چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

زوال امپراتوریهای مسلمان و اولین تحرکات استعمار


زوال امپراتوریهای مسلمان و اولین تحرکات استعمار

نگاهی به چگونگی زوال قدرت امپراتوریهای جهان اسلام و آغاز نفوذ استعمارگران

روی کار آمدن سه قدرت بزرگ مسلمان در قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی مقارن با ۹ و ۱۰ هجری در بخش های وسیعی از قلمرو اسلامی از حوادث بسیار مهم تاریخی به شمار می رود که آبستن تحولات بسیار مهمی در صحنه روابط بین اللمل می باشد. این سه قدرت بزرگ عبارت بودند از ایران، عثمانی و هند. ‏

اقتدار سیاسی مسلمانان با قدرت های سیاسی متمرکز و وسعت قلمرو تحت کنترل هر یک، بخصوص پیشروی و قدرت نمایی عثمانی ها در غرب، چهره سیاسی ـ نظامی جهان اسلام را در قرن ۱۰ هجری قدرتمند تر از همیشه به منصه ظهور رساند. از این قرن به عنوان "بزرگ ترین قرن مسلمان ها" بعد از حمله مغول ها یاد می شود.

قدرت نمایی مسلمان ها در این دوره وحشتی عظیم در دل اروپایی ها انداخته بود به تعبیر یکی از نویسندگان غربی "تخصص آنها در فن جنگ بوده؛ در قدرت و قوت از سایر کشور ها برتری داشتند. سوار و پیاده آنها در آن اوقات بهترین سپاه دنیا بود؛ چنان که اروپا بی اندازه از آنها بیمناک و می ترسید."‏

روابط جهان اسلام با دنیای غرب تا قرن ۱۷م. / ۱۱هـ. به دلیل اقتدار سیاسی ـ نظامی قدرت های مسلمان و نیز ضعف سیاسی ـ اجتماعی اروپاییان از موضعی مستقل و رقابت آمیز صورت می گرفت و با کینه ها و حسد ها و برد و باخت های متقابل همراه بود. مسلمانان با معیار ها و ملاک های خود، با حالتی تهاجمی و از موضع قدرت با غرب برخورد می کردند و در مقابل اروپاییان و دول غربی در موضع ضعف بودند و حالت دفاعی داشتند. ‏

اما شگفت آنکه این قدرت و اقتدار دیری نپایید و بزودی در صحنه معادلات سیاسی و نظامی جهان ورق برگشته رابطه ای معکوس بر نظام بین الملل و به طور مشخص روابط مسلمان با دنیای غرب مستولی شد.

قدرت های بزرگ حاکم بر امپراتوری های عثمانی، ایران و هند از قرن ۱۱ هجری به بعد به تدریج رو به زوال رفتند و کم و بیش با ماهیت ها، ساختارها و سرنوشت مشابهی مضمحل گشتند. ‏

درست زمانی که امپراتوری های مسلمان در سراشیب زوال افتاده بودند اروپاییان با پشت سر نهادن دوران قرون وسطی از خواب عمیق بیدار شده و در ابعاد و زمینه های مختلف سیاسی، نظامی و اقتصادی گام در مسیر رشد و پیشرفت نهادند. در اروپا در این زمان تحولات ذهنی و علمی موجبات تغییر و تحولات فکری و جهان بینی اروپاییان را فراهم آورد. حاصل این تغییرات ظهور دانشمندان و فلاسفه ای چون کپرنیک، دکارت، بیکن و ... بود همزمان با این تحولات طبقه متوسط و بورژوازی در مخالفت با کلیسا و فئودالیسم اروپایی شکل گرفت و دور جدیدی از تاریخ تمدن اروپا را آغاز نمود.‏

با این تحولات و بنیان های جدید، اروپاییان در ورودشان به جهان اسلام و در برخورد با مسلمین ـ با توجه به کیفیت روابط گذشتة طرفین و نقش و جایگاه اسلام ـ طبیعتا خواستار از میان برداشتن هر گونه مانعی، هر چند عمیق و ریشه دار، از سر راه پیشروی و سلطه جهانی خود بودند، از این رو آنها با وحشیگری به سبک جدید که تداعی کننده جنگ های صلیبی گذشته بود، بلاد اسلامی را اشغال کردند و در اوج آن در قرن ۱۹م./۱۳ هـ. بار دیگر هجومی ویرانگر و خانمان برانداز و تشدید کننده انحطاط داخلی را از ناحیه غرب متوجه مسلمانان کردند؛ آن هم درست زمانی که اقشار و اقطار عالم اسلام آن گونه که باید، آماده رویارویی و برخورد با چنین هجومی نبودند. ‏

استعمار گران اروپایی در مراحل اولیه فعالیت خود و در ادامه سفر های اکتشافی و تجارتی، گذشته از کشف آمریکا، با دور زدن آفریقا و عبور از دماغه امید به هندوستان رسیدند و در "گوا"ی هند اولین پایگاه های استعماری خود را ایجاد کردند و در این مسیر در سواحل آفریقا، خلیج فارس، دریای عمان و جزیرة هرمز مستقر شدند.‏

پرتغال ‌و هلند به ‌عنوان ‌پیش‌ قراولان استعمار غربی با خطوط جدید دریایی، ممالک اسلامی را محاصره کردند. پرتغال با هجوم به جزیره هرمز توانست از طریق خلیج فارس، بهره برداری های بازرگانی و اقتصادی را به نفع خود دنبال کند و هلند به وسیله کمپانی هند شرقی در هند و سرزمین ماله ها (اندونزی و مالزی) به غارت منابع و ثروت های آن بلاد مشغول شد. انگلیس و فرانسه نیز به تدریج به قلمرو اسلامی راه یافتند و نفوذ های بازرگانی، اقتصادی و بعد سیاسی ـ نظامی خود را اعمال کردند.‏

با این حال نقطه آغاز این هجوم همه جانبه غرب به دنیای اسلام را باید حمله ناپلئون به مصر در سال ۱۷۹۸م./۱۲۱۳هـ. و اشغال نظامی و مستقیم این سرزمین مسلمان نشین دانست. اهداف نخستین این حمله مشخص بود: توسعه امپراتوری فرانسه و غارت آن مستعمره ثروتمند و محکم نمودن موضع فرانسه در آنجا در رقابت با انگلیس و جهت گیری علیه عثمانی و تسلط بر هند و به طور کلی ترویج الگوی های تمدن جدید غربی در مصر. ‏

حمله ناپلئون به مصر با آثار و عوارض فراوان آن، از نظر شدت تکان و ضربه روحی ـ روانی و سیاسی ـ اجتماعی وارد شده به مصر و جهان اسلام با فتح قسطنطنیه به دست ترکان قابل مقایسه است؛ هر چند که اشغال بعدی بلاد اسلامی به دست فرانسه، انگلیس و دیگر دول اروپایی نیز کم و بیش با همین تأثیرات و سیاست های فرهنگی و اجتماعی خاصی را برای تغییر و تبدیل ساختار ها و بنیان های فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی آن کشور به الگو های اروپایی و تمدن جدید غربی در پیش گرفت.

او طی بیانیه ها و فعالیت های تبلیغاتی خود با یاد آوری انحطاط و عفب ماندگی مصریان در سیاست، اقتصاد و اجتماع و ترسیم و نمایش دادن صحنه هایی از پیشرفت های اداری، سیاسی، اقتصادی ـ اجتماعی و علمی و آموزشی غرب در مصر با تأسیس نهاد های سیاسی ـ اداری جدید، دادگاه ها، آموزشگاه ها، بیمارستان ها، راه ها و تأسیسات دیگر و نیز ترویج ناسیونالیسم و دیگر عناصر تفکر جدید غربی تأثیرات پایداری را در اذهان و افکار روشنفکران از هر قشری به جا نهاد که با توجه به نقش و جایگاه مهم مصر در جهان اسلام از آنجا به سایر بلاد اسلامی سرایت کرد و واکنش های مختلفی را بر انگیخت. ‏به هر حال رقابت های دول اروپایی در اشغال و غارت آسیا و آفریقای مسلمان و ایجاد و گسترش بازار ها برای محصولات خود، جهان اسلام را در قرن ۱۹م./۱۳هـ. صحنه تاخت و تاز های استعماری آنان قرار داد. از اوایل همین قرن با طرح "مسئله شرق" به منظور تعین تکلیف امپراتوری عثمانی که به مرد بیمار اروپا شهرت یافته بود، دول اروپایی بر سر چگونگی تقسیم آن و سهم هر یک، به رقابت با یکدیگر برخاستند.‏

در هندوستان، انگلیسی ها از اولاسط قرن ۱۹م./۱۳هـ. با درهم شکستن مقاومت مسلمانان هند این سرزمین را به صورت یکی از مهم ترین و مستحکم ترین پایگاه های استعماری خود در شرق در آوردند؛ به حدی که ایران و افغانستان به عنوان سپر آن و حایل میان هند و روسیه مورد توجه بودند. ‏در ایران مقارن قیام مسلمانان هند (۱۸۵۷م. / ۱۲۷۴هـ.) انگلیس در قضیه هرات وارد عمل شد و آن را از ایران جدا کرد و علاوه بر آن در طول قرن ۱۹م / ۱۳هـ. این کشور اسلامی، صحنه رقابت های استعماری روسیه و انگلستان بود. ‏

همچنین انگلیس ها در خلیج فارس، مناطق جنوبی ایران، شبه جزیرة عربستان، مالزی، مصر، سودان، افغانستان و فلسطین حضور مستقیم داشتند و آنها را به اشغال نظامی خود در آوردند و تحت سلطه گرفتند. فرانسه به بلاد اسلامی شمال آفریقا و آفریقای غربی و طرابلس غرب لشکر کشی کرد و همچنین پس از مصر در الجزایر، تونس و مراکش اعمال سلطه کرد. همچنین هلند بعضی از جزایر آسیای جنوب شرقی از جمله اندونزی را اشغال کرد و ایتالیا، لیبی و اتیوپی را تصرف نمود. روسیه نیز به آسیای مرکزی، قفقار و نواحی شمال ایران وارد شد. هم اکنون نیز اشغال فلسطین به دست صهیونیست ها با حمایت همه جانبه انگلیس و آمریکا و به طور کلی دنیای غرب، مظهر تهاجم استعماری سرمایه داری غرب علیه جهان اسلام و مسلمانان به شمار می رود.

حجت الله کریمی