پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سنگی که از ماست بر ماست


سنگی که از ماست بر ماست

گاهی که ملکه ذهنم می‌میرد
چقدر زیباترم
وقتی که پرنده‌ای از فکرم بلند می‌شود
وقتی که بلند می‌افتد
گاهی که می‌بوسد پیشانی‌ام را سنگی
با دست‌هایی که از ماست
از سنگی که بر ماست
نزدیک‌تر …

گاهی که ملکه ذهنم می‌میرد

چقدر زیباترم

وقتی که پرنده‌ای از فکرم بلند می‌شود

وقتی که بلند می‌افتد

گاهی که می‌بوسد پیشانی‌ام را سنگی

با دست‌هایی که از ماست

از سنگی که بر ماست

نزدیک‌تر می‌شود هرچه می‌شکند بیشتر

از دست‌هایی که می‌شکند بیشتر

وقتی که بلند می‌شود راهی که می‌رسد آخر این قصه به من

بلند می‌شوم از کوهی که بایستم

دستی که بگیرم از سنگ و رها ‌شود

وقتی که بلند می‌افتم.

لیلا صادقی