سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
«نرو وبگردی »
برنامههایی معطوف به دوره نوجوانی باید به مفهوم هویت بپردازد. هویت را اینطور تعریف میکنیم که چه هستیم و جایگاه ما در اجتماع چیست؟
اگر یک نوجوان به پاسخ این که کیست و چه جایگاهی در اجتماع دارد، برسد دیگر نباید نگران باشیم آیا او دچار آسیب میشود یا نه. معمولا جامعه از اشخاصی آسیب میبیند که پایگاه و جایگاه اجتماعی خود را نشناخته یا به آن نرسیدهاند.
نکته این است برنامههایی که تاکنون ساخته شده است بسیار خوب توانسته به نوجوانان بگوید چه چیزی بد است، اما نتوانسته بدرستی برای او جا بیندازد که چه چیزی خوب و مطلوب است.
هر نوجوانی میداند دوست بد چه ویژگیهایی دارد و چه رفتاری اشتباه است یا اعتیاد چه عوارضی در پی دارد یا ایدز چگونه منتقل میشود، اما نمیداند چطور میتواند یک رابطه دوستی درست را شکل دهد و یک دوست خوب انتخاب کند.
نباید فرض کنیم یک زمینه و لوح سفید در ذهن نوجوانان است که باید فقط روی آن بنویسم، بلکه باید کاری کنیم خودش قدرت تشخیص داشته باشد و بداند چگونه میتواند یک رابطه درست و سالم با دیگران برقرار کند. نه اینکه ما بخواهیم به او یک دوست خوب معرفی کنیم، بلکه باید خودش دوستی خوب را برای خود برگزیند، بویژه در شرایط و فضای جامعهای که پر از آسیب و مخاطره است.
به نظر میرسد رسانهها در این زمینه به صورت کلی مشکلاتی دارند. درواقع ما در شخصیتپردازی برای نوجوانان و اینکه چه کسی خوب است و با چه مشخصههایی از شخصیت منفی متمایز میشود و اساسا خوب و بد چیست، خوب عمل نکردهایم. نوجوانی مکانیسمی دارد و آن هم فلسفه بافی است. میتواند هرچیز بد را به بهترین شکل و به نفع خود خوب پردازش کند و هر چیز خوب را بد جلوه دهد. این یعنی یک منطق خصوصی و خاص دوران نوجوانی.
برای نوجوان اهمیتی ندارد پدر و مادر، مسئولان مدرسه یا دیگران چگونه فکر میکنند، بلکه برای او فلسفه و نگاه خودش به موضوعات مختلف مهم است و این که باید چطور باید آنها را عملی کند، چراکه به دنبال پایگاه و جایگاه خود است.
در این میان برخیها برحسب تصادف، آنی شدهاند که جامعه انتظار داشته و برخی آنی شدهاند که جامعه انتظار نداشته است.
شخصیتهای خوب مورد توجه قرار گرفتهاند، اما این شخصیتها را هم لزوما جامعه تربیت نکرده است، بلکه مجموع اتفاقاتی که کنار هم چیده شده در شکلگیری شخصیت آنها نقش داشته و اگر از من بهعنوان متخصص و مسئول رسانه بپرسند چه عاملی باعث پرورش شخصیتی خوب یا بد شد، نمیتوانم به موارد مشخصی اشاره کنم یا اگر از من که در شناخت آسیبهای اجتماعی تخصص دارم، بپرسند چه چیزی سبب شکلگیری یک آسیب میشود نمیتوانم با اطمینان بگویم مثلا این موارد سبب شده، بلکه مجموعهای از عوامل در طول زمان، زمینه یک رفتار را میسازند و یک عامل اصلیتر آن را راه میاندازد.
رسانهای مانند تلویزیون برای جذب مخاطب نوجوان باید تفکری خلاق داشته باشد و شخصیتپردازی آن مبتنی بر توانمندسازی باشد نه مبتنی بر آنکه ما یکسری دادههای تاریخی را پررنگ کنیم.
نباید گمان کنیم دادههای تاریخی میتواند برای نوجوان مایه عبرت شود. دادههای تاریخی مفید هستند، اما جزو ارزشهای سنتی ما محسوب میشوند. در عصر تکنولوژی همسایه دیگر آن کسی نیست که دیوار به دیوار خانه ما زندگی میکند، بلکه میتواند فردی باشد که در آفریقا، آمریکا و اروپا ساکن شده است. شاید زمانی در برابر این جمله که «جهان به سمت دهکده جهانی رو به حرکت است» موضع میگرفتیم، اما باید گفت این روزها ما این دهکده را هم پشت سر گذاشتهایم و به جهان همراه رسیدهایم. هر نوجوان و جوانی میتواند دنیا را در جیب و تلفن همراهش داشته باشد و در حالی که در خانه خود نشسته با کسی در آن سوی دنیا صحبت کند و از تازهترین اتفاقات روز دنیا باخبر شود یا در خانه نشسته و اتفاقات لحظه به لحظهای را که در کشورش رخ میدهد برای دوستانش در آن سوی دنیا مخابره کند.
اگر زمانی به بچهها میگفتند «نرو ولگردی!» این روزها میگویند «نرو وبگردی!» ادبیات جهانی تغییر کرده است و نوجوان امروز غفط از افرادی که با آنها زندگی میکند تاثیر نمیپذیرد، بلکه این اثر را از فرسخها آن طرفتر دریافت میکند و طبیعی است در چنین فضایی یک برنامه تلویزیونی نباید صرفا چارچوبی محیطی، منطقهای و بومی را هدف قرار دهد. شخصیتپردازی برای نوجوانان باید متاثر از همه عواملی باشد که در جهان کنونی رخ میدهد.
یک برنامهساز نوجوان باید بداند چطور اتفاقات دنیا را مستندسازی کند. قوت یک رسانه در این که خیال را در قالب داستان ارائه کند، نیست بلکه قدرت رسانه در مستندسازی است. رسانه اگر توانست مستندسازی کند و ترسیمی نزدیک به واقعیت را برای نوجوانان فراهم آورد، موفق خواهد بود.
متاسفانه مدیران ما به تکنولوژی و رسانههای نوظهور و در حال گسترش به چشم مشکل نگاه میکنند نه یک فرصت. ما به جای آنکه تکنولوژی را فرصتی برای پیشرفت بدانیم تهدیدی برای براندازی میدانیم و همین را با مضامین ذهنی و فردی برای نوجوانان ترسیم میکنیم و ناخواسته دشمنی را باعنوان کانالهای ماهوارهای و بازیهای کامپیوتری میسازیم و مدام میخواهیم بگوییم دشمنی وجود دارد که میخواهد به شما آسیب برساند و این دشمن فرضی را به همه جا تسری دادهایم.
بهتر است مسئولان رسانه ملی با کانالهای ماهوارهای و رسانههای مجازی مانند اینترنت و شبکههای اجتماعی تعریف شده در این فضا واقعگرایانه رفتار کنند. اینگونه میتوان گفت در کنار برنامههای هجو و پوچ این شبکهها برنامههای آموزنده و علمی هم وجود دارد و در ادامه شیوه درست استفاده از این فناوریها آموزش داده شود. در غیر این صورت رابطه مناسبی میان جوان و نوجوان با رسانه ملی یا هر رسانهای که واقعیتها را به آنها ارائه میکند، برقرار نخواهد شد.
رسانه ملی فقط یکسویه پیام صادر نکند و برای این رفتار نمیتوانیم فقط مدیران تلویزیون را مقصر بدانیم؛ چراکه به یقین هر رفتاری از سوی آنها برگرفته از قوانین و دستوراتی است و وقتی قانون چیزی را جرم تعریف کند رسانه ملی نمیتواند از آن موقعیت به عنوان یک فرصت یاد کند، در کل معتقدم نباید نوجوان را با موقعیت جرمزا روبهرو کنیم.
از نظر من، نگاه و فرهنگ ما باید به مسائل مختلف تغییر و در این میان رسانه ملی وظیفه دارد زمینه تغییر برخی قوانین را فراهم کند. بخش عمدهای از جامعه متاثر از شبکههای اجتماعی است. مثلا اگر سریال «مادرانه» به یک دختر نوجوان میگوید شیشه توهمزاست و ممکن است خود را در موقعیت خطرناکی مانند پرت شدن از ماشین قرار دهد، آیا واقعا او تحت تاثیر قرار میگیرد؟ آیا مصرفکننده مواد مخدر نمیداند سرانجام اعتیاد چیست؟ عموم معتادان از نتیجه اعتیاد خود خبر دارند. اما مهارت مواجهه با شرایط آسیبرسان را ندارند.
رسانه ملی باید باور کند فقط با گفتن حرفهای سالم و خوب نمیتوان مشکلی را حل کرد، بلکه باید به بطن جامعه نفوذ، خط قرمزها را رد و از مشکلات واقعی صحبت کند.
خیلی از نوجوانان قبل از ورود به جامعه تمام اصول اخلاقی را رعایت میکنند، اما پس از پایان دوران دانشجویی دیگر حتی نماز هم نمیخوانند. باید بپرسیم علت چیست و چرا این اتفاق میافتد. اگر قرار بود فقط با گفتن و توصیه کردن، انسانها آموزش ببینند این همه مشکل وجود نداشت، بنابراین ما باید شرایط مواجه با جامعه و واقعیتهای آن را به نوجوان آموزش دهیم.
کار رسانه، سخت و مسئولیتش دشوار است، چون باید هم با قانون و هم با قانونگذار روبهرو شود و هم مخاطب جذب کند و این مساوی است با اجماع دو ضد که عمدتا محال است! برای برطرف شدن بسیاری از این مشکلات باید فاصله میان قانون و کف جامعه کم و این فاصله پر شود تا رسانه با آسایش خاطر بیشتری برنامهریزی کند.
من و هر روانشناس دیگری براحتی میتوانیم عملکرد رسانه را نقد کنیم و بگوییم ویژگیهای یک برنامه خوب چیست، اما جامعه متخصصان و دانشگاهی به دلیل آنکه از بدنه اجرایی فاصله گرفتهاند، نمیتوانند بدرستی در جایگاه برنامهریزی عمل کنند، چراکه هنگام انجام کار اجرایی معادلات تغییر میکند. امیدوارم روزی بیاید که رسانهها از دستاوردهای فضای آکادمیک به بهترین شکل در اجرای امورشان بهرهمند شوند.
دکتر عزتالله کرد میرزا نیکوزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست