چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
دستها چشم دارند
![دستها چشم دارند](/web/imgs/16/62/65afr1.jpeg)
«بچههای شما کورند! آنها قادر نیستند هیچ کجا را ببیند.» معلم جلوی روی همه مادران و پدرانی که آمده بودند تا بچههایشان را از کلاس موسیقی به خانه ببرند ایستاده بود و چشم توی چشمشان این جملهها را میگفت...
بعضی خندهشان گرفت و به حساب عصبانیت و خستگی معلم گذاشتند تا اینکه یکی از پدرها با عصبانیت گفت: «منظور شما چیست؟ اگر آنها کورند من و شما هم به اندازه آنها کور هستیم چون چشمانمان به همان اندازه میبیند که بچههایمان میبینند.» معلم به طرف مرد که کمی هم سرخ شده بود برگشت و گفت: «دقیقا؛ ممکن است شما هم مثل دخترتان کور باشید اما با این فرق که احتمال خوب شدن شما خیلی کمتر از او است!» کار بالا گرفت هر کسی چیزی میگفت تا اینکه معلم که داشت به هدفش نزدیکتر میشد گفت: «از همه شما میخواهم تا چشمهایتان را ببندید و به بچههایتان فکر کنید.
به رنگ موهایشان به حالت چشمهایشان، به شکل دستهایشان کدام از شما میتوانید در ذهن خود تصور دقیقی از فرزندتان داشته باشید؟» دیگر صدای پچپچ نمیآمد. دیگر کسی به فکر جواب دادن نبود. با چشمهایشان بچهها را دنبال میکردند و با خودشان فکر میکردند اگر قرار باشد روزی دگر چشمهایشان نبیند آنها میتوانند بچهشان را بدون دیدن و شنیدن صدایشان تشخیص بدهند یا نه؟! یکی از مادرها گفت: «اتفاق وحشتناکی است.» معلم پرسید: «چه چیزی اتفاق وحشتناکی است؟» زن جواب داد: «ندیدن.» معلم گفت: «اما وحشتناکتر آن است که شما فقط چشمها را مسوول دیدن بدانید. من امروز از بچهها خواستم تا سوراخهای فلوتشان را لمس کنند اما دستان آنها از لمس کردن عاجز بود و این مشکل را شما ایجاد کردهاید. شما که اجازه انجام کوچکترین کارها را به آنها نمیدهید و نمیگذارید دنیای اطرافشان را لمس کنند. کاری که تمام نابیناها انجام میدهند. آنها با قدرت لامسه خود بیش از ما میبینند چرا که همه چیز را در ذهن خود ضبط میکنند و اگر در میان دستهای بیشماری دستان کودکشان قرار گیرد با لمس آنها کودکشان را میشناسند اما شما چه؟ با یک ساعت بستن چشمها آنچنان وحشتی وجودتان را میگیرد که قابل وصف نیست چرا که همه چیز را گم میکنید حتی خودتان را چون درست ندیدهاید و فکر کردهاید تنها دریچه برای دیدن چشمها است.» دستان شما کور شدهاند اما هنوز برای کودک شما وقت باقی است تا یاد بگیرد با چشمهایش هم ببیند.
این فرصت را از خودتان هم نگیرید. گاهی چشمهایتان را ببندید و دستان همدیگر را لمس کنید، آن وقت میبینید که گذر زمان چه دستهایی را پیر کرده است و چه دستهایی با بیخیالیشان گذر زندگی را بر دیگران سختتر کردهاند. کلاس تمام شده بود مادرها و پدرها دست در دست بچهها میرفتند اما انگار همین امروز و برای اولین بار دست کودکشان را در دست گرفته بودند. چشم دست آنها دیگرکور نبود.
سارا جمالآبادی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست