جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
سردار شهادت طلبان شیخ عزالدین قسام
![سردار شهادت طلبان شیخ عزالدین قسام](/web/imgs/16/119/586bk1.jpeg)
پیش از پرداختن به موضوع قیام «قسامیون» لازم است که به برخی وقایع تاریخی مهم که در حدفاصل قیام براق تا آغاز "خیزش قسامیون" واقع شد اشاره ای گذرا داشته باشیم.
● نتایج "قیام دیوار براق"
پس سرکوب "قیام دیوار براق"دولت انگلستان طبق معمول خود، کمیسیونی را تحت ریاست "والتر شاو" مأمور بررسی دلایل این قیام کرد.
کمیسیون مذکور پس از سفر به فلسطین، گزارش خود را یک ماه بعد در لندن منتشر کرد. "گزارش کمیسیون شاو" خواستار
۱) "اعلام موضع صریح انگلستان دربارة فلسطین"
۲) "عدم اخراج کشاورزان عرب توسط یهودیان"
۳) "بررسی دعاوی طرفین در مورد دیوار براق از طرف جامعه ملل"
۴) "تقویت سازمان پلیس" و "کنترل مهاجرت بیرویه یهودیان" شده بود.
براساس پیشنهاد "کمیسیون شاو" کمیتهای سه نفره از طرف نمایندگان هلند، سوئیس و سوئد برای بررسی مسألة دیوار براق عازم فلسطین شد و پس از بررسی دعاوی طرفین، دیوار براق را بخشی از "حرم شریف مسلمانان" دانست و قرار شد یهودیان هنگام عبادت در آن مکان، از نصب پرچم و بردن لوازم عبادی دیگر خودداری کنند. به دنبال این حوادث، هیأتی از سوی "کمیتة اجرایی عرب" به لندن رفت و با "پاسفیلد" وزیر مستعمرات وقت مذاکره کرد. دولت انگلستان با بیتوجهی به مسائل مطروحه از طرف "هیأت عربی"، شخصی به نام "جان سامسون" را برای بررسی مسأله "مهاجرت" و "اراضی اعراب" به فلسطین فرستاد.
"گزارش سامسون" که در سال ۱۹۳۰ منتشر شد، تا حدی به نفع اعراب و خواستار جلوگیری از مهاجرت غیرقانونی یهودیان شده بود. به دنبال "گزارش سامسون" و "گزارش کمیسیون شاو" بیانیهای از سوی دولت انگلستان منتشر شد که نام "کتاب سفید پاسفیلد" را به خود گرفت. در کتاب مذکور ضمن تأیید مجدد نکات اصلی "کتاب سفید چرچیل"، تأکید شده بود که اسکان یهودیان باید به زمینهای پیشین آنها بازگردد. با این که کتاب سفید تا حدی ناراحتی اعراب را تسکین داد؛ اما "کمیتة اجرایی عرب" از پذیرفتن آن خودداری کرد؛ چرا که برای اجرای وعدههای داده شده از سوی بریتانیا، در این کتاب هیچ تضمینی وجود نداشت. از سوی دیگر، صهیونیستها نیز به شدت این کتاب را مورد حمله قرار دادند و حتی "وایزمن" به نشانة اعتراض، از ریاست "آژانس یهود" استعفا کرد؛ اما نخستوزیر انگلستان به دست و پا افتاد و طی نامهای به "وایزمن" به گونهای کتاب را مورد تفسیر قرار داد که مطالب اساسی آن را فسخ میکرد و ضمن سخنانی تأکید کرد که کتاب سفید، باعث منع انتقال زمینهای اعراب به یهودیان نمیشود. اعراب پس از این نامه و اظهارات نخستوزیر انگلستان، "کتاب سفید" را "کتاب سیاه" توصیف کردند. به این ترتیب، مرحلة جدید بازی "کمیسیونها و بیانیههای بیحاصل" به پایان رسید.
● جنبش دست سبز
"جنبش دست سبز" از جمله چند قیامی بود که پس از "قیام دیوار براق" رخ داد. این حرکت در شمال فلسطین به ویژه شهرهای "صفد" و "عکا" متمرکز بود. جنبش دست سبز، با تلاش ۲۷ تن از کسانی که در "قیام براق" شرکت کرده و از دست مقامات امنیتی متواری شده بودند، آغاز شد. دهها تن دیگر نیز به آنها پیوستند تا اینکه شمارشان به ۸۰ مبارز رسید. آنها از سوی ساکنان شهرهای مذکور با استقبال گستردهای رو به رو شدند. این گروه که موفق شد چندین بار به یهودیان و پلیس انگلیس حمله کند، توسط فردی به نام "احمد طافش" رهبری میشد.
مقامات انگلیسی برای سرکوب این جنبش با استفاده از پیادهنظام ارتش بریتانیا دست به عملیاتی فراگیر زدند. هواپیماهای انگلیسی نیز در این عملیات به کمک آنها شتافتند. برای تعقیب مبارزان، از نیروهای فرانسوی و نیروهای مرزی شرق اردن هم استفاده شد. این تعقیب و گریز طی دو ماه ژانویه و فوریه به شکل گسترده ادامه داشت. سرانجام انگلیسیها توانستند احمد طافش را در تاریخ ۲۷ ژانویه سال ۱۹۳۰ بازداشت کنند.
این مجموعه انقلابی به سبب حملات پیاپی انگلیسیها نتوانست به مبارزات خود ادامه دهد. همچنین رهبران سیاسی فلسطینی نیز روش آنها را نپذیرفته و از آنان حمایت نکردند.
● قیام اکتبر سال ۱۹۳۳
مهاجرت یهودیان به فلسطین از ابتدای دهة ۳۰ به شکل خطرناکی رو به ازدیاد نهاد. در این مرحله، رهبران سیاسی و مذهبی فلسطین هم سرانجام به این نتیجه رسیدند که مشکل اصلی آنها، با "انگلستان" است. از این رو مبارزات "حزب استقلال" و "جمعیتهای جوانان مسلمان" بر این موضوع متمرکز شد. آنها از "کمیتة اجرایی عرب"، که نمایندگی سیاسی فلسطینیان را برعهده داشت، درخواست کردند این موج مهاجرت را متوقف کنند و تهدید کردند که سیاست عدم همکاری با مقامات را در پیش میگیرند. کمیتة اجرایی عرب، پیام فلسطینیان را به دولت قیمومیت رساند و هنگامی که مقامات انگلیسی این خواسته را رد کردند، کمیتة مذکور تصمیم گرفت بدون اجازة انگلیسیها با برپایی تظاهرات بر این خواست خود پافشاری کند. این کمیته تصمیم گرفت در ۱۳ اکتبر سال ۱۹۳۳ در فلسطین اعتصاب عمومی و در "بیت المقدس" تظاهرات بزرگی برپا کند؛ به طوری که در پی آن چندین تظاهرات در شهرها و روستاهای فلسطین برپا شود و در پی هر اعتصابی، تظاهراتی نیز به راه افتد. کمیتة اجرایی طی دستوری اعضای خود را ملزم به برپایی تظاهرات کرد و با صدور بیانیهای تأکید کرد:
"اعراب فلسطین کاملاً از دولت مأیوس شدهاند و از این رو نه آن را مخاطب قرار میدهند و نه از آن، چیزی میخواهند."
روز جمعه ۱۳ اکتبر اعتصاب عمومی، فلسطین را فرا گرفت و تظاهرات گستردهای به رهبری "کمیتة اجرایی عربی" از مسجدالاقصی به راه افتاد. دولت قیمومیت پیشاپیش با صدور اعلامیهای هرگونه اجتماع را اکیداً ممنوع کرده بود؛ اما این اعلامیه بر هیجان و خشم مردم افزود. پلیس انگلیس تلاش کرد با استفاده از زور، تظاهرکنندگان را پراکنده سازد که بر اثر آن ۱۱ تن از جمله ۵ پلیس مجروح شدند.
بلافاصله در منزل "موسی کاظم حسینی" رئیس کمیتة اجرایی عربی، جلسة اعضای کمیته منعقد شد و تصمیم برگزاری راهپیمایی دوم در روز جمعه دو هفتة بعد در شهر "یافا" گرفته شد.. بار دیگر مقامات قیمومیت اعلام کردند، هر گونه اجتماع و تظاهرات ممنوع است و به شدت سرکوب میشود و چند روز قبل از موعد مقرر، شهر "یافا" مملو از قوای انتظامی شد. روز جمعه ۲۷ اکتبر، اعتصاب، تمام فلسطین را فرا گرفت و تظاهراتی گسترده پس از اقامة نماز جمعه در "یافا" آغاز شد. پلیس، تظاهرکنندگان را به گلوله بست و این امر، بنا بر ادعای مقامات انگلیسی، به شهادت ۱۴ عرب و مجروح شدن دهها تن منجر شد. این در حالی است که کمیتة اجرایی عرب، با صدور بیانیهای اعلام کرد، سی تن کشته و دویست تن مجروح شدهاند. انگلیسیها متعاقباً، ۱۲ تن از رهبران فلسطینی را بازداشت کردند که سه تن از آنها از اعضای کمیتة اجرایی عرب بودند. در همین تظاهرات، موسی کاظم الحسینی رئیس کمیتة اجرایی عرب بر اثر ضربات مشت و لگد نیروهای پلیس مجروح شد و بر اثر جراحات وارده از همین ضربات، در مارس سال ۱۹۳۴ به شهادت رسید.
"کشتار یافا" خشم مردم را برانگیخت و در فردای آن روز، سبب برپایی تظاهرات گستردهای در شهرهای فلسطین شد و اعتصاب عمومی، یک هفته کامل ادامه یافت و مردم در حیفا، نابلس و بیتالمقدس با پلیس درگیر شدند. تنها پس از آزادی زندانیان بود که اعتصاب شکسته شد و تظاهرات خیابانی به اتمام رسید. براساس آماری که اعراب منتشر کردند، فقط در بیتالمقدس و یافا ۳۵ تن کشته و ۲۵۵ تن مجروح شدند، اما منابع انگلیسی تنها به شهادت ۲۶ تن و مجروحیت ۱۸۷ نفر و نیز کشته شدن یک پلیس اذعان کردند.
این حوادث نشان داد که احساسات ضد انگلیسی، بسیار افزایش یافته است، زیرا این اولین بار بود که درگیری مستقیماً بر ضد انگلیس و سیاستهای آن صورت میگرفت. فرماندار انگلیسی فلسطین، کمی پیش از حوادث یافا تلاش کرد اوضاع را آرام کند و در همین راستا، به تاریخ ۲۵ اکتبر با "کمیتة اجرایی عربی" نشستی را برگزار کرد. در این جلسه، یکی از اعضای این کمیته خواستة اکثریت مردم را اینگونه به اطلاع وی رساند:
"ما چیزی را برای از دست دادن نداریم، اعتماد ما به حکومت از بین رفته است، زمین ما از دست رفته است، همه چیز را از دست دادهایم و از این پس مهم نیست که قرار است چه اتفاقی برایمان بیفتد."
پس از کشتار یافا، کمیتة اجرایی عرب، مقرر کرد؛ دو ماه بعد، همزمان با عید سعید فطر، سومین تظاهرات مردمی علیه انگلستان انجام شود. این تظاهرات، با شکوه و عظمت فراوانی برگزار شد. در مقابل، بریتانیا طبق روال همیشگی خود، یک کمیسیون بازرسی به ریاست "موریسون" برای بررسی عوامل و دلایل انقلاب، به فلسطین فرستاد؛ اما این بار اعراب با اعتقاد به بینتیجه بودن چنین اقداماتی، حاضر به پاسخگویی در برابر اعضای این کمیسیون نشدند. "کمیسیون موریسون" هم در نهایت، اعراب را مسؤول آشوبها دانست و حکومت قیمومیت را از هر جهت بیتقصیر معرفی کرد!!
● خیزش "شیخ عزالدین قسام"
"شیخ عزالدین قسام" را می توان بنیانگذار یکی از مهمترین سازمانهای جهادی مخفی، نه تنها در فلسطین، بلکه شاید در تمام جهان عرب دانست. او به سال ۱۸۸۲ در روستای "جبله" واقع در بخش "لاذقیة" سوریه متولد شد.
"عزالدین قسام" هنگامی که به سن چهارده سالگی رسید (سال ۱۸۹۶)، برای فراگیری علوم دینی وارد "دانشگاه الازهر" شد و هشت سال در آنجا ماند. بنا به گفتة منابع متعدد، شیخ عزالدین از شاگردان "شیخ محمد عبده" بود و بر همین اساس باید او را از شاگردان با واسطه "سید جمال الدین اسدآبادی" دانست.
نخستین فعالیتهای شاخص سیاسی عزالدین، راهاندازی راهپیمایی در روستای "جبله" در اعتراض به محاصرة شهر "طرابلس" در غرب لیبی، توسط ناوگان جنگی ایتالیا در ۳۰ نوامبر سال ۱۹۱۱ بود.
قسام بعدها گردانهای داوطلبان جهادی را سازماندهی کرد. این داوطلبان برای پیوستن به انقلابیون لیبیایی، عازم بندر اسکندرون در ترکیه شدند.
هنگامی که سوریه و لبنان در پی توافقنامة "سایکس - پیکو"، تحت سیطرة فرانسه قرار گرفتند و لشکریان فرانسوی به سوریه یورش برده و این کشور را به تصرف درآوردند، قسام مردم را به دردست گرفتن سلاح و قیام علیه اشغالگران تشویق کرد که این دعوت، منجر به "خیزش کوههای صهیون" شد. گفته میشود، شیخ عزالدین، فرماندة مجاهدین آن منطقه بود. قسام برای تهیة سلاح، خانهاش را فروخت و ۲۴ قبضه تفنگ خرید. سپس به همراه همسر و فرزندانش به روستای "الحفه" نقل مکان کرد و در آن ناحیه به تهیة مقدمات قیام مشغول شد.
وقتی فرانسویها تهاجم وسیع خود را برای سرکوب قیامهای کوههای صهیون و کوههای علویان آغاز کردند، توانستند تمام پایگاههای انقلابیون را در مارس و ژوئیه سال ۱۹۲۱ به تصرف درآورند. پس از آن قسام به فلسطین مهاجرت کرد و ظاهراً در اواخر همان سال و پس از یک عملیات تعقیب و گریز، از راه بیروت - عکا وارد حیفا شد.
بنا به اخبار و اطلاعات موثقی که از فعالیتهای آغازین و سرگذشت قسام نقل شده است، او ابتدا شغل معلمی را انتخاب کرد و بعد در مسجد "استقلال" شهر حیفا، به عنوان خطیبی طراز اول مشهور شد و به امام جماعت این مسجد رسید.
"شیخ احمد سعدی" شهردار اسبق جنین میگوید: "روزی قسام تپانچهای را در مقابل دیدگان نمازگزاران بر بالای دست گرفت و گفت: "هرکس به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، باید چنین وسیلهای را تهیه کند."
به این ترتیب مسجد "استقلال" به صورت کانونی اسلامی و آموزشگاه ملیگرایی راستین و به عنوان مشهورترین مسجد در شمال فلسطین درآمد. مردم نه تنها برای فراگیری درس و موعظه، بلکه جهت آشنایی با شیخ عزالدین و گوش سپردن به سخنرانیهای آتشین او، در مسجد حاضر میشدند، به همین خاطر قسام به زودی اعتبار و نفوذ کلام بسیاری در حیفا و اطراف آن کسب کرد.
قسام در سخنرانیهایش هرگونه سازش با اشغالگران را رد میکرد. نقل میکنند که روزی شیخ عزالدین از بالای منبر فریاد زد:
"جوانانی را دیدم که جاروهایی را برای تمیز کردن خیابانها در دست گرفتهاند؛ آنان باید تفنگ در دست گیرند. جوانانی را دیدم که برای واکس زدن کفشهای بیگانگان، بُرُسهایی به دستشان گرفتهاند؛ آنان باید هفتتیرهایی را به دست گیرند، تا آن بیگانگان را از پای در آورند."
همچنین گفته میشود، قسام در اواخر سال ۱۹۳۴ آشکارا از نمازگزاران پرسید:
"آیا شما مؤمن هستید؟"
سپس خود پاسخ داد:
" گمان نمیکنم!"
بعد، اندکی مکث کرد و در حالی که همهمهای در میان جمعیت افتاده بود، ادامه داد:
"اگر شما مؤمن (واقعی) بودید، عزت نفس مؤمنان را داشتید. اما شما اگر از این مسجد خارج شدید و یک سرباز انگلیسی شما را صدا زد، شتابان به طرفش میدوید!"
سخنرانیهای قسام عمدتاً به اوضاع جاری و تحولات سیاسی میپرداخت، به همین دلیل مقامات انگلیسی روزی از وی خواستند که در مورد تکرار و اصرار وی در تفسیر آیة شریفة "و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه" توضیح بدهد. قسام به آنان پاسخ داد "این آیه بخشی جداناشدنی از آیات قرآن کریم است و من وظیفه دارم در شرایط دشواری که کشور با آن دست به گریبان است، این آیه را تفسیر کنم."
● تشکیلات مخفی جهادی قسام
قسام به خوبی دریافته بود که امواج احساسات متلاطم تودهها که در دهة ۲۰ میلادی، سرتاسر فلسطین را در بر گرفته بود، نیاز مبرم به تشکّل و سازماندهی دارد و بسیج نیروهای جهادگر، برنامهای حسابشده میطلبد تا حرکت تودهها، مانند موجی زودگذر، بیاثر و بیتاب و توان ظاهر نشود و توانایی رویارویی با طرحهای مدون صهیونیستی را پیدا کند. به اعتقاد شیخ عزالدین رهبری سیاسی فلسطین فاقد صلاحیتهای لازم جهت ادارة نبرد و به فرجام رساندن مبارزه علیه انگلیسیها و صهیونیستها بود. این موضوع، قسام را واداشت که تشکیلاتی مخفی را بنیانگذاری کند که بعدها به عنوان "خطرناکترین سازمان زیرزمینی و بزرگترین حرکت فدایی که تاریخ مبارزات ملت فلسطین، بلکه تاریخ معاصر مبارزات جهادی اعراب شاهد آن بوده است"، شناخته شد.
هیچکس به درستی نام تشکیلاتی را که قسام بنیانگذاری کرده بود، نمیداند! این تشکیلات غالباً با اسامی "گروه قسام" و "اتحادیة قسام" و "قسامیها" و یا "حرکت قسامی" شناخته میشود. در این میان نام "سازمان جهادی" بیشتر رواج داشت. پس از شهادت قسام در "نبرد بیشههای یعبد" (در بیستم نوامبر سال ۱۹۳۵)، همرزمان او، خود را قسامیها و یا قسامیون مینامیدند. این تسمیه در بین مردم فراگیر شد و نام "قسام" درهالهای از قداست و احترام بر زبانها جاری شد.
شعار مشهور گروه قسامیها چنین بود:
"این جهاد است، پیروزی یا شهادت".
قسام کار سازماندهی تشکیلات جهادی را در دو مرحله به انجام رساند:
اول: این مرحله از زمان ورود قسام به فلسطین تا سال ۱۹۲۵ ادامه یافت. در این مقطع، قسام به تهیة مقدمات و کسب آمادگیهای روانی و گسترش روحیة جهادی پرداخت.
دوم: مرحله تأسیس و بنیانگذاری و گسترش تشکیلات مخفی است که از سال ۱۹۲۵ تا روز شهادت قسام ادامه یافت. در این مرحله، قسام در نهایت پنهانکاری به سر و سامان دادن به تشکیلات، پرداخت.
لذا قسام، تحرکات خود را فقط با افراد اندکی که پس از تحقیق و بررسی انتخاب میکرد، در میان میگذاشت.
"صبحی یاسین" میگوید:
"قسام، ایمان به خداوند متعال را نخستین شرط پیوستن به جرگة همرزمان خویش قرار داده بود."
قسام در ساختار اعتقادی تشکیلاتش، جهاد را به عنوان یگانه راه آزادی کشورهای اسلامی از یوغ استعمارگران مطرح کرد. شیخ قسام در تلاش برای مشروعیت بخشیدن به مبارزات خویش از قاضی شرع دمشق، "بدرالدین تاجی حسینی" فتوایی را کسب کرد. در این فتوا پیکار علیه انگلیسیها و یهودیان جهت ممانعت و جلوگیری از تشکیل "موطن ملی یهود" در فلسطین، جایز و لازم شمرده شده بود.
قسام تأکید داشت که هدف غایی و نهایی جهاد، برقراری حکومت اسلامی است. از او نقل شده است:
"چنانچه موفق شویم، منبع اصلی قانون اساسی دولت آیندة ما، قرآن کریم خواهد بود."
هر یک از اعضا مکلّف بود در حد توان، شماری از آیات و احادیث با موضوع جهاد در راه خدا را، حفظ کند. اعضا، همچنین درسهایی در مورد جنگهای صدر اسلام میآموختند.او به نیروهایش میآموخت که مجاهد واقعی کسی است که به نیازمند کمک کند، گرسنه را سیر کند، بیمار را یاری دهد، و خویشاوندان را دیدار کند و نمازش ترک نشود. وی آنان را به ضرورت جهاد با نفس یا به عبارتی جهاد اکبر سفارش میکرد و فضایل اخلاقی را به عنوان شرط جهاد در راه خدا دارای اولویت نخست میدانست.
تربیت همرزمان قسام، تربیت اسلامی بود. "احمد شقیری" (رئیس آیندة "ساف") که مدتی را با قسامیون گذرانده بود گفته است: "تعابیری از قبیل پیکار مسلّحانه و حرکت ملی بر زبانشان جاری نمیشد، بلکه تعابیر سادهای که از منبع زلالتر و والاتری سرچشمه میگرفت، به کار میبردند. تعابیری چون ایمان و جهاد در راه خدا. اینان قومی ساخته و پرداختة ایمان بودند."
پس از سه سال تلاش مداوم، قسام سرانجام توانست ۱۲ گروه جهادی را که به طور محرمانه و جداگانه فعالیت میکردند، سر و سامان دهد. هر گروه شامل پنج عضو میشد که اغلب از کارگران ساختمانی و کارگران راهآهن و باراندازان کشتیها و پیشهوران و فروشندگان خردهپا بودند.
تشکیلات "قسام" نخستین تشکیلات فلسطینی بود که کشاورزان و بدویان کوچنشین را جذب کرد.
در سالهای نخست، قسام کسانی را که به تازگی وارد تشکیلات میشدند، ملزم میکرد که از تراشیدن "محاسن" خودداری کنند. سپس مجاهد تازهوارد در جمع دیگر اعضا حضور مییافت و در جشنی که به همین مناسبت برپا میشد، پس از قرائت سورة فاتحه، آیات دیگری از قرآن که مربوط به جهاد بود، تلاوت میشد. اعضای تشکیلات به "برادر" تازهوارد تهنیت گفته و به همراه وی شیرینی صرف میکردند. جالب این که قسام به پیروانش تأکید میکرد، که "محاسن" سمبل پایداری نفس در جهاد است؛ ولی در سنوات بعد - شاید به خاطر گستردگی کار و نیز تدابیر احتیاطی و اعمال پوشش امنیتی لازم - به جای بلند کردن "محاسن"، عضو جدید سوگندی را ادا میکرد که در آن با خداوند پیمان میبست تا ضمن تعهد به راستگویی و درستکاری، تمامی احکام اسلامی را رعایت کرده، پاسدار ایدئولوژی اسلامی باشد. این سوگند با دست گذاشتن بر روی یک خنجر و یا تپانچهای که در کنارش یک جلد کلامالله مجید قرار گرفته بود، یاد میشد.
کادر رهبری حرکت قسام در سال ۱۹۲۸ مرکب بود از "شیخ عزالدین قسام"، "العبد قاسم"، "محمود زعروره"، "محمد الصالح الحمد" و "خلیل محمد عیسی" (مشهور به "ابوابراهیم الکبیر"). تمام نامبردگان، کشاورز بودند. بعدها این تعداد به ۱۲ نفر افزایش یافت. مسؤولیت رهبری تنها بر عهدة قسام نبود بلکه ادارة تشکیلات به صورت جمعی صورت میگرفت. تعداد اعضای شورای رهبری تا سال ۱۹۴۸ به همین شکل باقی ماند.
مورخان در مورد تعداد دقیق مجاهدان قسامی اتفاق نظر ندارند ولی بنا به تحقیقاتی که انجام شده، قسام ۲۰۰ مجاهد را آموزش داد و ۸۰۰ تن هوادار داشت. روی هم رفته میتوان گفت، تعداد قسامیها بالغ بر به هزار نفر عضو اصلی و هوادار بود.
قسام برای تحقق اهداف و پیشرفت کار حرکت، واحدهای تخصصی ویژهای را از این قرار سازمان داد:
الف) واحد تهیه و خرید اسلحه
ب) واحد آموزش نظامی، به سرپرستی افسری که در ارتش عثمانی خدمت کرده بود.
ج) واحد اطلاعات، که مأموریت کسب خبر از تحرکات انگلیسیها و صهیونیستها را داشت. افراد واحد اطلاعات عناصری بودند که در ادارات دولتی به ویژه شهربانی اشتغال داشتند. گروهی از این افراد ظاهراً با یهودیان نیز همکاری داشتند تا از نزدیک با فعالیتهای سرویسهای مخفی تشکیلات یهودی آشنا شوند.
د) واحد تبلیغات: متشکل از روحانیون و علمای دینی که در مساجد و گردهماییها، مردم را به جهاد دعوت میکردند.
ح) واحد ارتباطات سیاسی: این واحد حتی توانست با کنسول ایتالیا در مورد خرید اسلحة مدرن از آن کشور تماسهایی را برقرار کند.
برنامه و استراتژی تشکیلات بر این قرار گرفته بود که همة اعضا بدون هیچگونه تبعیضی، مهیای رزم باشند و مادامی که یک هزار قبضه سلاح در اختیار رزمندگان تشکیلات قرار نگرفته، اعلام جهاد نکنند.
در پی "قیام براق" در سپتامبر سال ۱۹۲۸، حرکت قسام وارد مرحلة آمادگی رزمی و آموزشهای نظامی شد. قسام شخصاً کار آموزش نظامی افراد را با جدیت و قاطعیت هر چه تمامتر به انجام میرساند. یکی از مجاهدین قسامی، شیوههای آموزش مورد نظر قسام را چنین توصیف میکند:
"قسام، ما را به جلسات آموزش نظامی و تیراندازی میبرد و از ما میخواست که با پای برهنه پیادهروی کنیم. وقتی که در کوهستانها آموزش میدیدیم، ما را در هوای سرد نگاه میداشت و از ما میخواست که بدون خوردن یا آشامیدن چیزی، پیادهروی کنیم تا بدین وسیله تاب تحمل گرسنگی و تشنگی را بیابیم. از ما میخواست که در هفته، یکی - دو بار بر زمین و روی حصیر، با رواندازی نازک بخوابیم. او همواره اصرار داشت که راز فعالیتهایمان را افشا نکنیم، بنابراین ما در منزل با همسران و خانوادههایمان دچار مشکل بودیم، چون نمیتوانستیم برای آنان توضیح دهیم که چرا اینگونه میخوابیم. ما باید این وضعیت را تحمل میکردیم، چون پیمان بسته بودیم که دستورات را مو به مو اجرا کنیم."
در روز ۱۲ نوامبر سال ۱۹۳۵، تشکیلات قسام دارای هزار قبضه سلاح و یک پایگاه تسلیحاتی در منطقة "لاذقیه" بود. در این روز در جلسة شورای رهبری تشکیلات در حیفا و پس از بررسی اوضاع در فلسطین، مقرر شد اعلام جهاد شود.
اگر چه برخی مورخان در مورد مشارکت یا عدم مشارکت قسامیها در رویدادهای قیام براق در سال ۱۹۲۹ تردید کردهاند، اما با توجه به شواهد تاریخی موجود میتوان گفت، قسامیها در قیام براق حضوری عینی داشتند ولی چون در آن دوران، تشکیلات قسام هنوز در حال تکوین مخفیانه بود، انتساب شرکتکنندگان در قیام براق به تشکیلات قسام محرز نیست. نقل میکنند در روز اعدام سه قهرمان "قیام براق" در ۱۷ ژوئیه ۱۹۳۰، قسام طی خطابهای آتشین در جمع نمازگزاران مسجد استقلال، گفت:
"ای اهالی حیفا!...ای مسلمانان! آیا فؤاد حجازی را نمیشناسید؟ آیا فؤاد حجازی و عطاءالزید و محمد جمجوم، برادران شما نبودند؟ آیا در کنار شما در جلسات مسجد استقلال حضور نمییافتند؟ آنان هماکنون بر روی چوبة دار هستند."
این خود سندی قابل اعتناست مبنی بر اینکه قهرمانان "قیام براق"، از شاگردان "قسام" بودند؛ گر چه دلیل مستندی بر عضویت آنها در تشکیلات مخفی قسام در دست نیست.
طی سالهای ۱۹۳۱ و ۱۹۳۲ قسامیها دست به عملیات نظامی زدند و در اولین یورش به روستای "الیاجور" در نزدیکی حیفا، سه صهیونیست را از پای درآوردند. سپس حملاتی علیه دیگر روستاهای صهیونیستنشین ترتیب دادند که مهمترین آنها، حمله به روستای صهیونیستنشین "نهلال" بود. قسامیها به فعالیتهایشان و عملیات نظامی دیگری از قبیل ترور مقامات انگلیسی، عوامل صهیونیزم و فروشندگان زمین نیز دست زدند. قسامیها پس از انجام عملیات نظامی شبانه، روزها به کارهای عادی خود باز میگشتند. این وضع ادامه داشت تا آنکه سرانجام در نوامبر سال ۱۹۳۵، "جهاد مسلحانه" آغاز شد.
بدون تردید شیخ قسام اواخر سال ۱۹۳۵ را به عبث به عنوان زمان مناسب برای اعلام جهاد انتخاب نکرده بود. وی به این نتیجه رسیده بود که مقابله با مهاجرت سیلآسای یهودیان و افزایش خطر تشکیل "موطن ملی یهود" در فلسطین، به عملی سریع و قاطع نیاز دارد. با توجه به اینکه رهبری سنتی و احزاب سیاسی فلسطین از انجام هر عمل جدی عاجز و ناتوان بودند، لذا قسام چارة کار را در تغییر معادلات موجود میدید. همچنین عامل دیگری که به مسألة اعلام جهاد سرعت بخشید، ردیابی مجاهدین قسامی از سوی مقامات انگلیسی بود. بیم آن میرفت که مقامات انگلیسی طرحهای قیام را پیش از موعد مقرر کشف و خنثی کنند.
طرح اولیه آغاز عملیات این بود که علاوه بر فرستادن گروهی از مجاهدان به روستاهای اطراف برای جذب نیروی بیشتر، قسامیون با به تصرف درآوردن شهر حیفا به مدت سه روز و دستیابی به یک پیروزی نظامی بزرگ، قدرت خویش را به رخ مقامات انگلیسی و صهیونیستها بکشند. تمام جوانب طرح به خوبی مورد بحث قرار گرفته و آمار نیروهای انگلیسی موجود در منطقه و کیفیت و کمیت سلاح آنان به دست آمده بود. به نظر قسامیها احتمال موفقیت طرح بسیار بالا بود.
"شیخ قسام" پیش از خروج، تنها منزل مسکونیاش را در حیفا فروخت. یاران او هم جواهرآلات همسران و قسمتی از اثاثیهشان را به فروش رسانده و با پول آن، فشنگ و تفنگ خریدند. گفته میشود هر مجاهدی هنگام وداع با خانواده، به آنان وعدة ملاقات در بهشت را میداد همچنین هر مجاهدی یک جلد قرآن مجید تهیه کرده و به همراه آورده بود.
در روز ۱۴ نوامبر، در حالی که مجاهدین در غاری نزدیک روستای صهیونیستنشین "عین حارود" مستقر شده بودند، یک گروه گشتی نظامی مرکب از یک گروهبان یهودی و یک پلیس عرب در آن حوالی نمایان شدند. یکی از مجاهدان که مأموریت نگهبانی را به عهده داشت، به گمان اینکه محل اختفای مجاهدین لو رفته، به گروهبان یهودی فرمان ایست داد، اما چون گروهبان یهودی توجهی نکرد، وی بیدرنگ او را کشت. پلیس عرب سراسیمه از محل حادثه گریخت و خود را به نزدیکترین کلانتری رسانده، ماجرا را تعریف کرد. مقرّ قسامیها لو رفت و امکان استفاده از عنصر غافلگیری که مورد نظر طراحان قیام بود، از میان رفت.
بامداد روز ۱۵ نوامبر، مقامات انگلیسی که نسبت به ناپدید شدن شیخ قسام نیز مظنون شده بودند، نیروهای پلیس را مأمور محاصرة روستاهای اطراف محل حادثه کردند تا قاتل گروهبان یهودی را دستگیر کنند. مجاهدین قسامی به ناچار با استفاده از تاریکی شب به طرف "بیشههای یعبد" عقبنشینی کردند و در محل امنتری موضع گرفتند.
● شهادت "شیخ عزالدین قسام"
شیخ قسام پیش از عقبنشینی به سمت "بیشههای یعبد" یارانش را به دو گروه تقسیم کرد. یک گروه، مأمور قطع خطوط مواصلاتی انگلیسیها در شمال فلسطین و ضربه زدن به مراکز تجمع نیروهای انگلیسی شد و یک گروه ده نفری دیگر به همراه قسام عازم منزل یکی از دوستان قسام در "بیشههای یعبد" شدند.
صبح روز ۲۰ نوامبر سال ۱۹۳۵ در حدود یک گردان نیروهای انگلیسی محل اختفای قسام و برادرانش را محاصره کردند. به رغم نابرابری نیروها همرزمانش بعدها اظهار کردند که قسام و یاران اندکش مقاومتی سرسختانه از خود نشان دادند. زمانی که نیروهای انگلیسی از "شیخ قسام" خواستند که تسلیم شود، گفت: "ما هرگز تسلیم نخواهیم شد؛ این جهاد است در راه خدا." سپس رو به برادرانش کرد و افزود: "ای برادران! چون شهیدان بمیرید."
نبرد ۶ ساعت به درازا کشید و طی آن ۱۵ سرباز انگلیسی کشته شدند. "شیخ عزالدین قسام" نیز به همراه دو تن از همرزمانش به نامهای "یوسف زیباوی" و "محمد حنفی مصری"، به شهادت رسیدند.
محمدعلی صمدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست