جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بررسی ابعاد قیام امام حسین


بررسی ابعاد قیام امام حسین

قال المعصوم ع حُسَینٌ اَحَبُ اَهلَ الاَرض الی اَهلِ الاَرض وَ اَهلِ السَماء

● مقدمه

قال المعصوم (ع) حُسَینٌ اَحَبُ اَهلَ الاَرض الی اَهلِ الاَرض وَ اَهلِ السَماء. (۱) یعنی امام حسین (ع) محبوب ترین فرد زمین برای اهل زمین و آسمان است.

امام حسین (ع) فرزند رسول خدا (ص) و تربیت شدة خاندان وحی و بزرگ شدة دامان عصمت زهرا(س) است و این فضیلت و عزّت آسمانی از برای او بس است که خود امام معصوم و زاده دو معصوم است. و او خود مستجمع جمیع فضائل و کرامات است و از جنبه‌های فردی و اجتماعی به کمال خود رسید.و به قول ابن اثیر اخسیکتی ازمورخان بنام دنیا"کانون همه فضیلتها و خوبیها بود." (‌۲ )

او وابسته به نظام رسالت و خود دارای مرتبت والای آسمانی بود چنانچه از جانب پیغمبر خاتم بسیار مورد تکریم و احترام واقع می‌شد و پیامبر اکرم (ص) او را در جای خویش می‌نشاند و به احترام او از جای بر می‌خاست و بر او کرنش می‌کرد و می‌فرمود :" حُسینٌ مِنی و اَنا مِن‌‍ْ حُسَین‌ْو حُسَین سِبطُ مِنَ الاسباط" (‌۳ )یعنی حسین از من است و من از حسین و حسین فرزندی از فرزندان من است.

امام حسین (ع) به شهادت دوست و دشمن از فضایل برجسته‌ای برخوردار بود و حتی دشمنان نسبت به حقانیت و کمال او واقف و معترف بوده و هستند وابن زبیرکه ازیاران معاویه بود بارها این اقرار بر زبان جاری می کرد وخطاب به معاویه می گفت.:

اَنتَ تَعلمُ مِن هُما وَ ما هی (‌۴) تو خود خوب می‌دانی که آنان یعنی حسنین کیانند و حق خلافت از آن کیست ؟

ما اگر بخواهیم از میان تاریخ مطلب قابل توجه و عبرت آموزی را بیان کنیم بدون شک از مهمترین حادثة آن سخن می‌رانیم. و بحق جریان واقعه عاشورا یک چنین حادثه‌ای است که مطالب عبرت‌آموز و پیام آور بسیاری را در طول تاریخ بهمراه داشته و از آن نه تنها به صورت یک حا دثه بلکه یک فرهنگ و تراژدی باید عنوان و مطرح نمود.

عاشورا منشأ تحول تاریخ بود و تا عالم باقی است، امواج پر تلاطم آن همه جا را فراگیر خواهد بود. و از اینکه در میان روزهای قدسی دنیا ، عاشورا نقطة عطف قرار گرفته به این دلیل است که عاشورا نمایشی عظیم از همة خوبیها و درسها و نکته‌ها بالاخره اراده‌های آهنین بود که تمامی اصول و فروع زندگی را در بر گرفته است.

فردریک جیمس می‌گوید : درس امام حسین (ع) و هر قهرمان شهید دیگری اینست که در دنیا اصول ابدی عدالت و ترحّم بشر و محّبت وجود دارد که تغییر ناپذیرند. و همچنین می‌رساند که هر گاه کسی برای این صفات ابدی مقاومت کند و بشر در راه آن پافشاری نماید آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند. (‌۵)

امام حسین (ع) به همة ملتهای رنجدیدة عالم آموخت که با استعمار مبارزه کنند و در

برابر زالو صفتان طماع که همه چیزشان را هدف گرفتند ، ایستادگی نمایند و خود را ا ز استعمارزدگی و فلاکت نجات دهند و از فرومایگی و دریوزگی بپرهیزند و همواره مناعت طبع و همّت عالی در پیش بگیرند.

درس اساسی مکتب امام حسین (ع) درس اسلام راستین است تا مردم را عملاً براه خدا بکشاند و از بندها و قیود مادی رهایشان سازد. و بالاخره آنکه این نهضت جهانی عاشورا فصل الخطاب تازه‌ای در تاریخ اسلام بود تا ثابت کند که خون بر شمشیر پیروز است و ظلم و فساد گسستنی و نابود شدنی است. با قیام او شالودة خروج بر یزیدیان و قیام بر علیه ظالمان فراهم شد و بدنبالش قیامهای بزرگی درطول تاریخ چون توّابین ، قیام مختار وقیام ابی عبیده ثقفی -جمال عبدالناصرو... ودرزمان معاصرانقلاب اسلامی ایران رقم خورد که ریشه امویها ویزیدیان زمان را خشکاند.باذکراین مقدمه کوتاه شایسته دیدم که به مهمترین رکن وهدف قیام امام حسین(ع)بپردازم.باشد که موردتوجه وعنایت وبهره برداری قراربگیرد.

دراین نوشتاربه ضرورت اختصاربرآنیم که به مهمترین هدف قیام امام حسین (ع)که همانا احیاء دین ازجمله درشاخصه های برتری چون اقامه نمازو...است بپردازیم. احیاء دین

امام حسین (ع) با قیام خونین خود دین را احیاء کرد و ارکان دین را حیاتی تازه بخشید و اسلام را که تا قبل از آن یک شکل ظاهری صرف داشت روح و جان تازه بخشید و حقیقت

دین را در همه عالم تچلّی داد. او در کربلا نمودارهای دینی فراوانی را به جا گذاشت و در واقع یک توحید عملی و تجسّم عینی از آن ترسیم نمود و ارکان آن را استحکام بخشید.

قیام امام حسین (ع) نه برای انتقام بلکه برای انتقاد عملی نسبت به عملکرد شوم یزید بر پاشد که همواره بر دین ضربه می‌زد و جعل دین و سبّ علی (ع) را رواج داده بود. و این جریان می‌رفت تا جائی که نگرانی یاران و شیعیان امام را فراهم کرده بود.چنانچه انس بن مالک بر این وضع می‌گریست امّا چاره‌ای جز سکوت نداشت. بنابراین امام حسین (ع) دید که معاویه و پسرش مکتب را به نابودی و مسلمانان را به انحراف می‌کشانند با عزمی جزم و اراده‌ای قوی واردمیدان شد. و با خون خود درخت اسلام را آبیاری کرد و باگفتار و هشدار و وعظ و رجز خویش روح وحیات تازه ای به کالبد دین بخشید.چراکه می دید: " وَ علی الاِسلام والسلام اِذ قَد بَلیت الاُمه بَراعَ مِثلَ یَزید " (۵) باید فاتحه اسلام را خواند آنگاه که امت اسلام به والی و حاکمی چون یزید مبتلا گردد.

گر نبود حسین نامی ز اسلام نبود ز خداوند و ز احمد ز علی نام نبود

امام حسین (ع) در راه استواری دین از تنهایی و غربت بیم نداشت و هیچ غم و مشکلی او را از آرمانش جدا نساخت و در طول راه از شمشیرهای آخته نهراسید. و بدین طریق درس استواری و دینداری را بهمگان آموخت و اساس کلُ یومٍ عاشورا و کُلُ اَرضٍ کَربَلا رابرهمین مبنارقم زدودرهمین مکتب است که برادرش ابوالفضل تحت تعلیم حضرت در رجزها و جوهرة کلامش بر همین محور تکیه میزند وخطاب به دشمن درمیدان کاروزارآنگاه که دست چپ نازنینش راقطع کردند فرمود :

وَ الله اِنْ قَطَعتُموا یـَــــمینی اِنــی اُحامی اَبداً عَن دینی

وَ عَن امــــام الصادق یَقینی نــجل النَبیُ الطاهِرُ الاَمینی

اِن کانَ دینَ مُحَمَد لم یستقم اَلا بقتلی فیاسیوف خذینی (۶)

بخدا قسم که اگردست راستم رانیز از بدنم جدا سازید تا ابد از دینم حمایت خواهم کرد وبدنبال امام برحق وصا دق خویش( حضرت حسین(ع) که پشت سر پیغمبر طاهر امین است)حمایت خواهم نمودو اگر دین جدّم محمّد (ص) جز به کشته شدن من استقرار نمی‌یابد پس ای شمشیرها مرا دریابید.

وبرادرزاده نوجوانش مرگ رادراین راه "احلی من عسل"می خواندوفرزندجواانش سلامت دردین وحفظ آن را برای درآغوش کشیدن مرگ شرط لازم میشمرد وازپدربزرگوارش می پرسد"ابسلامه من دینی؟"

بنابراین یکی ازعلل قیام آن حضرت همین بود که یزید علناً به مخالفت با دین می‌پرداخت و به کارهای زشت خویش چهره و ظاهر دینی می‌بخشید و با وقاحت تمام آن را از متن دین

معرفی و از طرفی باژستی حق بجانب دادمبارزه بافرزندپیغمبرسردادوخود زمینه برای جنگ با حضرت را فراهم کرد.از آنجا که شهر مدینه آن وقت پایگاه ثقل امام حسین (ع) بودو مردم نیز پروانه‌وار گرد آن حضرت جمع می‌گشتند حضرت را به کوفه دعوت کرد و به صحرایی تفتیده ولم یزرع وبدون آب(علیرغم وجوددونهر) وبدوراز وطن منزل داد.تا درغربت وتنهائی وبدور از چشم یارانش با او به جنگ در آید. طبری و دیگر مورخان در این باره چنین درج می‌کنند:((هنگامی که والیان کوفه اطلاع یافتند، حسین با یزید مخالفت کرد و مکّه را پایگاه خود قرار داد نامه دعوت برای او فرستادند و بنابر شواهد تاریخی دعوت کوفیان از امام‌(ع) علت اصلی قیام نبود بلکه فقط این امر جنگ را در کوفه به جریان انداخت. و این جنگ چیزی بود که در هر شرایطی بالاخره باید رخ می‌داد و بطور اجمال باید گفت که علّت اساسی این قیام، ضد دینی ها و مخالفتهای علنی یزید با مقدّسات بود چنانکه امویان از همان زمان خلافت حضرت علی (ع) مزورّانه به حکومت می‌پرداختند و چهرة پلید خویش را در نقاب دین می پوشاندند و در زمان امام حسن (ع) نیز معاویه با ظاهر الصلاحی و شیادی تمام به حکومت مداری ‌پرداخت که به جهت نابخردی مردم و عوامفریبی معاویه زمینه برای قیام فراهم نبود.. امّا یزید که مردی سفاک وخشن بوداین بی دینی هاومخالفت ها وجسارتهاراعلنی ساخت چنانکه مستانه می سرود:

لَیتَ اَشیاخی بِبَدر شُهدوا وَقعه الخَزرج مِن دمع الاسل

لَعبـت هاشم بالمـلک فلا خبر جـاء ولا وحــی نـزل (۷)

یعنی:ای کااش پدران من از سرزمین بدر سرمی کشیدند.و این واقعه خزرج ( کوفه )را

میدیدند. وهاشم عبد مناف جدّ پیغمبر همه گفته‌هایش در حالت لهو و لعب صادر شد و الا نه خبری از آن سرا آمد و نه وحی ای نازل شد ؟

و امام حسین (ع) که نامش با رشادت و جنگجوئی و دلاوری همراه است براساس امرخداکه فرمود: " وَ قاتِلوهُم حَتی لاتَکونَ فِتنَهً وَ یَکونُ الّدینَ لله " (۸)

برای رفع فتنه اشرارودشمنان دین وبقای دین خدا(اسلام)واردمیدان شد.(طبق آیه شریفه)

هدف اصلی در این جنگ دفاع از مصا لح دین خدا و برپائی عدل و دفع ظلم بود تا کلمه الله را بر بلندای هستی همواره متعا لی نگاه دارد.

چنانکه حضرت ‌فرمود : " وَ الله اِنی لارجوا اَن یَکونَ ، ما اَرادَ الله بنا خیرا قَتلُنا ام ظفرنا " (۹)

..به خدا قسم که من بدنبال آن چیزی می‌روم که جزرضاواراده الهی در آن حاکم نباشد حال در این راه کشته شویم یا پیروز گردیم .

ونیزدراین مقطع اززمان ودراین اوضاع حاصله ازظلم وبیدادامویان بااین اعتقاد که"وعلی الاسلام ا لسلام اذقدبلیت الامه براع مثل یزید"درحالی که تکیه برشمشیرش زده بود فرمود :

" فَما وَجَدتَنی سَیفی الا الجَهاد اوالجحود بما جاء به مُحَمَّد (ص) "(۱۰)

یعنی فلسفه داشتن شمشیر بدست من چیست جز آنکه با آن بجنگم و در غیر این صورت به آنچه از جانب محمّد (ص) بما رسیده منکر گردم ....وبالاخره حجت رابرهمگان تمام ساخت که هیچگاه نباید باهیچ یزیدی درهیچ زمان سرسازش فروآورد وخاموش نشست.

بنابراین نتیجه میگیریم که هدف اصلی قیام امام حسین بر مبنای همان هدایتگریهایی بودکه درراه دین رقم خوردوهمه جانفشانی هاازبرای اقامه حدود ومبانی همان دینی بوقوع

پیوست که ازجد بزرگوارش به امانت گرفت وبرای تاریخ بارمغان آورد. و شالوده و اساس قیام خود را چنان ترسیم کرد که حتی عزاداری و اشک پیرامون آن نیز بر محور دین قرار بگیرد و یادونام عاشورا بعنوان یک مکتب زنده وپاینده همواره ودرطول تاریخ غقلت ها و بدعت ها وسستی های دردین را بزداید...والبته درکنارآن درسهائی بزرگ وماندگار که همه فارغ از آمال دنیوی و خواسته‌های نفسا نی خویش در راستای اقامه عدل و احیای حق و اعلای کلمه الله حرکت کنند و دراین راه ازنثار جان و مال دریغ نورزند..

براین اساس ایثارو شهادت در کربلا خود جلوه‌ ای ازعبادت و نمایشی عظیم از صلابت دینی وخود مملو از صحنه‌های عبادی بود.

براین اساس اهتمام حضرت به امراقامه نماز آنهم دردل لشکرودرگرماگرم جنگ باآن خستگی وجراحت و در بیابانی تفتیده باآن حال تشنگی مفرط آنهم درمحاصره لشکری بی‌رحم و متجاوز..همه وهمه برای حفظ وحراست ازدین ودینداری علی الخصوص این رکن رکین دین رقم خورد. واین در حالی بودکه تیرها می‌باریدو سعید‌بن‌عبدالله و عمربن قرظه کعبی در اطراف حضرت پاسبانی می‌دادند وابوثمامه صاعدی خود را سپر حضرت قرار داده و همه تیرها را بجان خرید و تا آخر نماز دوام آوردوبالاخره به شهادت رسید. و دیگر نمازها یی که در منزلگاه عسفان و ذات الرقاع و بطن الشمل برپا شد آنگاه که در آن برخی یاران حضرت نیز به شهادت رسیدند. .

قال الله تعالی: "حافظواعلی الصلوات والصلوه الوسطی"(۱۱)

وازآنجمله است فرصت خواستن حضرت(ع) ازدشمن در آن شب شیدائی عاشوراکه همه اهل حرم ویارانش دست جمعی تابه صبح به عبادت ورازونیازباخدابپردازند..."توخودحدیث مفصل خوان ازاین مجمل"

اندر آن شب که شب عاشورا بود ماه تا ماه سراسر شور بود

شاه دین در خیمه با اصحاب راد در نیاز و ناز باربّ العباد

و...اینهمه ازبرای آن تحقق یافت تا همواره بعنوان درسی ماندگار برای همه کسانی که عزاداری وسینه زنی وتوسل به خامس آل عباراافتخارخودمی دانندباقی بماند....

و بالاخره نماز مخصوصی که ارکان خاصی داشت و آن تکبیره الاحرامی بود که به هنگام فرود آمدن از مرکب ادا شد و قیام آن پس از افتادن بر خاک بود و رکوعش با خون و قنوتش با زمزمه‌های آرام ملکوتی‌اش همراه بود و سجده‌اش با چهره‌ای گلگون بر خاک گرم کربلا برپا شد و بالاخره تشهد و سلامی که همزمان با خروج روح از بدنش اداء گشت.

سبـب عـزّت موجـود نـماز اســت زیـنت درگــه معبـود نــماز است

روز وشب گر بر حسین‌بن علی گریه کنی شرط اول آنکه دهد سود نماز استایثار و فداکاری

سخن پیرامون یارا ن امام حسین (ع) در کربلاست آن عیّارانی که با گزینش و انگیزش الهی در تکاپوی دین خدا به کربلا شتافتند.ودر طول طریق و عرصه‌های مختلف جنگ حضرت را یاری کردند. و این آزمون بزرگ وآن صحنه های پر شور عاشورا را با سر بلندی تمام پشت سر گذاشتند.قیام امام حسین (ع) ،همان جهادبعنوان صحنه آزمون الهی بود تایاران واقعی وافرادناب رابرگزیند ونیزدانشگاه سیاری که جوهره ناب افرادرادرطول تاریخ کشف کندو بپروراند...

اگرچه این افرادازجهت عده وعده بسان جان نثاران درکربلا دراقلیت باشند امّا همان اندک با آن قدرت ایمانی که داشتند لشگرسیاه دشمن را به لرزه درآوردند. آنهاهمان کسانی بودند که حضرت درباره شان فرمودند:

" اِنی لا اَعلَمُ اَصحابَ اوفی وَ لا خَیراً مِنْ اَصحابی فَجزاکم الله مِنی خَیرُالجزاء "(۱۲) یعنی من یارانی باوفاتر و نیکوتر از اصحاب خویش سراغ ندارم پس خدای شما را از جانب من جزاء خیر عطا کند.

ودرمقابل باید تأسف و حسرت خورداز آنهمه دیدگان ناظری که بسته ماندندوزبانهای گویایی که به سکوت نشسته ویابه خیل دشمنان پیوستند اگرچه به گفته فرزدق دلهایشان باحضرت بودامادرعمل بدنبال منافع ومصالح دنیویشان بوده شمشیرهایشان رابرعلیه فرزندپیغمبرآخته ساختند...

البته با اندکی دقت به متون تاریخی در می‌یابیم که یاران آن حضرت به ۷۲ تن محدود

نمی‌شوند اگر چه یاوران ناب وبرگزیده اش به کربلا آمدند امّا بسیاری از آنها بجهت محدودیتهای زمانی و مکانی و عدم اطلاع و....از کاروان عقب افتادند و چه بسیار افرادی که در زمانهای بعد و قرنها بعددرطو ل تاریخ به خیل عاشقان ودلدادگانش پیوستند.

و این دوستی واظهار علاقه بین مسلمانان و امام حسین (ع) امری است ذاتی و ریشه‌دارکه به اقراردشمنانی چون خودمعاویه "یاران آن حضرت چنان درکنارش وا له وسرگشته بودندکه گویی مرغ اقبال بر سر آنها نشسته است. و این موّدتها و عشقها درجان افرادودردل تاریخ ریشه دوانیده وسال به سال دروجودجانهای مشتاق رو به فزونی یافت .و درگذرزمان عشقها عمیق وگسترده گشته وباآشکارشدن ابعادمظلومیتهای حضرت خون دررگهای مشتاقان بجوش آمده وغیرت مردان خدابه خروش.براین اساس در تداوم خط سرخ حسینی و به حمایت از قیام خونین آنحضرت در طول تاریخ انقلابها و شورشها و جنگهای فراوانی در برابر طاغیان ویاغیان ستم دوزبسان قیام توده‌های کثیری ازمردم عراق و حجاز و ایران و گروه یالثارات و نیزقیام مختار ثفقی و تواّبین در برابر حکومت برپا شدتاآنکه نسل یزیدیان و سلطنت مرگبار امویان را از میان برچید .

دراین گذارلاز م میدانم که بطوراختصاربه شرح حال ووفاداری برخی یاران جان نثار حضرت ونیزارتباط عمیق روحی آنهاباامام برحقشان که درمقاتل ومنابرکمترازایشان نامی برده می شود بپردازم....

۱) یکی از آن یاران عمربن قرظه انصاری بود که علیرغم شهید شدن برادرش علی بن قرظه در کربلا هیچ سستی ورخوتی از خود نشان نداد و بلکه خود علاوه بر اصرار امام مبنی بر

بازگشت به مدینه با تمام صلابت در کنار امام ایستاد تا آنکه در روز عاشورا به فیض شهادت نائل شد. اوآنگاه که بخون خویش غلطان گشت و امام (ع) رابه با لینش یافت در حالی که جانش ازبدن خارج می شد به حضرت عرض کرد :

" هَل اوفیتُ یَا بنَ رَسول الله " آیا توانستم به عهدخویش در حق شما وفاداری کنم؟ حضرت پاسخ داددند :" نَعَمْ اَنْتَ امامی فی الجَنه فاقر رَسول الله مِنی السَلام وَاعلَمَهُ انی فی الآثر"(۱۳) آری تو پشت سر من در بهشت خواهی بود پس به پیغمبر از جانب من سلام برسان و به او نوید بده که من بزودی به شما ملحق خواهم شد....

۲) یکی دیگر از یاران باوفای حضرت محمدبن بشیر حضرمی‌ (نعمانی) بود. او با آنکه دو فرزندش درچنگال لشکر ابن سعد اسیر شدند لحظه‌ای از امام جدا نگشت و بدنبال امام که به مدینه برگردد از حضرت جدا نشد و گفت:" من جان فرزندانم را مانند جان خود در راه خدا فدا می‌کنم و به هیچ وجه از شما جدا نمی‌گردم و اگر جدا گردم خود را سزاوار آن می‌دانم که در چنگال درندگان قطعه قطعه شوم"(۱۴) آنگاه امام به او مبلغی داد تا در اختیار کسانی قرار بدهد که بطریقی فرزندش را آزاد کنند.

۳) نافع بن هلال یکی دیگر از یاران باوفای آن حضرت بوداو با آنکه نامزد داشت و همسرش نیز ازرفتن منعش می کردعلیرغم مخالفت شدیدحضرت بدنبا لش به کربلا شتافت وعشق پایداررابراحساس گذراترجیح داد و با آنکه امام در شب عاشورا به او خطاب کردکه برگرددو به امرعروسی خویش بپردازد، اما لحظه ای ازیاریش دست برنداشت ودرروزعاشورا بعدازدفاع جانانه وجانفشانی ها به فیض شهادت نائل آمد. (۱۵)

۴) از دیگر یاران جُون غلام سیاه حضرت بودکه تاآخرین ساعت درکنارمولایش باقی ماند و دررکابش جنگیدوبه شهادت رسید.واین درحالی بودکه امام(ع) او رادر راه خدا آزاد وازاو اعلام رضایت نمودواصرا رفرمودکه به مدینه برگرددوبه زندگی آزادانه خویش بپردازد با گریه و زاری ازاو خواست که در کربلا بما ند و او را یاری نماید و خطاب به مولایش چنین گفت :

"وَ الله لااَفازَفَکُمْ حَتی یَخْتَلِطُ هذا الدَمُ الَاسْوَد مَعََ دمائِکُمْ "(۱۶) بخدا قسم که از تو جدا نخواهم شد تا اینکه خون سیاهم با خون پاک شما آمیخته گردد.

۵) وبالاخره عبدالله بن مسلم که همراه پدرش به کربلاآمدتابیاری امامش بشتابد. و این درحالی بودکه امام (ع) نیز به او تأکید کرد به مدینه برگردد و دست مادرش را بگیرد و او را از تنهایی نجات دهد امّا نپذیرفت و گفت بخدا قسم که من از آنها نیستم که دنیا را بر آخرتم برگزینم. (۱۷)هدایت‌گری

اسلام معجزه‌ای است بس بزرگ که با تعلیمات روحی‌اش انسانهای بس مستعّدی را متحول و افق فکریشان را روشن ساخته تاازمحدوده دنیا پافراتر نهند و دلها را با معنویات پیوند دهند. اگردرست به ابعادقیام امام حسین (ع)بنگریم هرچه می بینیم هدایتگری است و ارشادکه در قالب موعظه و رجز و ارائه کرامات و اتمام حجت ها توسط حضرت درلحظه لحظه قیام بروزکرده وتجلی یافته بود..

شکی نیست که قیام حضرت برای بیداری نسلهای غفلت زده بشر و بیدا ری وجدانهای خفته وهدایت جاهلان برپاشد ومهمترین ارزش علمی حماسة عاشورا همین بود که با تعلیمات هدایتگرانه ای همراه بود و در چنین مکتبی بودکه یارانی چون بریز و زهیر و حبیب و مسلم تربیت شدند تا در راه اعلای کلمه حق از همه چیز خود گذشته واز حضور در میدان جنگ و مرگ درراه خداابائی نکنندو زرق و برق دنیا ووعده ووعیدهای دشمنان درچشم ایشان خواروکوچک آید..

چنانکه بر پائی نماز جماعت بهمراه لشکر حرّ و فرستادن حبیب‌بن مظاهر برای موعظه در دل دشمن و نصیحت ایشان در قا لب رجز و...همه و همه در همین راستا رقم خورد.

تأسیس کربلا نه فقط بهر ماتم است دانشسرای مکتب اولاد آدم است

وبراین اساس حضرت درحین جنگ به معرفی خود و نیز خاندانش می‌پرداخت تا آنها را از جهل و غفلت برهاند و حجت خویش را بر آنها تمام سازد. چنانکه در حین جنگ خطاب به لشکر دشمن می فرمود:

" اَیُهَا الناس اَسْمَعوُا قولی وَ لا تَعْجَلوُا حَتی اَعْظَکُمْ بِما بِحَق یکم وَ حَتی اَعْذَر اِلَیْکُمْ "(۱۷)

ای مردم به سخنانم گوش فرا دهید و دراقدامتان عجله و شتاب مورزید تا آنکه شما را بر آنچه حق است موعظه نمایم. و این طریق را زینب (س) وام کلثوم وامام سجاد(ع)در طول اسارت در پیش گرفتند و بدینوسیله توانستند افراد بسیاری را متحول ساخته زمینه را برای مخالفتها و شورشهای مردمی بر علیه دربار فراهم سازند.

بنابراین برخوردهای کریمانه امام با دشمن و هدایتگری‌ها در دل دشمن واستقبال از حرو... همه وهمه دراین راستا رقم خورده بود.چنانکه توانست انقلاب درونی در افراد بپا کند و آتش عشق درنهادیاران برافروزدو رقّت قلب و عذاب وجدان در دل برخی افراد دشمن(که زمینه هدایت داشتند وازسرجهل وغفلت وفریبهای یزیدیان به میدان آمده بودند) ایجاد نماید. واین همان سبیل رشاداست که حضرت جلوی پای همه حتی دشمنان قراردادو طریق هدایت رانشان ایشان داد.وفرمود:

" اَنَما اَدْعوُکُمْ الی سًبیل الرِشاد فًمًنْ اًطاعَنی کانَ مِنَ المر شدین وَ مَنْ عَصانی کانَ مِنَ المُهْلِکین " (۱۹) یعنی: من شما را به راه سعادت و رشد دعوت می‌کنم پس هر کدامتان از من تبعیت کند از هدایت شدگان خواهد بود و هر کس از من سرپیچی نماید از هلاک شدگان.

من آنچه شرط بلاغ است باتومی گویم توخواه ازسخنم پندگیرخواه ملال

و در اثر همین هدایتگریها وگفتارهای زلال و هدایت بخش و روشنگرانه حضرت بودکه حربعنوان اول من ظلم درکربلا که راه رابر خاندان پیغمبربسته وزهیر که خود عثمانی بود و

از خاندان علوی تبری می جست ونیز چند تن ازلشکریان حروابن زیادباآن موقعیت خوبی که درآن لشکر داشتند متحول شده واز همه چیز خود گذشتند و با روحی آزاد به جمع یاران حضرت پیوسته و به فیض شهادت نایل گشتد.

علاوه براین هدایت تاریخ وروشنگری نسلها رابدنبال داشته ودلهای زنگارگرفته آدمیان رابرای همیشه صیقلی داده وبرای همیشه پرده ازاسرارحقیت برداشته و قلوب غفلت زده بشررا درسوداء تاریخ بیداروچهره واقعی حق وباطل را پدیدارواهل بطلان وفجور را رسواو چشمان حقیقت بین عالم را به خود خیره ساخته است...

نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز دانــش آمــوزان عـالم را چنین دانـا کند

ابتــدا قانون آزادی نـویسد در جهان بعد از آن با خون هفتادو دو تن امضا کند

عقــل مات مـاند ز دانـشگاه سیـار حسین چون که او غوغا همی در صحنه دنیا کنداصلاح‌گری

می دانیم که جایگاه مصلحون در قرآن واسلام جایگاه رفیعی است و امام حسین (ع) در چنین جایگاهی به رشد و تحول در بشر واصلاحات دینی وهدایت وحرکت وتعالی نسلهاو همچنین ایجادامن برای مظلومین وآزادی برای زندگی برتر ا نسانها قدم برداشت .

امام حسین (ع)درست در زمانی واقع شد که بدعت‌ها و دین زدائی متن دین وجامعه را فرا فراگرفته بودو می‌رفت که کج اندیشیها و معضلات بکلی مردم را به تباهی کشانیده تاریخ را منحرف ودین را وارونه سازد وتنها جلوه و چهره نامتناسبی ازدین باقی بگذارد. وبدعتها دامان دین رافرابگیرد و حقیقت دین رابکی به نابودی بسپارد.

برااین مبنا بودکه حضرت بااحساس تکلیف دینی واردمیدان کاروزارشد وعلم مخالفت را برداشت ودرمقابل کفروظلم ونفاق ایستاد چنانکه دربیان فلسفه قیام خونینش می فرماید:

" انی لم اخرج اشراً و لا بطرا و لا مظلما ولا ظالما انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی و ابی علی بن ابیطالب "(۲۰) من نه از سر شرور و طغیان و نه ازبرای ظلم وفساد خروج کردم بلکه آمده ام تا اصلاح دراندیشه وکردار امت جدم و پدرم علی (ع) ایجادنمایم. .

این امربعنوان برترین محوروفلسفه همه قیام‌هاوحرکتهای انبیاء و اولیاء الهی درطول تاریخ ازجمله جدوپدربزرگوارش بوده است. چنانکه خرافات و کجرویها و بدعتها و انحرافات در هر زمانی زمینه برای اعتراض و مخالفت و قیام ایشان فراهم می‌ساخت وآنها هیچگاه در برابر انحرافات موجوساکت نمی‌نشستند . در زمان امام حسین (ع) نیزشدت اوضاع چنان

بودکه انحرافات فضای تنفس را براسلام ومسلمانان تنگ کرده و انحرافاتش تابدانجا

پیش رفته و شدت گرفته بود که مرزهای دین رادرنوردیده و افرادرامنحرف ساخته وحتی آنهارابه رویارویی با امام زمانشان برانگیخته بود.

بنابراین امام (ع) در نامه‌ای خطاب به مردم بصره در همان ابتدای راه مرقوم فرمود ند:

"انا ادعوکم الی کتاب الله و سنته نبیه فان السنه قد امینت و ان البدعه قد احییت و ان تسمعوا قولی وتطیعوا امری لهداکم الی سبیل الرشاد انما ارجولاحیاء معالم الحق و امامه البدع" (۲۱)

من شما را دعوت می‌کنم به کتاب خدا و سنت پیامبرش که سنت ها مرده و بدعتها زنده گشته اندپس اگربه سخنانم گوش فرا دهید واز امرم اطاعت نمائید شما را به طریق رشد و تعالی هدایت خواهم کردکه همانا من برای احیاء معالم حق و محو بدعتها بپاخاسته ام...افشاگری

در گذر تاریخ ، ظلم نابکاران در پس پرده‌ها مستور ماند و مردمان در حجاب غفلت خویش فرو مانده و هر آینه می‌رفت که حق به باطل و باطل به حق جلوه ‌گر شود و مردم نا بخرد برای ابد در هاله‌ای از سکوت فرومانند . امام حسین (ع) با آوردن زن و فرزند خویش به کربلا برآن بود که به رسوا سازی ظا لمان و افشا ی ظلمشان درهمه صحنه های کربلا و مخالفت علنی خود باآنها بپردازد .ونیزبا گفتارها ورجزها وشهادت وایثاردرقالب جنگ پرده ازچهره کریه فاسدان زمان بردارد و قلعه ظالمان را فرو ریزد وباآشکارسازی دروغ وفریب ونیرنگشان درمیان هاله ای ازسکوت مرگبار ناظران آنها رابرای همیشه تاریخ رسواساخته بدینوسیله ذات نا پاک اشباه الرجال را علنی وآشکارنماید.

در کرب و بلا چون علم افراشت حسین از مسلخ خون نخل وفا کاشت حسین

تـا عــدل بسـاط گسـترده در عـــالـم از چـهرة ظلم پرده بر داشت حسیــن

بنابراین وقتی که رجز می‌خواند پرده از ابعاد ظلم دشمن بر می‌داشت و دراین مکتب همگی به رسوا سازی ظالم پرداخته و رزمندگان جان برکفش نیزبسان مولایشان قبل از آغاز هر گونه درگیری با دشمن به رجز خوانی و معرفّی خود وسبب ونسبشان با امام برحقشان می پرداختند تاهم آنهاررا نسبت به آنچه که درپیش رویشان است آگاه وواقف سازند و هم انظار تاریخ رانسبت به این قوم شقی به شهادت و قضاوت بطلبند.

و درست برهمین مبنا بود که به اهل حرم نیزاذن می داد که صدا به العطش بلند کننداماهیچ از گرسنگی دم نزنند و قنداقة علی اصغر را به آغوش گرفته و در آن پیچ و تاب جنگ به میدان می برد تاازدست دشمن سیرابش سازداماچون باجوات مذبوحانه واقدام ناجوانمردانه آنهاوربرو می شود شقاوت وپلیدی وعنادشان باآل رسول(ص) رابرای همه تاریخ افشاء می کند. ونیز آنگاه که بااصراراز دشمن می‌طلبید که از حریمش دور شوند و آنها را به وجدان عربیتشان سوگند می‌دهدباآنکه ازشقاوت ایشان آگاه بود ومی دانست که به خیمه گاهش یورش خواهند برددرواقع می خواهدکه هم آنها وهم دیگران را به نهایت پستی وننگ و پلیدیشان واقف سازد.

درس آزادی از آن رو ساخت توأم با عمل تا خیانت پیشگان را در جهان رسوا کند و در تداوم آن راه زینب کبری و ام کلثوم(س) وامام سجاد (ع) با صلابتی چون کوه در طول مسیر اسارت وکناردروازه شام ودرمجلس یزیدو نیزدر طول راه کوفه باسخنرانیهای آتشین وافشاگرانه خویش وبرانگیختن عواطف واحساسات جمع حضار که به دعوت ابن زیاد برای تماشای اسراء گردآمده بودند به رسوا سازی ظا لم ‌پرداخته وپرده از رخسار پلید دشمن بر‌داشتندودرنتیجه مرزمیان حق وباطل رادرکربلا ودرهمه زمانها روشن و زمینه رابرای بیداریها ومبارزات بعدی تا محوابدی ظلم وستم از صحنة‌ روزگاروپاک ساختن زمین را از لوث وجودشان برای همیشه فراهم ساختند. عزّت و آزادگی

امام حسین (ع)فرزند پیغمبر (ص) است و عزّت آسمانی او و خاندانش از ناحیة خدا نشأت گرفته و چنین انسان بزرگی هرگزنمی‌تواند با فرد پستی چون یزید دست بیعت دهد . او که جنگ در برابر ظالمان را وارث مجد و عزّت میداند چگونه می‌تواند در برابر ظلم یزید سکوت نمایدوبه آنها دست بیعت دهد.چنانکه در جواب نامه والی مدینه درخصوص درخواست بیعت یزیدقاطعانه نوشت:

" نَحنُ اهل بیت النبوه و معدن الرساله و یزید فاسق شارب الخمر و مثلی لایبابع مثله -هیهات منا الذله یا بی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون- لا و لله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرّ منکم فرار العبید"(۲۲)

ما خاندان پیغمبر و معدن رسالتیم در حالی که یزید مردی فاسق و شارب الخمر است پس مثل من با مثل او بیعـت نخواهد کرد.ذلت از ما دور باد که خدا و رسول و همه مؤمنین ماراازآن محذور داشته‌اند. نه به خدا قسم که با شما دست بیعت نخواهم داد و از شما بسان بردگان نخواهم گریخت .و در رجز‌هایش دردل جنگ خطاب به دشمنان می فرمود :

الموت اولی من رکوب العار والعار اولی من دخول النار

مرگ برای من بسی برتر از ننگ بیعت با شماست امّا برای شما دشواری پذیرفتن شروط من برتر از جهنمی شدن خواهد بود .

بزرگ فلسفه شــاه دیــن این اســت که مرگ سرخ به ز زندگی ننگین است

بنابراین سعادت واقعی انسان همین است که بسان حسین (ع) آزادانه در راه حق قدم

بردارد و از خود برهد و به خدا بپیوندد و عزت آسمانی از برای خویش کسب نماید . و چنین عزتی هیچ گاه با حربه‌های دشمن دون ویاکشته شدن از بین نمی‌رودبلکه جاودان وپایدارباقی خواهد ماند.

در دفتر آزادی نام تو به خون ثبت است شد ثبت به هر دفتر با خون تو عنوانها

وشکی نیست که امام حسین (ع) این عزّت آسمانی را مرهون همان ظلم ستیزی ها ست .. و این چیزی است که امام حسین (ع) با خون خود و هفتاد و دو تن از یارانش جستجوکرد و تا دهر باقیست نام او به آزادگی و عزّت پایدارخواهد ماند . چنان عزّت جاودانه ای که در خاندان وبازماندگانش به ودیعت نهاده شد تا در آن شرایط تشنگی و گرسنگی تن به مذلت نسپر ند و غذاهای مردم کوفه و نان و خرمای شامیان در میان راه را به پیشانیشان بزنند و بگویند ما فرزندان پیغمبریم و صدقه بر ما حرام است و این صدقه بر شما گوارا وشایسته است .ونیز فارغ از همه غمها و داغها ، چنان خطبه‌هایی غرّاء بیان کنندکه همه درباریان را به رسوائی بکشانندو در این راه باآزادگی و عزّت بایستند تا به سرمنزل مقصود برسند.

هر که پیمان با هو المعبــود بست گردنش از قیـد هر موجود رست

ما سوی الله را مسلمان بنده نیست پیش فرعونی سرش افکنده نیست

خـون او تفسیر این اسرار کــرد مـلّت خـوابـیده را بیـدار کردغیرت و جوانمردی

غیرت دینی با آن دامنة‌ وسیعش ،یکی از درسهای بجامانده از تراژدی عظیم کربلاست. چنانکه مسئولیت پذیری وتوجه مدام امام نسبت به حریم خانواده در طول سفر و مدّت اقامتش در کربلا حتی در بحبوحة‌ جنگ و حراست و حفاظت از حریم خانواده و برانگیختن برادرش عباس برای پاسبانی ازحرم بعنوان یکی ازشاخصه های اصلی ودرسهای ماندگار آن موردتوجه است.

چنانکه نوشتندبارها حضرت درحالیکه عرصه براوتنگ می شدو خستگی جنگ و شدت عطش غلبه می کردجنگ رارها کرده به سمت خیمه‌گاه برمی گشت و برای بارآخر چون صدای شیون والعطش بچه ها را شنید درحالی که دیگررمقی دراو نما نده بود وگرد وغبارجنگ وتنهایی ومصیبت وعطش برسیمای مبارکش نشسته و سینه اش تنگ و زمانش ضیق وحلقه محاصره دشمن تنگترشده بود به خیمه گه بازگشت و آنها را به صبوری فرا خواند تا صدایشان به گوش نا محرمان نرسدوازخدای بزرگ برای ایشان صبرطلب کردوخطاب به ایشان فرمود:" اگر من کشته شدم گریبان چاک نزنید و سخن ناروا نگویید و برای درامان ماندن ازدست ونظرنامحرمان راه بیابان را در پیش بگیرید"(۲۳)

وسپس باآنه اوداع کرد ودوباره به میدان شتافت وهر قدم که از خیمه دور می شد با ذکر "لاحول و لا قوه الا بالله و یا غیاث المستغیثین "آن دختران بی پناه را به خدا می‌سپرد و از خدا برای ایشان طلب یاری می‌ کرد ید و با صدای بلند می فرمود :

" یا اهل النتزیل ادفعوا عن هذه الحریم و حاموا عن دین لله و ذلّوا عن حرم الله "(۲۴)

هان ای اهل قرآن و ای مسلمانان عالم از این حریم دفاع کنید و از دین خدا حمایت نمائید .

وبالاخره زمانی که درگودال قتلگاه افتاده بودنگاهش خیره ونگران به سمت خیمه گاه بود و چون با شقاوت و سنگدلی آن دیوان وددان روبرو شدکه علیرغم وعده ای که داده بودندبه خیمه گاه حمله ورشدند به وجدان عربیّشان سوگند داد تا شایددست ازاهل حرم بکشند.

گر شما را به جهان دینی و آیینی نیست لا اقل مردم آزاده به دنیا باشید

بنابراین مهمترین نتیجه و درسی که از این تراژدی عظیم وازاین سخنان واقدامات می گیریم آن است که تا مرز جان ا ز حریم و ناموس و زنان و دختران خویش حمایت نموده آنها را از منظر نامحرمان در امان داریم . چنانکه در طول مسیر اسارت بارها امام سجاد(ع) با ابن زیاد دربارة دختران پدر تذکّر می‌داد و با او شرط می‌کردکه دو مرد مسلمان وپاکدامن را به همراه زنان اهل بیت بفرستد تاآنها را از راهی به کوفه ببرند که تماشاچی ونامحرم در آن مسیرکمتر باشند . و زینب (س)نیز خطاب به ابن زیادملعون باعتاب فرمود:

"آیا این عدالت است که تو کنیزان خود را در حرمسرا نگاه داری و ما دختران پیغمبر را در جلو چشم نامحرمان بگردانی ؟" وچون کوفیان به چشم چرانی گرد آمده بودندام کلثوم به اعتراض برخاست و فریاد ‌زد: " یا اهل کوفه امّا یستحیّن من الله و رسوله ان تنظروا الی حرم النبی " (۲۵) ای اهل کوفه آیا از خدا و رسول حیا نمی‌کنید که به حرمسرای پیغمبرخدا(ص) نگاه می‌اندازید و سکینه فریاد می زد سرها را جلو کاروان حمل نکنید تا تماشاچیان نظرشان به ما نیفتد .‌ آیا مگر به خواسته‌هایشان عمل کردند خدا وفقط خدامی‌داند که در راه کوفه و شام به دختران پیغمبر چه گذشت .حق پروری و عدالت

ازدیگر ارکان و ابعاد قیام امام حسین (ع) حق پروری وبر پایی عدل ودادبود چنانکه این محورمهم وخطیر همواره دغدغه انبیاء عظام و اولیاء دین درطول تاریخ محسوب می‌شد وهیچکدام از ائمه (ع) در برابر حکومتهای جور و اوضاع نابسامان زمان خویش بی‌تفاوت نبودند و مخالفت‌های آنان در هر زمانی به مقتضای آن زمان پدیدار بود .

وبی تردیداوج چنین عدالت خواهی وحق طلبی بعنوان یک هدف متعالی در کربلا دنبال شدتابه نتیجه ای برتروجاودان دست یافت ودر آن وادی مرز میان حق و باطل و ظلم و عدل پدیدار گشت و کنگره ظلم ظا لمان فروریخت . واین مقصودمتعالی در ظلّ مبارزات حضرت بر علیه حکومت ظا لمان ، شکل گرفت و این هدف از همان ابتدا در کلام امام حسین (ع) دنبال می شد چنانکه وقتی قافله درمنزلگاهی بنام ثعلبیه در مسیر کوفه که کاروانش برای استراحت فرودآمده بودندوحضرت در نیم خوابی که داشتنددرعالم رؤیا جدش رسول الله(ص)رادیدندکه به اونوید وصل می دهد و....

حضرت سراسیمه ازخواب جهیدوبه ذکرآیه ارجاع"انالله وانالیه راجون"(۲۶) پرداخت. علی اکبرکه جوان زیرک وهمدل وهمدم پدر بودومتوجه چنین حالتی بود موضوع رازپدرجویا شدوحضرت ماجرارا بآرامی بیان کردوسپس پرسید:پسرم چگونه خواهی بودآنگاه که مرگی ترادرنوردد؟واوکه تربیت شده دامان امامت بود بی درنگ پرسید "اماکنا بالحق " پدر جان آیا ما در این راه بر حقیم ؟حضرت پاسخ داد" بلی والّذی الیه مرجع العباد " آری قسم به

آن خدائی که همه بندگان به سوی او خواهند رفت. آنگاه علی اکبر بارضایت وشادمانی گفت : اذا لا نبالی نموت محقین" (۲۷) پس دیگر چه ابائی داریم ازمرگ که بسراغ ما آید.

دراین راه علی اکبرها فقط وفقط به حق می‌اندیشیدندو دررا ه حق جانهای گرامیشان رافدا می کردند.چراکه این قافله برمبنای" لیحق الحقّ و یبطل الباطل و لو کره المجرمون "(۲۸) بدنبال آن بود که حق را احقاق و باطل را ابطال سازد چنانکه سیدوسالاراین قافله در طول مسیرکربلاونیز در گرما گرم جنگ همواره درسخنانش بر این محور مهم تکیه داشت و بر آن صحّه می‌گذاشت وفریاد میزد:" افلا ترون أن الحق لا یعمل به و أن الباطل لا یتناهی عنه فلیرغب المؤمن الی لقاء الله محقاً – ا علموا رحمکم الله انّکم فی زمان القائل فیه بالحق قلیل" (۲۹) مگر نمی‌بینید که به حق عمل و از باطل نهی نمی‌شود پس باید که در چنین زمانی هر مؤمن به لقاء پروردگارش شائق گردد.پس بدانید( رحمت خدا بر شما باد) که در زمانی واقع شدید که گویندگان حق و عاملان به آن درآن بسیار اندک اند. سروری می سراید:

کرد رایـج در جهـان آیین عدل و داد را ساخت ویـران از شهامـت کـاخ استبـدادرا چون بساط ظلم را برچیدن آیین من است جان فدا کردن به راه دین حق دین من است در کربلا اگر چه یاران بر حق بظاهر اندک بودند امّا بر توده‌ای کثیرو نا بحق که گروهی سست عنصر و شکست خورده بودندغلبه یافتند .و اراده الهی راتحقق دادند که فرمود:

" کَم مِن فِئَه قَلیلَه غَلَبَت فِئه کِثیرَه باذن الله"(۳۰) چه بسا عدة قلیلی که(با پشتوانه‌های بلند و حمایت اهل آسمان و زمین ودلهای هموار و چشمانی منتظر )به اذن خدا بر توده های کثیر غلبه ‌یابند( به پیروزیهای عظیمی دست یابند)

امام خمینی آن احیا‌‌گر طریق حق ورهروراه حسین بن علی(ع)ومجاهدکبیروظلم ستیز جهان معاصر چنین می‌گوید :

" عاشورا قیام عدالتخواهان باعدادی قلیل است که اعتراضی بزرگ در مقابل ستمگران کاخ و غارتگران بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی امت در هر روز و هر سرزمین باشد"(۳۱)

ظلـم بـر محوعدالت سخت می‌کوشد هنوز ظالم از خون دل مظلـوم می‌نوشـد هنـوز

تا عدالت را کند جاوید د ر عالم حسین خون پاکش بر بساط ظلم می‌جوشد هنوز

وبه تبع آن مردان حق همواره این واقعیت را از کربلا فراگرفتند که حقّ و عدل کانون حیات و سرچشمه سعادت بشر و خواسته درون همه انسانها وحیات واقعی بشردرگروآن است .بنابراین به تبع از همان حماسه عظیم ودرتمسک به همان امام عادل برحق توسط حسینیان زمان تداوم پیدا کرد و جانهای گرامی بسیاری در دین راه پرارج نثار شد..

ابن ابی الحدید معتزلی دراین باره می‌نویسد (( حسین بزرگترین انسانی هست که دلاوری و پایداری را زیر باران شمشیر و سرنیزه و انواع ضربه و صدمه در راه پاسداری از حق وپیکار با باطل به انسانها آموخت )) (۳۲)

توکّل و شجاعت

قال الله تعالی:"اللذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا قالوا حسبنا لله و نعم الوکیل" (۳۳) سرتاسر قیام امام حسین (ع) با شجاعت و دلاوری مانوس بود . شجاعتی همراه با اراده ه‌ای قوی ونشأت گرفته از قهر ا لهی .شجاعتی به ارث برده شده از سرداربدروحنین واحدوخیبر مولا علی (ع) که دل شیر با نام او به لرزه دمی افتاد . چنانکه با یک یورش او لشکر دشمن تار و مار می شدو با رجز آتشین و صدای رعد آسایش فضا مبهوت می گشت .وبایک حمله وبرق شمشیرش طومارشان در هم می پیچید.

درباره آقااباعبدالله(ع)درتاریخ جنگهای مختلف درصدراسلام شجاعتهای فراوانی ثبت شد که پرداختن به نقطه تعالی وتمام وکمال رشادتهای آنحضرت درجنگ مظلومانه و نابرابر کربلا که صحنه های آن تجسم صفین بودهرگوینده وشنونده ای را مجذوب خود می سازد.

روز عاشورا صحنه نمایش عزم واستواری به خدا بود چنانکه با زمزمة توکل و عزمی جزم و اراده‌ای آهنین یک تنه در برابردشمنان می ایستاد وتنهااز خدا طلب یاری می کردومی‌گفت:

" اللهم انت ثقفی فی کل کرب و بلا و رجائی فی کل شده و رخاء و انت لی فی کل ما ترل بی ثقه عنده"(۳۴) خدایا تو تنها پناهگاه من در هر مصیبت و بلائی و تومایة‌ امید من در هر سختی و مشکلاتی و از برای من درهرحال امین و معتمد و پشتیبانی.

وبا رجزهای آتشین خویش رعب به دل دشمن و لرزه براندامشان ‌می افکند. چنانکه به

دیگر یاران خویش نیزقوت وتوان می بخشیدوجانانه به میدان رزم وکاروزار می شتافت و شجاعانه به دل دشمن شبیخون می زد. برخی ازرجزهای حضرت درخطاب به لشکردشمن چنین است: "البحر من طعنی و ضربی یصطفی و الجو من سهمی ویبلی یمتل"

"اذاً حسامی فـی یمیــنی یبخلـی ینشق قلب الحاسد المبخل"(۳۵)

● ترجمه:

بنابراین وجوددو خصلت شجاعت و توکل در وجود آقاابی عبدلله(ع)ویاران وفادارش در کنار هم دلالت داردبرایجادرابطه عمیق آن بزرگواران با اراده ومشیت و قدرت الهی که بی تردیدبه امرخداودرراه رضای او بکارگرفته شده اند. و درکنارهم قدرت استقامت و رویا رویی جانانه ومثال زدنی به یاران بظاهرقلیل حضرت درمقابل توده لشکرسیاه دشمن بخشیدند. وسروحکمت آنهمه شجاعتها همین بودکه حضرت ویارانش هیچ از مرگ در راه حق نمی‌هراسید ندو و آنهمه مصائب ذره‌ای از عزم استوارشان نمی کاست . چنانکه بنابر شهادت بازماندگان وشاهدان عینی وحتی اقراردشمنان چهره نازنین آقاابا عبد الله (ع) باوجودتنگ ترشدن حلقه محاصره درظهرعاشورا وعلیرغم تحمل داغ مصیبت عزیزان و یارانش دریکروزبا جوع وعطش فراوانی که داشتندلحظه به لحظه نورانی ترو عزمش استوار تر واراده اش قوی تر وتوکلش به خدابیشتر می شد .ومدام ذکرش این بود:"حسبی الله و

نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر"(۳۶) "ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم"

کرامت و وفاء

قالَ الله تَعالی : اوفوا بعَهْدالله اذا عاهَدتم و لا تَنْفَضوا اْلایمان بَعد توکیدها" (۳۷)

ترجمه:وفای به عهد پیشه کنید آنگاه که وعده نمودید و ایمانتان را بعد از پایداری سست و پایمال نسازید .

عاشورا مکتب کرامت و وفاء بود چنانکه در همة صحنه‌های آن جلوة وفا به چشم می‌خورد و ما در این مختصر بر آنیم تا به معرفی برخی از آن جلوه‌ها و پیامها که عموماازناحیه وجود نازنین آقااباعبدالله(ع)درعم وگفتارصادرشده بپردازیم:

۱) اول آنکه امام (ع) خود آغازگر جنگ نبود و یاران وفادارخودرا نیز از ابتداء به جنگ باز می‌داشت.و دشمن را نسبت به عواقب دنیوی واخروی آن بیم می داد وبا معرفی خود به اتمام حجت باآنها می پرداخت تامباداازسرجهل وغفلت باحضرتش به جنگ درافتند. اگرچه بارها زمینه برای جنگ و حتی غلبه بر لشکر دشمن فراهم می شد امّا حضرت اقدامی نکرد و در مقابل اصرار زهیر بن قین مبنی بر کشتن شمر و پافشاری یارانش برای تار و مار ساختن لشکر حرّ درهمان آغازراه مخالفت کرد و این آیه را تلاوت فرمود :

" فَمَنْ اعتَدی عَلَیْکُم فَا عندوا عَلَیْهِ بِمثل ما اعتدی وَ اتَقوا الله"(۳۸)

هرگاه کسی بر شما ظلم و تعدی نمود پس با او به مقدار همان ظلمش برخورد و مقابله کنید ودر این راستا تقوای الهی پیشه نمائید .

نه ظلم کن به کسی و نه زیر بار ظلم برو که این مرام حسین است و منطق دین است

امادرمقابل این لشکر دشمن بودکه بارهااقدام وابتداء به جنگ نمود.چنانکه لشکر حرّ راه رابرکاروان بست ودرروزعاشوراء همین شمرلعین بودکه به نزدیک خیمه‌گاه آمد و اقدام به فحاشی نمودودرنهایت امام ویارانش راواداربه جنگ ودفاع جانانخه نمود...

۲) امام (ع) در کشاکش جنگ همواره خود عرصه دار و میدان دار بود و رفتن به میدان را به کسی تحمیل نمی‌کرد و بارها حتی در شب عاشورا بیعت خود از یارانش برداشت و خطاب به آنها فرمود:" تمام هدف این قوم منِ حسین است و اگر همة‌ شما کشته شوید دشمن دست ازکشتن من برنمی‌ دارداگرچه به صحاری وبیابان پناه آورم..."وبا اصرار از یک یک ایشان می خواست که به مدینه بازگردند و به زندگی خویش ادامه دهند.

اما آنها که درکناریک چنین مولائی و تحت تربیت جدشان رسول خدا(ص)وباب مظلومش علی(ع)وزیرسایه ولوای اوبودندمگرمی توانستند مولایشان را تنها بگذارند ودرقبال آن خاندان کرم بی وفائی نشان دهند.آنجابودکه مسلم بن عوسجه و سعد بن عبدلله و زهیر بن قین و … خطاب به مولایشان ازجان ودل عرض کردند :

" فولله لانفارقک ولکنَّ اَنفُسَنَا لَکَ الفَداء وَنسقیک بِنحورَا وَ جباءها وَ ایْدینَا فَاِذا نَحْنُ قتَلنَا" (۳۸)

بخدا قسم از تو جدا نخواهیم شد و جانمان را در راه تو فدا خواهیم کرد تا در این راه کشته شویم .

اگرچه دراین میان برخی افرادبه بهانه های مختلف ازتاریکی شب بهره جستند وازآنجا گریختند اما حضرت به همان یاران جان برکفی که باقی ماندند درشدت تنهائی ونیاز روز عاشوراء به سختی اذن میدان میداد .

۳) از دیگر مظاهر کرامت حضرت که خوددریای کرم بود ودر کربلا موج می‌زد سیراب نمودن همه تشنگان حرم و رزمندگان وحتی لشکردشمن بود. چنانکه نقل است امام حسین (ع) سه بار اهل کوفه را سیراب نمود یکی وقتی بود که خشکسالی کوفه را فرا گرفت و مردم کوفه به مولا یشان علی (ع) مراجعه کرد ه بودند تادعاء استسقاء بدرگاه خدا کند.اما حضرت با اشاره به حسینش که طفلی در گهواره‌ بودازمردم خواست که به او متوسل شوند.آنگاه مردم دل شکسته دست به قنداقه اش بردندتابلکه به حاجت خویش برسند به اذن خدااین طفل زبان به دعاگشودودیری نپاییدکه باران گسترده‌ نازل شد و همه دشت ودمن زندگان را سیراب ساخت .

صحنه دیگر در جنگ صفین بود که وقتی لشکرعلی(ع) بر کوفیان غلبه یافتند و یک یک دشمنان را به اسارت گرفتند، آنحضرت اسراء ورزمندگان و حتی مرکبهای تشنه دشمن رابادستان مبارک خویش سیراب ساخت.

و دیگر صحنه جانسوز ش آنجابودکه بعد از لشکرکشی و ارعاب لشکر حرّوتوقف چندین ساعته آنهابرای بستن طریق عبورکاروان حضرت آن امام رئوف دستور داد تا با مشک‌های آبی که به همراه قافله‌ داشتند سربازان ومرکبهایشان را سیراب سازند.

علاوه براین در روز عاشورا در آن گرماگرم جنگ وغلبه حرارت وتشنگی هر یک از یارانش را به نحوی سیراب ساخت چنانکه نوشتند برخی از یارانش را درشدت جنگ از میان دو انگشت مبارک و برخی ازجمله علی اکبر را با آب دهان سیراب ساخت. و

درروزعاشوراحین جنگ به خیمه ها برمی گشت و چون بچه‌ها را در سوز عطش دید با

دستان مبارکش نهر کوچکی جاری ساخت و حتی نوشتند که به دل دشمن زد وبرای آخرین باربرای اهل حرم ازفرات آب آورد اما خود با لب تشنه شهید شد .

"وَ احسرتاً عَلَی الْقوم قَتَلوک وَ ما عَرفوک وَ مَنْ شربهِ ماءَ مَنْعوکَ"(۳۹) حسرت واف بر قومی که ترا کشتند وحقت را نشناختند و از نوشیدن آب منعت ساختند.

و درست در همین مکتب وفاء بود که برادرباوفایش ابوا لفضل درشدت عطش باآنکه دستش به فرات رسید اما بیادلب عطشان حسین(ع)وفرزندانش از آب ننوشید.

رفت در آن آب روان ، ساقی و لب تر ننمود جــان به قربان وفــاداری آن بـاده پرسـت

به دریا پا نهاد و تشنه لـب بیرون شد از دریا مروت بین جوانمردی نگر غیرت تماشا کن

و آنگاه که امان نامة عبیدلله بدستش رسید گریه کرد و نامه را پاره کرد و به خود چنین خطاب کرد:

یَا نَفس مِن بَعْدَ الْحسین هُو نی مِنْ بَعدهِ ان کُنْت ان تَکون : (۴۰)

۴) از دیگر کرامات و عنایات آقا ابی عبدلله (ع) در کربلا توجه عمیق او نسبت به دوستان وهدایت کردن ودادن فرصت به دشمن وپذیرفتن توبه آنها ازجمله حرّ که اول من ظلم در کربلا بود وبرخی ازلشکریان اوویزیددر روزعاشوراء و پذیرش جانانه آنهاو برخورد کریمانه باآنها بودچنانکه سرشان رابدامان می گرفت ودرلحظه شهادت که به اصراراز حضرت اذن میدان می طلبیدند به بالینشان می شتافت.

کجاماراکنی ازخویش محروم توکه بادشمنانت این نظرداری

علاوه براین حضرت درقبال یاران باوفایش که تمام آرزویشان این بود درلحظه آخر

سرشان بردامن مولایشان باشد وچهر ه به چهره اوبالبخندرضا جان به جان آفرین تسلیم کنندنیزچنان بودکه وقتی صدای استغاثة‌ یاران را می شنید بیاریشان می شتافت و صورت به صورتشان می نهاد وخاک و خون ازچهره‌شان می زدود و با کلمات شیوا تسکینشان می داد و با لبخند رضا مرهم به زخمشان می نهاد و درحقشان دعا می کرد.

گر طبیبا تو بیائی بر سر بالینم بدو عالم ندهم لذت بیماری را

همچنانکه کناربدن غلام سیاهش جون شتافت وصورت به صورتش نهاد وچنین دعاکرد:

"اللهم بیّض وجهه و طیب ریحه و احشره مع الأبراروعرّف بینه وبین محمّدو آل محمّد " (۴۱)

خدایا چهره‌اش را سفید و رایحه‌اش را نیکو گردان و او را با نیکان محشور و با محمّد و آل محمّد همنشین فرما.

و در این میان به سراغ مجروحی شتافت که طاقتش را ربود و آن بدن پاک علی اکبر (ع) بود : " فوضع خده علی خده فتبسّم ثم صار إلی ربّه"(۴۲)

یکجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت در دین ما سیه نکند فرق با سفیدصبر و رضا

صبر و رضا هردودرجات عالیه تقرّب به خدا یند ودرکنارهم به فردکمال می دهندوبال پروازمی بخشند.نه تنها صبردر برابر مصیبتها بلکه رضا به قضاء الهی وبرتر از آن عشق به خواستة‌ الهی در وجودآقا ابی عبدلله (ع) ویاران باکرامتش درصحنه صحنه کربلا موج می‌زد. چنانکه حضرت باشکیبائی در برابر مصیبتها به خدا عرض می کرد:

الهی رضا بِرضائِکَ وَ صَبراً لِبَلائِک وَ تَسلیماً لِقضائک لا مَعْبود سواک یا غیاثَ المُسْتَغیثین : (۴۳)

می دانیدکه غم و مصیبت از ابتدای کودکی با امام حسین (ع) مأنوس بود تا او رادر تب و تاب آن مهیّای کربلا سازد و درجات صبر و رضا را به اوببخشد.تاهمچون نوح کشتی غم راازمیان امواج متلاطم دشت پربلا به ساحل عبور داد .

اول غم رحلت جانسوز جدّش رسول خاتم (ص)بود که آغوش گرم محبتش رادرکودکی ازاوجداکرد.دوم غم جانسوز شهادت مادرش زهرا (س)وماجرای تلخ فدک وکوچه بنی هاشم بود که چه جانسوزدرکنج خانه دلش نشست .ودیگر غم طاقت فرسا و غریبانه پدربزرگوارش بود که آتش به خرمن جوانی اش زد.وبالاخره شهادت مظلومانه برادر بزرگوارش امام حسن مجتبی(ع)وآن خاطره جانسوزتشییع جنازه اش که همه وهمه ان وجود نازنین را د رکورة داغ مصیبتها آبدیده ساخت.

آسان کشد به ساحل مقصود درخت بخت آن نا خدا که سختی دریا کشیده است

آری پذیرفتن و حتی تصور آنهمه شکیبائی چه بسیار سخت است چه رسدبه دیدن وچشیدن مصیبتهائی که مخصوصادریک روزآنهم درطول چندساعت درکربلا متوجه

حضرتش شدکه نه تنها درمقابل آن کمر خم نکرد بلکه هر لحظه بر اراده و استواریش افزود و زمزمة صبرووصل ورضا و عشق به لقاء محبوب رادر او بیشتر کرد . وبدرستی سزاواراست که چنین صبری ملائکه آسمان را به شگفتی وادارد :

" وَ لَقَدْ عَجبت مِنْ صَبْرک مَلائکه السَموات "(۴۴)

شب‌تاراست ره وادی ایمن در پیش آتش طور کجا موعد دیدار کجاست

حافظ از بــاد خــزان در چـــمن فـکر معقول نما تا گل بیخارکجاست

آری.حضرت در این وادی سلسه جنبان قافله صبر ونقطة‌ ثقل و پناه یاران و وصبوری بخش بازماندگان وپیام آوران و کاروان غم کربلا ازجمله ام المصائب زینب(س)وسجادقافله وچون کوهی استوار بودکه به همه استواری و با روحی بلند و وسیع دلهای تفتیده وداغدیده را تسلی می‌ بخشید بودتااین قافله را به سر منزل مقصود هدایت کنند.

یــکی درد و یــکی درمــان پسنـدد یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران پسنــدم آنچه را جــانـان پسندد

ونیز بدنبال همین استواری‌ها ودلداری ها بود که زینب سلام الله علیها در همه فراز و نشیبها مقاوم و پایدار ماند ودر مجلس ابن زیاد با شکوه و جلالتی خاص به ایراد سخنانی آتشین پرداخت و این مصیبتها را امتحانی بس بزرگ و تقدیری ازناحیه حضرت حق وزیبایی محض می دانست. عزاداری وپیام رسانی

عزاداری ابی عبدلله (ع) ریشه در اعماق تاریخ دارد چنانکه انبیاء عظام و حتی ملائکه آسمان هر کدام بنحوی برای آن حضرت اقامة عزا کردند .وبنا بر روایات بعدازواقعه عاشورا وشهادت حضرت هوا تاریک و غبار سیاه آسمان کربلا را فرا گرفت و سنگریزه‌ها و حتی ماهی دریا ونیز آسمان چهل شبانه روز برای حضرت گریستند .

"انَّ السماء بکی عَلی مَصاب الْحُسین اَربَعین صَباحاً" (۴۵)

ای در غم تو ارض و سماء خون گریسته ماهی به دریـا و عرش به هامون گریسته

از حــیای دیدة‌ تــو دیــدة‌ آب گریست و ز غم تو کرببلا اندر تب و تاب گریست

عزاداری برای آن حضرت بعنوان یک سنت دیرینه وامری ازناحیه خدا ورسول (ص) است. چنانکه حضرت بوسه بر لبان و حلقوم مبارک حسین(ع) می‌زد و می‌گریست و می‌فرمود :

" انّی اقبل مواضع السیّوف "(۴۶) وبه دخترش زهرا(س)درباره اهمیت عزادای برای حسین (ع) ‌فرمود : " یا فاطمه کُلّ عَیْن باکیَه یَوم الْقیامَه اْلاعین بکت عن مَصاب ا لْحسین فانها ضاحکه مستبشره بنعیم الجنه"(۴۷)

فاطمه جان هر چشمی روز قیامت گریان است مگر چشمی که بر مصائب حسینم بگرید و آن فرد در قیامت به بشارت بهشت و نفحات آن خندان و شادمان خواهد بود .

ونیزپدربزرگوارش برای او اقامه عزامی کردچنانکه یک صحنه معروفش بنابرنقل وقتی بودکه در راه صفین به همراه یارانش به سرزمین نینوا (کربلا)رسیدندودستوردادقدری تامل کنند.پس آنگاه برزمین نشست ودستان مبارکش را بر خاک گرم آن دیار نهاد و

گریست . وچون اطرافیان ازحضرت علت راجویا شدند فرمود :"ههنا مناخ رکابهم ومسفک دمائهم ومحط رحالهم "(۴۸) اینجاهمان جایی است که فرزندم حسین (ع) به همراه یاورانش به شهادت می‌رسند و خون تا رکابشان را فرا خواهد گرفت ...

علاوه براین مادربزرگوارش حضرت زهرا(س)بنابرتاکیدات والهامات رسول خدا(ص) از کنار گهواره تا لحظه شهادت باذکرغربت ومظلومیت حسین(ص) برای اواقامه عزامی کرد وبه دخترش زینب(س)سفارشات لازم برای همراهی بابرادرش درکربلا می نمود.

وخود حضرت نیز بارها در طول مسیرکربلا وبادیدن صحنه هایی که علا متی گویااز پیشگوئی های جدوپدربزرگوارش مبنی بروقوع حادثه ای عظیم بود ازجمله بادیدن نامه عبیدالله -شنیدن خبرشهادت مسلم وهانی وبستن راه کاروان توسط لشکرحرکه نقل است آیه استرجاع برزبا ن جاری می کرد.و در شب عاشورا بابسته شدن آب در جمع یاران وبارها درکنار اهل حرم محفل عزا بپا می کرد و با فرزندانش وداع می نمود و طبق نقل به چهره یک یک جوانان بنی هاشم می‌نگریست و می گریست :"

"فَنَظَر الیهم ثُمَّ بکی ساعَهً" (۴۹) وازاهل حرم می خواست که برای او بگریند ومخصوصا خواهرش زینب (س)وفرزندبزرگوارش زین العابدین(ع)را مامورساخت که بعدازشهادتش به ذکرمصیبتهای اودرمنزلگاههای مسیراسارت بپردازندتاندای مظلومیت آ نهارابه گوش همگان ازجمله شامیان غفلت زده برسانندوبابرپایی محافل عزاوتشویق شیعیان به این امرپیام عاشوراء رابه آیندگان منتقل سازند...

ومخصوصاخطاب به شیعیان سفارش وتاکید می کرد که بابرپایی چنین مجا لس عزا به احیاء امراو بپردازند.

و در پیامها ونامه ها و نوشته‌هایش به شیعیان ازآن بعنوان استوانه پیامهای عاشورائی معرفی می‌کرد و می فرمود:" انا قتیل العبره قتلت مکروباً فلا یذکرنی مؤمن ا لّا بکی "(۵۰) من کشته اشکم و به بدترین وضع کشته می‌شوم پس مومنی بیاد من نمی‌افتد مگر آنکه بگرید .

بنابراین عزاداری ابی عبدلله (ع) و گریه بر اوریشه در نهاد دینی و اعتقادی ما داردومطابق روایات متعدد حامل آثاروبرکات فراوان است .ازجمله آنکه دلها را صیقلی و چشم‌ها را روشنی می دهد و جانها را تعالی می‌بخشدو ماهیت آن روح حماسی و ظلم ستیزی به حق‌طلبان عطا می‌کند و درهای رحمت و کرم الهی را بر همگان می‌گشاید .

ولذاحسینی بودن و حسینی زیستن همواره با نام و یاد او و احیای مجالس عزایش ، تحقق می‌یابد و باید اذعان نمود که اغلب حماسه‌های تاریخ اسلام از این نقطه سرچشمه و قوّت گرفته و پویایی این روح متعا لی دربرپایی همین مجا لس واقامه عزانهاده شده و تا نام و یاد آن حضرت با عشق و محبّت دردلها وزبانها جاریست آموزه‌هاوپیامهای آن قیام خونین ماندگار وجاودانه درمیان نسلهاباقی است.

براین اساس نقل است که بعد از شهادت آن بزرگوار و یاران کرامش خیمه گاه غرق عزا و همه بازماندگان سیه پوش گشته ناله‌های جانسوزسرداداند .وطبق نقل یکی از شروط و خواسته‌های اصلی امام سجاد(ع) از ابن زیاددرآغازمسیراسارت آن بود که فرد مومنی رابه دنبال کاروان بفرستد تا زمینه‌ برای اقامه عزا و سوگواری برای مصیبت دیدگان در منازل مختلف فراهم‌باشد. و به خواسته خدادشمن این شرط را پذیرفت و نعمان بن بشیر را بنابر خواستة خود حضرت بدنبال قافله فرستاد .ودر طول مسیر اسارت هرکدام به طریقی به عزاداری وبیان ابعاد مظلومیت شهداء وسالارشهیدان کربلا پرداخته وبدینوسیله زمینه برای رسوایی دشمنان وتنویراذهان نسبت به حق وباطل فراهم ساختند .

بشیر که خودمحب اهل بیت(ع)بود چنان تحت تأثیر این مجا لس وعزاداری ها مخصوصا سخنان امام سجاد وزینب وام کلثوم(سلام الله علیهم)درطول مسیرومنزلگاههاقرار گرفته بود که به شدّت می‌گریست و آنگاه که به همراه کاروان به مدینه رسید زودتر از آنها به میان مردم رفت و با ناله هایی جانسوز اهل مدینه را باقصیده ای بلند وسوزناک ازوقوع چنین مصیبتی عظمی خبردارساخت که دوبیت ازآن چنین است:

یا اهل یثرب لا مقام لکم قتل الحسین فارمعی مدرار

الجسم منه بکربلا مضـرّج و الرأس منه علی الداریداراً(۵۱)

هان ای اهل مدینه دیگر جایی از برای ماندن شما باقی نمانده چرا که حسین کشته شد پس جامه‌ها را چاک بزنید که جسم پاکش در کربلا پاره پاره شد. و سر مبارکش برسر دار ( نی ) اینک گردانده می‌شود .

مردم مدینه باشنیدن این خبرمضطرب و گریان ازخانه هابیرون دویدندو صدابه شیون وناله بلندکرده اجتماعی عظیم گردآوردندتا به استقبال این کاروان مصیبت زده بشتابند.خدا می داندکه بارسیدن این قافله چه و لوله ای در مدینه بر پا شد وچه شیون وناله هایی که به آسمان رفت وزنان مدینه چگونه دختران مصیبت زده پیغمبررادرپرده وپرگرفتندومردمان چگونه زین العابدین بیماروغمباررا درآغوش کشیدندوخدامی داندچه قیامتی برپاشد.راستی

این مردم کجابودندکه به ندای استغاثه و غربت مولایشان درکربلا پاسخ دهند؟وچراکسی نبوددرطول راه اسارت خارمغیلان ازپای دختران حسین(ع) برداردورقیه سه ساله رابه کاروان برساند؟

وازآنجابودکه کم کم خبر به همه جا سرایت کردو مجالس عزابگسترش یافت. چنانکه تاجائیکه در روزاربعین جمعیت انبوهی ازاطراف واکناف عالم به سوی قبورمطهرشهداء کربلا وسالارشهیدان حسین(ع) شتافتند. خیمه امام سجاد (ع) بر پا شدجمعیت کنار حضرت گرد ‌آمدند و همه به تسلای او ‌پرداخته بوسه بر دست و پایش می‌زدند. مردان صدابه شیون بلند کردهو صیحه می‌زدند و زنها صورت می‌خراشیدند. دراین میا ن چیزی که بیش از همه توجه عزاداران رابخودجلب می کرد ناله‌های جابر بن عبدالله انصاری تنها صحابی بازمانده رسول خدا(ص) و زمزمه‌های او با قبر حبیبش حسین (ع) بود که باگریه وشیون به نقل خاطرا ت محبت آمیزوپیشگوئیهای پیغمبر(ص) درخصوص امام حسین(ع)ووقوع چنین حادثه ای می پرداخت. وبدینوسیله باگسترش مجالس عزا بنیان مکتب عزاداری ابی عبدالله(ع) درسراسرعالم برپا شدوحق منجلی وباطل خوارورسوا گشت وبالاخره بااین طریق همواره زمینه برای سقوط ونابودی بنی امیه ویزیدهای زمان فراهم گردیدو.....

باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزاو چه ماتم است

باز این چه رستــخیز عظیم است کز زمیــن بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم اســـت

جــن و ملک بر آدمیــان نوحــه میـکننــد گویــا عــزای اشــرف اولاد آدم اســـت

گویــــا طلوع می‌کنـد از مغـرب آفتاب کاین چنین ولوله در اطـراف عالـم اســـت

سیدمحمدابراهیم حسنی

والسلام منابع و مآخذ :

۱-تاریخ ابن عساکر ج : ۴ ص : ۱۴۸و۶۹۹

۲-ارشاد القلوب دیلمی ص : ۲۴۹

۳-تاریخ ابن عساکر ج : ۴ ص : ۱۶۵

۴- بنقل ازکتاب "درسی که حسین به انسانها آموخت "عبدالکریم هاشمی‌نژادص: ۴۴۷آنهم بنقل ازاسد الغابه فی شرح حال ا لحسین

۵-لهوف ص : ۱۰ و مناقب خوارزمی ج : ۱ ص : ۱۸۴

۶- فهرست منتهی آلمال علامه مجلسی ج : ۱ص: ۳۷۹وناسخ التواریخ ج : ۳ ص: ۱۱۹

۷-فضل خوارزمی ج : ۲ ص : ۵۹

۸- سوره بقره آیه۱۹۳

۹- تاریخ طبری ج : ۴ ص : ۳۰۶

۱۰-شرح نهج البلاغه ج : ۱ ص : ۳۳۹

۱۱-.سوره بقره آیه ۲۳۸

۱۲ - ارشاد القلوب دیلمی ص: ۳۳۱

۱۳ - لهوف ابن کاووس ص : ۹۵

۱۴- تاریخ جعفری ج : ۱ ص : ۳۲۱ –مقتل خوارزمی ج : ۱ ص : ۲۴۰۷

۱۵-مضمون بنقل از"موسوعة‌ کلمات الحسین "ص : ۴۴۷

۱۶-مضمون بنقل از مثیر الاحزان ابن نما ص : ۳۳

۱۷-مضمون بنقل از"معالی السبطین" ج : ۲ ص : ۴۰۲

۱۸-" مقتل خوارزمی " ج : ۱ ص : ۳۵۳

۱۹- موسوعة کلمات الحسین ص : ۴۲۲

۲۰- بحار الانوار ج : ۴۴ ص : ۳۲۹

۲۱- اسد الغابه فی شرح حال الحسین ص۱۲۱

۲۲- بنقل از مقتل خوارزمی ص ۱۸۴

۲۳-وقعه الطف ص : ۲۰۶

۲۴- تاریخ طبری ج : ۴ ص : ۳۱۴

۲۵-نقل مضمون ومتن از"ا لملهوف علی قتلی الطفوف" ص : ۱۴۲

۲۶-سوره بقره آیه۱۵۶

۲۷-لهوف سید ابن طاووس ص : ۹۵

۲۸- سوره انفال آیه ۸

۲۹- تاریخ طبری ج : ۴ ص : ۳۱۴

۳۰- سوره بقره آیه۲۴۹

۳۱-صحیفة نور ج : ۹ ص : ۵۷

۳۲- تاریخ طبری ج : ۴ ص : ۳۰۵

۳۳- سوره آل عمران آیه۱۷۳

۳۴- موسوعة‌ کلمات الحسین ص : ۳۷۸

۳۵-مقتل حسین مقرّم ص : ۳۵۷

۳۶-مضمون بنقل ازکتاب ابواء الشهداء ص : ۱۵۰ و ۱۱۸

۳۷-سورة نحل آیة ۹۱

۳۸- بحار الانوار ج : ۴۵ ص : ۳۵

۳۹- اعیان الشیعه ج : ۱ ص : ۶۰۱

۴۰-منهاج الدموع ص : ۳۲۷ و بحار الانوار ج : ۴۵ ص : ۲۴۱

۴۱- تاریخ طبری ج : ۴ ص : ۳۰۵

۴۲- اعیان الشیعه ج : ۴ ص : ۲۹۷

۴۳- حماسه سازان کربلا ص : ۱۲۲

۴۴- ذریعه النجاه ص : ۱۴۵ و الحسین و بطله کربلا ص : ۲۲

۴۵- تاریخ ابن اثیر ج : ۳ ص : ۲۸۸

۴۶- لهوف ص : ۳۵ و تذکره ص : ۲۵۰

۴۷-اللهوف ص : ۲۸ و کامل الزیارات ص : ۷۵

۴۸-تاریخ ابن اثیر ج : ۳ ص : ۲۸۸

۴۹-بحار الانوار ج : ۴۴ ص : ۲۹۳

۵۰-کامل الزیارات ص : ۱۰۹

۵۱- أشعار بشیر بن جذلم