چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

گر کند مهدی زهرا نظری،نوروز است


گر کند مهدی زهرا نظری،نوروز است

بهار از راه می‌رسد، مست و خرامان، فصل رستاخیر طبیعت، خورشید رخشان می‌شود، دشت‌ها از ابرهای پرباران سیراب می‌شود، گل‌ها به طنازی بهار می‌پردازند و درختان با نوازش باد به …

بهار از راه می‌رسد، مست و خرامان، فصل رستاخیر طبیعت، خورشید رخشان می‌شود، دشت‌ها از ابرهای پرباران سیراب می‌شود، گل‌ها به طنازی بهار می‌پردازند و درختان با نوازش باد به رقص شیدایی می‌روند، برگ‌های تازه به سماع پروردگار، خود را در باد بهاری رها می‌کنند، پرندگان غزل عشق می‌خوانند، پر پروازشان از برای بهار دلکش گشوده می‌شود، از سرمای زمستان دیگر اثری نیست، اکنون زمان نغمه‌خوانی و طرب است.

شوری مستانه در عالم هستی فتاده، مستانه به لطیف عالم سلام می‌دهند و سر بر آستان جانان او می‌نهند، انتظاری به سر رسیده است، انتظاری شیرین، انتظاری که به گرمای جانبخش خورشید وصل می‌شود و غوغایی روحانی در هستی در می‌گیرد.

در این هلهله طبیعت ، در این شیدایی جان‌های عاشق، در این شور شیدایی، در این هماورد روح و جان عشاق، آن آرزوی آرزو را طلب کنیم، نوروز را با مهر مهدی زهرا درهم آمیزیم.

آن ابر خوش‌باران را از آفریدگار هستی بخواهیم، هم او که با یادش جان‌ها تازه می‌شود و غم‌ها از دل می‌رود. اگر بیاید چه خواهد شد.

خود را در روز نو، مست و پریشانش کنیم، در آن سحرگاه نوروز خود را مهیای پذیرای آن نازنین دلبر هستی سازیم، غسل زیارتش کنیم و عطر و مشک در خانه بپاشیم.

شاخه گل نرگسی را به عشق او در میان هفت ‌سین بگذاریم. سال را با عشق او آغاز کنیم که هستی بر سرانگشت آن سرو خضرا به اذن پروردگار است.

خشنودش سازیم که خشنودی آن نازنین، خشنودی آن یکتای بی‌همتاست، به آرزوی آمدنش پرده از دیدگان برداریم و بهار را به عشق قائم آل‌ محمد(عج) در آغوش گیریم.

دعا کنیم، تمنا کنیم، التماس کنیم تا آن دردانه خالق هستی بیاید و خشنودی و سرور و شادی را با خود بیاورد. آن طرب الهی را، آن مستی جانانه را.

رخصت اندک است و عمر کوتاه؛ برایش شیرین‌زبانی کنیم، عاشق برای معشوق چه می‌کند؟ از آن فراتر، خواهید دید که چگونه دل نوازش می‌شود و آنگاه آن ابر خوش‌باران که ببارد، حیران می‌شوی و بی‌درد، سیراب می‌شوی از آن میر مه‌رو، جادو می‌شوی از آن چشمان سیاه، غوغایی در دلت می‌اندازد آن بحر مینا؛ دلت را آسمانی کن تا بوی بهشت به مشامت آید.

تو را نادیدن ما غم نباشد

که در خیلت به از ما کم نباشد

من از دست تو در عالم نهم روی

ولیکن چون تو در عالم نباشد

محمد صفری



همچنین مشاهده کنید