و بی شك, یكی از مهم ترین وجوه تمایز فرقه ها و نحله های كلامی و یكی از عوامل اصلی نزاع هفتاد و دو ملت در تاریخ اندیشه اسلامی مسأله جایگاه و قلمرو عقل و وحی بوده است

تاریخچه بحث عقل و وحی پیش از ملاصدرا

یكی از مهم ترین دغدغه های فكری و دینی بشر در طول تاریخ، مسأله "عقل و وحی" و سازگاری یا ناسازگاری این دو با هم بوده است. تا جایی كه نوشته های تاریخی و فلسفی نشان می دهند، فیلون اسكندرانی (۲۰ ق. م ـ ۵۰ م) اولین فیلسوفی است كه در باب ارتباط آموزه های دینی یهود با تعالیم فلسفی اندیشید و در عقلانی كردن معارف یهودی كوشید. پس از وی، هر روز بیش از پیش بر رونق این بحث افزوده گشته است. دینداران از یك سو و دین ستیزان از سوی دیگر، درباره تطابق یا تعارض عقل و وحی سخن ها گفته و كتاب ها نوشته اند. متفكران و اندیشمندان مسیحی نیز از همان قرون اولیه میلادی در این عرصه قلم زده و حجم عظیمی از نوشته های دینی خود را به حل این مسأله اختصاص داده اند.آموزه هایی همچون "تثلیث" ، "تجسّد" ، "گناه نخستین" ، "مرگ فدیهوار مسیح" و نسبت آن هابا عقل و اندیشه بشری قریب نوزده قرن است كه از مهم ترین دغدغه های فكری مسیحیان می باشد. ارتباط حكمت و شریعت یا عقل و وحی در جهان اسلام نیز كم وبیش، مورد توجه فقیهان، عارفان، متكلّمان و فیلسوفان بوده و هر یك به گونه ای و از زاویه خاصی، همسنخی و همسخنی یا بیگانگی و نامحرمی این دو را تبیین كرده اند. در میان فقیهان و ارباب مذاهب فقهی، عده ای همچون مالك بن انس و افراطی تر از او، احمد بن حنبل از تعبّد محض و كنار نهادن عقل و اندیشه بشری طرف داری كردند و برخی همچون ابوحنیفه و ملایم تر از او، شافعی، مدافع قیاس و تعقّل گشتند. در قلمرو فقه شیعی نیز اخباریان مدافع تفكر نص گرایی افراطی بوده و اصولیان از نقش و جایگاه عقل نیز پشتیبانی كرده، معتقد بودند: "كلّ ما حكَم به العقل حَكَم به الشرع و كلّ ما حَكَم به الشرع حكَم به العقل." در میان عارفان و صوفیان مسلمان نیز هرچند عده ای عقل را معیار صحّت و سقم مشاهدات و مكاشفات عرفانی دانستند، اما اندیشه رایج و شایع در میان آنان، بی اعتباری عقل و چوبین دانستن پای استدلال در مسیر عرفان بود و بیش تر بر محدودیت ها و ناتوانی های عقل انگشت نقد نهادند.

فرمان عقل و عشق به یكجای نشنوند *** غوغا بود دو پادشه اندر ولایتی

زانگه كه عشق دست تطاول دراز كرد *** معلوم شد كه عقل ندارد كفایتی

ای كه از دفتر عقل آیت عشق آموزی *** ترسم این نكته به تحقیق ندانی دانست.

ما را زمنع عقل مترسان و می بیار *** كان شحنه در ولایت ما هیچ كاره نیست.

در بین متكلّمان نیز مسأله عقل و جایگاه آن در اعتقادات و معارف دینی، نقش اصلی را ایفا كرده است و بی شك، یكی از مهم ترین وجوه تمایز فرقه ها و نحله های كلامی و یكی از عوامل اصلی نزاع هفتاد و دو ملت در تاریخ اندیشه اسلامی مسأله "جایگاه و قلمرو عقل و وحی" بوده است. مگر نه این كه یكی از مهم ترین عوامل پیدایش اولین فرقه سیاسی و مذهبی در جهان اسلام، خوارج، تعصّب و تصلّب بر ظواهر و نصوص دینی و كنار نهادن تعقّل بود؟ و مگر نه این كه معتزله به دلیل بهای بیش از اندازه ای كه به عقل دادند، به صورت یك فرقه ناكام درآمدند؟ و اهل الحدیث و حنابله در نتیجه كنار نهادن عقل و جمود بر ظواهر دین، به وجود آمدند؟ مرجئه، مشبّهه، اشاعره، ماتریدیه، طحاویه، ظاهریه، وهّابیت و اخباریگری، همه ریشه ای در نوع نگاه به عقل و وحی و جایگاه و قلمرو هر یك دارند. به گفته شیخ محمود شبستری: زدور اندیشی عقل فضولی یكی شد اشعری، دیگر حلولی اما فیلسوفان مسلمان، به دلیل دغدغه های دینی و مذهبی كه داشتند و همچنین به سبب مخالفت های گسترده عالمان مسلمان با ترجمه كتاب ها و نشر افكار فلسفی یونانیان برای دفاع از دین داری خود و پاسخ گویی به تكفیرها و تفسیق های فقیهان، بیش از هر گروه دیگری به مسأله عقل و وحی و ارتباط حكمت و شریعت پرداختند. افرادی چون كندی و فارابی ، اولین فیلسوفان و مترجمان كتاب های فلسفی، درباب پیوند فلسفه یونان و دین اسلام سخن گفتند و از همدلی و سازگاری آن ها دفاع كردند. ابوعلی سینا، بزرگ ترین مدافع فلسفه مشّاء در جهان اسلام، نیز برای حل مسأله "تعارض فلسفه و دین" كوشش فراوان نمود و پس از او هرچند فلسفه مشّائی از سوی برخی از متكلّمان مورد نقد قرار گرفت و حتی بار دیگر تیر طعن كفر و بی دینی از سوی متكلّم بزرگی همچون غزالی به سوی آن روانه شد، اما فیلسوفان نیز ضمن پاسخ گویی به شبهات و اشكالات غزّالی، به تنقیح بیش تر مبانی فلسفی خویش پرداختند. شهاب الدین سهروردی، بزرگ ترین احیاگر اندیشه های اشراقی در جهان اسلام، نیز كمر همّت برتطبیق فلسفهودین بست. وی بااهمیت دادن به عرفان و كشفیات عرفانی در فلسفه و مبانی فلسفی، گام بیش تری در جهت هماهنگی فلسفهودین برداشت. در نگرشی كلی به سیر فلسفه، بخصوص در دامان متفكران مسلمان، می توان گفت: حركت آن به سوی هماهنگی بیش تر با دین بوده است. فیلسوفان مسلمان پیوسته كوشیده اند تا با بهره گیری از خرمن معارف دینی، زوایای تاریك اندیشه های فلسفی خود را روشن تر كنند; همچنین با توجه به حقایق فلسفی، فهمی دقیق تر از دین ارائه دهند. این تلاش ها در اوایل قرن یازدهم هجری توسط صدرالمتألهین (۹۷۹ ـ ۱۰۵۰) به اوج خود رسید و این فیلسوف بزرگ، "حكمت متعالیه" خویش را تجلی گاه هماغوشی و همدلی قرآن و عرفان و برهان دانست. وی با طرح اندیشه ای معتدلانه در باب نسبت عقل و وحی، ضمن نگه داشتن حرمت عقل و عرفان و تبیین جایگاه حقیقی آن ها، سخن وحی و قرآن را بر صدر نشاند. دراین مقاله، سعی بر آن است تا گوشه ای ازتلاش های این فیلسوف الهی دراین موضوع،بازگو و شیوه كار او بیش‌تر تبیین گردد.

عقل و عرفان

صدرالمتألهین برای بیان نحوه ارتباط عقل و عرفان و تبیین جایگاه هریك، نخست در معرفی "عرفان" حقیقی و "عارفان" راستین كوشید و در این راه، با صوفیان دروغین و همچنین عرفان ستیزان ریایی به مبارزه برخاست و سپس چگونگی ارتباط برهان و عرفان را بیان نمود.

مبارزه با دلق پوشان تردامن

تصوّف اسلامی قرن ها پیش از ملّاصدرا رو به انحطاط و زوال نهاد و به آداب و رسوم بی محتوای خانقاهی و تشكیلات اجتماعی و فرقه ای آن افزوده گردید. این انحطاط و انحراف در قرن یازدهم و در عصر ملّاصدرا به اوج خود رسیده بود. ارباب خانقاه و مدعیان دروغین عرفان هرسخن ضدعقل و بی اساسی را تحت عنوان "مكاشفات عرفانی" و "الهامات اشراقی" ترویج و تبلیغ می كردند. آن ها در واقع، عرفان اسلامی را از خاستگاه اصلی اش، یعنی قرآن و سنّت، بریده می خواستند و با عقل و برهان بیگانه. ملّاصدرا علاوه بر این كه در مواضع متعددی از نوشته های خویش، به افشای فریب كاری ها و خطرات صوفیان "دجال فعل" پرداخت و "تخیّلات" و "تُرّهات" آنان را برملا نمود، اما به این اندازه بسنده نكرده، با نوشتن كتاب كسر اصنام الجاهلیهٔ، به ابطال شیوه های صوفیانه در وصول به حقایق الهی پرداخت. وی در این كتاب، ضمن بیان شیوه صحیح سلوك عرفانی، پرده از دكان داری ها و مردم فریبی های دلق پوشان ریایی برداشته، همگان را از خطرات و عواقب ناگوار این انحراف بزرگ آگاه گردانید. به زیر خرقه چه زنّارها پنهان است امان زشیوه این صوفیان نادرویش.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.