جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

روز رحمت


از حضرت محمد ص بسیار سخن گفته اند و بسیار نیز ناگفته گذارده اند آنچه اما گفته شده غالباً یا سخن بیگانه بوده است, در حق كسی كه حصار زمان و زبان و نژاد و مذهب و عقیده آنها را از او جدا افكنده است یا سخن آشنایی كه متحیر و سرگشته از صفات اخلاقی او, شریعه در غدیر كرده و بحر در جام ریخته است

محمد(ص) _ این آیه متشابه مذهب و تاریخ و حقیقت و زندگی _ اما از هر دو تصویر فراتر است و با هر دو تصویر نیز بیگانه! دشواری شناخت او از اینجا ناشی می شود. همین است كه برخی چون دوزی _ مستشرق مسیحی _ او را به جهت شدت عاطفه و رقت احساس، - كه معمولاً در حق دوستان و همشهریان و یا حتی دگردینان ابراز می كرد _ به داشتن «احساسات رمانتیك» متهم می كنند و برخی از او «دون ژوان» شرق می سازند و بعضی نیز چون رودنسون _ نئوماركسیست _ پیامبر شمشیرش می نامد. تصویر او را جز از روی قرآن نمی توان به درستی ترسیم كرد. قرآن او را «رحمه للعالمین» می نامد، انسانی كه به قدری مشتاق هدایت و رهایی انسان ها است كه به گفته قرآن نزدیك است جانش در این راه فرسوده شود؛ مردی كه مظهر عطوفت و مهربانی و «خلق عظیم» و «مكارم اخلاق» و بلند نظری در مورد كسانی بود كه حرمتش پاس نمی داشتند یا به درشتخویی با او معاشرت می كردند. چهره او را در قرآن خود خداوند ترسیم كرده است: مرد بزرگی كه «شهید» امتش بود؛ شهیدی كه هیچ گاه جامه «الوهیت» بر تن نكرد، به بشر بودن خود و به عدم اخبارش از غیب با كمال تواضع معترف بود. مردی كه به تعبیر قرآن هرگز در مورد امم و اقوام به برتری جویی و تفرقه نگرایید و پیوسته از راه «میانه» رفت و معتدل و مقتصد بود. كوشید تا دوستانش را به نیش جمله ای تلخ یا كلمه ای ناگوار نیازارد و در مورد دشمنانش نیز بزرگواری كامل به خرج دهد. او برخلاف آنچه كه به غلط شهرت یافته است هیچ گاه نبرد امپریالیستی را در دستور كار دولت خود قرار نداد، تمام نبردها و درگیری های نظامی اش در واقع بازتاب و ناشی از شیطنت ها و توطئه های خصمانه دشمنان برای نابودی دولت مدینه بود. او اما هرگاه نیز به دشمن دست یافت، جانب خویشتنداری و بلند طبعی را فرو نگذاشت: وحشی غلام هند را كه عموی بزرگوارش حمزه را مثله كرده بود به بزرگواری خودش بخشید، مردی را كه موجب سقط جنین دخترش زینب و نهایتاً باعث مرگ او شده بود مورد عفو قرار داد، حتی در واقعه فتح مكه كه سعدبن معاد پرچمدار اسلام فریاد كشید كه امروز روز انتقام است، مستاصل و رنجور از چنین اندیشه سبعانه ای كه همچنان در جان پاره ای از پیروانش می دوید، پرچم از او برگرفت و به فرزند جوانش سپرد و فرمود: امروز روز رحمت است، هر كه در خانه بماند، یا به خانه خدا درآید یا منزل ابوسفیان خانه خود كند، درامان است؛ او حتی فراتر از این رفت و به رغم خاطره تلخی كه از تحریم اقتصادی قریش در شعب ابی طالب داشت، هنگامی كه سلطه ای نظامی بر بخشی از عربستان یافت، به درخواست ابوسفیان، قبیله مسلمانی را كه «مكه» را در حلقه محاصره اقتصادی قرار داده و زندگی را به مشركین سخت گرفته بود، از این كار بازداشت و یا حتی از ارسال اقلام مورد نیاز غیرنظامی به مكه نظیر دارو یا غذا و یا حتی چرم به مشركان مكه خودداری نكرد. او حتی به مرده های اهل كتاب و مشركان احترام می گذاشت و علاقه ای به بدگویی از آنها نداشت. حتی به پیروانش گوشزد كرده بود به شیطان دشنام ندهند و یا به بت ها ناسزا نگویند.

اما خود فحاشی آنها را با بزرگواری تحمل می كرد و یا كینه های شخصی آنان را در مورد خویش بی پاسخ می گذاشت. محمد(ص) اما بیش از هر چیز نگران دو چیز بود: تفرقه در مذهب و تفرقه در نژاد. او به رغم اینكه آئینی جدید از مجموعه طریقه های اسلام را به جهانیان آورده بود، اما خود را ادامه دهنده راه آنها می دانست و به تعبیری ادبی در این باره روی آورده می گفت: «پیامبران پیشین بنیان گذاران خانه مذهبند، فقط یك آجر از آن بنا باقی مانده بود؛ من بر جای گذار آن یك قطعه آجرم.» او نه هرگز ادعای برتری بر پیامبران پیشین كرد و نه راه آنها را منسوخ شمرد. به همان اندازه كه از اختلاف در فهم دین استقبال می كرد و از آن به عنوان «رحمت» یاد می نمود، از تفرقه اجتماعی ناشی از اختلافات دینی _ كه خود متقابلاً ناشی از تفرقه اجتماعی بود _ بیزاری می جست. زیرا او آگاه بود كه چنین قرائتی از دین، می تواند پایه ای برای نابرابری های اجتماعی و سیاسی قرار گیرد. از این حیث بود كه محمد(ص) هم به وحدت مذاهب قائل بود و هم به وحدت نژادها. هم مذاهب و آئین های مختلف را در دستگاه اندیشه متساهلانه خود به وحدت توحیدی می نشاند و هم نژادها و قبایل و گروه های قومی را به وحدتی انسانی می كشاند. او از «بلال» به همان اندازه به عنوان «برادر» یاد می كرد كه از «زید بن ارقم»، از «ابوبكر ابی قحافه» و از «علی بن ابی طالب». همان طور كه قرآن، نوح را برادر حتی مشركان زمان خود می نامد. لذا «برادری» قرآنی و نبوی _ حتی برخلاف آنچه كه شهرت یافته است _ فراتر از «برادری در عقیده» بوده است كه قرآن از آن به «برادری مومنان» یاد می كند. به همین دلیل نیز بود كه محمد(ص) حتی به غیرمسلمانان و حتی نسبت به مشركانی كه آزاری به مسلمین نمی رساندند و یا آنها را از كشور و شهرشان تبعید نمی كردند و یا به زندان نمی افكندند، مهربان بود. این «برادری» اما برخلاف همه تعارفاتی كه معمولاً ایدئولوژی هایی نظیر ماركسیسم سر می دهند، مبتنی بر «برابری واقعی» در آفرینش عمومی و در برخورداری از مزایای اجتماعی بود. زیرا در نگاه استعلایی محمد، سیاه و سفید و عرب و عجم همچون دندانه های شانه _ كه تعبیر همیشگی او بود _ با هم برابر بودند. از همین رو بود كه محمد(ص) بسیاری اوقات ندیم و رفیقی جز بلال برده سیاهپوست اتیوپیایی نداشت و یا سلمان برده ای از ایران را كه راه و كارش به عربستان كشیده بود و در سلك یارانش قرار گرفته بود، از خانواده خود معرفی می كرد و یا صهیب كه از روم آمده بود هكذا. اما میراث او پس از مرگ جانگدازش گرفتار نظام های سیاسی و اجتماعی شد كه نه ریشه در تعالیم او داشت و نه او در تمام حیات خود با آنها لحظه ای بر سر مهر بود. باری به زودی پس از این واقعه گروه هایی مختلف در شریعت و سیاست سر برآوردند كه ریشه در سیاست روم و اندیشه یونانی و نظام اجتماعی ایرانی داشت. باری او روزی بر مسلمین گوشزد كرده بود كه قرآن از سوی خداوند بر هفت قرائت نازل شده تا در میان آنان بردباری عقیدتی را جایگزین خشونت ها و تعصب های بی مورد نژادی و زبانی سازد، اما اكنون بی شك روان ناآرامش با تفرقه اجتماعی فامیل های عقیدتی اسلام ناآرام تر شده است. بازگشت به كتاب خدا و سنت و اهل بیت او روان او را از ما خرسند خواهد ساخت. چنین باد.



همچنین مشاهده کنید