پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مسئله لبنان و فلسطین به ما چه دخلی دارد
![مسئله لبنان و فلسطین به ما چه دخلی دارد](/web/imgs/16/119/6o5331.jpeg)
در عالم جنگها را به دو گونه ساختاری افراز کردند. جنگهای قلعهای و جنگهای میدانی..
سیر تمدنی بشری نشان میدهد که جنگآوران عالم آرام آرام از جنگهای قلعهای به سمت جنگهای میدانی تغییر ساختار نظامی دادهاند.
شکست قلعهنشین در یک جنگ قلعهای یعنی از دست دادن همه داراییها و مهتوک شدن همه حرمتها .
حال آن که شکست، در یک جنگ میدانی دست بالا یعنی یک خسران مادی قابل جبران.
غربیان پس از فهم تاریخی تمایز جنگ میدانی و جنگ قلعهای هرگز قلعه نساختند و هماره در میدانها - هرچه دورتر بهتر ـ جنگیدند. حال آن که بسیاری از قلاع معتبر شرقی نه در قرون ماضیه که در پانصد سال اخیر ساخته شدهاند.
ویتنام در دهههای پیش و افغانستان و عراق در این چند ساله و فلسطین اشغالی در همه این سالها میدان جنگ ایالات متحده بودهاند. میدانی با فاصلهای دورتر از هزاران کیلومتر ... . نگاه مسبوق به سابقه آمریکا و انگلیس به مسئله فلسطین اشغالی نیز از همین مزیت جنگ میدانی نشأت میگیرد.
اسرائیل اگر از مالیات مردم امریکا باج میگیرد، دقیقا به دلیل فهم همین نکته است. اسرائیل در قبال تحمل بسیاری از تهدیدات علیه امریکا و انگلیس و در خطر افتادن امنیت شهروندانش به عوض شهروندان انگلیسی و امریکایی طلب مزد میکند و این مزد البته حق مسلم اوست. در عالم امروزین هیچ کسی بیجهت مزد نمیگیرد! اما آن چه پیرامون تفاوت جنگ قلعهای و جنگ میدانی ذکر شد، فقط به جنگهای فیزیکی بر نمیگردد.
بگذارید در این مقال برگردم به مثالی از جنگ اندیشه و تفاوت جنگ قلعهای و میدانی در عرصه اندیشه. و به فضل خدا در آن راهکاری بیابیم در وضع موجود. جدال در عالم اندیشه نیز به همان شدت و حدت جدال در عالم واقع و بلکه با قوتی بیشتر هماره پایدار است. همین دو راهبرد جنگ میدانی و جنگ قلعهای، در عالم اندیشه نیز قابل شناسایی است. سالهاست علمای مذاهب عامه گرفتار نگاه قلعهای شدهاند. قلعه دانشگاه الازهر هرگز نمیتواند در مقابل هجوم شبهات مذهبی از سمت غرب مقاومت کند.
پس چارهای نداریم مگر آن که مانند غربیان، اندیشه دینی را در میدانهای جنگی جهان مستقر کنیم. امروز اندیشه اصلی تمدن غرب،در هیچ کتابی ، در هیچ کلیسایی، در هیچ دانشگاهی پناه نگرفته است. آن اندیشه در جان تمامی انسانهای عالم مشغول مجادله است. این یعنی نگاه میدانی درعالم اندیشه.
الازهر قادر است قلعهای باشد تا در آن همه سؤالات عالم پاسخ بگیرند. اما خود این قلعه در محاصره است. محاصرهای با سرنوشتی محتوم. چرا که جان قلعهنشینان در جنگی میدانی درگیر است. الازهر قرار است پاسخگوی مسائل مستحدثه باشد. این یعنی نگاه قلعهای .
در ایران ما، انقلاب اسلامی توسط کسی راهبری شد که این نگاه را تغییر داد. او تصمیم گرفت که خود مسئله مستحدثه باشد. خود، محدث حادثه باشد. پس آن حادثه در میدانهای عالم راه میپیماید و امروز مثلا در جان سید حسن نصرالله مینشیند.
(کسی که این نوشته نیز حاصل مباحثه رودررو با اوست) این گونه اندیشه از قلعه خارج میشود و در میدان خودنمایی میکند و عوض هل من ناصر، هل من مبارز سر میدهد. این پدیده انسانی را بایستی با ساخت شبکههای انسانی تقویت نمود. این وظیفه جریان روشنفکری خاورمیانه است.
صهیونیزم که امروز موتور فکری تمدن غرب و بالاخص ایالات متحده است. از قرنها پیش این شبکه انسانی را فعال کرده است. مارانوها یا همان یهودیان به ظاهر مسیحی شده، در تمام کشورهای اروپایی در دوران اوج یهود ستیزی با هم متحد بودند و قوانین انسانی شبکهای میاشان حکم فرما بود. همین مارانوها که یهودیالاصل بودند و جامه مبدل مسیحی پوشیده بودند پس از مهاجرت به ایالات متحده در قالب پیوریتنها سازماندهی شدند و رد ایشان تا نئومحافظهکاران جدید حاکم قابل پیگیری است. اگر تشکیلات انسانی را در پیوریتنها مقایسه کنید با جریان فراماسونری مبتلابه بسیاری از کشورهای منطقه، به این نتیجه جذاب میرسید که شبکه انسانی یکسانی تشکیل شده است. فقط با نامهای مختلف. جالبتر آن که فراماسونری به عنوان یک جریان تصمیمساز و بازیساز ، بر اغلب حکومتگران جهان نه فقط مصر و ترکیه و ایران ـ در دورهای مؤثر بودند.
همان تفکر تصمیمساز در دورهای دیگر، خطر وجهه سیاسی ـ اجتماعی دین اسلام را دریافت و با جعل فرقه جعلی بهاییت در مقابل تشیع سعی نمود تا درکیان دین مبین اسلام رخنه ایجاد نماید. اگر به تشکیلات بهاییت به عنوان یک شبکه انسانی توجه کنیم در مییابیم که به لحاظ شبکهای و تشکیلاتی، بهاییت و فراماسونری، یک شکل دارند.یعنی روند رأیدهی شورای افتاء بهاییت دقیقا مشابه است با بهاییت. کما این که ساختار حلقهای ـ حلزونی ، بین بهاییت و فراماسونری مشترک است.
اما اگر به مقر کنونی شورای افتاء بهاییت در حیفای فلسطین اشغلی دقت کنیم و توجه کنیم به دوره ساختن این فرقه که هم زمان است با حکومت حاکم دستنشانده بریتانیای کبیر در آن منطقه. نکته دیگری نیز متبادر به ذهن میشود و آن نیز شباهت قریب تشکیلات انسانی تصمیمساز در صهیونیزم جهانی است با فراماسونری و بهاییت که هر سه با پشتیبانی بریتانیای آن روز به عنوان پایتخت تمدن غرب در منطقه فلسطین اشغالی نمو پیدا کردهاند. روشنفکری خاورمیانه نیز هیچ چارهای ندارد الا ساختن یک شبکه انسانی فرامرزی با هدف تصمیمسازی برای تصمیمگیران باشد. که فارغ از اختلافات به آن سمت گام برداریم....
منبع: ویژه نامه مسابقه ادبی سلام مقاومت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست