سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
ناگفته های بهرام رادان از زندگی هنری خود
● آیا ممکن است یک روزی بازیگری یا خوانندگیات را کنار بگذاری؟
ترجیح میدهم از این مانیفستها ارائه ندهم. چون اینها احساسات زودگذر است. بنده شاید دوست داشته باشم در هزار جا بپرم، پس فردا بخواهم کتاب شعر منتشر کنم، یا شاید بخواهم کارگردانی کنم. بنابراین هیچوقت نمیگویم که دیگر این کار را انجام نمیدهم. چون اساسا وقتی یک رای برای خودت صادر میکنی حواست نیست که شاید ۵ سال دیگر تمایل داشته باشی آن کار را انجام ندهی. یک زمانی است که تو توانایی انجام کارت را نداری مثل ورزشکاری که از نظر علمی، بدنی و بیولوژی در ۴۰سالگی دیگر نمیتواند خیلی دنبال توپ بدود پس میگوید دیگر بازی نمیکنم. این امکان وجود ندارد که طرف ۶۰ سالش شود و بخواهد دوباره بدود. اما در هنر چنین چیزی وجود ندارد. در هنر همیشه میتوانی خلق کنی، شما همیشه میتوانی از قوه ادراک، فهم و شعور خودت استفاده کنی. چرا با این حرفهای بیهوده خود را محدود میکنی.
معمولا میگویند آن کاری که بلد هستی را ادامه بده و هرچه میتوانی در آن پیشرفت کن چون به هر حال بخشی از موفقیت آدم به تمرکز برمیگردد. تو خواننده تمام وقت که نیستی...
من هنرمند تماموقت هستم. یعنی از صبح که بیدار میشوم به این فکر میکنم که چطور آن چیزی که خودم اسمش را میگذارم هنر را ابراز کنم. یک روز با یک آلبوم موسیقی، یک روز با فیلم بازی کردن در یک نقش خاص و شاید یک روز با کارهایی مثل عکاسی و... بنابراین ترجیح میدهم یک هنرمند تمام وقت باشم نه یک انسان تک بعدی.
این سطح هنری را خودت تعیین میکنی یا دیگران؟
اصلا چرا باید برای هنر سطح قائل شوی؟
بالاخره یک متر و معیاری بین هنرمندان وجود دارد. بین تو و آقای فلانی حتما یک تفاوتی وجود دارد.
معیاری که من قائل میشوم با متری که تو در نظر داری با دیگری فرق میکند. بنابراین نمیتوانی یک حکم کلی برایش صادر کرد.
منظورم این است که یک معدلی وجود دارد. معدل میگوید بهرام رادان بازیگر خوبی است یا نیست. در مورد همه هنرمندان هم وجود دارد.
بله، این قضاوتها قابل تغییر هم است. یک دیالوگی در آواز قو بود که میگفت افکار عمومی حافظه ضعیفی دارد بیجهت خودت را فدا نکن. هرچند افکار عمومی این روزها به خاطر وجود اینترنت حافظه قویای پیدا کرده اما به هر حال قابل تغییر است. منظورم این است که مثلا کسی که همه فکر میکنند.خیلی بازیگر بدی است، فردا یک فیلم بازی میکند که علی میشود کسی که خیلی بازیگر خوبی است پس فردا در یکی از کارهایش موفق نمیشود. همه میگویند همان ۴ فیلم را هم شانسی بازی کرده بود. بنابراین این قضاوت دائم دستخوش تغییر است. تو میتوانی بگویی الان در این لحظه، با توجه به دیدهها و شنیدهها این حکم صادر میشود اما این حکم قابل تغییر است.
● منتهای آرزویم کمال انسانیت
چیزی که به عنوان پیام روی کاور آلبومت از قول تو نوشته شده و اینکه برای منتقدانت آرزوهای مثبت کردهای خیلی خودخواهانه به نظر میرسد.
من حتی نمیتوانم برای خودم هم دعا کنم؟! تنها آرزوی من سربلندی و کمال انسانیت است، یعنی درباره هیچ چیز جز انسانیت فکر نمیکنم.
من نمیدانم چرا اینطور به نظر میآید در همان کاور نوشتم هر دو گروه، هم طرفداران و هم منتقدان. حتی آن کس که سالها آرزویش نیست و نابود شدن من است هم در کسب موفقیتهایم سهیم بودند. این دعا هم منتهای فروتنی و تواضع است اگر مینوشتم آرزویم فروش این آلبوم است یا منتهای آرزویم موفقیت خودم است چی؟ آیا کلیتر از دعایی که کردم میتوان دعایی کرد؟
به بازخوردهای منفی هم فکر کردی؟
من نوشتم هر دو گروه، حتی کسانی که من را هم تکذیب کردید حتی تویی که سالها با جفت پا پریدی برای اینکه بگویی به درد بخور نیستم. حتی تو هم در موفقیتهای من سهیمی.
توآدم متکبری هستی؟
نه، نیستم اما به آن چیزی که دارم عالم هستم.
آن چیزی که نداری و دوست داشتی داشته باشی چه چیزی است؟
مثل همه آدمها دوست داشتم هزاران استعداد دیگر داشتم که به هزار قله دیگری میپریدم. اما اگر از کوه بالا میرفتم باز هم یکسری پیراهنهای خودشان را میدریدند که مگر تو عضو فدراسیون کوهنوردی هستی که از کوه بالا میروی؟ و من دوباره از کوه بالا میرفتم و آنها باز پیراهنشان را میدریدند.
● داستان سفر و سنگ
آیا این فرصت به عنوان یک هنرمند برای تو هم وجود دارد؟
وقتی برای خودت هدفگذاری میکنی برای اینکه از نقطه A به نقطه B برسی، این یکسری ملزومات دارد در راه باید اتفاقاتی پیش بیاید که تو بتوانی از نقطه A به نقطه B سلامت برسی، آن هم در یک شرایط زمانی. چون همیشه به نقطه B رسیدن خیلی مهم نیست به این دلیل که شاید تو در یک موقعیت زمانی و مکانی بلدی به نقطه B برسی. اما اینکه تو چطور مسیرت را بچینی و بروی و حداکثر سعی و تلاشت را بکنی برای اینکه این مسیر را به سلامت طی کنی، مثل یک آدمی است که آذوقه سفرش را برداشته و کمربندش را بسته است، اتومبیلش را معاینه کرده تا برود به یک نقطه دیگر برسد و در این مسیر حداکثر سعیاش را هم میکند که درست برود. اما یک بدشانسی وجود دارد که از بالای کوه یک سنگی همزمان با لحظهای که تو از آن پیچ عبور کنی یکدفعه پرت میشود و صاف روی سقف ماشین تو میافتد و تو نمیتوانی به نقطه B برسی. اما تو هیچ تقصیری نداری. هیچ دخل و تصرفی در آن اتفاقی که انجام شده نداری. آن چیزی بود خارج از قدرت تو. پس بنابراین باید به آن چیزهایی بپردازیم که در قدرت ماست. از طرف دیگر تو اگر بخواهی این مسیر را درست طی کنی نمیتوانی سر پیچها نگاه کنی ببینی سنگی میافتد یا نه. تو باید مسیرت را دنبال کنی.
● اگرمن اسکورسیزی را در خیابان ببینم...!
چقدر از ضریب موفقیت در زندگی یک بازیگر دستخوش تصادف است و چقدر از آن ارادی است؟
تصادف اگر به معنی شانس است به نظر من شانس جزئی از ذات هر کاری است. شانس را نباید یک پدیدهای دانست که نباید از آن استفاده کرد. من اگر فردا در خیابان اسکورسیزی را شانسی ببینم و شانسی از من خوشش بیاید و شانسی یک نقش را به من بدهد که در آن بازی کنم و من بروم در آن بازی کنم نباید گفت شانسی بود پس بیارزش است. مهم این است که تو چطور از شانست استفاده کنی، شانس در خانه هرکسی را میزند مهم این است که چه کسی در را به موقع باز کند. در جامعهای مثل ایران حرکات فردی خیلی موثر است چون سازماندهی مناسبی وجود ندارد. مثل کاری که اصغر فرهادی کرد. او در یک مسیری قدمهای درست و موثر برداشت و در نهایت در طولانیمدت به آن چیزی که میخواسته، رسید.
آیا فرصت جهانیشدن برای تو فراهم است؟
باید شرایطش ایجاد شود و آن شرایط هم مستلزم این است که جدا از کار کردن، (کار کردن به شانس و موقعیت زمانی هم بستگی دارد که در آن دخیل است). محیط اطرافت است و اتفاقاتی که در درون جامعهات میافتد. چگونه بنابراین همه اینها به خیلی چیزها بستگی دارد. من برای بهتر شدن تنها می توانم بگویم تمام سعی و تلاشم را خواهم کرد.
یعنی امکانش وجود دارد از لیگ سینمای ایران بازیگری ترانسفر شود به لیگ سینمای تجاری یا اروپا؟
جدا از آقای فرهادی که به نوع جدیدی از سینما پرداخته خیلی از فیلمهایی که به سینمای خارج از کشور معرفی میشدند اساسا ستارهمحور و بازیگرمحور نبودند اما به نظرم بعید نیست با توجه به تمرکزی که دنیا به ایران کرده است میتوان به سینمای ایران که به نوعی آینه تمامنمای جامعه است نگاه ویژهای شود.
● هیچ وقت به کسی حسادت نکردم
این سؤال پیش میآید که در این ۱۳-۱۲ سال موجی درست کردهای؟
نه، هیچوقت دنبال جریانسازی نبودهام. جریانها از موج تبلیغات به وجود میآیند. گاهی هم این جریانها را آرتیست نمیسازد مطبوعات است که جریانسازی میکند. خیلی وقتها خود هنرمند موافق آن جریانسازی نیست.
هیچ وقت به بچههای همنسل خودت رشک بردهای؟
نه، هیچوقت یادم نمیآید که چنین احساسی داشته باشم.
اما گاهی درگیر فضاهای دو قطبی و رقابت حتما شدهای؟
از طرف من اینطور نبوده است شاید از طرف مطبوعات و مردم این اتفاق افتاده باشد.
دلخوشیهای تو فروش فیلمت است یا نه جمعی از آرا و محبوبیت مردم.
همه اینها در کنار هم. هر دو را با هم میخواهم!
● سوپر استار هرگز شکست نمیخورد
در این چند سال اخیر به نوعی تعریف ستاره سینما عوض شده است. نگاه سینما از رضا کیانیان و بهرام رادان برگشته به سمت رضا عطاران، یعنی اقبال عمومی و فروش سینما به طرف اوست.تعریف کلاسیکی از ستاره سینما داری؟
اولا رضا عطاران هم ستاره است دوما ستاره بودن در شخصیت یک آرتیست است. یک ستاره باید همه چیزش ستاره باشد، فقط فروش فیلمش نیست، خیلی اوقات در سینمای جهان میبینی که فیلمهای آقای براد پیت فروش کمی میکنند اما او همچنان ستاره سینماست چون همیشه در مرکز توجه قرار دارد.
ما خیلی از بازیگرها را داشتهایم که میلیارد میلیارد فروش فیلمشان بوده اما تو نمیتوانی اسم ستاره را روی آنها بگذاری. داستان این است که ستاره یک فردی است که همه چیز او برای مردم جالب است، هر کاری که میکند برای مخاطب زیادی که دارد جالب میتواند باشد. این ستاره یک لبه دو تیغ هم دارد یکسری مخالف قسمخورده هم دارد در همه جای دنیا اینطور است حالا اگر این آقا یا خانم ستاره بتواند کاری کند که توازنی در فروشش ایجاد کند یعنی هیچ وقت به کف کف نیفتد که دیگران فکر کنند نابود شده است کارش را درست انجام داده. اتفاقا ثابت شده آن فروشهای عجیب و غریب و صدرنشین جدول قدرت ویرانگری هم دارد به این دلیل که تو تا ابد که نمیتوانی فیلم پرفروش بازی کنی پسفردا ممکن است یک فیلمی بازی کنی که فیلم خوبی باشد ولی فروش کمتری داشته باشد و تو شکست بخوری. به نظر من مدار حرکت کردن فردی که به او میگویند سوپراستار مدار متعادلتری است. آنها یکسری جرقه زودگذر هستند که میآیند و همه مجلات و روزنامهها را تسخیر میکنند...
● هنری که مدیری و شهاب حسینی دارند
چرا تا به حال سریال تلویزیونی بازی نکردهای؟
من فکر میکنم شاید اسیر شرایطی نشدهام که مجبور شوم بروم سریال بازی کنم.
آیا این درست است که حضور در سریال از آدم خرج میکند؟
به هر حال تو یک درجهای در کارت داری که یک پله پایینتر قرارت میدهد. خواهناخواه بیشتر خرج میشوی هر هفته در تلویزیون دیده میشوی. ضمن اینکه درصد آدمهایی که در یک سریال بتوانند از تبعات بعد آن جان سالم به در ببرندکم است. این هنر را فقط مهران مدیری، شهاب حسینی و حامد بهداد میتوانند داشته باشند. خب، اینها به اندازه انگشتان دو دست هم نیستند. البته نباید اینطور تصور شود که هر کسی سریال بازی میکند کار بدی انجام داده یا برعکس.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست