پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
پیچ استراتژیک انتخابات و ضرورت هوشیاری نیروهای انقلاب
صحنه انتخابات ریاست جمهوری دهم از این پس روز به روز پیچیده تر خواهد شد. از حالا تا روز ۲۲خرداد ۱۳۸۸ انبوهی از مسایل و برخی ترفندها یکی پس از دیگری و بر مبنای یک جدول زمانی هماهنگ و از پیش تعیین شده به صحنه وارد خواهد شد. طراحان و بازیگران این صحنه با این هدف که اگر انتخاب سیاسی مردم به جانب گفتمانی غیر از گفتمان دولت نهم میل کند، زمینه برای حضور دوباره نیروهای مطلوب غرب درون حاکمیت ایران فراهم میشود، دست به تحرکات گستردهای زده اند.
پیام بیش از ۳ سال سکانداری اصولگرایان در دستگاه اجرایی کشور را قبل از هر کس، غربیها و برخی دنبالهها یا هواداران داخلی آنها به خوبی دریافت کردهاند و این پروژه محصول درک آن پیام است. سال ۸۴ شاید موضوع چندان روشن نبود، اما حالا برای هیچ کس تردیدی باقی نمانده که تداوم بینش ، منش و روش فعلی در دستگاه اجرایی کشور که بر
۱) تأکید بیقید و شرط، اصولی و معامله ناپذیر بر ارزشها و آرمانهای ناب انقلاب اسلامی
۲)سلامت اقتصادی غیرقابل خدشه
۳) مردمی بودن
۴) تلاش و کار خستگی ناپذیر و پی گیر
۵) دشمنی و مرزبندی علنی و مستحکم با سران نظام سلطه و ایمان به قطعی بودن پیروزی نهایی بر آنها و برنامه ریزی بر این مبنا؛ استوار بوده است برای همیشه غربگرایان را از صحنه تصمیم سازی و اجرایی ایران خارج خواهد ساخت و آنها چون برخی اسلاف خویش - از جمله نهضت آزادی- باید برای دورانی طولانی از انزوا و طرد اجتماعی آماده باشند.
درک عمیق این پیام توسط غرب و شدت هراسی که نسبت به گرفتار شدن غربگرایان ایرانی به چنین سرنوشتی وجود دارد، موجب شده- در یک برنامه ریزی هماهنگ و همه جانبه- یکی از سنگین ترین سرمایه گذاریهای قابل رصد در طول تاریخ ایران برای زمین زدن این تفکر و مجریان آن ، در صحنه انتخابات آینده صورت گیرد. نشانههای هماهنگی و صحنه گردانی واحد این پروژه بسیار آشکار و حتی میتوان گفت پیش پاافتاده است. تبدیل کردن «نقد» به «تخریب» و "سیاه نمایی" از راه بزرگ کردن نقاط ضعف حتی با توسل به ابزارهایی چون دروغ بافی و شایعه سازی ، ارائه تحلیلهای غلط، وارونه نمایی و قربانی کردن خرد و مصلحت پیش پای اغراض سیاسی و بلکه شخصی که از مهم ترین مصادیق آن نحوه برخورد برخی منتقدان با طرح تحول اقتصادی است و نهایتاً انجام عملیات روانی وسیع و تلاش برای دستکاری الگوی ذهنی جامعه در این جهت که کشور به سمت نوعی «بحران» پیش میرود، صرفاً فقرات آغازین فهرست طویلی است که میتوان در این زمینه عرضه کرد و آن را به حجم انبوهی از شواهد مستند نمود.
توجه دقیق به این فضا و تصدیق اینکه چنین پروژهای در دستور کار دشمن است و با جدیت قصد اجرای آن را دارد، نقطهای است که دلسوزان کشور میتوانند آن را در برنامه ریزیهای سیاسی خود برای انتخابات ریاست جمهوری آتی به مثابه یک فصل مشترک مبنا قرار دهند و آنگاه براین اساس به ساختن یک تئوری و نهایتاً برنامه کاری برای خود بپردازند. همه چیز به یک تصمیم استراتژیک بستگی دارد: آیا قبول داریم چنین پروژهای وجود دارد و خسارت ناشی از اجرای موفق آن توسط دشمن برای کلیت نظام و جریان اصولگرایی غیرقابل جبران خواهد بود یا نه؟ اگر این سوال جوابی روشن بیابد طی بقیه مسیر دشوار نخواهد بود.نکته زیر کمک میکند تا به یافتن پاسخ صحیح برای این سوال نزدیک تر شویم:
یک تلقی عموماً نادرست و البته فراگیر این است که کسانی تصور میکنند هدف دشمن صرفاً مقابله با دولت نهم است و فراتر از آن چیزی در کار نیست. چنین تصوری جز ساده دلی محض نمیتواند منشأ دیگری داشته باشد. دولت نهم، رییس و کارگزاران آن، اگر آماج هجوم بیرحمانه دشمنان است هیچ علت ذاتی ندارد جز اینکه با قوت بر سر آرمانهای نظام جمهوری اسلامی، منویات رهبری و ارزشهای انقلابی ایستاده و عمیقاً باور دارد میتوان آنها را در صحنه عمل محقق ساخت. تلاش دولت نهم برای برآورده کردن این هدف و توفیقات مهمی که در این مسیر داشته علت اصلی دشمنی تمام جبهه غربگرایان با آن است .دولت نهم هدف خشم و کینه دشمنان قرار گرفته چون نماد و مدافع «انقلاب» است و الا با آن هم چون دیگران مدارا میکردند و حتی نرد دوستی میباختند. همین حالا اگر به مجموعه آنچه تندروترین منتقدان دولت میگویند نگاهی مختصر بیفکنید به خوبی پیداست که حد انتقادهای آنها از دولت فراتر رفته و کلیت نظام و ارکان اساسی آن را دربرمی گیرد. یکی از عناصر اصلی جریان اصلاح طلب اخیراً در جمع شماری از مدعیان اصلاحات گفته است که معتقد است مشکل کشور فراتر از بحث دولت است و باید برای آن فکری کرد! به این ترتیب یک نتیجه ساده این است که همراهی با پروژه دشمن در تخریب دولت و کشاندن بحثهایی به عرصه عمومی که در خلوت میتوان برای آنها راه حل یافت و ایثار نکردن در راه تداوم کار سیستمی که آرزوهای دشمن را برباد داده است، زیبنده کسانی نیست که خود را فدایی امام و انقلاب میدانند.
بر این مبنا هوشیاری و حفظ مرز با دشمن بیگمان مهم ترین ضرورت دلسوزان انقلاب در ایام آتی است؛ از یک نگاه اصولی، برای دلسوزان کشور و آنها که ما رفتارشان را برخود حجت میدانیم، هیچ اولویتی مهم تر و فوری تر از «تداوم گفتمان امام و انقلاب» در عرصه مدیریت کشور نیست. گفتمانی که اگر آن را به اجزاء سازنده اش تجزیه کنیم «مردمی بودن»، «کاری بودن» و «انقلابی بودن» ۳ رکن اصلی سازنده آن است. تداوم این گفتمان هم امکانپذیر نیست الا اینکه «به اندازه کافی» سرمایه اجتماعی پای آن مصروف شود و مردم خود متقاضی حفظ آن باشند. وقتی درباره یک گفتمان سخن گفته میشود معلوم است- و بینیاز از تذکر- که ادعای «خلوص» بیمعناست و نماینده این گفتمان نه فقط میتواند بلکه حتماً اشتباهاتی را مرتکب میشود، ولی اشتباهات او در حدی نیست که اصول بنیادین گفتمان را مخدوش کند یا بتوان در پای بندی او به آن اصول تردید کرد. از همین نکته که ادعای خلوص بیمعناست میتوان نتیجه گرفت پس «دفاع مطلق» هم استراتژی صحیحی نیست و باید به جای آن برای «دفاع معقول» تلاش کرد.
همه تلاش دشمن و ایادی داخلی آن - که حالا دیگر حتی پیوندهای خود را تکذیب هم نمیکنند- در شرایط کنونی این است که مجموعه رفتار اصولگرایان و خصوصاً دولت نهم را فاقد عقلانیت، غیرقابل دفاع و یکسره ضرر جلوه دهد و همین جاست که نباید بازی خورد و مرزها را در جای درست تعریف کرد.
آنچه باید از آن نگران بود و هدف پیچیده کردن فضا توسط دشمن هم جز این نیست این است که در آشفته بازاری که سیاست بازان در تلاشند تا "حلبی" خود را به جای "طلا" غالب نمایند و در لابلای چانه زنی بر سرعیار و قیمت طلا ، نگاهها و قدمها اسیر شلوغی و «بی بند و باری» به جانب بازار آهنگرها منحرف شود و ناگاه ببینی کسی بانگ برآورده است که: «سود کردم»! تکهای آهن پاره در دستش و طلایی که به غارت رفته و برنخواهد گشت.
برخلاف آنچه ظاهراً ممکن است به نظر برسد، به هیچ وجه پای احساسات در میان نیست وموضوع بسیار روشن است. دشمنی خطرناک و مدعی، دندان تیز کرده و به طمع افتاده، قصد و اراده بازگشت به همان جایگاهی را دارد که چندی قبل مردم یکدل و یکزبان به سبب انبوه ناملایمات از آن اخراجش کردند و حالا کسانی در اندیشهاند که این دشمن کینه توز را در جامه دوست و «منجی» به دوستان قالب کنند تا شاید جبهه مخالفان وضع موجود علیه خودیهایی که ولو گاه ندانم کاری و بداخلاقی کنند، در دشمنی با دشمن کم نگذاشتهاند تکمیل شود. کدام سوی این معادله باید ایستاد؟ ظاهراً جواب آسان است اما ترجمه این جواب آسان از تئوری به عرصه عمل سیاسی مجاهدتی با نفس میخواهد که باید برای حصول آن از خداوند توفیق خواست.
نقشه دشمن این بار بسیار خطرناک تر و حساب شده تر از قبل است. به جرئت میتوان ادعا کرد دشمن خارجی و دنبالههای داخلی آن در عداوت با انقلاب اسلامی و برای مسدود کردن باب خدمت رسانی سالم و بیمنت به مردم نقشههایی تو در تو کشیدهاند که تا به حال حتی اندکی از آن هم مورد بحث کافی قرار نگرفته است. انتخابات فرصتی مغتنم است که ابعاد این بازی طراحی شده در خارج و نحوه بازیگری برخی مدعیان در دل آن بهتر تشریح شود و این ضرورتی است که حتماً عملی خواهد شد. برای این کار عجلهای نیست و زمانش خواهد رسید. فعلاً مهم این است که مرزها مخدوش نشود و هرکسی همان جا بایستد که اصول و ارزشها اقتضا میکند. هزینههای حضور-حتی حضور اشتباهی- در جبهه دشمن به روز مبادا سنگین تر از حد طاقت نازکدلان خواهد بود.
اگر ایران اسلامی در موقعیتی چنین حساس و در واقع در آستانه رسیدن به یک «پیچ استراتژیک» قرار نداشت و اگر دشمنی که مثل روز روشن است حتی به قدر ذرهای میان هواداران انقلاب تفاوت قائل نیست و اساسا مرزهای فعلی ترسیم شده میان پیروان خط امام و رهبری را به رسمیت نمیشناسد، در کمین نبود، شاید محلی از اعراب داشت که مجالی هم برای پرداختن به نقدهای درون جریان انقلاب فراهم شود و مردم در همان حال که اصول همه رقیبان را مشترک میبینند امکانی برای «انتخاب میان سلیقهها» بیابند. اما، حالا زمان این حرفها نیست. نقشهای در کار است که حتی یک لحظه غفلت نسبت به آن روا نیست و اگر مجال عملی شدن بیابد در انتخاب قربانیان خود و از میان همه آنها که مسافران کشتی انقلاب محسوب میشوند، هیچ ضابطهای را مراعات نخواهد کرد.
در این تحلیل کوتاه فقط میتوان به رئوس کلی پروژه ۳ ساله «نوسازی اصلاحات غربگرا» در ایران پرداخت و ورود به جزئیات و مستندسازی بحث با شواهد تاریخی و تحلیلی بیگمان مجالی بسیار فراخ تر میطلبد. بهترین نقطه شروع برای این بحث توجه به این نکته بسیار مهم است که بخش غرب گرای مدعی اصلاحات و بویژه حامیان خارجی آنها تقریبا از اواخر دولت اصلاحات به این نتیجه رسیدند که نظام جمهوری اسلامی در مدیریت بحرانهای نظامی و امنیتی تواناست و از طریق سرمایه گذاری برای ایجاد بحرانهایی از این جنس- که بیش از ۳ دهه انرژی خود را صرف آن کرده اند- قادر به وارد آوردن هیچ ضربه موثری به ساختار نظام نخواهند بود؛ بلکه برعکس نظام پس از هر بار کنترل موفق بحرانهایی از این دست، بر استحکام ساختار و دقت تدبیرهای خود میافزاید و وارد آوردن ضربههای بعدی را صدچندان دشوار میکند.
نتیجه این تحلیل-که به عنوان یک «ماموریت» به نیروهای میدانی ابلاغ شده- این است که دشمن تصور میکند تنها از طریق تمرکز بر موضوعات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و نهایتاً سیاسی میتواند از شکستهای پی در پی خود در ۳ دهه گذشته فاصله بگیرد و یک «استراتژی منطقی» برای مقابله با نظام بوجود بیاورد. به همین دلیل اکنون یک راهبرد جدید که تندروهای مدعی اصلاحات در محافل خود آن را «اجتماعی شدن» مینامند در دستور کار غربگرایان قرار گرفته و آنها تلاش میکنند در چارچوب این مفهوم به انواعی از فعالیتها که نهایتاً قرار است در خدمت هدف نهایی «ضربه زدن ساختار» قرار گیرد، معنا ببخشند.
مقصود دقیق از این اصطلاح چنانکه پیش از این درباره آن سخن گفته ایم این است که خرده گروههای اجتماعی مانند قومیتها، فمینیستها، دانشجویان، کارگران، هنرمندان و... اولا به «شناسایی» حداکثر مقدار نیروهای فعال خود که میتواند بر سر یک پروژه خیابانی آورده شود بپردازند، در مرحله بعد این نیروها را «جذب» کنند، در مرحله سوم به آنها «آموزش» بدهند، سپس به ایجاد نوعی «سازماندهی» در میان آنها بپردازند و نهایتاً با استفاده از «نیروهای لولا» این خرده جنبشها را به هم «پیوند» بدهند. تا سر آخر کل این فرآیند به ایجاد نوعی سازمان که در توهمات خود از آن به عنوان «اپوزیسیون واحد» یا «اپوزیسیون حرفه ای» نام میبرند منجر شود.
فقط نگاهی کوتاه به آنچه توسط برخی چهرههای شاخص مدعی اصلاحات و برخی پیرمردها که همچنان اصرار دارند خود را جنبش دانشجویی بنامند، به وضوح نشان میدهد که این موارد نه یک «ایده» بلکه یک «برنامه» کاملاً عملیاتی و فی الحال در دست اجراست. نکته بسیار کلیدی این است که طراحان و دست اندرکاران این برنامه ریزی به انتخابات سال آینده ریاست جمهوری به عنوان فرصتی بیبدیل نگاه میکنند که ولو در آن شکست بخورند و امکان ورود به ساختار قدرت را نیابند، خواهند توانست با استفاده از حاشیه امن ایجاد شده در ماههای منتهی به آن «حرفهای خود را بزنند» و با فربه تر کردن شبکه خود زمینه را برای ایجاد یک جنبش اجتماعی حول مفهوم «عدم رضایت» مهیا کنند.
آنچه تا اینجا گفته شد فاز اول پروژه نوین غرب علیه نظام جمهوری اسلامی را تقریباً به دقت توصیف میکند، اما مراجعه به نوشتههای افراد دخیل در این امر نشان میدهد از دید آنها آنچه تا آستانه انتخابات خرداد ۸۸ باید انجام شود در واقع یک پروژه «دو فازی» است که «شبکه سازی» فقط بخش اول آن است. فاز دوم، برنامهای است که میتوان آن را «اعتبار زدایی» یا «تقلیل توان مدیریت بحران نظام» نامید.
تجربه وسیع این نکته در دوران اصلاحات که تا زمانی که نظام توانایی خود در مدیریت بحران را حفظ کند و ارتقا ببخشد هر چه هم که شبکه سازی با قوت انجام شود، باز نمیتوان یک عدم تعادل جدی در ساخت قدرت ایجاد نمود، باعث شده همزمان با شبکه سازی اجتماعی تلاشهای مهمی نیز برای تحلیل بردن ظرفیتهای نظام در درگیریهای داخلی و بیاعتبار ساختن آن نهادهایی انجام شود که تاکنون نفوذ کلمه و قوت تدبیر آنها باعث مهار پیچیده ترین بحرانهای سازماندهی شده علیه نظام اسلامی بوده است.
درست در همین نقطه است که دشمن روی غفلتها، خودخواهیها و حتی دلخوریها و ضعفهای شخصیتی تک تک هواداران انقلاب حساب کرده است. برای تکمیل شدن این پروژه و اجرای موفق آن هیچ چیز برای دشمن حیاتی تر از آن نیست که هجمه اختلافات درون جبهه انقلاب به حدی برسد که همه با خود فکر کنند «دعوای درونی جمع شدنی نیست» و هواداران انقلاب از دست یکدیگر جان سالم به در نخواهند برد. اجرای پروژه بحران سازی با استفاده از شبکههای اجتماعی و با محوریت و صحنه گردانی تجدیدنظرطلبان مدعی اصلاحات روزی کلید خواهد خورد که دشمن مطمئن شود نیروی هوادار انقلاب به حد کافی تحلیل رفته و توانایی آنها برای مهار بحرانها از حداقل مقدار لازم پایین تر آمده است. آن روز حتماً برنامهها و پروژههای مفصل یکی پس از دیگری اجرا خواهد شد و هزینههای لازم برای مقابله با آنها بسیار فراتر از آن خواهد بود که امروز حتی بتوان تصور کرد. هواداران انقلاب برای مقابله با این نقشههای شوم که پس از روی کارآمدن باراک اوباما و کاهش قیمت نفت اراده دشمن برای اجرای آن مصمم تر هم شده باید حداکثر مقدار سرمایه اجتماعی خود را به صحنه بیاورند و ناگفته پیداست که این سرمایه اجتماعی اکنون در کجا تجمیع شده است. هشدارهای آن مراد فرزانه را در این باره که «خداوند از این بیبند و باریها نخواهد گذشت...» حالا شاید بتوان بهتر فهمید.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست