سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

صفات عارفان


صفات عارفان

این موضوع در اسلام به قدری با اهمیت تلقی شده است كه از آن به عنوان محكمترین دستگیره ایمان یاد شده است روزی رسول اكرم ص به یاران خود فرمود «ای عری الایمان اوثق كدام یك ازدستگیره های ایمان محكمتر است عرض كردند خدا و رسولش بهترمی دانند

● اسلام محبوب را خود تعیین می‏كند

اسلام مشكل اساسی عشق و محبت را بدین وسیله حل می‏كند كه محبوب‏و معشوق را خود تعیین می‏نماید و این نیرو و غریزه را به مهاردرمی‏آورد و نمی‏گذارد دنبال هر چیزی برود و هركه را خواست،دوست‏بدارد. اسلام خود، اشخاص دوست داشتنی را معرفی می‏كند ولیست آنها را در اختیار پیروانش قرار می‏دهد، لذا كسی كه پیرواسلام است، حب و بغض او مهار شده است و نمی‏تواند هر كس را دوست‏بدارد و به هر چیزی عشق بورزد، بلكه باید منحصرا حب و بغضش‏برای خدا باشد.

این موضوع در اسلام به قدری با اهمیت تلقی شده است كه از آن به‏عنوان محكمترین دستگیره ایمان یاد شده است. روزی رسول اكرم(ص)به یاران خود فرمود: «ای عری الایمان اوثق؟ كدام یك ازدستگیره‏های ایمان محكمتر است؟ عرض كردند: خدا و رسولش بهترمی‏دانند.

بعضی از آنها گفتند نماز و بعضی زكات و بعضی روزه و بعضی حج وعمره و بعضی جهاد. حضرت فرمود: آنچه را كه گفتید همه آنها مهم‏و دارای فضیلت است، ولی آنها محكمترین دستگیره ایمان نیستند،بلكه محكمترین دستگیره ایمان عبارت است از دوست داشتن برای‏خدا و دشمن داشتن برای خدا. دوستی با دوستان خدا و دشمنی بادشمنان خدا (۱) .

در قرآن مجید این نوع افراد به نام «حزب‏الله‏» معرفی شده‏اندو در سوره مجادله می‏خوانیم: (لا تجد قوما یومنون بالله و الیوم‏الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو كانوا آباءهم اوابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم اولئك كتب فی قلوبهم الایمان وایدهم بروح منه و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین‏فیها رضی الله عنهم و رضوا عنه اولئك حزب الله الا ان حزب الله‏هم المفلحون) (۲) . «هیچ قومی را كه ایمان به خدا و روزرستاخیز دارند، نمی‏یابی كه با دشمنان خدا و رسولش دوستی كندهرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند،آنان كسانی هستند كه خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته وبا روحی از ناحیه خودش، آنها را تقویت فرموده و آنها را درباغهایی از بهشت وارد می‏كند كه نهرها از زیر (درختانش) جاری‏است. جاودانه در آن می‏مانند، خدا از آنها خشنود است و آنان‏نیز از خدا خشنودند، آنها «حزب‏الله‏»اند بدانید «حزب‏الله‏»پیروزان و رستگارانند». امام صادق(ع) می‏فرماید:

«من احب لله و ابغض لله و اعطی لله فهو ممن كمل ایمانه‏» (۳) .

«هر كه برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمن دارد و برای خداعطا كند، از كسانی است كه ایمانش كامل است‏».

رسول خدا(ص) فرمود:

«ود المومن للمومن فی الله من اعظم شعب الایمان الا ومن احب فی الله و ابغض فی الله و اعطی فی الله و منع فی الله‏فهو من اصفیاء الله‏» (۴) .

«دوستی مومن با مومن برای خدا از بزرگترین شعبه‏های ایمان است‏آگاه باشید هر كه برای خدا دوست داشته باشد و برای خدا دشمن‏داشته باشد و در راه خدا عطا و منع كند، او از جمله برگزیدگان‏خداست‏».

از امام صادق(ع) روایت‏شده است كه فرمود:

«ان المتحابین فی الله یوم القیامه علی منابر من نور قد اضاءنور وجوههم و نور اجسادهم و نور منابرهم كل شی حتی یعرفوا به‏فیقال هولاء المتحابین فی الله‏» (۵) .

«كسانی كه برای خدا با یكدیگر دوستی می‏كنند، روز قیامت‏برمنبرهای نور می‏باشند، نور چهره و نور بدن و نور منبرهایشان‏همه چیز را روشن كند، تا آنجا كه به آن معرفی شوند و گفته شوداینان كسانی هستند كه یكدیگر را برای خدا دوست داشتند».

امام سجاد(ع) می‏فرماید:

«چون خدا خلق اولین و آخرین را جمع نماید، منادی ندا كند كه‏كجایند كسانی كه یكدیگر را از برای خدا دوست داشتند؟ گروهی ازمردم برخیزند به آنها گفته شود بدون حساب وارد بهشت‏شوید.

فرشتگان به آنها برخورند و گویند: به كجا می‏روید؟ گویند: به‏بهشت. گویند شما چه صنفی از مردم هستید؟ گویند: ما دوستی‏كنان‏برای خدائیم، گویند اعمال شما چه بود؟ گویند: برای خدا دوستی‏می‏كردیم و برای خدا دشمنی می‏ورزیدیم. گویند: چه خوبست پاداش‏اهل عمل را» (۶) .

انسان هر كه را دوست‏بدارد با آن محشور می‏شود و چون محبت‏انسان را سرانجام با محبوب خود همشكل و همرنگ می‏سازد و همچون‏دستگاه خودكاری، خود به خود اوصاف محبوب را به محب انتقال‏می‏دهد لذا انسان می‏تواند خصیت‏خود را با حب و بغضی كه به‏دیگران دارد، بیازماید هرگاه افراد پاك و صالح را دوست‏بداردخود مرد پاك و شایسته‏ای است و اگر افراد آلوده و ناپاك رادوست‏بدارد، پیداست كه او نیز از سنخ همان است.

چنانكه امام باقر(ع) می‏فرماید:

«اذا اردت ان تعلم ان فیك خیرا فانظر الی قلبك فان كان یحب‏اهل طاعه الله و یبغض اهل معصیته ففیك خیر والله یحبك والمرءمع من احب‏» (۷) .

«اگر خواستی بدانی كه در تو خیری هست‏یا نه؟ به دلت مراجعه‏كن، هرگاه دیدی اهل طاعت‏خدا را دوست و اهل معصیت‏خدا را دشمن‏می‏داری بدانكه در تو خیری هست و خدا هم تو را دوست دارد و اگراهل طاعت‏خدا را دشمن و اهل معصیت‏خدا را دوست می‏داری، در توخیری نیست و خدا تو را دشمن دارد و هركسی همراه دوست‏خودمی‏باشد».

در منابع اسلامی باب وسیعی هست در این زمینه كه انسان هرچه راكه دوست داشته باشد و به آن مهر بورزد با او محشور می‏شود، حتی‏در احادیث وارد شده است كه: «من احب حجرا حشره الله‏معه‏» (۸) .«هركس هرچه را دوست داشته باشد، اگرچه سنگی باشد باآن سنگ محشور می‏گردد».

علت این كه انسان همواره با آن چیزهائی محشور می‏شود كه به‏آنها عشق می‏ورزد، و علاقمند است، این است كه عشق و علاقه نسبت‏به یك چیز، آن را در مرحله غایت و هدف انسان قرار می‏دهد، آن‏غایت هرچند انحرافی هم باشد، سبب می‏شود كه روح و واقعیت انسان‏مبدل به آن بشود.

گر در طلب گوهر كائی، كانی

ور در پی جستجوی جانی، جانی

من فاش كنم حقیقت مطلب را

هر چیز كه در جستن آنی، آنی

طبیعی است كه محبت و ارادت به پاكان و كملین در تمام اركان‏هستی محب اثر می‏گذارد به‏طوری كه عاشق كپیه‏ای از روشهای محبوب‏خود می‏باشد. در تاریخ اسلام برای این موضوع، نمونه‏های برجسته‏و بی‏سابقه‏ای می‏بینیم. «ثوبان‏» غلام رسول اكرم(ص) یكی از این‏افراد است. ثوبان روزی به رسول خدا(ص) عرض كرد: ای رسول خداپدر و مادرم فدای تو باد. قیامت كی برپا می‏شود؟ پیامبر فرمود:

برای آن روز چه آماده كرده‏ای وقتی از تو سئوال كنند؟ گفت: یارسول‏الله عمل زیادی انجام نداده‏ام و لیكن دوست دارم خدا ورسول او را، حضرت فرمود: دوستی تو با رسول خدا به چه درجه‏ای‏رسیده است؟ عرض كرد به آن خدائی كه تو را به نبوت، به حق‏مبعوث كرده است. محبت‏شما در قلب من به اندازه‏ای است كه اگرمرا با شمشیر قطعه قطعه كنند و با منشار خورده نمایند و باقیچی ریزریز كنند و به آتش بسوازنند و زیر سنگ آسیا نرم كنند،برای من بهتر و آسانتر است از این كه در دل خود نسبت‏به شمایا یكی از اهل‏بیت(علیهم السلام و یاران شما، كینه‏ای بیابم ومحبوبترین خلق خدا بعد از شما نزد من كسی است كه دوست‏ترین خلق‏نسبت‏به شما باشد و منفورترین و دشمن‏ترین افراد نزد من كسی‏است كه شما را دشمن بدارد یا یكی از یاران تو را. این است‏میزان دوستی من نسبت‏به شما. پس اگر این از من قبول شود،البته رستگار خواهم بود و اگر خداوند عملی غیر از این بخواهداز خود سراغ ندارم كه تا به آن اعتماد داشته باشم شما ویارانتان را دوست می‏دارم اگرچه طاقت انجام عمل آنها را ندارم.

رسول خدا(ص) فرمود: بشارت و مژده بر تو، همانا هر فردی‏روز قیامت‏با كسی خواهد بود كه او را دوست می‏داشته است. ای‏ثوبان اگر مابین زمین و عرش پر از گناهان تو باشد با این‏دوستی از تو زایل می‏گردد و سریعتر از زایل شدن سایه تاریكی ازسنگ صاف كه خورشید بر آن بتابد و زایل شدن نور از آن سنگ وقتی‏كه خورشید از آن غائب گردد (۹) .

البته ثوبان رسول خدا را شدیدا دوست می‏داشت و ارادت به اوجانش را فرا گرفته و دگرگونش ساخته بود و آتش محبت در درونش‏برافروخته بود. روزی پیامبر اكرم(ص) با او ملاقات كرد و دیدرنگ چهره‏اش دگرگون شده و بسیار لاغر و ضعیف گشته است. پرسید:

ثوبان چهره‏ات چرا تغییر یافته و چرا این چنین ضعیف شده‏ای؟ عرض‏كرد: ای رسول خدا هیچ درد و ناراحتی ندارم جز این كه هرگاه به‏یاد تو می‏افتم طوفانی سخت در روحم پدید می‏آید و امواج خروشانی‏را در درونم احساس می‏كنم و تاب و توانم از دستم می‏رود تا آن‏كه اخیرا فكر تازه‏ای برایم پیدا شده كه آن مرا بیشتر ناراحت‏كرده است. من فكر می‏كنم بالاخره در آخرت از تو جدا خواهم شد واز فراق و دوری تو چه خواهم كرد؟ زیرا اگر بر فرض به بهشت هم‏بروم مقام من به مراتب پائین‏تر و پست‏تر از مقام تو است و اگربه بهشت نروم كه خود معلوم است، هرگز تو را نخواهم دید، این‏فكر و خیالی است كه مرا به شدت رنج می‏دهد. همین بود كه آیه‏شریفه نازل شد:

(و من یطع الله و الرسول فاولئك مع الذین انعم الله علیهم من‏النبیین و الصدقین و الشهدا و الصالحین و حسن اولئك‏رفیقا) (۱۰) .

«هركه از خدا و رسولش اطاعت كند او با آنان كه به ایشان نعمت‏دادیم و گرامی داشتیم، از پیامبران و راستگویان و شهیدان ونیكوكاران، محشور خواهد شد و اینان رفیقان خوبی هستند».

سپس پیامبر فرمود: به آن كه جانم در دست اوست، سوگند بنده‏ای‏ایمان نمی‏آورد تا آن كه من از جانش و پدر و مادر و عیال وفرزندانش و همه مردم نسبت‏به او محبوبتر باشم (۱۱) .

آری ثوبان در ارادت ورزیدن به رسول گرامی اسلام(ص) تنها نبود،بلكه بزرگان دیگری را هم می‏بینیم آنان نیز در همه حال حالات‏رسول اكرم را تقلید می‏كردند حتی در راه رفتن و لباس پوشیدن وانتخاب رنگ لباس و نوع غذا، طرز عبادت، سعی می‏كردند مثل اوباشند، البته این نوع تقلید اختیاری نیست، بلكه طبیعی است.

● الگوی انسانیت

تمام ادیان آسمانی نیز «الگو» و نمونه‏هائی را به پیروانشان‏نشان می‏دهند. البته ناگفته پیداست كه هر مكتبی انسان را به‏نوعی تلقی می‏كند و او را براساس جهان‏بینی‏اش می‏شناسد مثلا یكی‏انسان را حیوانی مادی می‏بیند و دیگری در او به روح خدائی‏معتقد است. هر مكتبی صفتی یا اوصافی به او می‏دهد از قبیل:

ناطق، اقتصادی، ابزارساز، ایده‏آل‏ساز، بی‏ماهیت، متمدن وخودآگاه و...

در نتیجه انسانهائی كه به عنوان «ایده‏آل‏» در مكتبها معرفی‏می‏شوند، ارزشهای انسانی آنها مثل خود مكاتیب، متفاوت هستند وبه اصطلاح «ابرمرد» هرمكتب تجسم یافته عینی همان مكتب است.

در اینجا بی‏آنكه تعصب دینی یا ضد دینی نگاههای ما را از درست‏دیدن باز دارد به چشم دقیق بنگریم، می‏بینیم چهره‏های شگفتی كه‏اسلام به عنوان «انسان كامل‏» و «انسان نمونه‏» و «الگو» و«سرمشق‏» معرفی كرده است، تاكنون به هیچ چشمی نیامده است وهیچ دین و هیچ مكتبی چنین تصویر زیبائی از «انسان كامل‏»ارائه نداده است.

در مكتب اسلام، انسان ایده‏آل جانشین خداست و با سه چهره:

حقیقت، نیكی و زیبائی مشخص شده است. در تعالیم اسلام، تمام‏استانداردهای ثابت و قراردادی در ارزشهای انسانی نفی شده و یك‏روش استاندارد شده «تخلقوا باخلاق الله‏» كه گرفتن خلق و خوی‏خداست، به مردم معرفی گردیده است و بدین وسیله اسلام، انسان رابه سوی بی‏نهایت كمال سوق می‏دهد.

در مكتب اسلام برخلاف سایر ادیان و مكاتیب، انسانهای كامل وبرجسته و نمونه بسیارند آنها همه «واقعیت‏خارجی‏» دارند ودارای وجودی قابل لمس و عینی می‏باشند.

در قرآن مجید تمام پیامبران و مردان و زنان پاك، تجسم عینی‏«انسان كامل‏» و «الگوی‏» انسانیت معرفی شده‏اند و ازتربیت‏یافتگان اسلام كه قرآن و حدیث، طهارت و عصمت و پاكی آنان‏را تضمین نموده است، «اهل بیت‏» پیامبر اكرم(ص) می‏باشد و این‏خانواده آشكارترین «حقیقت‏» و «مترقی‏ترین مكتبی‏» هستند كه‏در شكل موجودات انسانی تجسم یافته‏اند و سیرت آنان همان سیرت‏رسول اكرم(ص) می‏باشد، آنان از پلیدی پاك شده‏اند و عصمت ازآنان نگهبانی می‏كند.

آری به موجب آیه شریفه : (...انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس‏اهل البیت و یطهركم تطهیرا) (۱۲) دارای مقام عصمت و طهارت‏می‏باشند و به اصطلاح آنها شكوه رسالت، وقار بعثت، جاذبه عصمت،كمال شجاعت، موهبت پایمردی و عظمتی آسمانی دارند و به مقتضای‏این مقام هرگز گناه و نافرمانی از آنان سر نمی‏زند.

«عترت‏» و «اهل بیت‏» كه در قرآن و حدیث آنهمه بدان تكیه‏می‏شود، كیست؟ طبق روایات متواتره كه سنی و شیعه نقل كرده‏اند،«اهل‏البیت‏» و «عترت‏» نامی است موهبتی كه به رسول اكرم(ص)و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام اختصاص دارد.

«مقریزی‏» (احمد بن علی تقی الدین مورخ مشهور مصری كه در قرن‏نهم هجری می‏زیسته) در تفسیر آیه تطهیر این روایات را در كتاب‏خود «فضل آل البیت‏» آورده است:

۱) از ابو سعید خدری روایت‏شده است كه پیامبر اكرم(ص) فرمود:(...انما یرید الله لیذهب عنكم...) درباره من و علی و فاطمه وحسن و حسین نازل شده است (۱۳) .

۲) از صفیه دختر شیبه نقل شده است كه وی گفت: عایشه بدین‏گونه‏خبر داد: روزی به هنگام صبح رسول خدا(ص) از خانه بیرون رفت وبر دوش او كسائی منقش از پشم سیاه بود. در این هنگام حسن بروی وارد شد، پس او را در میان عبا با خود جای داد پس از آن‏علی(ع) آمد او را نیز در میان عبای خود جای داد و این آیه راتلاوت فرمود: (....انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل‏البیت...) (۱۴) .

۳) در روایت دیگر از «ام‏سلمه‏» چنین روایت‏شده است كه گفت:رسول اكرم(ص) با علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام درخانه من بودند، من برای ایشان غذائی از گوشت و آرد گندم درست‏كردم، همگی از آن خوردند و خوابیدند و بر روی آنان كساء یاقطیفه‏ای كشیده شده بود، پیامبر اكرم(ص) فرمود: «اللهم هولاءاهل بیتی، اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا» «بار خدایااینان اهل بیت من هستند زشتی و پلیدی را از آنان دور ساز وایشان را پاك و منزه گردان‏» (۱۵) .

۴) «یونس بن اسحاق‏» از «ابی داود» و او از «ابوالحمرا»چنین روایت كرده است كه ابوالحمراء گفت: مدت هفت ماه در عهدپیامبر اكرم(ص) از مدینه بیرون نرفتم هر روز هنگام سپیده‏دم‏نبی اكرم را می‏دیدم كه بر در خانه علی و فاطمه رضی‏الله عنهمامی‏آمد و می‏گفت: نماز، نماز، (...انما یرید الله لیذهب عنكم‏الرجس...) (۱۶) .

۵) «ابونعیم‏» از «عبدالسلام بن حرب‏» و او از «كلثوم‏محاربی‏» و او از «ابوعمار» بدین‏گونه روایت كرده است كه وی‏گفت: من نزد «واثله بن اسقع‏» نشسته بودم، در این هنگام نام‏علی(ع) به میان آمد چند تن از حاضران به وی ناسزا گفتند، چون‏برخاستند واثله به من گفت: بنشین تا تو را از این كس كه به وی‏دشنام دادند، خبر دهم. من در نزد رسول خدا(ص) بودم كه علی وفاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام بر او وارد شدند. پیامبر كساءخود را بر روی آنان انداخت و گفت: بار خدایا اینان اهل بیت من‏هستند، زشتی و پلیدی را از آنان دور گردان و ایشان را پاكیزه‏ساز (۱۷) .

۶) «محمد بن سلیمان اصفهانی‏» از «یحیی بن عبید مكی‏» و اواز «عطا» و او از «عمر بن ابی سلمه‏»(ربیب پیامبر) روایت‏كرده است كه عمر گفت: آیه (... انما یرید الله لیذهب عنكم‏الرجس...) بر پیامبر نازل شد هنگامی كه آن بزرگوار در خانه‏ام‏سلمه بود، پس حسن و حسین و فاطمه(علیهم السلام را نزد خودخواند و آنان را در پیش خود نشانید آنگاه علی(ع) را خواند واو را در پشت‏سر خود جای داد، سپس بر خود و ایشان كسائی‏پوشانید و گفت: «اللهم هولاء اهل بیتی فاذهب عنهم‏الرجس وطهرهم تطهیرا».

«ام‏سلمه‏» پرسید: «انا معهم؟ قال: انت علی مكانك و انت علی‏خیر» (۱۸) .

«ام‏سلمه‏» پرسید آیا من نیز از جمله ایشان هستم؟ پیامبرفرمود: تو در جای خود به سوی خیر می‏باشی‏».

بنابراین اهل خانه و خویشاوندان دیگر پیامبر اكرم(ص) «اهل‏بیت‏» به این معنی نیستند حتی خدیجه كبری كه گرامی‏ترین زنان‏پیامبر اكرم و مادر فاطمه زهرا(س) است و همچنین ابراهیم وقاسم كه پسران صلبی آن حضرت می‏باشند داخل اهل بیت نمی‏باشند.

آری به موجب همین روایات و روایات فراوان دیگری كه وارد شده،نه امام دیگر از دوازده امام كه فرزندان امام حسین(ع) و ازنسل او هستند، از اهل بیت می‏باشند بنابراین اهل‏بیت همان‏چهارده معصوم هستند كه قرآن مجید، طهارت و پاكی آنها را تضمین‏كرده است و با قرآن دو یادگار گرانبهائی هستند كه برای مردم،در همه عصرها و نسل‏ها، گذاشته شده‏اند.

اینها انسانهای كامل، پاك، برتر و نمونه، برجسته و ایده‏آل‏می‏باشند كه اسلام اینها را به عنوان نمونه و الگو و سرمشق به‏پیروانش معرفی كرده است. اهل بیت در اسلام، یعنی سرمشق و نمونه‏عینی قرآن، یعنی نمونه تجسم انسانی كتاب و تجسم انسانی مذهب وپیشوائی و سرمشق بودنشان محدود به یك دوره و به یك زمان نیست،بلكه برای تاریخ و برای همه نسلها و همه انسانها سرمشق هستندو الگو و نمونه‏های برجسته و مطمئنی می‏باشند كه اگر انسان به‏آنها عشق بورزد و از آنان تاسی و تقلید نماید، هرگز سرخورده‏و پشیمان نمی‏شود و می‏تواند با توسل و ستایش و عشق بدانها به‏فضائل و كمالات آنها نزدیك شود و خود را به آن ارزشهای متعالی‏و فضیلتهای برجسته خو دهد و كمبوهای خویش را جبران نماید.

البته می‏دانیم جستجوی «انسان كامل‏» یك نیاز اصیل انسانی است‏و پیوسته انسان از انسان ناقص و از نقص خویش بیزار است و این‏نیاز فطری است كه انسان همواره دوست دارد معنویات و فضائل وتعالی‏ها و تقدس‏ها را به صورت عینی و محقق در زندگیش بشناسد وحس كند «اهل بیت‏» همان صورت عینی و مجسمه معنویات و فضائل وكمالات انسانی هستند و تابلوهائی از مجموعه فضائل معنوی واجتماعی و انسانی می‏باشند و می‏توانند به عنوان یك الگوی بزرگ‏برای انسان بودن، انسان شدن باشند و می‏توانند سرچشمه الهام‏بخش‏انسانیت و الگوی مثالی برای خودسازی و دیگرسازی «هدف‏تربیتی‏» باشند. ابعاد شخصیت این انسانهای كامل را می‏توان‏آرمان تربیتی برای پرورش هرچه بیشتر نسلهای نزدیك به آنهاقرار داد، هركس می‏تواند خود را با ابعاد شخصیت انسانهای نمونه‏اسلام و قرآن مقایسه كند، كمبودها و كاستیهای خود را نسبت‏به‏آنها جبران نماید و خویشتن را تا می‏تواند بهتر و كاملتر سازد.

از اینجاست كه در اسلام مهر ورزیدن و دوست داشتن اهل بیت‏برای‏هركسی كه در فكر ترقی و كمال و نجات خویش است و می‏خواهدانسانی برتر شود، واجب و لازم شمرده شده است.

«زمخشری‏» در «كشاف‏» و «ثعلبی‏» در تفسیرش و «حموینی‏»در «فرائدالسمطین‏» از «ابن عباس‏» نقل كرده‏اند كه چون آیه(...قل لا اسئلكم علیه اجرا الا الموده فی القربی...) نازل شد،گفتند: یا رسول الله خویشاوندانی كه محبتشان بر ما واجب شده‏است، چه كسانی هستند؟ فرمود: علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم‏السلام (۱۹) .

از این روایت كه به طرق شیعه و سنی نقل شده، ثابت می‏گردد كه‏این چهار نفر اقربای پیغمبرند و دوستی آنان بر همه مسلمانان‏واجب است‏بدون شك پیامبر اكرم(ص) نیز این چهار نفر را بسیاردوست می‏داشت و از آن حضرت راجع به محبت و دوستی و مقام بلنداین چهار تن روایات زیادی نقل شده است.

«ابن اثیر» نقل می‏كند كه پیغمبر اكرم(ص) به علی(ع) خطاب كردو فرمود: یا علی خداوند تو را به چیزهائی زینت داد كه پیش‏بندگان او زینتی از آنها محبوبتر نیست: زهد و كناره‏گیری ازدنیا، آنچنان قرار داد كه نه تو از دنیا چیزی بهره‏مند شوی ونه آن از تو، به تو بخشید دوستی مسكینان را، آنان به امامت ورهبری تو خشنودند و تو نیز به پیروی آنان از تو، خوشا به حال‏كسی كه تو را دوست‏بدارد و در دوستیت راستین باشد وای به حال‏كسی كه با تو دشمنی كند و بر ضد تو دروغ بگوید (۲۰) .

در كتب حدیث این روایت نیز نقل شده است پیغمبر اكرم(ص) فرمود:

«یا علی لا یبغضك مومن و لا یحبك منافق‏» (۲۱) . «یا علی مومنی‏تو را دشمن ندارد و منافق نیز تو را دوست نمی‏دارد».

در كتب حدیث اهل سنت روایاتی از پیغمبر اكرم(ص) نقل شده است‏كه نگاه كردن به چهره علی(ع) و سخن از فضائل او عبادت است.

«محب طبری‏» از «عایشه‏» روایت می‏كند كه گفت: پدرم را دیدم‏به صورت علی(ع) بسیار نگاه می‏كرد، گفتم پدر تو را می‏بینم كه‏به صورت علی بسیار می‏نگری، گفت: دخترم از پیغمبر خدا شنیدم كه‏فرمود: نگاه به سیمای علی عبادت است (۲۲) .

از پیامبر اكرم(ص) راجع به محبت و دوستی سایر اهل بیت زهرا وفرزندانش حسن و حسین(علیهم السلام روایات بسیاری رسیده است. ازجمله:

«ابن عبدالبر» در كتاب خود «الاستیعاب‏» نقل می‏كند كه‏پیغمبر اكرم(ص) خطاب به دخترش زهرا(س) فرمود: آیا راضی هستی‏تو بزرگ زنان دو عالم باشی؟ فاطمه(س) پرسید پدرم پس در این‏صورت، مریم در چه مقامی خواهد بود؟ فرمود: او بزرگ زنان ملت‏خود و تو بزرگ زنان امت‏خود هستی و خداوند تو را به همسربزرگی كه در دنیا و آخرت بزرگ است، برگزیده است (۲۳) .

«احمد» در «مسند» خود نقل می‏كند كه پیغمبر اكرم(ص) به‏صورت علی، حسن و حسین و فاطمه(علیهم السلام نگاه كرد و فرمود:

«انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالكم‏» «با هركس كه با شماجنگ كند، در جنگم و با هركس كه با شما در صلح و صفا باشد، درصلح و صفایم‏».

«احمد و ترمذی و نسائی و حاكم‏» از «مطلب‏بن ربیعه‏» نقل‏كرده‏اند كه گفت: رسول خدا(ص) فرمود: «والله لا یدخل قلب امرءمسلم حتی یحبكم لله و لقرابتی‏» (۲۴) . «نور خدا در قلب مردمسلمانی نمی‏تابد تا این كه شما (اهل بیت) را برای رضای خدا وقرابت من دوست‏بدارد». آری درباره مقام بلند و فضیلت اهل بیت‏و دوستی آنان احادیث زیادی از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه‏این مختصر گنجایش همه آنها را ندارد و به عنوان نمونه چند تااز آنها نقل گردید.

داود الهامی

پی‏نوشت‏ها:

۱- اصول كافی، ج‏۲، ص ۱۲۵. كتاب الوافی باب الحب و البغض فی‏الله، ص ۸۹.

۲- سوره مجادله: ۲۲.

۳- اصول كافی: ج‏۲، ص ۱۲۴ - ۱۲۵.

۴- مدرك قبل.

۵- اصول كافی: ج‏۲، ص ۱۲۵.

۶- كافی: ج‏۲، ص ۱۲۶.

۷- كافی: ج‏۲، ص ۱۲۶ ، ۱۲۷.

۸- سفینه‏البحار: ماده حب.

۹- سفینه‏البحار: كلمه «ثوبان‏».

۱۰- سوره ۴: ۶۹.

۱۱- مجمع‏البیان: ذیل همین آیه.

۱۲- سوره احزاب: ۳۳.

۱۳- تفسیر طبری: ج‏۵، ص ۲۲.

۱۴- تفسیر طبری: ج‏۵، ص ۲۲.

۱۵- تفسیر طبری: ج‏۵، ص ۲۲.

۱۶- از كتاب فضل آل البیت، چاپ دوم.

۱۷- تفسیر طبری: ذیل همین آیه.

۱۸- تفسیر طبری: ج‏۶، ص ۷ - تحفه احوذی، كتاب تفسیر، ح ۹، ص‏۶۶.

۱۹- ینابیع الموده: قندوزی، ص ۱۰۶، طبع ایران.

۲۰- اسد الغابه: ج‏۴، ص ۲۳.

۲۱- صحیح نسائی - ترمذی به نقل از ینابیع‏الموده: ص ۸ - ۴۷.

۲۲- حلیه‏الاولیاء: ج‏۱، ص ۶۳.

۲۳- ابن عبدالبر در ترجمه الزهراء در كتاب الاستیعاب.

۲۴- سیوطی، احیاء المیت‏بفضائل اهل البیت، حدیث ۴.