دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
مجله ویستا

BRT سواری با اعمال شاقه و ماجرای بچه زرنگها


BRT سواری با اعمال شاقه و ماجرای بچه زرنگها

تا حالا یا سوار اتوبوسهای BRT شدید یا اینکه بالاخره مجبور می شوید ..... آخر این محور غربی شرقی یک جورهایی مسیر مهم آزادی تا چهار راه تهرانپارس را در انحصار گرفته و اگر بخواهید در اسرع …

تا حالا یا سوار اتوبوسهای BRT شدید یا اینکه بالاخره مجبور می شوید ..... آخر این محور غربی شرقی یک جورهایی مسیر مهم آزادی تا چهار راه تهرانپارس را در انحصار گرفته و اگر بخواهید در اسرع وقت و بدون معطل شدن در ترافیک به مقصدتان برسید باید از BRT استفاده کنید. البته بماند که به قول یکی از مسافرها : فلان چیز را هم اینطور جابجا نمی کنند تا چه برسد به ... از بس که ، بخصوص تو ساعت های شلوغی، مردم بصورت فشرده و مچاله سوار می شوند! مثل پیتزای مخلوط که همه جور مواد خوراکی و غیر خوراکی را رو هم می ریزند بعدش هم با پنیر پیتزا می چسبانند به هم!

بگذریم، تجربه سوار BRT شدن، خیلی جالبه! چه چیزهایی که نمی بینی و نمی شنوی. اظهار نظرات مختلف، آدم هایی با سر و وضع های متفاوت ، ماجراهای دیدنی و ...

صبح یکی از روزها که داشتم از ایستگاه آیت می رفتم طرف انقلاب و طبق معمول تراکم مسافر در واحد مترمربع زده بود بالاو اتوبوس در هر ایستگاه که می ایستاد ، دو نفر پیاده می شدند و ده نفر سوار می شدند و دیگر واقعاً جای سوزن انداختن هم نبود، تو یکی از ایستگاهها یک نفر اصرار داشت بزور سوار بشود و چون اتوبوس جانداشت درهم بسته نمی شد و نگهبان ایستگاه هم هر چه اصرار می کرد «بابا بیا پایین با بعدی برو»، طرف اعتنا نمی کرد. خلاصه یکی دو دقیقه از این اصرار از اون انکار تا بالاخره داد مسافر ها هم در اومد و کاسه صبر نگهبان لبریز شد و مسافر بی ملاحظه رو کشید پایین و بزن بزن شروع شد . ما تا آمدیم ببینم کی زده کی خورده اتوبوس حرکت کرد.

یک روز دیگر که همه توی صف ایستاده بودند تا اتوبوس برسد یک بنده خدایی که یا خودش را به آنراه زده بود یا از زور پررویی نمی دانست باید چه کند، آمد و ایستاد جلوی همه توی صف . سه چهار نفر که خیلی بهشان برخورده بود با داد و بیداد اعتراض می کردند که «آقا مگه ملّت توی صف را نمی بینی؟»

فکر می کنید طرف چی گفت : «کاردارم دیرم شده!!!»

انفجار خنده جمعیت فضای ایستگاه را پر کرد، هر کس چیزی می گفت . یکی می گفت: فکر کردی ما بی کاریم و ... یک آقای میانسالی از ته صف با صدای بلند گفت: «فکر کردی بچه زرنگ تهرونی ؟! نه آقا بچه زرنگهای تهرون مردند و رفتند.»

بماند که بعدش چه اتفاقی افتاد امّا جواب این آقای محترم تمام فکر و ذکرم را مشغول کرد.

می دانید از یک طرف درست می گفت خیلی از بچه زرنگ های تهران دیگر در بین ما نیستند. البته نه زرنگ به معنای پیچاندن و دور زدن مردم بلکه به معنای جوانمردی، هوشیاری ، اعتقاد ، ورزیدگی، شجاعت و خیلی چیزهای خوب دیگر. خیلی از این جوانمردها را می شود با نگاه کردن به اسم کوچه پس کوچه ها، خیابانها، میادین و اتوبانها به یاد آورد. خیلی از همین برو بچه ها در ایام پیروزی انقلاب وارد صحنه شدند و مسئولیت های خطیری را بعهده گرفتند که ظاهراً از قد و قواره شان بزرگتر بود امّا همین ها توانستند در این مسئولیتهای مختلف نظامی ، امنیتی ، اقتصادی، سیاسی و ... موفقیتهای بزرگی را بدست آورند و امروز ما حصل تلاش این بچه زرنگها است که ما را در قله توجه جهانی قرارداده است.

یکی از همین زرنگها، رئیس جمهور محبوبمان است که شاگردان جدیدش هر روز هنرنمایی های جسورانه و جالبی از خود بنمایش می گذارند. اقدام نخست وزیر ترکیه درمقابل خزعبلات شیمون پرز و گرداندن یکسویه جلسه توسط مجری آن از همین درس پس دادنهای بچه زرنگها است.

بچه زرنگها نه تنها هر روز بیشتر می شوند بلکه هنر نمایی های آنها نیز جذاب تر می شود.

علی افسری