یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

واگرایی های اجتماعی و قشری در انقلاب مشروطه


واگرایی های اجتماعی و قشری در انقلاب مشروطه

ایران عهد قجر گرچه با جهان غرب مراوده داشت, اما این مراوده بیشتر دارای جنبه سیاسی بود که در قالب روابط استعماری تعریف می شد تنها در زمینه های علمی و فنی بود که کشور از دستاوردهای غرب بهره نسبی می گرفت

انقلاب مشروطه ایران را می توان مهمترین واکنش ایرانیان در برابر نظام کهن سیاسی (نظام سلطنتی) از یک سو و جهان نو و مدرنیته از سوی دیگر، به شمار آورد. مشروطه خواهان صرف نظر از تفاوت ها و تمایزات فکری و قشری شان، ضمن تلاش برای زدودن ساختار خودکامه حاکم، به ساختارهای نوین و متناسب با مقتضیات عصر نو توجه داشتند. آنان به جامعه مدرن و نهادهای مدرن می اندیشیدند و در پی مطالبات جدیدی بودند که نشان دهنده توجه آنها به رشد و ترقی و گام نهادن در جهانی نو بود. مطالبات و خواست هایی نظیر؛ قانون گرایی، محدودیت قدرت شاه، انتخابات آزاد، رعایت حقوق انسان ها، ایجاد امنیت، عدم تبعیض، برابری در مقابل قانون، برخورداری از حق اعتراض و حرمت نهادن به عامه مردم از این جمله بودند.

میرزا ملکم خان، از روشنفکران تجددخواه آن زمان، می نویسد:«مطلب را زیر هر آفتاب که بشکافانید، جواب را از هر آسمان معرفت که بخواهید، نخواهید شنید مگر این چند کلمه سبحانی: امنیت جانی و مالی، احداث مجلس قوانین و ترتیب دستگاه اجرا، اختیار کلام و اختیار قلم».انقلاب مشروطه گرچه به وقوع پیوست، اما به بار ننشست، با این حال تاثیرات آن در توجه به مولفه های مدرنیته و عصر جدید غیرقابل انکار است. بنیان های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گونه گونی در ناکامی این انقلاب نقش بازی کردند. این بنیان ها از یک سو به اوضاع کشور، ضعف پتانسیل های مدنی (نهادها و سازمان های مدنی، نظام رسانه ای) و از سوی دیگر به «واگرایی» و گسست قشرهای اجتماعی و کنشگران انقلابی و مشروطه خواه مربوط بودند در بعد اخیر، واگرایی هایی وجود داشت که مانع اصلی به ثمر نشستن انقلاب مشروطه بود. این واگرایی ها که بحث اصلی این نوشتار است، هم میان قشرهای کلان اجتماعی (شهری و غیرشهری) و هم در بین قشرهای حاضر در بدنه رهبری انقلاب به چشم می خورد.

● اوضاع کلی ایران در عهد مشروطیت

بررسی آثار مربوطه به دوره مشروطیت حکایت از آن دارد که ایران تحت حکومت قجر از بسیاری جهات کشوری عقب مانده محسوب می شده است. به طوری که حتی قابل مقایسه با ممالکی نظیر مصر یا عثمانی نبود. اقتصاد کاملا ورشکسته، ظلم و ستم فراوان حکام، فساد مالی و اداری گسترده، لشکر و سپاه ضعیف، خزانه تهی، تسلط بیگانگان، انفعال و بی کفایتی شاهان، بی سوادی و بی اطلاعی اکثریت مردم و ... از مشخصه های بارز ایران آن عصر بود. در یکی از روزنامه های آن عهد (روزنامه قانون) چنین آمده است:«با این همه معادن و جنگل ها و استعداد خاک و قابلیت خلق و قدمت تاریخ و شرافت مذهب، هیچ طایفه ای نیست که به قدر خلق این ملک از نعمات طبیعی محروم و از قافله ترقی دنیا عقب مانده باشد. کل شهرهای ما را چند نفر گبر بمبایی (هندی) و چند نفر یهودی لندن ده دفعه می توانند بخرند. در کل ایران هنوز یک کارخانه ساخته نشده است. در کل ایران هنوز یک چاپخانه نداریم. بر روی هیچ دریا یک کشتی یافت نمی شود که بیرق ایران را داشته باشد. هیچ ایل وحشی نیست که پول آن به رسوایی پول ایران تنزل کرده باشد».

گرچه این مشخصه ها خود عامل فراز آمدن انقلاب مشروطه بودند اما برخی از آنها به سهم خود به عنوان مانعی جدی، سبب بروز واگرایی و گسست انقلابی و نهایتا ناکامی مشروطه گردیدند.

● ساختار اجتماعی جامعه ایران در عهد مشروطیت

جامعه ایران عهد مشروطیت را می توان یک جامعه سنتی در آستانه ورود به مدرنیت قلمداد کرد. بافت اجتماعی و نظام روابط این جامعه کماکان شکل سنتی داشت. نظام زندگی و معیشتی اکثریت مردم آن در ساختار روستایی تعریف می شد، چرا که محوریت اقتصاد کشور بر کشاورزی مبتنی بود. در واقع حدود ۹۰ درصد نیروی کار کشور به کشاورزی و صنایع دستی و تنها ۱۰ درصد بقیه به تجارت، خدمات دولتی و غیردولتی و صنایع شهری اشتغال داشت.

طبقات اجتماعی آن روزگار را درباریان و وابستگان حکومتی، اشراف و زمین داران بزرگ، طبقه متوسط شهری، طبقه فرو دست شهری، دهقانان و عشایر تشکیل می دادند. طبقه متوسط شهری خود قشرهایی نظیر؛ بازاریان، روحانیان به عنوان طبقه متوسط سنتی و روشنفکران (نویسندگان، صاحب منصبان و امثال آنها) به مثابه طبقه متوسط جدید را در برمی گرفت. طبقه فرودست شهری نیز اقشاری مانند کارگران ساده، لوطیان و عناصر فقیر بازار را شامل می شد.در میان طبقات یاد شده، بیشترین فراوانی را دهقانان و روستانشینان در اختیار داشتند. لذا سایر طبقات که در اقلیت بودند، عمدتا پایگاه شهری داشته و طبقه شهری محسوب می شوند.

در انقلاب مشروطه، تمامی اقشار جامعه نقش آفرین نبودند. بار اصلی این انقلاب را طبقه متوسط (اعم از سنتی و جدید) بر دوش کشیده بود و در کنار آنها قشرهایی از طبقه فرو دست شهری نیز مشارکت داشتند. به طور کلی، سه قشر بارز را می توان نقش آفرینان اصلی انقلاب مشروطه دانست: روحانیان، روشنفکران و مردم شهر. دو قشر نخست، نقش رهبری (فکری، سیاسی و دینی) انقلاب را ایفا می کردند.

● ضعف پتانسیل های مدنی

ایران عهد قجر گرچه با جهان غرب مراوده داشت، اما این مراوده بیشتر دارای جنبه سیاسی بود که در قالب روابط استعماری تعریف می شد. تنها در زمینه های علمی و فنی بود که کشور از دستاوردهای غرب بهره نسبی می گرفت. اما از لحاظ ساختارها و نهادهای مدنی که از مولفه های بنیادین برای توسعه کشور و حقوق انسان ها و اقشار جامعه است و ممالک غربی به آنها دست یافته بودند، در ایران رشدی وجود نداشت. چنین نهادهایی، که امروزه در حوزه های سیاسی (احزاب و تشکل های سیاسی)، اقتصادی (اصناف، اتحادیه ها و ...) و اجتماعی و فرهنگی (انجمن ها و موسسات علمی، فرهنگی، ادبی و ...) مطرح اند، در عهد مشروطه صرفا محدود به تعدادی انجمن های سیاسی می شد که به خاطر فعالیت های پنهانی شان به «انجمن های سری» معروف بودند. این انجمن ها گرچه می کوشیدند تا میان قشرهای اجتماعی و در راستای اهداف سیاسی خود ارتباط برقرار سازند، اما به دلیل پنهانی بودن فعالیت شان و عدم آگاهی توده های مردم از وجود چنین نهادهایی، این انجمن ها تبدیل به حوزه فعالیت تعداد محدودی از نخبگان و افراد انقلابی شده بود.

علاوه بر نهادهای مدنی، نظام رسانه ای نیز کارکردی فراگیر نداشت. از آن روزگار نظام رسانه ای را عمدتا نشریات و به ویژه روزنامه ها تشکیل می دادند. کاغذ اخبار، وقایع اتفاقیه، اختر، قانون، حبل المتین، ثریا و پرورش از جمله نشریاتی بودند که قبل از صدور فرمان مشروطه فعالیت داشتند و بعد از این فرمان نیز نشریاتی همچون صوراسرافیل، مجلس و روح القدس به آنها اضافه شدند.به رغم نقش بسیار موثر مطبوعات در انعکاس رویدادها و نقد و تحلیل مسائل و وقایع و به تبع آنها در تنویر افکار قشرهای جامعه، در ایران عهد مشروطه مطبوعات به دلایل مختلف نمی توانستند نقش موثر خود را ایفا کنند. از این جهت به ویژه در فراز و فرود انقلاب مشروطه نیز تاثیر آنها تنها در بخشی از جامعه و نه در سطحی فراگیر احساس می شد. از جمله دلایل مهم در این باره، موارد زیر قابل اشاره است:

۱) اکثر نشریات (که عمدتا روزنامه بودند) در این دوره در خارج از کشور و در شهرهایی نظیر استانبول، لندن و کلکته و... انتشار می یافتند. این نشریات به دلیل مسافت زیاد، فقدان یا نارسایی وسایل ارتباطی لازم و به تبع آنها فقدان سهولت لازم در انتقال پیام و اخبار به جامعه ایرانی و توده های مردم، از ارتباط و تاثیر مستمر برخوردار نبودند.

۲) مطبوعات و نشریات ایرانی آن روزگار در مقایسه با نمونه های غربی خود، از قافله تحولات و نوآوری ها و همچنین روزآمد بودن عقب تر بودند.

۳) مطبوعات این دوره از جایگاه قانونی و نهادینه شده ای بهره مند نبودند و به همین دلیل به طور مداوم از سوی حاکمیت سرکوب شده و از فعالیت شان جلوگیری به عمل می آمد و حتی گاه گردانندگان آنها از سر راه برچیده می شدند. نمونه این مورد، روزنامه صوراسرافیل به مدیریت میرزا جهانگیرخان بود که در دوره استبداد صغیر به چنین سرانجامی دچار شد.

۴) اما مهمترین عامل اثرات اندک مطبوعات این دوره روی توده های مردم، بی سوادی اکثریت افراد جامعه آن روز ایران بود. حدود ۹۰ درصد مردم کشور را جمعیت بیسوادان تشکیل می دادند و به همین دلیل مخاطبان روزنامه ها به معدود کسانی محدود می شد که در جامعه شهری زندگی می کردند و از سواد لازم بهره مند بودند.

● واگرایی طبقات و قشرهای اجتماعی در انقلاب مشروطیت

انقلاب به همگرایی و پیوند مبتنی است، نه بر واگرایی و گسست. گرچه محدود ساختن نظام سلطنتی، قانون خواهی و مقابله با استبداد مهمترین هدف های مشترک قشر رهبری مشروطه (روحانیان و روشنفکران) محسوب می شد، اما به تدریج نیات و کنش های آنان در فرآیند انقلاب شفاف تر شده و از یکدیگر متمایز گردید. این تمایز تا بدانجا پیش رفت که شیرازه و انسجام انقلابی را از هم گسیخت و واگرایی و شکاف میان قشرهای اجتماعی و رهبری پدید آورد. در این واگرایی و از هم گسیختگی، شرایط و ویژگی های اجتماعی جامعه آن روز ایران نیز مزید بر علت بود. از این نظر، در حالت کلی دو جنبه از واگرایی اجتماعی که در عین حال افت های کلی انقلاب مشروطه بودند، قابل طرح است: واگرایی طبقات اجتماعی و واگرایی قشرهای رهبری.

۱) واگرایی طبقات اجتماعی:

این واگرایی به طور عمده میان دو طبقه اجتماعی وجود داشت. طبقه متوسط (طبقه شهری) و طبقه فرودست (طبقه دهقانان و روستاییان و قشر پایین دست شهری). طبقه متوسط شهری بطن اصلی رشد انقلاب مشروطه بود. این موضوع خاص ایران نیست. در اغلب موارد، انقلابات اساسا پدیده های شهری بوده اند. بیشتر انقلاب ها در جایی رخ نموده اند که بدنه اصلی طبقه حاکم را در خود جای داده و ارتباطی نزدیک تر و مستمر میان دستگاه حکومتی و افراد جامعه حاکم است. جایی که نظام ارتباطی و رسانه ای دائما رویدادها و کنش های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را زیر ذره بین قرار می دهد و با افکار، عواطف و احساسات طبقات و قشرهای اجتماعی تعامل برقرار می سازد و بالاخره جایی که نهادها و سازوکارهای مردمی و مدنی رشد یافته اند اغلب از اجتماعات شهری بوده که انقلاب به کل جامعه تسری می یافته است.

هوشنگ فضلی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.