سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
مجله ویستا

با احتیاط برانید


با احتیاط برانید

نقدی بر فرهنگ جهانی از منظر انسان شناسی ساختاری

اولین ویژگی ای که می توان برای «فرهنگ جهانی» درنظرگرفت، فناوری پیشرفته است. شکی نیست که کنش در سطح جهان مستلزم آشنایی و کاری هدفمند با فناوری‌های گوناگون و پیشرفته است. اهمیت این مسئله وقتی دوچندان می شود که عامل ارتباطات را در بحث فعلی دخیل کنیم. اگر ملتی بخواهد دستاوردهای فرهنگی خود را به شکلی درست و اصولی منتشر کند و مردمان دیگر فرهنگ ها را در معرض دید آنها قرار دهد و از این رهگذر به تعامل فرهنگی بامعنایی با دیگر فرهنگ‌ها برسد، بی شک اولین گام مؤثر و مهم مجهز کردن خود به فناوری‌های پیشرفته و استفاده درست از آنها در این راه است. سرشتِ جهانشمولِ فرهنگِ جهانی چنین حکمی را ایجاب می‌کند و اگر فرهنگی بخواهد از دایره تنگ فرهنگ قومی و قبیله ای خود خارج شده و ماهیتی جهانی برای خود اخذ کند، ناگزیر از گام زدن در این راه است.

دومین مشخصه فرهنگ جهانی از دیدگاه «لوسین پای» برخورداری از دیدگاهی عقلانی از زندگی است. این مشخصه درصورتی قابل پذیرش است که دیگر جنبه های زندگی یعنی احساس، عاطفه، غریزه و معنویت سرکوب یا تخطئه نشود. شاید منظور مبنا قراردادن عقلانیت در سیر زندگی و توجه همزمان به جنبه های مزبور باشد.

در این صورت می توان این اولویت بندی را با توجه به این واقعیت تردیدناپذیر درک کرد که کلیه امور جهان امروز اعم از فردی و اجتماعی با ابزارهای عقلانی رتق و فتق می شوند و اگر ملتی بخواهد فرهنگ خود را در مسیر رشد و کمال به گونه‌ای هدایت کند که از ابعادی جهانی برخوردار شود، باید در بادی امر دیدگاهی عقلانی از زندگی را در خود پرورش داده و بعد به تعامل با دنیایی بپردازد که چند قرن است که سعی می شود بطور عقلانی اداره شود. اهمیت این قضیه در دنیای امروز به چنان حدی است که برخی از ناظران بر این اعتقادند که وقوع پدیده هایی همچون جنگ بین دولت ها و کشورها و یا فرهنگ ستیزی در اشکال گوناگونش ناشی از شکست در امر خردورزی و اکتساب دیدگاهی تعقلگرا از زندگی است.

خصیصه سوم که از خصلتی جامعه شناسانه برخوردار است به روابط اجتماعی و نحوه برخورد ما با آن مربوط می‌شود.

مسئله این است که در روابط اجتماعی چه رویکردی را باید در پیش بگیریم؟ و آیا اساساّ این حوزه نیازمند رویکردی خاص است؟ پیشتر گفته شد که دنیا بر مدار عقلانیت می چرخد. چنین حکمی ما را ملزم به برخوردی دنیایی با روابط اجتماعی می‌کند چرا که برای برخورداری از روابط اجتماعی ای سالم، مؤثر، پویا و کارآمد، پیش از هر چیز باید تار و پود دنیایی را که در آن زیست می کنیم، بخوبی شناخته و از ماهیت درونی آن سر درآوریم و برای توفیق در این کار باید با دنیا از جنس خودش یعنی دنیایی برخورد کرد.

مثالی در این زمینه می تواند کمی به این خصلت وضوح بخشد. تا همین چندی پیش به اعتیاد که یک معضل حاد اجتماعی است به چشم عملی مجرمانه و یا حتی گناهکارانه نگریسته می شد و معتاد بر اساس رویکردی تعصب آلود و یکجانبه کسی تلقی می شد که باید از جامعه و روابط اجتماعی طرد می شد اما برخورد دنیایی با این معضل که پس از شکست در طرز تلقی غیرواقع بینانه با این مشکل پدید آمد، به ما آموخت که با این مسئله به شکلی دنیایی برخورد کنیم و این امکان را درنظر بگیریم که برخی علل اجتماعی مانند فقر، بیکاری ، افسردگی، خانواده های بحران زده و از هم گسیخته و در کل روابط اجتماعی ناسالم و بیمارگونه هم ممکن است در شکل‌گیری این معضل نقش داشته باشند. چنین رویکردی بی شک در یافتن راه حل برای این معضل و دیگر معضلات اجتماعی می‌تواند بسیار موثر واقع شود.

خصلت چهارم که هم از وجه حقوقی برخوردار است و هم اخلاقی «عدالت جویی» در امور عمومی است. فرهنگی می‌تواند داعیه جهانی شدن داشته باشد که بتواند روحیه عدالت جویی و عدالت خواهی را در کلیه شئون زندگی جست‌وجو کرده، بین تمام آحاد ملت پرورش داده و در عمل نیز بتواند آن را اجرا کند.

لازمه این کار به لحاظ حقوقی وجود قوه قضائیه مقتدر و مستقلی است که بتواند با قدرت مانع تضییع حقوق افراد شود و به لحاظ اخلاقی توسعه بحث و گفت‌وگو درباره فرهنگ عدالت خواهی و گسترش آن در شئونی است که در حیات هر جامعه ای در دنیای امروز نقش کلیدی دارد مانند رسانه های همگانی و آموزش و پرورش.

و آخرین و شاید مهمترین ویژگی از بین ویژگی‌های فرهنگ جهانی از نظر «پای» بر این اعتقاد استوار است که واحد اولیه برای اتخاذ هر سیاستی «ملت - دولت» است. به عبارت دیگر هر تصمیمی که در ارتباط با فرهنگ جهانی گرفته می شود، نمی‌تواند بر اساس مقتضیات صرفاً ملت یا دولت باشد بلکه هر دوی آنها را به طور همزمان باید مدنظر داشت. این ویژگی از این واقعیت مهم جهان امروز ناشی می‌شود که اکثر دولت ها برگزیده ملت ها و تجلی خواست عمومی ملت ها هستند. پس ظهور و بروز هر یک از آنها نمی تواند منفک و مجزا از هم باشد و هستی آنها برهم کنشی و درهم متداخل است. هم از این روست که وقتی سخن از فرهنگ جهانی می رود، واحد سیاست و سیاستگذاری «ملت-دولت» است ونه فقط یکی از آنها.

چنین تعریفی از فرهنگ جهانی به نظر جامع و کامل است و تمام جنبه های آن را درنظر گرفته است اما از منظر انتقادی نمی تواند کاملاً بی‌عیب و نقص باشد. اولین شبهه ای که ایجاد می شود این است که توسعه فرهنگ جهانی به چه صورتی قرار است تحقق پذیرد؟

آیا قرار است به صورت امری اجتناب ناپذیر و اجباری و غیرانتخابی برای فرهنگ های محلی و ملی انجام پذیرد؟ اگر چنین باشد، باید به دیده شک به آن نگریست چون که اولاً این حق طبیعی و بدیهی هر فرهنگ محلی یا ملی است که برای بقای باورها، سنن، هنرها و بویژه اسطوره های خود در طول زمان بکوشد و ثانیاً شاید محافظه کاری ذاتی جوامع ابتدایی و فرهنگ های محلی نه نشانه ای از عقب ماندگی فکری بلکه حاکی از یک فرزانگی بزرگ باشد به این معنا که درک و فهم فرهنگ های محلی از مفهوم زمان به گونه ای است که آنها را در کوششی پیوسته برای حفظ نهادهای اجتماعی شان در وضعیتی متعادل قرار می دهد تا از این طریق آثار تغییرات سریع تاریخی را به حداقل برسانند(بوریس وایزمن، مردی با بینش نوسنگی، ترجمه محمدرضا ارشاد، روزنامه همشهری، مورخ ۲۳ آبان ۸۸، ص ۱۶).

از سوی دیگر ویژگی اولی که «پای» برای مختصات فرهنگ جهانی برشمرده نسبت به دیگر ویژگی ها سوءظن برانگیز است و باید با احتیاط با آن مواجه شد چراکه از یک سو می دانیم هم موجودیت و هم بسط و گسترش فناوری‌های پیشرفته همبستگی فراوانی با سرمایه و سرمایه سالاری دارد و به همین دلیل گسترش غیرعقلانی و سودجویانه آن به بهانه گسترش فرهنگ جهانی ممکن است به قیمت تخریب دستاوردهای فرهنگی و حتی زیست محیطی فرهنگ محلی مزبور تمام شود و از سوی دیگر و در سطحی عمیق تر موضوع فناوری ما را با مقوله بسیار حساس تکنیک(=تخنه) و مباحث یا به عبارت صحیح تر هشدارهای مربوط به آن در سپهر اندیشه مواجه می کند و این احتمال که مقهور و مرعوب آن شویم و از اصل قضیه بازمانیم وجود دارد.