جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
نقد ساختارگرایانه
نقد ساختارگرایانه یکی از سبکهای نقد هنری است که ریشهای اروپایی دارد و پیشروان آن ولادمیرپراپ روسی و کلود روی استراوس فرانسویاند. این سبک در نقد ادبی نقشی مستقل دارد و دارای رابطه تنگاتنگی با زبانشناسی ساختاری است.
غیرمنصفانه است که برای تعریف ساختارگرایی تنها به چند واژه بسنده کنیم. البته گستردگی و وسعت هر سبک از نقد ادبی آنقدر زیاد است که نمیتوان در چند سطر آن را بررسی کرد.
اما سعی شده است در این یادداشت، ساختارگرایی در نقد، به طور خلاصه، معرفی شود: واژه ساختارگرایی که از ریاضیات و فیزیک به زیستشناسی و از آنجا به زبانشناسی، روانشناسی، جامعهشناسی و اقتصاد راه یافت، در سالهای ۱۹۶۰ ـ ۱۹۷۰ ورد زبان همه بود.
ساختار یعنی نظام. در هر نظام، جزءجزء اجزاء به هم ربط دارد؛ و کل اجزاء، مانند یک ساعت کار میکند؛ و کار هیچ جزئی بیرون از کار کل اجزاء نیست.
در ادبیات، منظور از ساختارگرایی، بیشتر نظامی است که بر پایه زبانشناسی استوار است.
در این شیوه از نقد، منتقد میکوشد اثر هنری را بر اساس اصول تثبیتشدهٔ آفرینش هنری بررسی و نقد کند. یعنی در نظر منتقد شکلگرا، آنچه نیازمند توجه است، زبان است و نه مفاهیم اثر ادبی. منتقدان، این سبک اثر هنری را از نظر ترکیببندی، هماهنگی، وزن و آهنگ و به ویژه تناسبات هندسی، برای خواننده، موشکافی و نقد میکنند؛ و در واقع، توانایی فنی هنرمند در آفرینش اثر را برملا میکند.
بهطور کلی میتوان گفت: ساختارگرایی مطالعه روابط است. و طبق تعریفی که دورتی.ب. سلز از ساختارگرایی دارد (ساختارگرایی مطالعهٔ ساختمان آفریدههای طبیعت و آفریدههای بشر است)، میتوان نتیجه گرفت که مثلاً ساختارگرایی تحقیقی در این باب است که چگونه سه ـ چهار بیت از یک شاعر با یکدیگر قابل مقایسه بوده و به بیت پایانی میانجامد.
نقد ساختارگرا، از سه مرحله تشکیل میشود:
۱) استخراج اجزاء ساختار اثر.
۲) برقرار ساختن ارتباط موجود بین اجزاء.
۳) نشان دادن دلالتی که در کلیت ساختار اثر هست.
به همین جهت، در نقد ساختارگرایانه، همیشه سخن از ساختار است. از این رو، نقد ساختاری را، «نقد کلیت» هم میخوانند. ابزار این نوع نقد، دانشنامهای است از نشانهشناسی پیکرههای دلالتگر. بدین جهت، این نوع نقد، به «نقد صورتگرا» یا «پیکرهگرا» هم مشهور است.
نقد ساختارگرا، شعبههای گوناگون دارد. مثلاً اگر به ارزش سیاسی ـ اجتماعی واژهها بپردازد، «ساختارگرایی معناشناسی» است. اگر روابط ساختاری اثر را با رویدادهای زندگی فردی و ساختار روانی نویسنده بسنجد، «ساختارگرایی روانشناسی» خوانده میشود. اگر ساختار اثر را با شرایط اقتصادی جامعه بسنجیم، «ساختارگرایی اقتصادی» و اگر ساختار اثر ادبی را به اسطوره و ادبیات اساطیری بکشانیم «نقد ساختارگرایی اسطورهای» نامیده میشود.
البته، نقد ساختارگرایی، دارای مخالفین بسیاری در حیطهٔ نقد هنری میباشد؛ و این مخالفین، خود نقدهایی را بر نقد ساختارگرایی نوشتهاند و معایب و نقاط ضعف آن را مشخص کردهاند. که عبارتاند از:
۱) منتقدین معتقدند این سبک، به ارزش فرهنگی اثر اهمیت نمیدهد.
۲) به مفهوم اثر کاری ندارد، و اثر را فقط از نظر ساختاری بررسی میکند.
۳) نسبت به زیبایی آثار، بیتوجه باقی میماند.
طبق نظر ساختارگرایان، علیرغم نمودهای متفاوت و بیشمار آثار هنری، ادبی، ساختارهایی محدود، زیرساختهای این آثار را تشکیل میدهد.
از نظر ساختارگرایان، بهترین و کمنقصترین نوشته ادبی، شعر کلاسیک است؛ که جدا از معنی، دارای ساختی آهنگین و موزون است.
نویسنده: محسن - کیانی
منابع:
نقد ادبی، حمیدرضا شایگانفر.
نقد تکوینی، لوسین گلدمن.
راهنمای رویکردهای نقد ادبی، مسعود کیانی.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست