دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

قهرمانی با روح شعله ور


قهرمانی با روح شعله ور

نگاهی به فیلم «دلاور»

والت دیزنی تولید فیلم‌های بلندش را با قصه‌های شاهزادگان آغاز کرد. حالا نوبت پیکسار رسیده است که پس از ساختن چندین انیمیشن با موضوع‌های گوناگون، قصه‌های شاهزادگان را تجربه کند و با آنکه این شرکت همچنان همان سطح همیشگی از کمال‌گرایی را به کار برده با همان قدر در گزینش عوامل شجاعت به خرج داده است، «دلاور» در مقایسه با فیلمی همچون «شگفت‌انگیزها» که به طور بنیادی ژانر ابرقهرمان‌ها را دوباره‌سازی کرد، کمی سنتی و از نظر سبک قدیمی به نظر می‌رسد. با این حال، طرفداران او و مشتاقان همیشگی پیکسار در سطح بین‌المللی به این امر اعتراضی نخواهند داشت. پیکسار با اضافه کردن یک کارگردان زن به باشگاه مردان فیلمساز خلاقش فیلمی پرطنین در ستایش روابط دختران و مادران ساخته که در مقایسه با روابط دوست‌داشتنی کلاسیک مردانه در فیلم‌های قبلی‌اش (به طور مثال «در جست‌وجوی نیمو») حال و هوایی غمگین‌تر دارد.

با وجود تمام انیمیشن‌هایی که کمپانی رقیب یعنی والت ‌دیزنی از دختران طناز ساخته (که یکی از آخرین‌ها براساس افسانه آلمانی راپونزل به نام «گیسو کمند» است و فیلم طوری ساخته شده است که علایق مختلف را به خود جلب می‌کند) پیکسار این شاهزاده خانم سلتی فیلم «دلاور» را به صورت دختری پرشر و شور و با حالات پسرانه به تصویر کشیده تا فیلم بتواند تقریبا در سراسر جهان مخاطبانی داشته باشد.

در دوره‌ای که دیگر شاهزاده‌های مرد خیلی جذاب نیستند، همان طور که از نام فیلم پیداست، قهرمان زن فیلم پرنسسی خشن‌تر و متکی به خود انتخاب شده است. فیلم در فضای اسکاتلندی و پر از جذابیت اعیانی می‌گذرد؛ محیط و حال و هوایی که در آن شعله‌های روح و روان شاهزاده را نیز همچون موهای سرخ آتشینش می‌توان دید. مریدا شاهزاده‌ای جوان است (با صداپیشگی پرشور کلی مک دونالد) که فعلا جای پدرش را گرفته و پدرش شاه فرگوس (با صدای بیلی کانلی کمدین) به دلیل درگیری‌اش با یک خرس یکی از پاهایش را از دست داده است و همچنان مشغول درمان زخم‌هایش است. مادر مریدا ملکه‌ای به نام الینور (با صداپیشگی اما تامپسن) است که این دختر جوان ستیزه‌جو و مستقل را طوری تربیت کرده که در کارهایش مشکل‌پسند اما بی‌اشتیاق است و تیراندازی و اسب‌سواری را به همه چیز ترجیح می‌دهد و اوقات‌تلخی‌هایی که مخصوص زندگی‌های شاهانه است به او نیز رسیده است. فیلم در طول دوران بلوغ مریدا به پیش می‌رود و به شب نامزدی او می‌رسد، یعنی همان شبی که مادرش می‌خواهد با خبر اینکه خاندان‌شان با این ازدواج مصلحتی و از پیش تعیین‌شده موافقت کرده‌اند، او را شگفت‌زده کند. اما تا آنجا که به مریدا مربوط می‌شود او برای اینکه تا ابد شاد زندگی کند، نیاز به داشتن مردی ندارد و در اینجا با خانواده‌اش به تعارض می‌رسد. چنین اندیشه و نظری فیلم را بیشتر به فضای رمان‌ها شبیه می‌کند تا دنیای فیلم‌های انیمیشن که در آن منطق بخش کوتاهی از اندیشه‌های موجود در فیلم را دربر می‌گیرد و به همین دلیل است که فیلم، بدون نیاز به عشق مریدا به یک خدمتکار اصطبل یا هر جایگزین عشقی دیگر ادامه می‌یابد و مریدا قبل از اینکه به تنهایی به سمت جنگل فرار کند، محبوبش را از صحنه فیلم خارج و ادامه داستان فیلم را معطوف به زندگی خودش می‌کند. اما او به عنوان دختری که نسبت به سنت‌ها بدگمان است خیلی سریع به روح‌های قدیمی جنگل ایمان می‌آورد، از میان نورهای آبی درخشان شبح‌گونه رد می‌شود و سر از کلبه جادوگری در جنگل درمی‌آورد. اگر مریدا به دختران دیگر چندتایی از انیمشین‌های دیزنی نگاه می‌کرد دیگر دچار اشتباه بعدی‌اش نمی‌شد. او خام این جادوها می‌شود و از جادوگر تقاضای طلسمی می‌کند که بتواند با آن نظر مادرش الینور را در مورد ازدواجش عوض کند. جادوگر به او تکه کیکی طلسم‌شده می‌دهد که مادرش را به یک خرس بزرگ سیاه بدل و او را به خطرناک‌ترین نژاد در منطقه پادشاهی شاه فرگوس تبدیل می‌کند.

«دلاور» ممکن است یک رمانس نباشد اما بی‌شک یک داستان عاشقانه است که به وسیله سحر و جادو، رابطه پراشتیاق یک مادر و دختر را دنبال می‌کند. تامپسن در شخصیت مادر که کمتر از مریدا دیده می‌شود اما قدرتی به اندازه شخصیت اصلی دارد، ظرفیت عمیقی از حس همدلی قرار داده که این حس با حرکات بدون کلام تاثیرگذاری که برای دفاع از خودش در قالب یک خرس می‌کند، هماهنگ می‌شود و اینجاست که استفاده از انیمیشن بهترین ظرفیت خود را در فیلم نشان می‌دهد؛ جایی که الینور در شکل جدید خود به عنوان یک خرس هنرنمایی می‌کند. مریدا دو روز وقت دارد تا اشتباهی که کرده را درست کند قبل از اینکه تغییر شکل مادرش همیشگی شود، از این منظر فیلم یک قصه پریان دیگر است و فقط کودکان هستند که ادامه داستان برایشان جالب است.

«دلاور» با وجود عناصر آشنای آن، کاملا با فیلم‌های اولیه پیکسار متفاوت است و نشان‌دهنده قابلیتی برای تغییر در ساخته‌های پیکسار است که کم‌کم تکراری شده بود. به خصوص این قضیه وقتی نمود پیدا می‌کند که دنباله‌هایی بر این‌گونه فیلم‌ها ساخته شود و جای آثار قدیمی‌تر را بگیرد.

در پشت صحنه، برندا چاپمن این پروژه را به عنوان کارگردان شروع کرد و ادامه داد و آن طور که شنیده شده مارک اندروز از اکتبر ۲۰۱۰ به تیم کارگردانی فیلم اضافه شد. به هر حال مسوولیت‌ها تقسیم شده و محصول نهایی، فیلمی از کار درآمده که بسیار فضای تاریک و پیچیده‌تری نسبت به آثار پیشین این استودیو دارد، از کوهستان‌های منطقه هایلند در اسکاتلند گرفته که بسیار با جزییات به تصویر درآمده تا موهای مجعد مریدا که حلقه‌حلقه آن به شکل شمشاد سرخ طراحی شده است.

موزیک متن فیلم نت‌هایی شبیه به نت‌های شاد و سرخوش رندی نیومن و پویایی همه‌گیر آهنگ‌های مایکل گیاچینو را دارد. پاتریک دویل، آهنگساز اسکاتلندی با این امضای متفاوتش برای خود در سبک موسیقی متن فیلم جایی باز می‌کند. در صحنه‌هایی از فیلم که مریدا نیاز به تنهایی دارد، تصنیف عاشقانه‌ای از خواننده فولکلور اسکاتلندی جولی فولیس با گویش اسکاتلندی گالیک اجرا می‌شود. تمام دقایق دیگر فیلم نیز با تنظیم‌هایی از صدای پویای ساز نی انبان که یک ساز بادی اسکاتلندی است و سازهای زهی پر می‌شود. ماهیت بی‌قرار و مضطرب داستان را این موسیقی نیرو می‌بخشد و دوربین‌های سه‌بعدی مجازی که از بالا به پایین حرکت می‌کنند و به دنبال کاراکتر‌ها در فضاهایی با دقت زیاد و جزییات فراوان می‌دوند، آن را بازتاب می‌دهند. با آنکه توجه دقیقی به طراحی جنتلمن‌های جنگاور این قصه شده است (با صداهای جذاب بازیگرانی چون کانلی و رابی کالترین و کریگ فرگوسن) مریدا و الینور کاراکترهایی با جزییات کمتری هستند، با این وجود گیسوان سرخ ژولیده او جور جزییات دیگری که در حالات صورتش درنیامده را می‌کشد.

انیمیشن «دلاور» بیشتر از همه قابل مقایسه با انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» محصول کمپانی دریم ورکز است؛ در یکی پسرکی زودرنج قرار دارد با گرفتاری‌های فراوان و درست در نقطه مقابلش دختر ابرقهرمانی است که به دنبال خطر می‌گردد. مطالعات جالبی می‌توان درباره روش‌های متضادی که این دو کمپانی به آن رسیده‌اند، انجام داد، البته بدون شک باید به دلیل موفقیت‌های احترام‌برانگیزی که هر دو کمپانی در این سال‌ها نسبت به سال‌های پیش به دست آورده‌اند خوشحال بود؛ سال‌هایی که با دو فیلم «زندگی یک حشره» و «Antz» با هم رقابت می‌کردند.

چون این فیلم پس از کارخانه هیولا‌ها کوتاه‌ترین فیلم پیکسار است به عنوان یک حقه برای طولانی‌تر کردن زمان نمایش فیلم، فیلم کوتاه «ماه» ساخته انریکو کاساروسا که در بخش اسکار فیلم کوتاه نامزد شده بود را همراه با این فیلم نمایش خواهند داد.

پیتر دبروژ

ترجمه: سعید شجاعی‌زاده

منبع: ورایتی