شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

صد نقاب برای یک چهره


صد نقاب برای یک چهره

او آفتاب پرست نیست, اما همه آفتاب پرست ها مقابلش کم می آورند او امروز یک رنگ است و فردا یک رنگ دیگر چون این رفتار رنگین کمانی به ذائقه اش خوش تر است

او آفتاب‌پرست نیست، اما همه آفتاب‌پرست‌ها مقابلش کم می‌آورند. او امروز یک رنگ است و فردا یک رنگ دیگر چون این رفتار رنگین کمانی به ذائقه‌اش خوش‌تر است.

آدم‌های رنگارنگ، قلبشان با زبانشان یکی نیست؛ آنها حرف‌هایی می‌زنند که به آن اعتقادی ندارند و کارهایی می‌کنند که نیتی صادقانه پشت‌شان نیست. آنها ظاهرسازی می‌کنند و نقابی دوست داشتنی به چهره می‌زنند چون می‌خواهند هم محبوب مردم باشند و هم به ریاکاری‌شان ادامه دهند.

ریاکارها دنیای پیچیده‌ای دارند؛ حتی روا‌ن‌شناسان هم برای توصیف آنها باید وقت زیادی صرف کنند. در پرونده ریاکاری، کسی هست که رفتار ظاهری‌اش دل اطرافیان را می‌برد در حالی که خودش خوب می‌داند رفتارش نه جایی برای دل بردن دارد و نه جایی برای اعتماد کردن، اما او دست از تظاهر و ظاهرسازی برنمی‌دارد و درست مثل شیری سیر که با شکارش بازی می‌کند آدم‌های اطرافش را سرگرم می‌کند و راضی نگه می‌دارد تا در این فضای آرام خیالی، به اهدافش برسد.

● به همه بد می‌کند حتی به خودش

او همه را با زبان خوش برای خودش نگه می‌داشت چون آدم‌ها از نگاه او حکم مهره‌های شطرنجی را دارند که باید با حرکاتی هماهنگ، به پیروزی نقشه‌های او کمک کنند. او دروغ می‌گفت، تقلب می‌کرد، فریب می‌داد، دست می‌انداخت، اغراق می‌کرد، تملق می‌گفت، پنهان و مرموز پیش می‌رفت و حقه‌بازی می‌کرد، اما نمی‌دانست که برای همیشه ماه پشت ابر نمی‌ماند و روزی که دستش برای آدم‌های فریب‌خورده رو شود، خودش بازنده اصلی می‌شود.

او کنار هر کسی که می‌نشست به رنگ او در می‌آمد و ادبیات مورد علاقه او را به کار می‌برد. او وقتی نقاب خوب بودن را به چهره می‌زد با دقت به حرف‌های اطرافیانش گوش می‌داد و آنقدر ماهرانه تک تک جملات را تایید می‌کرد که گوینده گمانش به همدل بودن او با خودش می‌رفت؛ ولی در دل و اعماق ذهن او جریان دیگری در حال وقوع بود.

ریاکارِ این جمع می‌خواست با همه آدم‌ها طرح دوستی بریزد تا وقتی اعتماد همه را جلب کرد، خواسته‌های خودش را تامین کند. او از رو شدن دستش واهمه نداشت، او یاد گرفته بود که مثل گربه‌ای که از بلندی می‌افتد و چهار دست و پا روی زمین می‌ایستد در هر شرایطی خودش را از خطر لو رفتن حفظ کند و دوباره همان جو آرام خیالی را بسازد.

او همه این کارها را با مهارت انجام می‌داد، اما نمی‌دانست که بیش از دیگران، به خودش دروغ می‌گوید و این خودش است که فریب می‌خورد.

اما روان‌شناسان و رفتارشناسان حواسشان به عملکرد ریاکاران است. آنها این ناآگاهی آدم‌های چند چهره را به گونه‌ای علمی توضیح می‌دهند و می‌گویند برخی افراد واقعا تشخیص نمی‌دهند که خطاهای شخصیتی را که در دیگران مذمت می‌کنند با شدت بیشتری درون خودشان نیز هست، برای همین به جای فریب دیگران، نوعی خودفریبی اتفاق می‌افتد.

این شیوه تفسیر از رفتارهای برخی ریاکاران سبب شده تا برخی نظریه‌پردازان علم روان‌شناسی، ریاکاری را نوعی مکانیسم دفاعی ناآگاهانه بدانند که به وسیله آن فردی که دیگران را در جهت منافع خودش فریب می‌دهد در نهایت مغلوب خودفریبی خویش می‌شود.

● پیچ و خم‌های ریاکاری

کسی که وانمود می‌کند آدم خوبی است، می‌تواند فرد خطرناکی باشد. او به تقوا، پاکدامنی، اخلاق نیک، راستگویی و همه چیزهای خوب دنیا تظاهر می‌کند تا رفتارهای موردپسند اجتماع را جعل کند در حالی که در زندگی شخصی‌اش چنین فردی نیست و چنین ایده‌ها و گفتاری ندارد.

فرد ریاکار حرف‌هایی را به زبان می‌آورد که اعتقادی به آنها ندارد یعنی بین باورها و اعمالش شکافی عمیق وجود دارد، اما برای این‌که از خودش چهره‌ای موجه بسازد، به اصولی که باورشان ندارد، تظاهر می‌کند.

علم روان‌شناسی، ریاکارها را به چهار دسته تقسیم می‌کند که وضعیت‌شان آنقدر پیچیده است که گنجاندن مصداق‌ها در این چهار قالب، تمرکز زیادی می‌خواهد. دسته اول آنهایی هستند که نامشان را گذاشته‌اند «دوروهای صادق ظاهری» همان آدم‌هایی که ادعاهایشان با رفتار و اعمالشان در تضاد است یعنی وقتی در میان مردم هستند یک چیز می‌گویند و در عمل برخلاف آن رفتار می‌کنند، اما اینها در عین حال «صادق» نیز هستند چون اگر چه عملشان با آنچه می‌گویند در تضاد است، اما به آنچه انجام می‌دهند باور دارند.

دسته دوم، «دوروهای صادق باطنی» هستند که مثل گروه قبل، باورهایشان با رفتارشان در تضاد است با این فرق که این گروه، با خود صادق است و می‌داند که در باطن چه جور آدمی است.

دسته سوم و چهارم ریاکارها البته پیچیده‌تر از دو گروه دیگرند چون روان‌شناسان آنها را دوروی متقلب می‌دانند که حتما کنار آمدن با آنها سخت‌تر از دو دسته دیگر است. «دوروهای متقلب ظاهری» نه فقط ادعایشان با رفتارشان متضاد است بلکه ادعاهای این افراد نیز با باورهایشان یکی نیست.

نکته: فرد ریاکاری که دستش برای همگان رو شده می‌تواند آدم خطرناکی باشد. او ممکن است برای بازسازی روابط از دست رفته‌اش دوباره به رفتارهای ریاکارانه رو بیاورد، اما دیگر نباید گول حرف‌ها و رفتار او را خورد چون یک فرد ریاکار همیشه ریاکار است

در واقع این گروه از آدم‌ها ادعا می‌کنند به مسائلی باور دارند در حالی که در درون هیچ اعتقادی به آن مسائل ندارند مثلا اینها نه تنها راستگو نیستند و دروغ می‌گویند بلکه اساسا به راستگویی نیز باور ندارند. ریاکارانی که لقب «صادق ظاهری» می‌گیرند اگر به رفتارهای ریاکارانه خود ادامه دهند تبدیل به ریاکاران متقلب ظاهری می‌شوند یعنی کسانی که رفتارشان با گفتارشان هماهنگ نیست و در باطن به آنچه در میان مردم می‌گویند نیز اعتقاد ندارند.

اما پیچیده‌ترین گروه از ریاکاران، دسته چهارم هستند که به آنچه می‌گویند عمل می‌کنند، اما به آنچه می‌گویند و عمل می‌کنند باور ندارند. این گروه از ریاکاران این چنین عمل می‌کنند چون سعی دارند همیشه دیگران را از خود راضی نگه دارند حتی اگر قرار باشد دست به کارهایی بزنند که به آن اعتقاد ندارند.

● چه کسی متهم است؟

روباه خطرناک‌تر است یا گرگ؟ از گرگی که مستقیم به چشم‌هایمان نگاه می‌کند و بی‌درنگ حمله می‌کند و می‌درد باید بترسیم یا روباهی که لبخند می‌زند و با ظاهری دلفریب، گولمان می‌زند؟

کنار آمدن با گرگ راحت‌تر است چون همه می‌دانند که او قصدش دریدن و خوردن است، اما این روباه است که تکلیف هیچ‌کس با او مشخص نیست. آدم‌های ریاکار مثل روباه می‌مانند که همه را گول می‌زنند تا چهره‌ای موجه پیدا کنند.

با وجود این، همه آدم‌ها مثل روباه، مکار نمی‌شوند و فقط برخی‌ها هستند که می‌توانند در زندگی اینچنین باشند. روان‌شناسان معتقدند چهار عامل عمده (شک و تردید در اعتقاد، امیال و آرزوها، دشواری سیستم اعتقادی و عوامل محیطی) سبب می‌شود تا فردی راستگویی و یکرنگی را کنار بگذارد و ریاکارانه رفتار کند. به باور اینها، در جامعه‌ای که فرهنگ و باور عمومی به سمت اعتقاداتی خاص حرکت می‌کند و تخطی از آن اعتقادات نکوهش می‌شود افراد در شرایطی قرار می‌گیرند تا به مسائلی که باور ندارند تظاهر کنند و از این رهگذر به مقاصدشان برسند.

در واقع در چنین فرهنگ‌هایی، افراد به اعتقاداتی که ترویج می‌شود، باور ندارند، اما چون می‌بینند اگر غیر از این باشند از قافله جا می‌مانند، آنها نیز به تظاهر رو می‌آورند و رفتار‌های ریاکارانه را در پیش می‌گیرند. این در حالی است که فرد از زمانی که چشم باز می‌کند و خودش و محیط اطراف را می‌شناسد آدم‌هایی را می‌بیند که دورو هستند و به واسطه همین دورویی، کارهایشان نیز بخوبی پیش می‌رود؛ پس نتیجه آن می‌شود که زشتی دورویی و ریاکاری در نظر فرد می‌شکند و چند چهره بودن برایش عادت می‌شود.

در این میان افرادی نیز هستند که چون آرزوهای دور و دراز دارند و در حالت عادی امیدی به تحقق‌شان ندارند دست به رفتارهای دوگانه می‌زنند تا زیر پوشش نقاب‌های رنگارنگ به خواسته‌شان برسند.

اما مهم نیست که چه نیتی پشت ریاکاری نهفته است و مهم این نیست که یک فرد ریاکار تا چه حد می‌تواند با فریب مردم به خواسته‌هایش برسد چون آنگاه که پرده‌ها بیفتد و حقیقت معلوم شود این فرد ریاکار است که همه چیزش را از دست می‌دهد.

آدمی که در تمام طول زندگی‌اش دورویی کرده و با هیچ‌کس صادق نبوده وقتی دستش رو شود حتما تقلا می‌کند تا وضعیت متزلزلش را بار دیگر به ثبات برساند؛ شاید در این راه نیز موفق شود و شاید هم این بار بخت با او یار نباشد که اگر اینچنین شود آبرویی برای ریاکار باقی نمی‌ماند و این بدترین اتفاقی است که می‌تواند در زندگی یک آدم رخ دهد.

فرد ریاکاری که دستش برای همگان رو شده می‌تواند آدم خطرناکی باشد. او ممکن است برای بازسازی روابط از دست رفته‌اش دوباره به رفتارهای ریاکارانه رو بیاورد، اما دیگر نباید گول حرف‌ها و رفتار او را خورد چون یک فرد ریاکار همیشه ریاکار است و به این آسانی از کرده‌اش پشیمان نمی‌شود. اما هرگز نباید با این افراد پنجه در پنجه انداخت چون جدال مستقیم با او ثمری ندارد؛ پس تنها راه مقابله با ریاکاران، اعتماد نکردن به آنها و هوشیار بودن مقابلشان است.

مریم خباز