جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

علل طغیان و سرکشی قوای نفس


علل طغیان و سرکشی قوای نفس

رستگاری انسان بدون پاكی و تعادل روانی میسر نیست , در آنچه مربوط به این تعبیر قرآنی است جای شبهه نمی باشد در قرآن كریم تعبیر دیگری هست كه نفس انسان را با صفت اماره بالسوء فرمان دهنده به شر توصیف می كند

رستگاری انسان بدون پاكی و تعادل روانی میسر نیست ، در آنچه مربوط به‏ این تعبیر قرآنی است جای شبهه نمی‏باشد . در قرآن كریم تعبیر دیگری هست كه نفس انسان را با صفت " اماره‏ بالسوء "( فرمان دهنده به شر ) توصیف می‏كند این تعبیر این پرسش را پیش می‏آورد كه آیا از نظر قرآن كریم طبیعت نفسانی انسان شریر است ؟ اگر قرآن از جنبه فلسفه نظری ، طبیعت نفسانی انسان را ذاتا شریر می‏داند ناچار در فلسفه علمی راهی كه انتخاب می‏كند این است كه پروراندن‏ و رشد دادن این موجود شریر بالذات خطا است ، باید آنرا همواره ضعیف و ناتوان و تحت فشار و زجر قرار داد و مانع ظهور و بروز و فعالیت وی شد و احیانا آنرا باید از میان برد ، یا از نظر قرآن كریم طبیعت نفسانی شریر بالذات نیست ، بلكه در حالات خاصی و به سبب عوارضی سر به طغیان و شرارت بر می‏دارد ، یعنی قرآن از جنبه فلسفه نظری ، به طبیعت نفسانی بد بین نیست و آنرا منشأ شرور نمی‏داند و قهرا در فلسفه علمی راهی كه‏ انتخاب می‏كند نابود كردن و یا ضعیف نگهداشتن و موجبات طغیان فراهم‏ نكردن است .

در این صورت پرسش دومی پیش می‏آید و آن اینكه چه چیزهائی سبب طغیان و اضطراب و سركشی قوای نفسانی می‏گردد ؟

و از چه راهی‏ می‏توان آنرا آرام كرد و به اعتدال برگرداند . ما به هر دو پرسش پاسخ می‏دهیم :

كوته نظران ، همین قدر كه دیده‏اند اسلام نفس را به عنوان " فرمانده‏ شرارت " یاد كرده است كافی دانسته‏اند كه اخلاق و تربیت اسلامی را متهم‏ كنند به اینكه به چشم بدبینی به استعدادهای فطری و منابع طبیعی وجود آدمی‏ می‏نگرد و طبیعت نفسانی را شریر بالذات ، و پروراندن آن را خطا می‏شمارد. ولی این تصور خطا است ، اسلام اگر در یكجا نفس را با صفت " اماره‏ بالسوء "یاد كرده است در جای دیگر با صفت " النفس اللوامه " یعنی‏ ملامت كننده خود نسبت به ارتكاب شرارت و در جای دیگر با صفت " النفس‏ المطمئنه "یعنی آرام گیرنده و به حد كمال رسیده ، یاد می‏كند .

از مجموع اینها فهمیده می‏شود كه از نظر قرآن كریم طبیعت نفسانی انسان‏ مراحل مختلفی می‏تواند داشته باشد ، در یك مرحله به شرارت فرمان می‏دهد ، در مرحله دیگر از شری كه مرتكب شده است ناراحت می‏شود و خود را ملامت‏ می‏كند ، در مقام و مرحله دیگر آرام می‏گیرد و گرد شر و بدی نمی‏گردد . پس اسلام در فلسفه نظری خود طبیعت نفسانی انسان را شریر بالذات‏ نمی‏داند و قهرا در فلسفه عملی خود نیز مانند سیستمهای فلسفی و تربیت‏ هندی ، یا كلبی یا مانوی یا مسیحی ، از روش نابود كردن قوای نفسانی و یا لااقل حبس با اعمال شاقه آنها پیروی نمی كند ، همچنانكه دستورهای عملی‏ اسلام نیز شاهد این مدعا است .

این مطلب كه نفس انسان در مقامات و مراحل و شرائط خاصی بشر را واقعا به شرارت فرمان می‏دهد و حالت خطرناكی پیدا می‏كند مطلبی است كه اگر در قدیم اندكی ابهام داشت ، امروز در اثر پیشرفتهای علمی در زمینه‏های روانی‏ كاملا مسلم شده است ، از همه شگفت‏تر این است كه قرآن كریم در توصیف‏ نفس نمی‏گوید :

داعیه بالسوء ( دعوت كننده بسوی بدی و شر ) می‏گوید :

" اماره بالسوء غ( فرمان دهنده به بدی و شر ) قرآن كریم در این تعبیر خود این مطلب را می‏خواهد بفهماند كه احساسات نفسانی بشر آنگاه كه سر به‏ طغیان بر می‏آورد بشر را تنها بسوی جنایت و اعمال انحرافی دعوت نمی‏كند بلكه مانند یك قدرت جابر مسلط دیكتاتور فرمان می‏دهد ، قرآن با این تعبیر تسلط و استیلاء جابرانه قوای نفسانی را در حال طغیان بر همه‏ استعدادهای عالی انسانی می‏فهماند .

و این رازی است كه در دورانهای اخیر روانشناسی كشف نشده بود . امروز ثابت شده كه احساسات منحرف احیانا به طرز مرموزی بر دستگاه‏ ادراكی بشر فرمان می‏راند و مستبدانه حكومت می‏كند ، و دستگاه ادراكی‏ ناآگاهانه فرمانهای آنرا اجرا می‏كند ! اما پاسخ پرسش دوم كه چه چیزهائی موجب طغیان و آشفتگی و چه چیزی سبب‏ آرامش و تعادل روحی می‏گردد ؟

ما پاسخ این پرسش را آنگاه كه در اطراف‏ پایه سوم اخلاق نوجنسی كه پایه روانی است بحث می‏كنیم ذكر خواهیم كرد .

● كشتن نفس یعنی چه ؟

یك پرسش دیگر باقی است و آن اینكه اگر از نظر اخلاقی اسلامی استعدادهای طبیعی نباید نابود شود ، پس تعبیر به نفس كشتن ، یا میراندن‏ نفس كه احیانا در تعبیرات دینی و بیشتر در تعبیرات معلمین اخلاق اسلامی‏ و بالاخص در تعبیرات عارف مشربان اسلامی آمده است ، چه معنی و چه‏ مفهومی دارد ؟ پاسخ این پرسش از آنچه قبلا گفتیم روشن شد ، اسلام نمی‏گوید طبیعت نفسانی و استعداد فطری طبیعی را باید نابود ساخت ، اسلام می‏گوید :

" نفس اماره‏ " را باید نابود كرد ، همچنانكه گفتیم ، نفس اماره نماینده اختلال و به‏ هم خوردگی و نوعی طغیان و سركشی است كه در ضمیر انسان به علل خاصی رخ‏ می‏دهد ، كشتن نفس اماره معنی خاموش كردن و فرو نشاندن فتنه و طغیان را در زمینه قوا و استعدادهای نفسانی می‏دهد ، فرق است میان خاموش كردن‏ فتنه و میان نابود كردن قوائی كه سبب فتنه می‏گردند ، خاموش كردن فتنه‏ چه در فتنه‏های اجتماعی و چه در فتنه‏های روانی مستلزم نابود كردن افراد و قوائی كه سبب آشوب و فتنه شده‏اند نیست ، بلكه مستلزم این است كه‏ عواملی كه آن افراد و قوا را وادار به فتنه كرده است از بین برده شود . بعدا خواهیم گفت كه این نوع میراندن گاهی به اشباع و ارضاء نفس حاصل‏ می‏شود و گاهی به مخالفت با آن . این نكته باید اضافه شود كه در تعبیرات دینی ، ما هرگز كلمه‏ای كه به‏ معنی " نفس كشتن " باشد ، پیدا نمی كنیم ، تعبیراتی كه هست كه البته‏ از دو سه مورد تجاوز نمی كند بصورت میراندن نفس است .

منابع: اخلاق زناشویی و لذات فلسفه استاد مطهری