پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

اندر آداب و احوال جشنواره «تئاتر بانوان»


اندر آداب و احوال جشنواره «تئاتر بانوان»

جشنواره تئاتر بانوان ویترینی نیست تا «زن شایسته ایرانی» در آن به نمایش گذاشته شود این جشنواره می تواند محل تلاقی نگاه های متفاوت نویسندگان مرد و زن ایرانی باشد که وضعیت زنان ایرانی را از طریق رسانه ای به نام تئاتر آشکارا تصویر می کنند و به پرسش می کشند

پیش از برگزاری، رویکرد هر جشنواره ای، ترسیم اهدافی در راستای آن است، سپس راه و روش و شیوه رسیدن به آن اهداف فلسفه برگزاری آن جشنواره قرار می گیرد. نتیجه برگزاری، آن کارهایی است که ارائه می شود و آماده قضاوت است. البته معیار قضاوت مقایسه اهداف اولیه با نتیجه به دست آمده است. فاصله نوری اهداف با نتیجه پایانی - در هر اجتماعی- قابل تامل است. صدالبته جشنواره بانوان در همان ابتدا و آغاز کار با تناقض و بحران هدف و مقصد درگیر است چرا که جشنواره سرگردانی است.

انگار دبیر و مدیران این جشنواره اهدافی نامفهوم و بی سرانجام در سر دارند که در پایان کار، این تناقضات از دل آن سر برآورده است. هر فرآیندی می تواند اهداف متعالی داشته باشد. حتی می تواند به اموری متافیزیک هم تمسک جوید. اما در لایه های دیگر، اهداف موازی و واقعی تری باید موجود باشد تا این پدیده را واقعی تر کند.

برگزاری جشنواره بانوان و تقارن آن با میلاد حضرت فاطمه(س) می تواند برای مدیران همان هدف متعالی باشد که به شکل پیام یا شعار در سرلوحه امر مطرح باشد. ولی اهداف عینی دیگر این جشنواره را باید در نسبت با آثار آن رویداد سنجید. تخیل در حیطه مدیریت امر کم اتفاقی است. اما این تناقضات تبعاتی دارد که در اجزای این جشنواره خود را عیان می کند. تناقضاتی که تمام اهداف مورد نظر و فرض شده مدیران را در تضاد و ابهام و پرسش فرو می برد. این تناقضات را در اجزای این جشنواره به طور اختصار بیان می کنم:

۱) در ابتدای فراخوان این جشنواره، نهصد متن ارسال شده است. بازخوانان - که از نمایشنامه نویسان مطرح و معاصر ما هستند- از این میان تعدادی متن برگزیدند که در بازبینی ۲۷ متن برای شرکت در جشنواره برگزیده شد. سپس این آثار بازبینی شدند و مرحله بعد انتخاب آثاری بوده است که همسو با جشنواره است.

انتخاب این آثار در مرحله بازخوانی و بازبینی و تایید جهت شرکت در جشنواره، سه مرحله ای است که مورد قبول دبیرخانه جشنواره قرار گرفته است. تایید این متون به منزله تایید مفاهیم و نگرش صاحبان اثر از منظر دبیرخانه است که برای آن برنامه ریزی کرده اند و مقدار معتنابهی پول هم خرج کرده اند. اما دبیر جشنواره در طول برگزاری یک باره از خواب گران بیدار می شود و متذکر می شود که این همان متونی نیست که ما منتظرش بوده ایم.

این سخنان، سخنی نابهنگام و بی تامل است. دلایل «این همان متون نیست» جالب تر است. دبیر جشنواره اعلام می کند که تمامی این متون درباره سیاهی های اجتماع است؛ سیاهی هایی مانند جنون زنان، زنان خیابانی، کشتن زنان ،کشتن شوهران توسط زنان، خودسوزی، هوو داشتن، خیانت شوهر به زن، زن به مرد و...

این سوال البته از روی کم تجربگی نیست. بیشتر رویکردی از سر تقیه است. تقیه ای که دارد به رسم مالوف مدیران و مسوولان ما مبدل می شود.

این نادیده انگاری واقعیات از سوی مدیران نمی تواند به آشکارگی و یافتن راه حل ها کمکی کند. صدالبته نویسنده راه حل ارائه نمی دهد.

نویسنده مساله را نشان می دهد. ادبیات معاصر در موضع گیری اش نسبت به پدیده هایی که جشنواره های مفهومی آن را برگزار می کنند، می تواند در صریح ترین وضعیت خود را نشان دهد. رویکرد نویسندگان ما نسبت به این پدیده ها می تواند به شکلی رئالیسم و واقع گرا باشد و با پدیده ای چون زنان که زیر هزار نوع کنترل و ذره بین قرار دارد، حالتی مواجهه گونه داشته باشد، با آنکه می تواند با گریز و فرار به جاهای دیگر، رویکردی انتزاعی پیدا کند.

دبیران و مدیران جشنواره بانوان باید خوشحال باشند که نویسندگان شرکت کننده در جشنواره جوان و کم تجربه بانوان- با سابقه ای چهار ساله- با صریح ترین و صادقانه ترین حالت خود با آنها روبه رو شده اند. نویسندگانی که در نگاه صادقانه آنها به اجتماع شکی وجود ندارد. اما از منظر تکنیکی می توان در آن چند و چون کرد و به پرسش کشید.

چنین تجربه ای البته در دوره های مختلف جشنواره دفاع مقدس به آزمایش درآمده است. اینکه در هر دوره ای که به ادبیاتی کلی پرداخته اند، اثر چشمگیری به وجود نیامده است. توقف جشنواره دفاع مقدس در نداشتن منابع مالی نیست بلکه موضوع بر سر مساله ای است که به نظر با پاسخ درست به آن، می توان آینده ای برای آن ترسیم کرد. این امر در جشنواره پایانی دفاع مقدس در مشهد هم روی داد و بسیار کسان را از خود تاراند. اما در هر جایی که برگزارکنندگان به نویسندگان صادق وفادار بوده اند، متون ارزشمندی را مکشوف کرده اند که ماندگار شده اند یا در یادها مانده اند. متونی که مساله ای را نشان داده اند. این انسانی ترین وضعیت برای یک اجتماع و نویسنده آن اجتماع است.

دبیران و مدیران هر جشنواره ای هرگز نمی توانند به نویسندگانشان بگویند که چه بنویسند. نویسندگان، جهان خود را با ادبیات می سازند و نیازمند چنین سفارش های نازلی نیستند. به نظر می رسد مدیران جشنواره بانوان با حذف بخش «نمایشنامه» در این رویداد، اشتباه بزرگی مرتکب شدند که جبران ناپذیر است. اینکه این نگاه حذف گرایانه چه از طرف داوران و چه از سوی دبیران آن مطرح شده باشد، نگاهی تمامیت خواه و عقب مانده است.

۲) سیاستی که این نمایشنامه ها را حذف می کند، بر سر مسائلی سرپوش می گذارد که وجود دارد. این رویکرد سعی در پنهان کردن آن دارد. براساس آمارهای رسمی درصد بالایی از زنان ایران افسردگی دارند و چندین درصد دیگر به ناهنجاری ها روی آورده اند و درصد اعتیاد بالای آنها نیز غیرقابل انکار است. آمارهای غیررسمی حکایت دیگری است که قابل تامل تر است. این نگاه حذف گرایانه به جای آنکه با مساله روبه رو شود، به تقیه روی می آورد. این انکار و زهدطلبی در شأن مسوولان چنین جشنواره ای نیست.

۳) هدف از برگزاری جشنواره بانوان ارتقا و تقدیر از مقام محترم زنان نیست. برای تقدیر از مقام شامخی که زنان کشور ما بدون تبعیض در آن به سر می برند، جلسات و برنامه های دیگری نیاز است که به مناسبت های گوناگون وجود دارد. جلساتی که می توان با آن نمایش عظیمی به راه انداخت و آن را در بوق و کرنا کرد. این رویکرد در جامعه ای درست تر است که از هر پدیده ای برای خود نمایشی می سازد؛ جامعه نمایش دادن و کارناوال به پا کردن.

ادبیات فقط به خود وفادار است. سیاست های مقطعی در حوزه ای کوچک هرگز نمی تواند راه و روشی را به ادبیات بیاموزد. سیاست نباید هرگز دچار این خطا شود که به سمت ادبیات سفارشی برود. ادبیات به حقیقت وفادار است نه به سیاستمداران و مسوولان یک جشنواره. ادبیات گوی آتشینی است که از بلندایی رو به سرازیری با شتاب فرود می آید و ناچار شراره هایش به هر خانه ای می رسد و صدالبته یکی از این خانه ها، خانه سیاست است. ادبیات لازم نیست که به دنبالش بروند تا از خانه و کنج خلوتش او را نجات دهند. ادبیات همیشه صریح و حقیقی وجود دارد.

۴) به گزارش بولتن جشنواره و بازخوانان متون، نهصد متن به جشنواره ارسال شده است. این متون را نمی توان در زیرمجموعه نمایشنامه جشنواره بانوان بسته بندی کرد. این متون رویکرد نهصد نویسنده است که دارند به پیرامونشان نگاه می کنند و نسبت به آن واکنش نشان می دهند. حذف این تنوع نگاه و واکنش ها، به معنای این است که نگاه تک ساحتی و تک بعدطلبی دبیران، خواهان این است که هر مساله ای را به جای آنکه حل کنند، آن را دور بزنند و صورت مساله را پاک کنند.

جشنواره تئاتر بانوان ویترینی نیست تا «زن شایسته ایرانی» در آن به نمایش گذاشته شود. این جشنواره می تواند محل تلاقی نگاه های متفاوت نویسندگان مرد و زن ایرانی باشد که وضعیت زنان ایرانی را از طریق رسانه ای به نام تئاتر آشکارا تصویر می کنند و به پرسش می کشند. آنها راه حلی نسبت به هیچ پدیده ای ارائه نمی کنند. پیامد چنین جشنواره ای می تواند بیداری مسوولان و مدیران باشد. مدیریتی که کار اصلی اش بعد از پایان جشنواره شروع می شود. کاری به این معنا که پرسش های نویسندگان را در قالب تئوری های مدیریتی، اجرایی کند نه آنکه در آغاز به نویسندگانش دستور دهد و فرمان صادر کند.

هر نویسنده ای می تواند جهان خود را بسازد. اگر مدیران دوست دارند که آثاری در مورد زنان به وجود آید، می توانند از طریق سفارش، این آثار را به وجود آورند. سفارش دادن قالب خود را دارد؛ پول در مقابل هر آنچه که شما می خواهید. این رویکرد در چند نهاد دیگر انجام گرفته است که تجربیات آن نهادها در امر تولید و سفارش، در نوع خود قابل بررسی است.

اما اگر جشنواره بانوان داعیه این را دارد که به شکل رقابتی و آزاد جشنواره ای را برگزار می کند، نباید چنین نگاه حذف گرایانه ای داشته باشد. شرکت کنندگان موضوعاتی را که در فراخوان وجود داشته، دیده اند و از میان چندین موضوع سفارشی، بخش آزاد را انتخاب کرده اند. این انتخاب باید توسط مسوولان جشنواره پاس داشته شود نه آنکه با رویکردی حذف گرایانه، نادیده و سرکوب شود. اگر این متون در دوره بازخوانی مورد تایید دبیرخانه جشنواره بوده است، چه چیزی باعث شده است که دبیر محترم در اجرا بعضی از کارها را از دایره رقابت حذف کند؟ این نگاه در دام خطایی افتاده است که تبعات جبران ناپذیری دارد.

۵) به طور کلی آسیب شناسی مدیریت فرهنگی کشور و به طور خاص آسیب شناسی فرهنگی مدیران و دبیران این جشنواره پرونده ای همیشه مفتوح و ماده خامی است تا جامعه شناسان و روانشناسان و هنرمندان و محققان از آن بهره های بی شمار ببرند.

به نظر، مدیریت فرهنگی جشنواره، هنوز برنامه روشنی برای این جشنواره ندارد، چرا که پدیده خود و زنان جامعه اش را یا نمی شناسد یا آنکه با نگاه پنهانکارانه و انکارگونه به مساله زنان توجه می کند. روشن است که نگاه حذف گرایانه از شناخت زنان جامعه و مسائل آنها برنمی خیزد وگرنه آثاری که این پدیده را از منظر های گوناگون بررسی کرده اند، نادیده نمی گرفت. شق دوم آن است که مسوولان و مدیران، زنان جامعه و مصایب آنان را می شناسند.

در صورت چنین شناختی با نگاه حذف گرایانه خود بر مساله ای سرپوش می گذارند. این پنهان کردن ما را وادار می کند به این نتیجه برسیم که مدیران و دبیران این جشنواره دغدغه این مسائل را ندارند و هدفشان از برگزاری چنین جشنواره ای، هدفی ویترینی و برگزاری شو (show) واره ای از این نمایش هاست که حتی به درد انتخابات شوراهای محل هم نمی خورد. یا آنکه با چنین پنهانکاری، مقدار معتنابهی از پول همین شرکت کنندگان را که به صورت عوارض های مختلف شهری از این شهروندان دریافت کرده اند حیف و میل می کنند و آن را صرف تزیین امری می کنند که هرگز نمی خواهند درباره آن شناختی صورت بگیرد.

۶) مساله دیگر درباره داوران هنرمندی است که خود در مقام هنرمندان این عرصه در جشنواره حضور یافته اند و از نزدیک دستی بر آتش دارند. این داوران وقتی شناسنامه کاری پر و پیمان آنها و دکتراهای مختلف از دانشکده های مختلف ایران و جهان را می خوانید، جای تعجب دارند که در مقام داوری چنین رویکرد حذف گرایانه ای داشته باشند. جالب تر اینکه این عزیزان در دانشکده های مختلف پایتخت به امر والای تدریس هم مشغولند و حتماً در هر ترم هم چندین پایان نامه را راهنمایی می کنند.

اما با خواندن بیانیه این جشنواره توسط سرکار خانم شیرین بزرگمهر به یقین می توان گفت که هیچ فرق و فاصله ای میان این مدیران و داوران نمی بینیم. گویی مدیران ما با زبان داوران به سخن درآمده اند. به نظر باید آثار این هنرمندان را داورانی بی طرف و مطمئن داوری کنند. داورانی که تنها به بازیگری تئاتر آگاه نباشند، بلکه نمایشنامه را نیز به درستی بشناسند. اما با خواندن بیانیه هیات داوران این تناقض به اوج می رسد.

در این بیانیه، داوران به این آمارها و مطالعات و هشدارهای روانشناسان و جامعه شناسان اشاره می کنند که زنان ما با پدیده هایی چون ناهنجاری های رفتاری و اجتماعی، اعتیاد، فقر، زن آزاری، بیماری های مقاربتی، تعصبات قومی، خودسوزی، خودکشی، شوهرکشی و زن کشی روبه رویند. داوران محترم معتقدند که این مصائب وجود دارد و جزء واقعیات اجتماعی ماست. جای تعجب دارد که داوران با صحه گذاشتن بر این آمار و واقعیت های اجتماعی، نویسندگان (۲۷ نویسنده) را از دور رقابت حذف می کنند. ما نمی توانیم از این امور بگریزیم.

این مصائب از طریق رسانه تئاتر و در قالب نمایشنامه به روی صحنه آمده است. اجرایی که در عین وفاداری به رسانه و اجرا، به پدیده های مورد اشاره نگاهی هنرمندانه می کند. البته تکنیک ها و ضعف و قوت های این نویسندگان را می توان به نقد کشید. شاهد چنین مدعایی رویکرد منتقدان بولتن است که با نقدهایشان این ضعف و توانایی ها را شرح داده اند. شاید داوران دوست دارند به آنان دروغ بگویند اما تئاتر نمی تواند خود را فریب دهد.

نمی تواند نسبت به مصائب انسانی سکوت کند و به وادی دروغ بیفتد. داوران محترم با حذف این تنوع نگاه، به مدیرانی پیوسته اند که تقیه را می پسندند و به کلی گویی بیش از تئاتر اعتقاد دارند. جالب آنکه همه این داوران عزیز زن هستند. به نظر نگارنده داوران با انکار نویسندگان این آثار، دروغ بزرگی را شایع کردند؛ دروغی که بیش از هر کس دیگر، خود آنان باورش نمی کنند. به نظر من رفتار داوران هنرمند از رفتار مسوولان و دبیر جشنواره شماتت بارتر است.

پرونده ششمین جشنواره تئاتر بانوان و داوران آن تا ادوار دیگر مفتوح و غیر قابل دفاع است. این سندی زنده از تلاقی سیاست و قضاوت است که بسیار مقطعی و بی ارزش است. نگاهی که شایع می کند که؛ به من دروغ بگو.

فارس باقری