شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

علم و دین


علم و دین

این مقاله با توجه به اهمیت مسئله علم و دین, به بحثِ رابطه علم و دین از منظر ایان گریم باربور می پردازد ابتدا نگاهی گذرا به زندگی باربور می افكند و سپس به شباهت های موجود بین روش های علم با روش های دین اشاره می كند

این مقاله با توجه به اهمیت مسئله علم و دین، به بحثِ رابطه علم و دین از منظر ایان گریم باربور می پردازد. ابتدا نگاهی گذرا به زندگی باربور می افكند و سپس به شباهت های موجود بین روش های علم با روش های دین اشاره می كند. در این قسمت، كه از كتاب اول او گرفته شده است، بیان می گردد كه باربور با قایل شدن به توازی های روش شناختی بین علم و دین اعلام می دارد كه گزاره های دینی نیز همچون نظریات علمی معرفت زا هستند. سپس با بیان آنچه او در كتاب دوم خود برای این بحث بیان كرده، به برخی از موارد اصلی شباهت های روش شناختی از قبیل شباهت در ساختار، ملاك های ارزیابی، الگو و مدل اشاره می گردد. باربور در تمام این موارد تلاش می كند با مقایسه بین علم و دین، گزاره های دینی را مانند نظریات علمی، معنادار و قابل اثبات و نقد بداند و با بیان شباهت در ساختار، مدل و الگو، تعارض را از بین ببرد و دین و الهیات را در زمره سلسله علوم قرار دهد. از آن روی كه جای دادن الهیات در سلسله مراتب علوم، مستلزم اثبات علم بودنِ الهیات است، باربور به دنبال اثبات علم بودنِ الهیات است تا بتواند با توازی های روش شناختی بین آن ها هر دو را در معرفت زایی ما دخیل بداند و به نوعی علم و دین را مكمل همدیگر در معرفت زایی قرار دهد. در پایان نیز سعی نمودیم با بررسی و نقد دیدگاه باربور بحث را به اتمام برسانیم. البته ما نیز در اصل عدم تعارض علم با دین با او هم عقیده ایم منتهی در نحوه بیان بحث و توازی های روش شناختی نقدهایی داریم. بدیهی است این مقاله تنها به بخش كوچكی از رابطه علم و دین از نگاه باربور می پردازد و تحقیق كامل تر در این باره نیازمند بحث های بیشتری است.

بحث علم و دین و رابطه آن ها با یكدیگر از مباحثی است كه از دیرباز مورد توجه دانشمندان و الهی دانان بوده است. رجوع به تاریخ، گواه این مطلب است كه گرچه در اسلام و در بین مسلمانان این بحث چندان جدی نبوده; چون بین آموزه های الهیاتی اسلام و قرآن با داده های علمی تعارض اصیلی وجود نداشت، اما این بحث در جهان غرب و بین مسیحیان بسیار پررنگ و حساس بوده است، به گونه ای كه در طی قرون متمادی هزینه های سنگینی برای این امر پرداخت شده است. دخالت كلیسا در مسائل علمی، محاكمه دانشمندانی مثل گالیله به دلیل مخالفت علمی با كتاب مقدّس، رشد علوم تجربی و طبیعی مخالف با نظریات كتاب مقدّس، نوزایی (رنسانس) و شك گرایی، نظریات مهم علمی همچون نظریه تكاملِ انواعِ داروین، رشد انواع شك گرایی و لاادری گرایی، اصل قرار گرفتن فیزیك در روش شناسی علمی، رشد انسان مداری حتی در علم و مانند آن ها، همه و همه، از مواردی بودند كه در راستای تعارض علم و دین مطرح می شدند و هزینه این تعارض را غالباً دین می پرداخت. از این رو، حتی مروری گذرا به تاریخ علم، نشان می دهد دین كه روزگاری در قرون وسطا در همه چیز دخالت می كرد و غیرقابل رد بود، در قرن حاضر به گوشه ای خزیده و فقط در دل مؤمنان جای گرفته و حتی اجازه دخالت در كلی ترین مسائل را هم ندارد. با مراجعه به كتب معتبر می توان دریافت كه در این باره مقالات و كتب متعددی نوشته شده و دیدگاه های گوناگونی ارائه گردیده است. این مقاله به اختصار به آن ها می پردازد و سپس نظر باربور را مطرح می كند و به تشابهات روش شناختی میان علم و دین از نظر او اشاره می نماید.

● دیدگاه های گوناگون در خصوص رابطه علم و دین

در عصر علم، نخستین چالشی كه در برابر دین مطرح می شود اهمیت روش علم است. در نگاه اول به نظر می رسد كه تنها شیوه قابل اعتماد برای كسب معرفت، علم (روش تجربی) است; زیرا همگان بر این باورند كه علم امری عینی، همگانی، عقلانی و مبتنی بر شواهد محكم و مشاهده پذیر است، ولی دین، امری ذهنی، تنگ نظرانه، عاطفی و مبتنی بر سنّت می باشد، از این رو، با یكدیگر توافق ندارند. برخی نیز به دلایلی آن ها را مكمل یكدیگر می دانند و عده ای نیز قایل به استقلال حوزه های علم و دین هستند. در اینجا به اختصار به انواع روابط قابل بحث، اشاره می كنیم:

۱) تعارض (Conflict)

گالیله و داروین با اثباتِ تجربی برخی نظریات علمی به معارضه با كلیسا و كتاب مقدّس برخاستند. اما به طور كلی دو دیدگاه ماده گرایی علمی و لفظ مداری كتاب مقدّس از اهمّ نظریات در این باب هستند. هر دو دیدگاه معتقدند تعارض های جدّی میان علم معاصر و باورهای دینی كلاسیك وجود دارد و هر دو، معرفت را با بنیانی یقینی جستوجو می كنند، منتها یكی با منطق و داده های حسی و دیگری با كتاب مقدّسی كه مصون از اشتباه تلقّی می شود. آن ها هر دو مدعی اند كه علم و الهیات هر یك گزاره های حقیقی رقیبی را درباره حوزه ای واحد، یعنی تاریخِ طبیعت، مطرح می سازند كه باید از میان آن ها یكی را برگزید. البته هر دو، نوعی استفاده ناروا از علم دارند: طرفداران ماده گرایی علمی، با علم آغاز می كنند، اما در پایان ادعاهای فلسفی وسیعی را مطرح می سازند و طرفداران لفظ مداری كتاب مقدّس، از الهیات به سمت ابراز ادعاهایی درباره موضوعات علمی منتقل می شوند. البته هر كدام، روش و نحله های گوناگونی دارند كه پرداختن به آن ها مجالی دیگر می طلبد.

۲) استقلال (Independence)

یك راه برای پرهیز از تعارض میان علم و دین آن است كه به هر یك، به عنوان بحثی مستقل نگاه شود; هر یك حوزه متمایزی هستند و روشی مخصوص به خود دارند و بر طبق اصطلاحات خاص خود توجیه می شوند. طرفداران این دیدگاه می گویند: هر یك از این ها یك حوزه قدرت هستند و باید به دیگری احترام بگذارند و در كار یكدیگر دخالت نكنند و روش پژوهش هر یك به صورت گزینشی است و محدودیت های ویژه خود را دارد. جنبش پروتستان نوارتدكس، اگزیستانسیالیسم و تحلیلگران زبانی از این قبیلند. برخی از آن ها علم و دین را شیوه های متخالف، و برخی دیگر، زبان های متفاوت و مغایر می دانند.

۳) گفتوگو (dialogue)

مدل گفتوگو عنوانی است برای مجموعه ای از دیدگاه ها كه از مدل استقلال فراتر می روند، اما ارتباط هایی را میان علم و دین تصویر می كنند، هرچند بسیاری از ارتباط ها تنگاتنگ یا مستقیم نیستند. مدل گفتوگو با ویژگی های عام در علم یا طبیعت آغاز می شود نه با نظریات خاصِ علمی.

پرسش های مرزی (limit question)، توازی های روش شناختی (methodological parallels) و همچنین بحث معنویتِ طبیعتْ محور (Natural-centered spirituality) و بسیاری از فمینیست ها، همه در این مدل بحث می شوند.

۴) یكپارچگی و وحدت (Integration)

گروهی نیز قایلند كه میان محتوای الهیات و محتوای علم نوعی یكپارچگی وجود دارد. در اینجا میان آموزه های الهیاتی یا كلامی و نظریه های خاص علمی در مقایسه با هر یك از انواع مدل گفتوگو ارتباط مستقیم تری وجود دارد. در مدل یكپارچگی سه نظر مطرح است: الهیات طبیعی ( naturaltheology) و الهیات طبیعت (theology of natural) و تركیبِ نظام مند (systematic synthesis). در تركیب نظام مند، امروزه فلسفه پویشی (Process philosophy) كه توسط آلفرد نورث وایتهد (Alfred north whitehead) به خوبی تفسیر می شود مهم ترین نامزد این بحث است.۱

موارد مزبور، گزیده برخی از دیدگاه هایی بودند كه درباره رابطه علم و دین مطرح می باشند. ایان باربور خود می گوید: «من با موضع الهیات طبیعت كه با كاربرد محتاطانه فلسفه پویشی توأم باشد موافق ترم.»۲ در هر حال، وی طرفدار اصالت واقع نقادانه و فلسفه پویشی وایتهد است و سعی دارد علم و دین را با یكپارچگی در مدل ها، الگوها و روش بحث نامتعارض نشان دهد.

هدف ما در این مقاله بررسی مقایسه ای دیدگاه باربور، بخصوص در دو كتاب اولش یعنی علم و دین و دین در عصر علم می باشد. ابتدا ذكر چند نكته ضروری است: خود باربور می گوید: مراد ما از علم در اینجا علوم طبیعی است و ما با فحص و دانش انسانی سر و كار داریم نه با علم عملی و چیزی كه بر جامعه اثر دارد. وی معترف است كه فقط به مسیحیت پرداخته و خیلی كم از سایر ادیان نام برده است. باربور اهل كتاب را شامل یهودیت، كاتولیك رومی و پروتستان می داند.۳

● معرفی باربور۴

ایان گریم باربور (Ian Gream Barbour) در سال ۱۹۲۳ در پكن زاده شد. وی در سال ۱۹۵۰ از دانشگاه شیكاگو مدرك دكترای فیزیك را گرفت و سپس درجه تخصصی الهیات را از دانشگاه ییل اخذ كرد. او در طول سالیان متمادی علاوه بر استادی فیزیك و ادیان، در زمینه فلسفه، متافیزیك و الهیات نیز به پژوهش پرداخته است. باربور از چهره های فعال در شكل گیری منسجم و پیشرفت حوزه پژوهشی علم و دین به شمار می آید و به دلیل نقش برجسته ای كه در این حوزه ایفا نمود، جایزه بزرگ تمپلتون را در سال ۱۹۹۹ دریافت كرد. وی نخستین متن جامع در زمینه علم و دین را در سال ۱۹۶۶ نگاشت.۵ آخرین اثر او نیز كتاب خدا، انسان و طبیعت۹ است كه در سال ۲۰۰۲ نوشته است.

باربور به تصریح خود، از نظر الهیاتی متأثر از الهیات مسیحی است و از نظر فلسفی از فلسفه پویشی وایتهد و نیز اصالت واقع نقادانه جانبداری می كند. در ذیل به اختصار به تبیین این مباحث می پردازیم، با این توضیح كه محور مباحث ما برگرفته از دو كتاب اول او، یعنی علم و دین و دین در عصر علم می باشد.

باربور در مقدّمه كتاب اول خود، پس از معرفی فرقه های مختلف مسیحیت، خود را یك پروتستان اعتدالی می داند كه سعی می كند به نوعی تعارض میان علم و دین را از بین ببرد.۱۰

او همچنین با رد دیگر نظرات فلسفی، خود را طرفدار اصالت واقع نقادانه (critical realism) می داند و می گوید: «دانشمندان در كار علمی خویش معمولا قایل به رئالیسم هستند. اخترشناسان، زیست شناسان، شیمی دانان و... نظریه ها را نمایانگر رویدادهای جهان خارج تلقّی می كنند; ویروس و الكترون را هم واقعی می دانند. حتی فیزیكدانان از كشف الكترون سخن می گویند نه اختراع آن، و ما هم باید مقولات رایج در زبان جامعه اهلِ علم را جدی بگیریم. اكثر دانشمندان خود را با ماهیت حوادث واقعه در جهان مواجه می یابند نه با ملخص داده ها یا مجعولات مفید یا بر ساخته های ذهنی.»

البته اصالت واقع خام در اینكه نقشِ ذهن انسان را در آفرینش نظریه ها نادیده می گیرد مورد نقد است; چون ما نظریه ها را آماده از طبیعت نمی گیریم و ساخته های ذهن در تعبیر هر تجربه ای دخالت می كند. یك اصالت واقع نقادانه باید هم خلاقیتِ ذهن انسان و هم وجود خارجی انگاره رویدادها را كه آفریده ذهن بشر نیست، بپذیرد و زبان علمی هم یك نظام نمادین می سازد كه انتزاعی و انتخابی است و به جنبه های محدودی از آن مورد می پردازد. رئالیسم نقادانه، هم غیر مستقیم بودن ارجاع و هم واقعی بودنِ قصد و مقصود زبانی را كه در عرف اهل علم به كار می رود، قبول دارد و هم به خصلت انتزاعی فیزیك نظری و هم به مشاهده تجربی نظر دارد و خوب می داند هیچ نظریه ای توصیف دقیق جهان نیست و جهان به برخی شیوه ها تعبیربردار است، ولی به برخی شیوه ها نه. اصالت واقع نقادانه، هم نقشِ تخیلْورزی و تركیب ذهنی را در شكل یابی نظریه در نظر می گیرد و هم قایل است كه برخی از ساخته های ذهن بهتر از برخی دیگر با مشاهدات وفاق دارد و این صرفاً بدان جهت است كه رویدادها یك انگاره عینی (objective pattern) دارند. تنها آزمون یك مفهوم یا نظریه در باز نمودن جهان عبارت است از: تركیب معیارهای تجربی و عقلی; یعنی تلفیق آزمون تجربی (پوزیتیویسم) و انسجام فكری ـ عقلی (ایده آلیسم) باعث شناخت طبیعت است كه هدف علم می باشد. رئالیسم انتقادی معتقد است كه رابطه غیرمستقیمی بین نظریه و آزمایش در فیزیك جدید است. و امر واقعی، آن است كه فهم پذیر باشد نه مشاهده پذیر.

باربور مشغله علمی را یك پدیده چندین وجهی می داند كه مستلزم تلفیق آزمایش و نظریه است. وی می گوید: هیچ یك به تنهایی نمی تواند علم به بار آورد و باید با كمك روندهای منطقی و تخیل خلاق به علم رسید. در دیدگاه او، نظریه ها با معیارِ وفاق تجربی، انسجام عقلانی و جامعیت و مانعیت ارزیابی می شوند كه در آن، جامعه اهل علم و زبان علمی آنان نیز باید مورد لحاظ قرار گیرد. وی می افزاید: زبان علمی به نحوی كنایی و نمادین اشاره به جهان خارج دارد، و از تمثیل ها و مدل ها هم استفاده می كند. او در جای دیگر می گوید: البته هیچ تضمینی نیست كه این حرف آخر باشد و ممكن است در آینده تصحیح یا تعدیل یا نسخ شود. با این حال، وی نظریه های علمی را اطمینان بخش می داند.۱۱

محمّدحسین طاهری

پی‌نوشت:

۱ـ این تقسیم بندی اقتباس از كتاب های ذیل است:

- Ian Barbour, Religion in an age of science, ۱۹۹۰, ۳-۲۸.

- Ian Barbour, Religion and science, ۱۹۹۷, ch ۴.

ـ ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، بخش اول و دوم كتاب;

ـ مجله ذهن، ش ۳ و ۴.

۲ـ مجله ذهن، ش ۴، ص ۸۵.

۳ـ ایان باربور، علم و دین، ص ۹ به بعد.

۴ـ برای اطلاع بیشتر ر.ك. به:

http// Ian Barbours Religion in an Age of Science.

http// Biography Ian Barbour.

htm// Online NewsHour Ian Barbour biography -- May, ۱۹۹۹.

۵. Issues in Science and Religion.

۶. Religion In An Age Of Science and Ethics In An Age Of Technology.

۷. Religion and Science, Historical and Contemporary Issues.

۸ـ مجله ذهن، ش ۱، ص ۵۳ / ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، پیشگفتار.

۹. Nature, Human Nature and God.

۱۰و۱۱ـ ایان باربور، پیشین، ص ۱۱.

۱۲. Barbour, ۱۹۹۰, p. ۴۳.

۱۳ـ ایان باربور، پیشین، ص ۱۵۸ـ۱۶۲.

۱۴ـ همان، ص ۲۴۴.

۱۵ـ همان، ص ۱۰۷.

۱۶ـ همان، ص ۱۸۴ و ۱۸۶.

۱۷ـ همان ص ۱۹۰ـ۱۹۶.

۱۸ـ همان، ص ۲۱۲ـ۲۲۱ و ۲۵۸ـ ۲۶۰.

۱۹ـ همان، ص ۲۶۲ـ ۲۶۷.

۲۰ـ همان، ص ۲۶۵ـ۲۶۷.

۲۱ـ همان، ص ۲۷۸ـ۲۸۱.

۲۲ـ همان، ص ۲۸۱ـ۲۸۵.

۲۳ـ همان، ص ۲۹۰ـ۳۰۱.

۲۴ـ همان، ص ۳۰۱ـ۳۰۶.

۲۵. Barbour, ۱۹۹۰, P. ۳۱-۳۴.

۲۶. Barbour, ۱۹۹۰, p. ۳۴-۳۵.

۲۷. Barbour, ۱۹۹۰, p. ۳۶-۳۹.

۲۸. Barbour, ۱۹۹۰, p. ۳۹-۴۱.

۲۹. Barbour, ۱۹۹۰, p. ۳۴.

۳۰. Barbour, ۱۹۹۰, p. ۳۸-۳۹.

۳۱. Barbour, ۱۹۹۰, p. ۴۱-۴۵.

۳۲. Barbour, ۱۹۹۰, p. ۴۵-۴۷.

۳۳. Barbour, ۱۹۹۰, p. ۱۵-۵۴.

۳۴. Barbour, ۱۹۹۰, p. ۵۴,۵۵.

۳۵. Barbour, ۱۹۹۰, p. ۵۶- ۵۸.

۳۶ـ ما در برخی از این نقدها از كتاب روش شناسی علم و الهیات، بررسی و نقد دیدگاه ننسی مورفی نوشته منصور نصیری كمك گرفته ایم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید