سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

ارقام صادرات غیرنفتی سال ۸۵


ارقام صادرات غیرنفتی سال ۸۵

اگر از مدیریت اقتصادی کشور سؤال شود که آیا این ۱۶ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی می تواند در خدمت ارتقاء ظرفیت های تولیدی و مدیریتی کشور باشد و آیا قابل سیاستگذاری در راستای اهداف توسعه ای است, احتمالاً مدیران با تجربه خیلی با احتیاط سخن خواهند گفت و به عبارت دیگر باید گفت از درآمدهای ارزی ادعا شده چه مقدار به اقتصاد کشور برمی گردد و می تواند در راستای اهداف توسعه ملی باشد

در رسانه‌ها، منعکس شد که در سال ۸۵، صادرات غیرنفتی به قاعده ارقامی که گمرک اعلام کرده است، ۲/۴۷ درصد نسبت به سال ۸۴ رشد نشان می‌دهد. صرف‌نظر از همه ملاحظات فنی و تحلیلی این مسئله، در نگاه اول به‌نظر می‌رسد که این خبر، خوشحال‌کننده است به‌ویژه با توجه به اینکه با کمال تأسف علی‌رغم الزام قانونی دولت به ارائه گزارش عملکرد برنامه توسعه و نحوه حرکت به سمت چشم‌انداز، این گزارش‌های رسمی هنوز منتشر نشده به واسطه شرایط خطیر کشور، انتشار امثال این خبر مایه خوشحالی می‌تواند باشد.

منتهی از آنجا که در ساحت علم اقتصاد، گفته می‌شود که اعداد و ارقام به خودی خود مهم نیستند و اگر ما تحلیل درست نداشته باشیم حتی موارد به ظاهر خوشحال‌کننده در نگاه اول، می‌تواند منشاء انحراف از واقع‌بینی و درک درست از مسائل باشد واکاوی آنها بسیار ضروری است کارشناسان اقتصادی کشور امروز مسئولیت سنگینی بر عهده درند و باید واقعیت اینگونه ارقام را مورد تحلیل قرار دهند و کمک کنند نظام تصمیم‌گیری با برخورد واقع‌بینانه مسائل را دنبال کنند و اجازه ندهند مسائل اقتصادی تحت‌الشعاع فضای سیاست‌زده قرار گیرد.

قبل از تحلیل ارقام اعلام شده صادرات غیرنفتی توجه دوستان را به چهار نکته جلب می‌کنم که مستقیم از گزارش گمرک استخراج شده است که نشان می‌دهد علی‌رغم تغییرات قابل توجه کمی، به لحاظ کیفی حرکت به سمت صادرات غیرنفتی با مضمون توسعه‌ای همچنان یا اما و اگر روبه‌رو است.

اولین نکته این است که در حالی که ادعا شده که میزان درآمد ارزی از محل صادرات غیرنفتی ۲/۴۷ درصد رشد داشته همین گزارش تصریح می‌کند از نظر وزنی، رشد اتفاق افتاده ۲/۴۸ درصد است. لذا به این معنا است که ما به‌طور نسبی با افت قیمت اقلام صادره مواجه هستیم یعنی رابطه مبادله ما روندی همچنان نزولی داشته است این گفته هنگامی چشمگیرتر می‌شود که به نکته دوم گزارش توجه کنید.

نکته دوم: بیشترین میزان صادرات غیرنفتی به لحاظ زن و ارزش به کالاهای صادراتی بخش پتروشیمی اختصاص دارد.

نمی‌دانم با چه منطق باید از میان محصولات پتروشیمی به‌ویژه میعانات گازی را جز صادرات غیرنفتی تلقی کنیم. اما توجه کنید که از نظر وزنی ۲/۴۲ درصد از نظر ارزش ۶/۳۸ درصد کل صادرات غیرنفتی به محصولات پتروشیمی اختصاص دارد و می‌دانید که در سال ۸۵ نفت، گاز و فرآورده‌های آن با بی‌سابقه‌ترین جهش‌ها در قیمت روبه‌رو بود و این وضعیت، شدت و افت رابطه نزولی مبادله را بهتر مشخص می‌سازد.

نکته دیگر اینکه آنچه که به نام پتروشیمی صادر می‌کنیم، عمدتاً شامل میعانات گازی، پروپان و بوتان، پلی اتیلن، بنزن و انواع قیر است که این ۵ قلم، ۸۱ درصد از ارزش کل صادرات بخش پتروشیمی را به خود اختصاص داده‌اند که ویژگی مشترک همه آنها این است که به‌صورت تقریباً خام صادر می‌شوند و از همه مهمتر اینکه میزان ارزش افزوده آنها در اقتصاد ملی بسیار محدود است.

نکته چهارم در این زمینه که شایسته تأمل بیشتری است اینکه در سال ۸۵ براساس گزارش گمرک بالغ بر ۷ میلیون تن انواع کالاهای صنعتی صادر شد که ارزش آن بالغ بر ۵ میلیارد دلار بود که با یک پردازش ساده متوجه می‌شوید که اقلام صادرات صنعتی ایران به‌طور متوسط کیلوئی تقریباً ۷۱ سنت ارزش داشتند.

این در حالی است که از ۲۰ سال پیش به این طرف، متوسط ارزش افزوده کالاهای صنعتی در کشورهای پیشرفته هرگز از دو دلار کمتر نیست و در برخی اقلام در چارچوب ملاحظات اقتصاد مبتنی بر دانائی ارزش افزوده حاصل از یک کیلو مواد به‌کار رفته به حدود ۵۰ هزار دلار می‌رسد. به‌عبارت دیگر سایه سنگین خام‌فروشی و غلبه وجوه فیزیکی محصولات تولید و صادر شده بر وجوه مبتنی بر دانائی سنگینی می‌کند و فاصله میان صادرات سنتی و صنعتی ما از نظر میزان دانائی به‌کار رفته در تولید آنها ناچیز و نزدیک به صفر است و به روشنی مشخص می‌شود که ما همچنان در این زمینه با بحران مفهومی روبرو هستیم در بخش کشاورزی باز نکته بسیار مهم و کشاورزی ما عبارتند از: پسته، مغز پسته، کشمش، سالادمبور، خرما و زعفران، این محصولات بالغ بر ۷۰ درصد ارزش صادرات کشاورزی را دربرمی‌گیرند که نشان می‌دهد در این بخش نیز سهم دانائی نسبت به سهم طبیعت همچنان نزدیک به صفر است.

به‌عبارت دیگر چه در ارتباط با محصولات پتروشیمی و چه در مورد اقلام صنعتی و کشاورزی وجه غالب عمدتاً همچنان خام‌فروشی است و ما شاهد تغییر چندانی نیستیم. در چنین شرایطی که ساختار مسلط خام‌فروشی است با افزایش ارقام صادراتی، بیش از اینکه خوشحال شویم باید نگران باشیم چون این روند مضمون توسعه‌ای ندارد و ارتقاء جایگاه محسوب نمی‌شود و از همه مهمتر آنکه صرف‌نظر از تغییرات اعداد و ارقام متغیرهای مهم اقتصادی و ارزیابی دقیق آنها تنها در چارچوب اهداف مورد انتظار نظام ملی امکان‌پذیر است و از این زاویه نیز مسائل بسیار مهمی قابل طرح است از قبیل میزان تحولات ساختاری تحقق یافته، میزان اشتغال‌زائی ناشی از این تغییرات با میزان تغییرات خلق ارزش افزوده جدید در فرآیند تولید این محصولات و ...

خارج از اینگونه مسائل چند ملاحظه دیگر هم وجود دارد که به اختصار به آنها اشاره می‌شود:

۱) اگر از مدیریت اقتصادی کشور سؤال شود که آیا این ۱۶ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی می‌تواند در خدمت ارتقاء ظرفیت‌های تولیدی و مدیریتی کشور باشد و آیا قابل سیاستگذاری در راستای اهداف توسعه‌ای است، احتمالاً مدیران با تجربه خیلی با احتیاط سخن خواهند گفت و به‌عبارت دیگر باید گفت از درآمدهای ارزی ادعا شده چه مقدار به اقتصاد کشور برمی‌گردد و می‌تواند در راستای اهداف توسعه ملی باشد.

۲) آیا محاسبه‌ای توسط نهادهای تخصصی صورت گرفته که خالص عایدات ارزی کشور از محل این نحوه صادرات، مثبت است یا خیر؟ در سال‌های اولیه دهه ۱۳۷۰ مطالعه‌های ارزشمندی توسط وزارت کشاورزی وقت و همچنین توسط وزارت صنایع وقت گرفت که در هر دو مطالعه نشان داده شده بود که میزان منابع ارزی به‌کار رفته برای تولید محصولات صادراتی آن بخش‌ها در مورد بالغ بر ۹۰ درصد محصولات صنعتی و کشاورزی صادراتی، به مراتب بیشتر از درآمد صادراتی آن بوده است.

با توجه به اینکه بعد از آن مطالعه به واسطه برخوردهائی که با کارشناسان صادق آن دستگاه‌ها صورت گرفت. شخصاً دیگر مطالعه‌ای از این زاویه مشاهده نکرده‌ام اما به واسطه شرایط خطیر کنونی کشور و اهمیت ارتقاء واقع‌بینی نظام تصمیم‌گیری نیازمند چنین مطالعه‌ای هستیم و برآوردهای شخصی من نشان می‌دهد، خالص عایدات کشور از محل صادرات غیرنفتی به شیوه کنونی همچنان منفی است و گوئی ما ارز نفت را به‌گونه‌ای بسته‌بندی می‌کنیم و مجدداً به‌عنوان صادرات به خارجی‌ها بازمی‌گردانیم.

۳) نکته دیگری که در ارتقاء واقع‌بینی مدیریتی اقتصادی کشور ضروری است به‌ویژه با توجه به رشد بیماری هلندی در کشور، این است که از سال ۸۱ پیمان‌سپاری ارزی منتفی شد وقتی پیمان‌سپای لغو می‌شود و از طرف دیگر جایزه‌ها و تشویق‌های غیرمتعارف برای صادرکنندگان تدارک دیده می‌شود زمینه برای افراط در زیاده‌گوئی میزان صادرات غیرنفتی نیز زیاد می‌شود. یکی از نقاط عطف تاریخ اقتصادی کشور که اندکی از عدم شفافیت‌های موجود حداقل در بخش صادرات غیرنفتی را برملا ساخت، مربوط به تغییر سیاست‌های اقتصادی کشور در سال‌های اولیه دهه ۱۳۷۰ است. در آن دوره پیمان‌سپاری لغو شد و مانند اکنون به صادرکنندگان جایزه تعلق می‌گرفت زمانی‌که سیاست‌های دولت تغییر بنیادین پیدا کرد، مسئولان بخش بازرگانی پیمان ارزی را برقرار کردند و کار دیگر آنها این بود که آن را عطف به ماسبق کردند و آن را شامل اقلام صادراتی سال قبل هم کردند.

نتیجه این اقدام این بود که تعدادی از مهمترین اتحادیه‌های صادراتی کشور در اعتراض به جهتگیری دولت، به صراحت اظهار کردند که ما به انگیزه دریافت جایزه در مورد میزان صادرات خود زیاده‌گوئی کرده‌ایم یعنی منهای نامه‌های رسمی، به‌صورت عمومی نیز به مسئله اذعان کردند. به طریق اولی وقتی شرایط مشابه وجود دارد و به‌ویژه در زمان وفور درآمدهای نفتی، احتمال اینکه درآمدهای نفتی تمایلات رانت‌جویانه را بیشتر کرده باشد زیاد است. به‌نظر می‌رسد پیشنهادی را می‌توان مطرح کرد که اگر دولت این‌کار را انجام دهد به میزان زیاد کمک می‌کند تا واقع‌بینی درباره سطح واقعی صادرات غیرنفتی بیشتر شود.

پیشنهاد می‌شود وزارت بازرگانی فقط برای یکسال آن تجربه را تکرار کرده و پیمان‌سپاری ارزی را برقرار کند ادعا می‌کنم اگر منهای درآمدهای مربوط به صدور اقلام پتروشیمی و فولاد، صادرکنندگان اگر بر ۵۰ درصد رقم‌های ادعائی صادرات خود پافشاری کنند، روی رقم‌های ادعا شده صادرات می‌توان به‌صورت جدی‌تری حساب باز کرد. اما اگر پای نیمی از ادعای خود اصرار نداشته باشند طبیعی است که باید نسبت به تصورات خود در این زمینه بازنگری کنیم، توجه به این مسئله علاوه بر ملاحظات دیگری است که طی چند سال گذشته به‌ویژه توسط کارشناسان مرکز توسعه تجارت مطرح می‌شد و نمی‌دانم آیا آنها هنوز هم اجازه یا جرأت آن را دارند که آن ملاحظات فنی را درباره این ارقام مطرح سازند یا نه.

گزارش‌های مکتوب آنها به‌ویژه در سال‌های ۸۲ و ۸۳ نشان می‌دهد که در راستای کسب جایزه صادراتی و به اعتبار لغو شدن ضرورت پیمان‌سپاری ارزی آب و آجر و غیره به‌عنوان کالای صادراتی از کشور خارج می‌شده است و حتی بخشی از کالاهای مرجوعی وارداتی ما نیز جز اقلام صادرات منعکس می‌شده و یا در زمینه خدمات فنی و مهندسی حداقل ۴، ۵ زمینه رانت‌جوئی در آن گزارش‌ها موجود است.

بنابراین با توجه به همه این ملاحظات واقع‌بینی ما در مورد صادرات باید افزایش یابد. نکته آخر اینکه مسئله تمایلات رانت‌جویانه در تجارت خارجی، یک مسئله مشترک برای اغلب کشورهای در حال توسعه است. به همین خاطر در ادبیات توسعه، حداقل ۴ متغیر کنترلی در مقیاس ملی و به همین میزان نیز متغیرهای کنترلی در مقیاس بخشی مطرح است که با تکیه بر آنها، ماهیت تجارت خارجی و میزان کمک آنها به توسعه ملی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. متغیرهای کنترلی ملی عبارتند از:

▪ رابطه تغییرات صادرات غیرنفتی با تغییرات تشکیل سرمایه ثابت در مقیاس ملی رابطه تغییرات درآمدهای صادراتی با تغییر انتقال سطح توان تکنولوژی در مقیاس ملی

▪ رابطه تغییرات درآمدها با میزان انتقال روش‌های پیشرفته مدیریت

▪ رابطه تغییرات صادرات غیرنفتی با میزان افزایش رقابت بین بنگاه‌های تولیدی تصور من این است که کمتر متخصص تجارت خارجی در ایران می‌تواند ادعا کند که ما در سال ۸۵ نسبت به ۸۴، تغییرات متناسب در این چهار حوزه را شاهد بوده‌ایم در حالی‌که به قاعده برخی آمارهای رسمی حتی اطلاعات حاکی از پس رفت هم قابل مشاهد است و اگر چنین چیزی صحت داشته باشد، آنچه به‌عنوان صادرات غیرنفتی مطرح است، رابطه معناداری با تقویت بنیه تولید ملی ندارد.

علاوه بر ۴ متغیر مزبور، در درون خود بخش میزان تغییرات رخ داده در زمینه تنوع کالاهای صادراتی که تغییرت رابطه مبادله، تغییرات مربوط به سطح ارزش افزوده ایجاد شده و رابطه تغییرات درآمدهای صادراتی با میزان تغییرات در زمینه واردات و ... را مشخص می‌کنند متغیرهای کنترلی دیگری هستند که ارزش توسعه‌ای صادرات غیرنفتی را با ملاحظات درون‌بخشی مورد بررسی قرار می‌دهند شواهد موجود حتی به قاعده گزارش گمرک، نشان می‌دهد که از نظر متغیرهای درون‌بخشی هم شاهد تحول چشمگیر به سمت توسعه ملی نیستم؛ اگر نگوئیم روندهای منفی قابل مشاهده است.

به‌طور کلی می‌توان این نکته را مطرح کرد که به قاعده تمایلات رانت‌جویانه در سطح تبلیغات برخی گروه‌های ذی‌نفع به‌گونه‌ای سخن می‌رانند که گوئی افزایش صادرات غیرنفتی، حسن ذاتی دارد، اما به لحاظ منطقی و نظری و تجربی، صاحبنظران و کارشناسان با تجربه نیک می‌دانند که افزایش صادرات غیرنفتی می‌تواند مضمون ضد توسعه‌ای داشته باشد، محک علمی برای سنجش همان متغیرهای پش‌گفته است.

امیدوارم نهادهای مسئول به‌ویژه کارشناسان مرکز توسعه تجارت اجازه و امکان آن را پیدا کنند که به قاعده این متغیرهای کنترلی، واقعیت‌های تحولات صادراتی را در معرض دید سیاستگذاران ملی و علاقمندان توسعه کشور قرار دهند.

دکتر فرشاد مؤمنی