جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

راه حل تعارض قرآن و علم


راه حل تعارض قرآن و علم

با توجه به آنکه قرآن, کلام خدایی است که آفریننده ی جهان است, میان قرآن و علم تعارض واقعی رخ نمی دهد

ابتدا لازم است نکاتی مورد توجه قرار گیرد تا زودتر به پاسخ برسیم:

▪ اول: با توجه به آنکه قرآن، کلام خدایی است که آفریننده‌ی جهان است، میان قرآن و علم تعارض واقعی رخ نمی‌دهد. زیرا خدای جهان به آنچه آفریده است آگاهی دارد و برای اطلاع رسانی از حقایق هستی، شناخت کافی دارد و قرآن که کلام الهی است برای هدایت و آگاه نمودن انسان به حقایق هستی می‌باشد.

نتیجه آنکه آنچه در قرآن آمده است از اتقان و واقعیت برخوردار است و با واقعیات جهان ناسازگاری ندارد. به عبارت دیگر «کتاب تشریع» و «کتاب تکوین» (جهان) هر دو از یک آفریننده است و بر یکدیگر مطابقت دارد.

چنانکه گالیله نیز به همین نکته اشاره کرده و گفته است: هم آیات کتاب مقدس و هم آیات طبیعت، هر دو کلمة‌الله‌اند، و ایان باربور در ادامه‌ی سخن گالیله می‌نویسد: گالیله طبیعت و متن مقدس را، دو راه همتراز و رهنمون به خدا می‌دانست[۱]

▪ دوم: قرآن که نازل شده از علم نامتناهی خداست ـ علمی که هیچ خطا و تغییری در آن راه ندارد ـ بدون هیچ تحریفی به دست انسان‌ها رسیده است. بنابراین همانگونه که علم خالق هستی با واقعیات مطابق و هماهنگ است، قرآن نیز با واقعیات ناسازگار نخواهد بود. البته مسئله‌ی تحریف ناپذیری قرآن که از مسلمات اسلام است در جای خود مورد تحلیل قرار گرفته است.[۲]

نتیجه آنکه آنچه در قرآن آمده است از اتقان و واقعیت برخوردار است و با واقعیات جهان ناسازگاری ندارد. به عبارت دیگر «کتاب تشریع» و «کتاب تکوین» (جهان) هر دو از یک آفریننده است و بر یکدیگر مطابقت دارد.

▪ سوم: علم، کاربردهای متعددی دارد یکی از معانی «علم» عبارت است از: دانش‌های مطابق با واقع که از هر گونه خطا دورند.

اگر مراد از «علم» در «تعارض قرآن با علم» این معنا باشد با توجه به آنچه در دو نکته‌ی پیشین گذشت، هیچ گاه میان قرآن و علم صحیح، تعارض رخ نمی‌دهد.

قرآن به جهت آنکه دارای مصونیت از تحریف است و از آن رو که نازل از علم الهی و مصون از خطاست، با علم صحیح هماهنگ و سازگار خواهد بود.

البته یکی ازمعانی «علم»، عبارت است از دانش‌های تجربی بشر است که در این صورت امکان تعارض میان قرآن و علم وجود دارد.

علم به معنای «دانش تجربی بشر» از آن رو که برخاسته از حواس و فعالیت سایر ابزارهای معرفتی آدمی است گاهی دچار خطا می‌شود که تحولات دانش بشری و بطلان پاره‌ای از نظریه‌ها یا مدل‌های علمی، شاهد خوبی بر این ضعف است.

نتیجه آنکه تعارض میان قرآن با دانش تجربی بشر، تعارض ظاهری و زدودنی است و می‌توان به امکان رفع تمامی تعارضات علمی با قرآن قائل شد. البته رفع این تعارضات و حل آنها راه کارهایی دارد و نمی‌توان بدون ضابطه به این کار اقدام کرد. که راهکارهای چگونگی رفع تعارض قرآن با علم را خواهیم گفت.

▪ چهارم: هر چند بیان شد که قرآن نازل از علم الهی است و قرآن مصون از تحریف است اما در اینجا ما با فهم قرآن و تفسیر قرآن روبرو هستیم.

مفسران و مخاطبان قرآن، در فهم محکمات قرآنی و نصوص قرآنی همداستان هستند و در این موارد خطا رخ نمی‌دهد و مسلمات قرآنی که بسیارند کاملا قابل اطمینان خواهند بود اما به همراه آیات محکم و نصوص قرآنی، در قرآن با متشابهات و ظواهر قرآنی روبرو هستیم، که گاه به واسطه‌ی خطا در فهم آنها، ممکن است به تفسیری نادرست یا درکی اشتباه مبتلا شویم.

البته برای اینکه به این مشکل و اشتباه دچار نشویم، راه کارهایی وجود دارد که کتاب و سنت به آن پرداخته‌اند و ما این راه کارها را مورد اشاره قرار خواهیم داد.

با توجه به این نکته‌ی سوم ممکن است میان «قرآن و علم» ناسازگاری پیدا شود اما باید توجه داشت در واقع این ناسازگاری میان قرآن و علم بشری نیست بلکه میان فهم قرآنی ما و علم بشری است.

در این گونه موارد باید میان فهم قطعی ما که از نصوص قرآنی بدست آمده است و فهم ظنی ما که از ظواهر آیات پیدا شده است، فرق نهاد و با هر یک به گونه‌ای برخورد کرد.

چگونگی برخورد با این موارد را متذکر خواهیم شد.

از این سه نکته می‌توان نتیجه گرفت که میان علم واقعی و قرآن هیچ گاه تعارضی وجود ندارد بلکه گاه تعارض میان علم تجربی بشر و معارف قرآنی ما رخ می‌دهد و بدین جهت تعارض ظاهری و زدودنی است که راه کارهای رفع این گونه تعارضات به شرح ذیل است:

راه‌های رفع تعارض قرآن و علم

برای رفع تعارض باید میان مسلمات علمی و فرضیات و نظریات علمی فرق نهاد. اگر معرفت قرآنی ما با مسلمات علمی قرآنی ناسازگار باشد می‌توان در ظاهر آیات بازاندیشی کرد، چون علم قطعی قرینه‌ی فهم آیات است و علم قطعی، بر ظن مقدم است لذا در صورت امکان می‌توان متناسب با مورد، یکی از دو راه را برگزید:

۱) تصرف لفظی در آیات

مفسر گرانسنگ علامه طباطبایی در مواردی که میان ظاهر برخی آیات و یافته‌های علمی ناسازگاری رخ داده است از این روش استفاده کرده‌اند که برای نمونه می‌توان به تفسیر ایشان در ذیل آیه‌ی ۱۹ سوره‌ی نوح اشاره کرد: «وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ بِسَاطاً»

در گذشته اخترشناسان به مسطح بودن زمین معتقد بودند و کروی بودن آن را باور نداشتند.

به پیروی از آنها مفسران قرآن نیز جهت نشان دادن سازگاری قرآن با این دیدگاه به این آیه‌ی شریفه استدلال می‌کردند و حتی برخی مانند فخررازی از براهین عقلی جهت اثبات کروی نبودن زمین در تفسیر آیه شریفه استفاده می‌کردند ولی پس از چند قرن که کروی بودن زمین اثبات گردید و نادرستی دیدگاه مسطح بودن زمین آشکار گردید، برخی آیه‌ی شریفه را ناسازگار با علم جدید خواندند.

نخستین راه حل علامه برای رفع این ناسازگاری، تصرف در ظاهر آیه‌ی مذکور است، در آیه «یک «کاف تشبیه» در تقدیر می‌گیرد و می‌نویسد:

«مراد از بساط، کالبساط می‌باشد. خداوند می‌خواهد بفرماید: زمین را مثل فرش برای شما گستراندیم تا بتوانید به آسانی در آن گردش کنید و از ناحیه‌ای به ناحیه‌ی دیگر منتقل شوید. نه اینکه مراد این باشد که «زمین را مسطح آفریدیم.» تا با دیدگاه کروی بودن زمین ناسازگار باشد[۳]

۲) تصرف معنوی

یکی دیگر از راه کارهای رفع تعارض آیه‌ای که با مسلمات علمی در تعارض قرار گرفته است، بازنگری در معنای آیه می‌باشد.

علامه طباطبایی گاه از این روش استفاده کرده است مانند تفسیر ایشان در ذیل آیات ۱۵ و ۱۶ سوره‌ی نوح که می‌فرماید: «أَلَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ طِبَاقاً وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً» دیدگاه زمین مرکزی از یافته‌های اخترشناسی کهن به شمار می‌رود. براساس این دیدگاه، بسیاری گمان داشتند کره‌ی ماه، همه‌ی آسمان را نور می‌دهد و این آیات شریفه را شاهد آن ذکر می‌کردند ولی پس از آن که دیدگاه زمین مرکزی باطل گردید و خورشید مرکزی جایگزین آن گردید و کهکشان‌های دور دست، یکی پس از دیگری شناسایی شدند و معلوم شد که کره ماه نمی‌تواند تمام آسمان‌ها را نور بدهد، آیه‌ی مذکور با دستاوردهای جدید ناسازگار تلقی شد و از همین رو علامه برای رفع این ناسازگاری در معنای آیه تصرف می‌نماید و می‌نویسد:

«منظور آیه‌ی شریفه این است که: ماه در ناحیه‌ی آسمان‌ها قرار دارد، نه این که همه آسمان‌ها را نور می‌دهد؛ مثل این که ما می‌گوییم: در این خانه‌ها یک چاه آب هست، با این که چاه در یکی از آنهاست ولی می‌گوییم:

«در این خانه‌ها»؛ زیرا وقتی در یکی از آنها باشد مانند این است که در همه باشد.

مثال دیگر: مانند این که می‌گوییم من به میان بنی تمیم رفتم، با اینکه به خانه بعضی از آنها رفته‌ام.»[۴]

● یادآوری

۱) البته باید توجه داشت که اولاً علم از آن رو که ظنی است ممکن است حتی آنچه در علم مسلم شمرده شود گاه خطا بودنش آشکار شود و از این رو نباید این تفسیر را برای ظاهر قرآن تفسیری قطعی برشمرد چنانکه نباید مرعوب علم گشت و مسلمات علمی را قطعی پنداشت.

۲) و از طرفی تصرف در ظاهر آیات الهی باید با ضابطه و روشمند باشد و نمی‌توان بی‌ضابطه به تصرف در آیات قرآنی اقدام کرد.

تعارض واقعی قرآن و علم که به معنای ناسازگاری قرآن و علم می‌باشد، محال است یعنی محال است دو گزاره‌ی علمی و دینی هر دو قعطی و ناسازگار با هم باشند. ولی تعارض ظاهری «علم و دین» یا «قرآن و علم» رخدادنی است ولی قابل رفع و زدودنی می‌باشد

۳) علم ظنی و ظواهر قرآن

این دو گونه تصرف در صورتی بود که ما با مسلمات علمی که اطمینان آوراست مواجه باشیم، ولی اگر قرآن با فرضیه‌ها یا نظریات نامسلم علمی ناسازگاری نمود در این صورت نباید به تصرف در ظاهر آیات اقدام کرد، بلکه این فرضیات و نظریات، به خاطر عدم اعتبار علمی و ظنی بودنشان، نمی‌توانند مخالف جدی آیات به شمار آیند.

برای مثال در قرآن سخن از هفت آسمان آمده است. (بقره / ۲۹ و…)

ولی علوم کیهان‌شناسی یک آسمان را شناسائی کرده‌اند.

آیا می‌توان گفت که نظریه یک آسمان نفی آیات هفت آسمان است؟ خیر، زیرا نظریه‌ی یک آسمان، تئوری ظنی است که قطعی نشده و وجود آسمان‌های دیگر را نفی نمی‌کند. پس نمی‌توان از ظاهر آیات دست برداشت.

بنابراین تحول پذیری علم، و ظنی بودن آن، موجب می‌شود که ما نتوانیم به علم اطمینان کامل کنیم. بلکه لازم است محتاطانه رفتار کرد و ظواهر قرآنی را به آسانی با تحولات علمی تغییر نداد، و در مواردی هم که به تصرف در ظاهر آیات قرآنی اقدامولی علوم کیهان‌شناسی یک آسمان را شناسائی کرده‌اند.

آیا می‌توان گفت که نظریه یک آسمان نفی آیات هفت آسمان است؟ خیر، زیرا نظریه‌ی یک آسمان، تئوری ظنی است که قطعی نشده و وجود آسمان‌های دیگر را نفی نمی‌کند. پس نمی‌توان از ظاهر آیات دست برداشت.

بنابراین تحول پذیری علم، و ظنی بودن آن، موجب می‌شود که ما نتوانیم به علم اطمینان کامل کنیم. بلکه لازم است محتاطانه رفتار کرد و ظواهر قرآنی را به آسانی با تحولات علمی تغییر نداد، و در مواردی هم که به تصرف در ظاهر آیات قرآنی اقدام می‌کنیم احتمال خطا بودن این اقدام را از یاد نبریم.

● نتیجه‌گیری

تعارض علم و دین به دو معنا می‌آید:

۱) تعارض واقعی قرآن و علم.

۲) تعارض ظاهری قرآن و علم.

تعارض واقعی قرآن و علم که به معنای ناسازگاری قرآن و علم می‌باشد، محال است یعنی محال است دو گزاره‌ی علمی و دینی هر دو قعطی و ناسازگار با هم باشند. ولی تعارض ظاهری «علم و دین» یا «قرآن و علم» رخدادنی است ولی قابل رفع و زدودنی می‌باشد.۵

نویسنده‌: مهدی سیف جمالی

پی نوشت ها:

۱ . ایان باربور، علم و دین، مترجم: بهاء الدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۲، ص ۳۶٫

۲ . نک: مصونیت قرآن از تحریف، محمد هادی معرفت، مترجم، محمد شهرابی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۶، چ اول، همچنین: سلامة القرآن من التحریف، فتح الله المحمدی (نجارزادگان)، ۱۴۲۴ هـ .

۳ . طباطبایی، محمدحسین، المیزان، قم، موسسه اسماعیلیان، ج ۲۰، ص ۳۳٫

۴ . همان، ج ۲۰، ص ۳۳٫

۵ . درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات اسوه، ۱۳۷۵، چ اول، ص ۲۲۹ ـ ۲۳۰٫