جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جاذبه کوهستان


جاذبه کوهستان

نگاهی به ورزش کوهنوردی

تمایل به حرکت کردن به گونه ای طبیعی، در کودکان خردسال آدمیان، به سان موجودات زنده دیگر وجود دارد. به یک بچه شیرخوار در رختخوابش نگاه بکنید که پنجه های ظریف و کوچکش را چگونه به دست های مادرش قفل می کند و می کوشد که بالاتنه اش را بلندکند. همین کودک، آنگاه که کمی به رشد می رسد و می تواند بر زانوها و سپس بر پاها استوار بشود، می کوشد که با بهره گیری از لبه تشک، تخت، صندلی یا میز کوچکش، بدن خود را بیشتر بلند بکند و خود و پاهایش را بر بالای آنها بکشاند... و در نخستین سال، به بالا کشاندن خویش از پلکان می پردازد.

اینها، پیش درآمدهای زنده بودن، یا زنده ماندن و زندگی کردن هستند، حرکت و ورزش نخستین به حساب می آیند و همین بالا کشیدن ها، مقدمه ای می توانند باشند بر تمایل هایی که در سال های بعد، به کوهنوردی یا ورزش های دیگر می انجامند.

همه ورزش های گوناگون - با کمی تفاوت - مورد توجه مردم و صاحب نظران هستند. از راهپیمایی (یکی از طبیعی ترین ورزش ها) تا پینگ پنگ، از شنا تا وزنه برداری، از دوها و پرش ها تا مشت زنی و ژیمناستیک و ورزش های با توپ و غواصی و... که علاقه مندان به نسبت شوق و ذوق واستعداد و امکاناتشان، یک یا چند از این ورزش ها را بر می گزینند.

کوهنوردی نیز از تحرک های طبیعی به وجود می آید. از دشت به دره پانهادن و سپس از حاشیه های دره و کوه بالاتر رفتن و بر تپه ها و گرده ها گام گذاشتن، صاحب ذوق و اندیشه و استعداد را بر می انگیزند که کمی بیشتر به خود فشار وارد بیاورد، قلب و ریه و مغز و دید و احساس را بیشتر به کار بیندازد و از عضله های پا و دست بیشتر یاری بگیرد و... سرانجام به سره و دزوه فلان کوه بلندتر از پیرامون برسد. اینجا برای یک پنجه کوه، یک کوه رو مبتدی، یک شیفته تازه گام نهاده به کوهستان، اوج لذت و پیروزی است ... و البته بیشتر شاد و پیروزمند خواهد شد، هنگامی که در پایان یک روز در طبیعت بلند بودن، تندرست و راحتی از این تلاش، به پایین و نزد کسان و آشنایانش باز می گردد و دگر روز خود را سبک تر و چابک تر و همراه با یک آرامش ویژه احساس می کند. این بود یک حالت و توصیف بسیار کوتاه از آغاز کار یک کوهنورد پویا.

وضعیت همسان تلاش های مقدماتی را در ورزش های دیگر نیز می یابیم : فوتبال بازی بچه ها در کوچه ها و جاهای دیگر، به آب زدن مردم درکناره های دریا، تقلید از ورزش های زورخانه ای و مانند آن یا انجام دادن حرکت های ساده ورزشی در خانه، ورزش های رقابتی در دوران مدرسه و... که به شعله های آتش درونی نوجوانان و جوانان و شور و رغبتشان به ورزش، تا اندازه ای پاسخ می دهند... تا اینکه از میان این گروه های سنی، کسانی که به تلاش ها و پیروزی ها و برتری های بزرگتر و جایزه ها و کف زدن های گسترده تر چشم و دل بسته اند و توانایی ادامه دادن راه پیشرفت را دارا هستند. از دوره مقدماتی به دوره های تکامل و پیروزی های بیشتر روی می آورند و از درون همین گروه هاست که ستارگانی در آسمان ورزش به درخشش می آیند.

کوهنوردی نیز از این راه و روش جدا نیست . کسی که از دره وکوهپایه گردی، به نوردش کوه ها و رسیدن به قله ها پرداخت و طعم این ورزش مقداری متفاوت با ورزش های دیگر را چشید، معمولا بدان پشت نمی کند و میان او و کوهستان - این مظهر شکوهمند طبیعت والا - انسی و پیمانی همیشگی ایجاد می شود، اگر چه از مدال و نشان و کف زدن ها و چک های بانک در آنجا خبری نیست !

جاذبه کوهستان چنان است که حتی کوهنوردان پا به سن گذاشته را، ندای دعوت می دهد. هفتاد و هشتاد سالگان بسیاری را می توان دید که هنوز و همچنان به کوه می روند و حتی بر قله های نه آسان پا می گذارند. لوئیس ترنکر (Trenker Luis)، کوهنورد و هنرپیشه و هنرمند بسیار مشهور ایتالیایی - آلمانی، روز تولد هشتاد سالگیش را بر فراز ماترهورن جشن گرفت . نورمن ووان (Wooan Norman) آمریکایی، در نودسالگی، به قله ای سه هزارمتری، بی نام و سراپا در یخ صعود کرد که ۶۶ سال پیش از آن، برای نخستین بار آن را که در یخ های قطب جنوب به پا ایستاده است، در نوردیده بود! از آن تاریخ، این کوه به نام وی شهرت یافت .

در کوهنوردی نیز همچون ورزش های دیگر، هدف های تندرستی، پیروزمندی، سرگرمی سودمند و بهره گیری از مفهوم و معنای معنوی ورزش برای زندگی وجود دارد و حتی در این مورد آخر، بسیار هم پرمحتوا است . در کوهنوردی زیروبم های زندگی و راه گذر کردن از میان آنها یاد گرفته می شود و در حقیقت، کوهنوردی خود زندگی است .

در کوهنوردی صفا و صمیمیت و دوستی و رفاقت به گونه ای گسترده جا دارد. چه بسیار دیده شده است و می شود که یک برنامه تلاش در کوهستان (که هر چه دشوارتر، بهتر) چنان دو یا چند نفر را به یکدیگر نزدیک می سازد که عمری پیوستگی را به ثمر می رساند. کوهنوردی، با فداکاری و از حق خود گذشتگی به خاطر دیگری همراه است . آنجا که دو دسته از بدنه یا دیواره کوهی بالا می روند، اگر برای یکی از کوهنوردان حادثه ای پیش بیاید، برای بقیه، یاری به آسیب دیده، مهمتر از بالاتر و به فراز رسیدن است . از آنجا که انسان خود از طبیعت است، در کوهنوردی است که این فرزند جدا مانده از مادر، بار دیگر به مهد خود باز می گردد و می تواند در ژرفای دگرگونی ها، سرد و گرم ها، پستی و بلندی ها و نیز زیبایی ها و سختی های کوهستان، به خویشتن شناسی نیز دست یابد، که خود وسیله ایست مهم برای تکاپوها و پیشرفت ها و دیگر شناسایی ها در زندگی اجتماعی .

در کوهنوردی - مانند سایر ورزش های گروهی - همکاری و تشریک مساعی به گستردگی تمام وجود دارد. به گونه ای که سرپیچی از آنها یا سستی در این وظیفه ها، حتی سبب مرگ و میرهایی می شوند.

کوهنورد در کوهستان، اصیل و زنده، با زیبایی شناسی برخورد عملی دارد. در این کار و راه دلکش و آرامش بخش و پر از رمز و سنجش است که می توان به بسیاری از رازهای طبیعت آگاهی یافت یا دست کم از دیدن و امکان لمس و درکشان لذت برد و سرشار شد. کوهنورد که معمولا طبیعت دوست است، در کوهساران با گل ها و گیاه ها، با سنگ ها و حشره گان کوچک تا حیوانهای بزرگ، با چشمه سار و آبشار و برف و یخ و ده ها مظاهر دیگر طبیعت برخورد و سروکار دارد، که مطالعه در آنها، چه گنجینه ای از آگاهی و دانایی می توانند برایش فراهم بیاورند.

«لوئیس ترنکر» بزرگمرد کوه و هنر، در یکی از کتاب هایش نوشته است که «کوهنوردی یک جور عبادت است . اگر چه خود مذهب و دین نیست، اما حالتی از آن گونه را در درون دارد.» به راستی کوهنوردانی که دل و روان به کوهستان سپرده اند - به ویژه در جاهایی که مقام و ارزش دل و احساس آدمی مورد توجه هستند - به کوه رفتن برایشان حالتی احترام انگیز ایجاد می کند. در تنهایی شان، بی زبان با کوه گفت وشنودها دارند. در آنجا به ژرفای زندگی و وجود انسان و نیز دنیای معنوی فرو می روند و از کوه نیرو، راه حل و درک مطلب دریافت می کنند.

کوهنوردی در روان آدمی، اثر ژرف و قابل ملاحظه ای دارد. البته تفاوت است میان به کوه رفتن خالی از احساس و تهی از توجه، با یک صعود همراه با خلوص نیت و دلسپردگی . در کوهستان و با کوهنوردی می توان برعقده ها و کشمکش های روحی نیز پیروز شد.

در کوهنوردی، نقطه عطف ها و پیوستگی هایی می توان یافت که در ورزشهای دیگر، یا نیستند یا با تخفیف کلی دیده می شوند: در عین حال که کوهنوردی، دوستی ژرف با طبیعت زیبا و آرام و نوازشگر است، اماحادثه جویی و دست به گریبان شدن با چهره دیگر طبیعت نیز در آن وجود دارد. در اینجاست که بهشتی، تبدیل به یک دوزخ راستین می گردد و کوهنورد، با آگاهی و دانایی بر این روی دیگر کوه، کوهستان را می ستاید و بدان می گرود.

در کوهنوردی اگر چه به ظاهر، عضله و عصب و استخوان و مفصل و ریه و قلب به کار می افتند و نیرومند می شوند، اما شجاعت، پایداری، بردباری، عاطفه، اندیشه، جرات، احساس، ژرف نگری و بسیاری دیگر از صفت های برتر آدمی نیز از دستاوردهای این ورزش هستند.

کوهنوردی کشف و شهود است، عرفان و در خود فرو شدن است .کوهنورد بلندنظر و بلندنگر و بالا اندیش است . در قله های بلند، اگر چه برفراز است و گسترده دنیایی را در زیر پاهای خود می بیند، اما در همانجا و همان حالت، متواضعانه به طبیعت نیرومند و خشن و مستحکم و سودمند و آموزنده، تعظیم می کند و غرور و تکبر خویشتن خواهی و خودبزرگ بینی را می شکند. کوهنورد در حالی که با تلاش های جانانه و گاهی فداکارانه، بردشواری صعودهای بلند و سخت پیروز می شود، موجودی است خاکی، فروتن، ساده دل و باصفا و صمیمی . در کوه و نزد کوهنوردان راستین، انسانیت تبلور خاصی دارد. کوهنورد راستین، انسانی راستین است .

به هنگام پیروزی معمولی یا فوق العاده یک کوهنورد و به هنگام گام نهادنش بر فراز چکاوها، هیچ کس نیست که برایش کف بزند و هورا بکشد. این خود اوست که دشواری ها، خطرها و سرد و گرم های فراوان را تحمل کرده و هم خود وی است که در آن نقطه بلند دور از بشریت - که حتی گاهی فرصت و امکان توقف یا نگاهی به پیرامون و پایین دست ها افکندن را هم ندارد - باید به تپش های تند دلش آرامش بدهد و طعم افتخار، یا رضایت خاطر، را به تنهایی مزمزه بکند.

... و البته که رسیدن به هدف، پایان کار او نیست، زیرا که تازه، بازگشت را در پیش دارد که اغلب آسان تر از صعود نمی تواند باشد!

یک تفاوت بزرگ دیگر کوهنوردی با ورزش های دیگر در این است که اگرکوهنوردی بتواند دشواری های بالا رفتن از کوهی سخت و بلند را در هوایی آرام و آفتابی، به خوبی تحمل بکند، به اوج برسد و سلامت بازگردد، اما اگر در همین کوه و همین راه، با هوای بد و خراب روبرو بشود، اینجاست که دشواری های موجود در هوای خوب، ده ها برابر بیشتر می شود. آنچنان که دیگر امیدی برای تندرست به قله رسیدن و نیز بازگشتن وجود ندارد. در این صورت است که اگر بتواند خود را از چنگال سرما و برف و توفان و عوارض دیگر بی رحم کوهستان، چون بهمن و سنگ غلتانی و صاعقه و شکاف های یخی و پرتگاه ها، برهاند و آسیب ندیده به پایین برسد، در این حالت است که به او عنوان «بازنده پیروز» داده می شود. آنگاه است که این باختن، از صدها پیروز شدن بیشتر ارزش دارد.

رینهولد مسنر، نخستین پیروزمند مشهور هر ۱۴ قله بالای ۸۰۰۰ مترگیتی، در سفری که برای صعود به بلندترین کوه های هفت قاره می کرد، در ایران به دماوند کوه شد. اما در نیمه راه، هوای بد به پیش بازش آمد، آنچنان که چاره ای نبود جز اینکه دست از صعود بکشد و از خشم کوه بگریزد!

به جز موارد آورده شده بالا، کوهنوردی با دانش ها و دانستنی های دیگری نیز سرو کار دارد، از جمله : هواشناسی، شیمی و فیزیک، ریاضیات، ادبیات و نویسندگی و هنرهای عکاسی و نقاشی، باستان شناسی، بهداشت، حیوان و زمین و گیاه و آب شناسی، نقشه کشی، مردم و جامعه شناسی، محیط زیست و فرهنگستان و ستاره شناسی و...

در اینجا شاید بد نباشد که توجه خوانندگان ارجمند را به این نکته نیز معطوف بدارم که این نظرات را کسی می دهد که خود، فروتنانه از چهارده سالگی با ورزش های گوناگون قرین بوده است (ورزش های سبکی که درآنزمان به «سوئدی » مشهور بود، نخستین ورزش دو، سپس ورزش باستانی، وزنه برداری، مشت زنی، ژیمناستکی، شناوری، دوچرخه سواری، پرورش اندام، کوهنوردی و که در دوره تحصیل از پرداختن به فوتبال و بسکتبال و والیبال و دو و میدانی نیز غافل نبود و هنوز هم همچنان با انجام دادن ساعتی ورزش در هر روز - که جمع آن ها در ۶۹ سال از ۸۳ سال زندگیش، به بیش از ۲۵ هزار ساعت می رسد-) ازجمله کسانی است که ورزش را برای یک عمر برگزیده اند.

پژوهش ها و بررسی های به عمل آمده نشان داده اند که ۱/۸ میلیون سال پیش، بشر نخستین از سنگ، یا شاخسار درختان یا نیز از استخوان حیوان هایی مانند فیل، کرگدن و گاو وحشی، برای خودش سرپناه بسازد. در تغییر مکان ها و روآوردن به پستی و بلندی ها (تا ششصد هزار سال پیش ) بود که به کوهپایه ها و کوه ها راه یافت.

ره آورد بزرگ این راهیابی ها، یافتن حفره ها و غارها بود که می توانستند برایش مکانی مستحکم و محفوظ و نیز گرم در زمستان باشند.

قرن ها گذشتند تا با بیشتر پرورش یافتن مغز آدمیان و با فراگیری های گوناگون و بهره گیری های بهتر از محیط زندگی شان، توانستند آثار جالبی از نقش های حیوانی و شکار و... بر دیوار غارها به یادگار بگذارند که قدمت یافته شده تا به امروز، به ۳۰ هزار سال پیش می رسد.

در این پناه گیری ها و سرپناه جستن های در کوهستان، چون بشر آن روزگاران اغلب با عوامل خطرناک و تکان دهنده و بیم آوری مانند توفان ها، رعدوبرق و فروریختن سنگ ها و بهمن ها و... برخورد داشت و سبب آنها را نمی دانست، بدین جهت پیچ و خم کوهسار و بلندی های ناشناخته برایش ترسناک بودند و تا قرن ها بعد آنجاها را مکان ارواح خبیث می دانست . اما بارشد بیشتر مغزی، کنجکاویش نسبت به کوهستان بیشتر شد... و آنگاه که عقاید مذهبی جلوه گر شدند، به این اندیشه رسید که کوه های بلند و دشوار و غیرقابل دسترسی، جایگاه خدایان هستند و مورد احترام و تکریم .

پی بردن بیشتر به رازهای طبیعت و نزدیک کردن خود به خدایان، وسیله ای شدند که انسان متمدن شده، رفته رفته بیشتر با بلندی ها بیامیزد، از گردنه ها بگذرد و خود را به قله های نه زیاد بلند و دشوار نزدیک بسازد و بعدها حتی در قله های بلندتر، پیشکش هایی نیز برای خدایش عرضه بدارد.

سپس به زمانی می رسیم که با تفریح وجود خدای یگانه در ادیان، پیغمبر یهود را دانستیم که در کوه «سینا» ندای الهی را دریافت کرد، پیامبرعیسویان نیز در کوه «تور» به عبادت پرداخت و به دریافت ده فرمان نایل آمد و پیشوای مسلمانان در غار و کوه «حرا» با خداوند خلوت کرد و به پیامبری منصوب شد. در روایات نیز آمده است که زرتشت، پرستنده اهورامزدا، ماه ها در کوه «سبلان » به عبادت و کنکاش با خداوند مشغول بود و نیز «بودا» در دامان هیمالایا.

به تاریخ کشورهای دوران کهن که نظر بیندازیم، در می یابیم که بهره گیری از کوهستان برای پیروزی در پیکارها نیز به اجرا درآمده است . پیشگامی دراین کار را با کورش بزرگ می دانند که در ۵۴۹ سال پیش از میلاد، با جنگاورانش از بلندای کوه های ایران و آسیای صغیر گذشت و شهرهای یونانی آنجا را به تصرف درآورد.

۶۵ سال بعد (۴۸۴ پ - م ) خشایارشاه - پسر کورش بزرگ - با گذر از همین کوه ها و نیز کوه هایی در یونان، بر آتن چیره شد.

در سال ۳۳۴ اسکندر مقدونی با بهره گیری از همین کوه ها به ایران تاخت و سپس در ۳۲۷ از هندوکش گذشت و برای حمله به هند، تا هیمالایا هم پیش رفت .

نویسنده : رویا ظهرابپور