چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

جامعه در برابر دولت


جامعه در برابر دولت

بسیاری از گروه های اجتماعی اروپایی بر این اعتقاد هستند كه وحدت گرایی جدید در اروپا به عنوان نمادی از اراده سرمایه داری و انتظارات ناشی از مجموعه های آمریكامحور در اروپا تلقی می شود بنا بر این مخالفت با نمادهای موجود در قانون اساسی اتحادیه اروپا را می توان مخالفت با هژمونیك گرایی آمریكا دانست, سرمایه داری آمریكا تلاش دارد تا بازار اروپایی را از طریق كاهش هویت ملی به دست آورد آمریكایی ها, اقتصاد حمایتی خود برای گسترش در اروپا را بسیج كرده اند

قانون اساسی اتحادیه اروپا را می توان به عنوان نمادی از نهادگرایی جدید در حوزه منطقه ای دانست. مطالعات منطقه ای، طی سال های بعد از جنگ دوم جهانی، براساس روابط متقابل و همچنین تعامل چندجانبه كشورها سازماندهی می شد. روند یادشده از موج های جدید منطقه گرایی تأثیر پذیرفته و در نتیجه زمینه های لازم برای تكامل و تثبیت نهادهای درون ساختاری را فراهم آورد. زمانی كه تقسیم اروپا پایان یافت و دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ فرو ریخت، تمام اروپائیان در آرزوی نهایی سازی تصمیمات برای تحقق وحدت همه جانبه اروپا برآمدند. انگیزه های اجتماعی برای وحدت سیاسی و اقتصادی افزایش یافت. موج های تاریخی كه از قرن ۱۷ آغاز گردید، در شرایط بعد از انقلاب اروپا از مطلوبیت ویژه ای برخوردار شد. انگیزه های فردی اروپائیان برای نیل به همبستگی قاره ای افزایش یافت و در نتیجه زمینه برای سازماندهی نهادهایی فراهم شد كه بتواند زمینه های لازم برای نهادینه سازی دولت فدرال در اروپا را به وجود آورد.

۱- نخبه گرایی تاریخی در روند تشكیل اتحادیه اروپا

زمانی كه تحولات تاریخی شكل می گیرد، نخبگان سیاسی و همچنین گروه های اجتماعی در شرایط هیجانی قرار گرفته و تلاش گسترده ای را برای تحقق اهداف نهفته خود به عمل می آورند. به همین دلیل بود كه خاطره تاریخی اروپا در شرایط هیجانی تخریب دیوار برلین اعاده گردید. اروپائیان بار دیگر احساس همبستگی و هویت قاره ای نمودند. زیرا دیوار برلین به منزله نماد تقسیم جهان، تقسیم اروپا و به عنوان یكی از نشانه های جنگ سرد محسوس می شد. زمانی كه جنگ سرد، ضرورت خود را از دست داد و رقابت های ژئواستراتژیك بین آمریكا و اتحاد شوروی پایان یافت موج های اجتماعی اروپا در راستای تحقق وحدت و همبستگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی كشورهای اروپایی ایجاد شد. در این دوران خاطره های تاریخی كه در آثار «دوك دوسولی» در قرن هفدهم ارائه شده بود، احیا گردید. وی اثر خود را تحت عنوان «داعیه بزرگ» منتشر كرده بود. دوسولی در این كتاب بر شاخص های اجتماعی و ضرورت های اقتصادی اروپا تأكید داشته و مطلوب ترین وضعیت برای پرهیز از منازعات اروپایی را در وحدت اروپا و ایجاد دولت متمركز اروپایی موردتوجه قرار می داد.

علاوه بر دوسولی، «آبه دوسن پی یر» اثر جاودانه خود را منتشر كرد. وی درصدد برآمد تا راه هایی را برای پیشگیری از منازعات اروپایی ارائه دهد. دوسن پی یر، كتاب «صلح جاودان» را به نگارش درآورد. وی تلاش همه جانبه ای را برای به حداقل رساندن منازعات و ستیز های منطقه ای به انجام رساند. افراد یادشده، تحت تأثیر جنگ های سی ساله و همچنین انقلابهای سیاسی در انگلستان قرار داشتند. بنا بر این تلاش همه جانبه خود را برای تعیین مطلوبیت های ناشی از وحدت و همبستگی اروپایی را به كار گرفتند. در قرن ۱۸ و ۱۹ نیز افرادی همانند كنستان، سن سیمون، آگوست كنت و پرودن بر ضرورت های گسترش همبستگی اروپایی تأكید داشتند. آنان مؤلفه هایی از جمله احساس مشترك، فرهنگ هماهنگ و همبستگی گروه های اجتماعی در كشورهای اروپایی را به عنوان زیربنای وحدت اروپا تلقی می كردند. در این دوران اندیشه وحدت اروپا ماهیت رمانتیك و ایده آلیستی داشت اما روند یادشده در قرن بیستم به نتایج مؤثرتری برای وحدت و همبستگی اروپایی انجامید. «بیانیه پان اروپایی» توسط «كالرگی» منتشر شد. وی در سال ۱۹۲۴ تلاش همه جانبه ای را برای غلبه بر تضاد كشورهای اروپایی به انجام رساند. كالرگی درصدد بود تا آلمان را به جمع كشورهای اروپایی بازگرداند و نقش مؤثرتری را برای آن كشور ایجاد كند. در سال ۱۹۲۹ «آریستید بریان» ، وزیر خارجه فرانسه، تلاش داشت تا تضادهای اروپایی را از طریق جامعه ملل كاهش داده و به این ترتیب زمینه برای انتشار «نظامنامه اتحاد فدرال اروپا» در سال ۱۹۳۰ فراهم شد. در تمامی موارد یادشده می توان نشانه هایی از تلاش سازمان یافته نخبگان فرهنگی، سیاسی و اقتصادی اروپا برای ایجاد وحدت و گسترش همكاری های درون قاره ای را مشاهده نمود.

انقلاب فرانسه، منازعه كشورهای مخالف فرایند انقلابی علیه ناپلئون، جنگ های ناپلئون بناپارت و همچنین منازعاتی كه بیسمارك علیه دانمارك، اطریش و فرانسه به انجام رساند، بیانگر آن بود كه اروپا در فضای تعارض قرار دارد. اندیشه وحدت قاره ای را می توان به عنوان بازتاب اجتناب ناپذیر روندی دانست كه منجر به جدال های گسترده می گردید. به هر ترتیب، نگرانی های استراتژیك و همچنین وقوع جنگ های خونین را می توان به عنوان عاملی در جهت تلاش نخبگان برای ایجاد شرایط معطوف به وحدت قاره ای دانست. به طور كلی كشورهای اروپایی در قالب الگوی موازنه و همچنین براساس ایمان، اخلاق و قالب های فرهنگی مسیحی به وحدت گرایی قاره ای توجه داشتند. این روند، مدارهای مختلفی را به وجود آورد. در هر دوران، نخبگان فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تلاش های گسترده ای را برای ایجاد اروپای متحد برمبنای مبادله، تردد شهروندان، همكاری های اقتصادی و همچنین ارتقای ایستارهای فرهنگی، به انجام رساندند.

۲- ناسیونالیسم رمانتیك و جنبش های اجتماعی جدید در اروپا

روند یادشده با واكنش های متفاوتی از سوی گروه های اجتماعی در جامعه اروپایی روبه رو شد. نیروهای اجتماعی هنوز در قالب بنیان های ناسیونالیستی ایفای نقش می كنند. نماد ناسیونالیسم در كشورهای اروپایی را می توان در مسابقات ورزشی به ویژه در رقابت هایی همانند جام باشگاه های اروپا مشاهده نمود. این رقابت ها، موج احساسات ملی گرایانه در كشورهای اروپایی را افزایش داد. در بین كشورهای اروپایی، فرانسه به عنوان نماد ناسیونالیسم رمانتیك شناخته شده است. این كشور جلوه های متعارضی از رفتار سیاسی را خود به نمایش گذاشته است. بنا بر این تمامی كشورها در انتظار واكنش فرانسه به میثاق تأسیس قانون اساسی اروپا بودند.

میثاق یادشده در ۱۸ ژوئن ۲۰۰۴ به تصویب سران ۲۵ كشور عضو اتحادیه اروپا رسید. رهبران كشورهای اتحادیه اروپا، سند ۳۲۴ صفحه ای كه دارای ۴۶۰ صفحه ضمیمه است را در اجلاسیه رم تصویب نمودند. این امر به عنوان زمینه فراخوانی جامعه اروپا برای ارزیابی و قضاوت نخبگان اروپایی در جهت وحدت اروپا را فراهم آورد. بسیاری از كشورها تلاش نمودند تا قانون اساسی اروپا را از طریق مجلس نمایندگان خود تصویب نمایند. كشورهایی همانند اطریش، آلمان، مجارستان، ایتالیا، لیتوانی، اسلونی و اسلواكی قانون اساسی اتحادیه اروپا را از طریق نهادهای سیاسی و پارلمانی خود تصویب كردند. صرفاً اسپانیا برگزاری همه پرسی عمومی برای قضاوت نیروهای اجتماعی درباره قانون اساسی را در دستور كار خود قرار داده و آن را به تصویب رساند. در حالی كه فرانسه و هلند دو كشور مؤثر اتحادیه اروپا رویكرد مشابهی با اسپانیا را در مورد تصویب قانون اساسی اتحادیه اروپا در پیش گرفتند. نتایج حاصله بیانگر واقعیت های جدیدی بود كه اروپا با آن روبرو بوده و طی سال های آینده، زمینه ظهور جنبش های اجتماعی جدید در اروپا را فراهم می آورد. عدم تصویب قانون اساسی اتحادیه اروپا در رفراندوم برگزار شده را می توان واكنش نیروهایی دانست كه فرایند وحدت اروپا را با روح عمومی خود و مطلوبیت های ناشی از آن، هماهنگ نمی دانند. چنین نیرویی به عنوان نماد كنترل دولت و همچنین واكنش نسبت به فرایندهایی تلقی خواهد شد كه با انگیزه های نهفته آنان پیوند دارد.

۳- نتایج و پیامدهای اجتماعی ناشی از عدم تصویب قانون اساسی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.