سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
هدیه گرانبها
بعد از آن همه دلگیری باید با هدیه ای باارزش به همه فاصله ها پایان می داد. باید چیزی جای آن همه خستگی و ناراحتی را می گرفت، اما خوب که فکر می کرد می دید سرمایه زیادی برای خریدن یک هدیه گرانبها ندارد. غمگین و ناراحت تمام روز را قدم زد. با هر کسی که می شناخت مشورت کرد، اما هیچ کس جوابی شایسته به او نمی داد. نه پس اندازی داشت و نه توانی که از این وضعیت خودش را خلاص کند. یک شاخه گل خرید و راه افتاد. می خواست همه چیز را خالصانه و با صداقت به او بگوید. از این که تنها قدرت خریدن یک شاخه گل را داشت، احساس ناراحتی می کرد. کناری ایستاد و نگاهش را روی زمین انداخت. شاخه گل را پنهان کرد و گفت: دلم می خواست هدیه ای با ارزش و گرانبها...
واژه ها در گلویش شکستند، نگاهش را بالا گرفت و شاخه گل را جلو برد. با دیدن لبخندی پر مهر و محبت متوجه شد، چقدر اشتباه می کرده است، لبخندی از روی دوستی می تواند جای بزرگ ترین و گرانبهاترین هدیه ها را بگیرد.
[فاطمه فیضی]
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست