پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

افغانستان آیا توریسم احیا خواهد شد


افغانستان آیا توریسم احیا خواهد شد

افغانستان, بخاطر جنگ و ناآرامی, از نقشه توریسم محو شده است اما چه فرصت هایی برای بازگشت دارد جاذبه های توریستی اش كدام اند

افغانستان، بخاطر جنگ و ناآرامی، از نقشه توریسم محو شده است. اما چه فرصت هایی برای بازگشت دارد؟ جاذبه های توریستی اش كدام اند؟ در مقاله ذیل تلاش می شود به این سئوالات پاسخ داده شود.

بنابر عقیده عمومی، وقتی كشوری، طی سی سال گذشته، تجاوزات، جنگ های داخلی، و همه نوع كشمكش درونی و تخریب زیربنایش را مشاهده كرده، توریسم احتمالا آخرین چیزی است كه به ذهن افراد خطور می كند. اما نگرش نوین، كه تاحدی بواسطه افزایش سفرهای بین المللی رایج شده و مدعی است توریسم- درصورتی كه بخوبی مدیریت شود- با بهمراه آوردن منابع مالی، دانش و حسن نیت فراوان می تواند عامل مهمی در بازسازی باشد، دید متفاوتی دارد.

افغانستان اساسا همیشه یك چهارراه تجاری بوده كه در تعریف اش از عبارت "سكان آسیا" استفاده كرده اند. از دوران بسیار قدیم، جایگاه مركزی افغانستان غیرقابل چشم پوشی بوده است. چند امپراطوری مهم، باختران ها، گریك ها بعد از اسكندر، و محمد غزنی در قرن دهم پس از میلاد، و ... بخاطر جایگاه جغرافیایی افغانستان بوجود آمدند.

در زمان ما نیز رویدادی مهم در این كشور رخ داده: ظهور طالبان، كنترل سریع آن ها بر عمده قسمت های كشور و سقوط شان تاثیری فوق العاده بر افغانستان و منطقه داشت. ما هنوز در حال ارزیابی اهمیت تاریخی طالبان، و درس هایی كه می توان از حكومت كوتاهشان آموخت، هستیم. این كشور، علیرغم آسیب دیدگی نمادهای فیزیكی اش، در جذب توریست ها سابقه ای طولانی دارد. شاید دیگر نتوان موزه كابل و بودای بزرگ بامیان را مرمت كرد، اما چیزهای زیادی هست كه می توان مجددا كشف شان كرد: كوه ها، صحراها، و قبیله نشین هایی با تبار متفاوت كه با میهماندوستی عجیبی از بازدیدكنندگان استقبال می كنند. در غرب نیز ثروتی پنهان وجود دارد. افغانستان، به مدت تقریبا سی سال، بر روی مسافران معمولی بسته بوده است. این امر در آسیا تقریبا بی نظیر است، و برای سرمایه گذاران و توریست های نوین گیرایی ]خاصی[ دارد.

●قدیم و حال

با سفر زمینی همراه با گروه ها از افغانستان تا هند در دهه ۱۹۷۰ تجربه زیادی كسب كردم. عبور از ایران و رسیدن به هرات در آن روزها به معنی تجربه صحنه هایی بود كه قرون وسطی را یادآوری می كردند: ساختمان های كوچك، و خیابان هایی پر از وسایلی كه اسب و شتر آن ها را می كشیدند. هوای خنك غروب مردان موقر با لباس های رنگارنگ را به خیابان ها می كشید كه با تعارفات خاص خودشان با یكدیگر سلام و احوالپرسی می كردند. تعظیم، دست روی سینه، و "سلام علیكم، سلام، حالتان چطور است؟" و در جواب "خوبم."

امروزه خیلی چیزها تغییر كرده، بجز تعارفات طبیعی. افغانستان به زور به دنیای نوین كشیده شد. یك سفر شخصی ده روزه، از غرب به شرق كشور در نوامبر/دسامبر ۲۰۰۲ (اولین ملاقاتم از این كشور بعد از سال ۱۹۸۱) جزئیات عملی را تفكیك نمود. افغانستان هنوز جذاب بود، نسبتا امن بود، و هینترلند میتوانست در آنجا فعالیت كند. سفر من به یك ماجرای واقعی تبدیل شد.

گروهی از ۱۲ مسافر جسور، كه در بین شان فقط یك نفر زیر چهل سال داشت و پیرترین شان ۷۵ ساله بود، در آوریل سال گذشته وارد تهران شد، و این درحالی بود كه روز بعد هنگام فرود در مشهد با بوران و برف مواجه گردید. برای تجدید قوا یك روز بیش تر در شهر حرم امام رضا ماندیم.

قدم زدن در مركز شهر بسیار جالب بود. حرم بزرگ ما را جذب خود كرد، و مقیاس وسیع صحن های اطراف حرم همه ما را شگفت زده كرد. شام گوارا به سبك ایرانی و دیدار از یك چایخانه ما را آرام كرد و با آداب و رسوم شرق آشنایمان كرد.

عزیمت زودهنگام به سوی مرز باعث تنظیم الگوی روزهای آتی شد. امور خرید آب معدنی و خوراكی برای سفر شب قبل انجام شده بود. كمبود آب آشامیدنی تمیز در افغانستان یك معضل است اما آب معدنی بطری شده در شهرها فراوان است، گرچه طبق استانداردهای محلی گران است.

خوب بودن جاده های ایران تكان های جاده های افغانستان را تشدید می كند. اما قبل از هر چیز به تجربه مرزی می رسیم. عبور از مرزهای آسیایی با وسیله شخصی و گروهی از غربی ها می تواند تجربه ای تلخ مملو از سوء تفاهم ها باشد: زبان، فرهنگ، و حتی دشمنی آشكار. اما با دقت زیاد در آماده كردن اسناد برای افراد و خودرو، به اضافه رضایتنامه درباره سرنوشت شخصی و چندین انشاء اله، سرانجام از این تجربه گذشتیم.

در سال ۲۰۰۳، مرز اسلام قلعه افغانستان دریایی بود از هرج و مرج آشكار، اما برای گروه ما تجربه جالبی محسوب می شد. مسئولان با نوعی تردید به ما نگاه می كردند. "ما یك NGO بودیم؟ نه! نظامی بودیم؟ معلوم است كه نه! پس آنجا چكار می كردیم؟" ما نسلی بودیم كه احتمالا ۲۵ سال بود دیده نشده بودیم- گروهی از توریست های غربی. بالاخره، لبخند، و كمی ناباوری، روی صورتهایشان ظاهر شد. "بسیار خوب، خیلی خوش آمدید."

●هرات

سپس سفر به هرات آغاز شد. جاده جدید درحال ساخت، موازی با راه خاكی است. باید دقت زیادی به خرج دهید، مگر اینكه بخواهید وسیله تان را از بین ببرید. سفرهای گذشته را از یادنمی برم- ۱۲۵ كیلومتر مسیر هرات هیچ مشكلی نداشت. با احداث جاده جدید از سال بعد، مجددا مشكلات برطرف خواهد شد. غروب بود كه به شهر رسیدیم و هتلی را كه قرار بوددر آن بمانیم پیدا كردیم. یك راننده تاكسی خوش برخورد برای كمك به یافتن هتل در تاریكی به یاری مان آمد.

روز بعد، گردش مان در شهر تایید كننده نظر من بود، مبنی بر این كه هرات بیش از هر شهر دیگری در افغانستان جاذبه های توریستی دارد. حال و هوای تجارت با ایران، كه روز به روز در حال افزایش است، شهر را به تكاپو وادار كرده. شكوه معماری اسلامی را می توان به بهترین نحو در مسجد جامی (از قرن دوازدهم) مشاهده كرد. مناره های مصلای تیموری و مقبره گوهرشاد شگفت انگیزترین نوع از تزیین كاشی كاری را دارا هستند. مقبره جامی (شاعر) نیز در شهر قرار دارد. ارگ بزرگ بر شهر مسلط است. در داستان ها آمده كه این ارگ را ابتدا اسكندر بزرگ ساخته.

جنگ های خشونت آمیز اخیر در شهر ساختمان های زیادی را تخریب كرد اما ارگ را می توان همانگونه چندین قرن پیش دیده می شده اكنون مشاهده كرد. درست شش كیلومتر بیرون از شهر گازرگاه قرار دارد، مكانی باشكوه و ویژه. بازدیدكنندگان از مقبره صوفی مقدس و خواجه عبداله انصاری (شاعر)، كه در سال ۱۰۰۶ درهرات به دنیا آمد و در آن فوت كرد و نیز از مقبره های رهبران و شاهان سابق افغانستان كه شعرا و مسافران قدیمی به آنها اشاره كرده اند دیدن می كنند. دانشمندان و درویش ها، به مدت چندین قرن، به این سرزمین صلح می آمدند. مردم شهر به ما (گروهی از توریست های مسن كه به ساختمان هایی كه آنان بی ارزش قلمداد می كردند با تعجب می نگریستند) خیره شده بودند. توریست ها هنوز عجیب و غریب هستند و مردم محلی می خواهند بیش تر درباره شان بدانند، همان قدر كه توریست ها دوست دارند درباره مردم محلی بدانند.

دیدار ما از مسجد (كه هنرمندی ماهر درحال مرمت و تعویض كاشی هایش بود) با خاتمه نماز همزمان شد و خیلی زود عده زیادی از نمازگزاران كنجكاو ما را احاطه كردند و سئوالات زیادی پرسیدند. در آنجا نوعی اشتیاق برای اخبار، ولع برای هنجار و غرور برای مسلمان و افغان بودن وجود دارد. مهمان نوازی، تنوع، رنگ و اغلب فرش های نفیس منطقه اشتیاق بدست آوردن این شكوه مندی ها را در گروه ما ایجاد میكردند. مجبور بودم موارد پیش پا افتاده ای مثل عوارض گمركی، حمل فیزیكی موارد و مشكلات بار زیادی را به آنان گوشزد كنم، اما بی فایده بود.

سفر ما تازه آغاز شده بود. اكنون اثاثیه زیادی داشتیم. وقت آن رسیده بود كه مسیری كه به نام "جاده روسیه به قندهار" شناخته میشد را پیش بگیریم. طولی نكشید كه با موانع نیرویی شبه نظامی- كه ماهیتی ناشناخته داشت- مواجه شدیم، كه احتمالا برای گرفتن مالیات راه را بسته بودند. جاده هراس انگیزبود، و نشانه های كشمكش در جاده دیده می شد. احتیاط بسیار زیادی لازم است و اجتناب از خطرهای خاص خیلی زود به یك غریزه تبدیل می شود.

وقتی با لاشه سوخته هواپیمایی در كنار جاده مواجه می شوی، چشم انداز برایت آشكار می شود، و خشونت بشر را بی پرده می بینی. این مدخل صحرای افسانه ای مرگ بود، خشك و ناخوشایند. اما گاهی برای صرف چای كنار جاده می ایستادیم و درباره وضعیت جاده بحث می كردیم. نگهداری خودروی مان اهمیت زیادی داشت و سفرمان بیش از آنچه برنامه ریزی كرده بودیم طول كشید. خودروی مان باید سه هفته دوام می آورد. شب هنگام در یك چایخانه توقف كردیم- در آنجا چیز دیگری نبود. یك كیلومتر پایین تر از جاده یك هتل قدیمی روسی قرار داشت، كه اكنون تخریب شده و پر از لاشه خودروهای زرهی بود. بنابراین، بعد از یك جلسه دیگر از "چه كسانی هستید؟" در چایخانه غذای محلی را خوردیم و برای خواب آماده شدیم.

اتوبوس محلی قبل از سپیده دم راه افتاد و ما بلافاصله دنبالش كردیم. روزی طولانی پیش روی بود، و بحث راننده درباره وضعیت بد جاده ادامه داشت. برای سرعت بخشیدن به بازسازی جاده كه برنامه ریزی و تایید شده بود دعا كرده بودند. وقتی جاده جدید تكمیل شود، سفر هرات-قندهار فقط یك روز طول می كشد. ما، خسته و كوفته، فقط می خواستیم تا شب به یك هتل برسیم.

●قندهار

بخاطر ملاحظات امنیتی قصد نداشتیم دوشب در قندهار بمانیم. اما انعطاف پذیری كلید سفر موفقیت آمیز در افغانستان است. خودروی ما به كمی تعمیرنیاز داشت و مجبور بودیم توقف كنیم. قندهار سرزمین جالبی بود. قبل از حمله روسیه به افغانستان، قندهار سرزمین حاصلخیزی برای عمده آسیا محسوب می شد، و انگور و انارش به درستی معروف شده. از دیدن نشانه های احیای این كشت وكار، علیرغم كشت ناخوشایند خشخاش بصورت پراكنده، هیجان زده شدم. این شهر از نظر سنت های اسلامی و موسسات دولتی افغانستان مهم است. مسجد عبای حضرت محمد یكی از مقدس ترین حرم ها در این كشور است. تاریخ باستان نیز اهمیت دارد: اسكندر شهری را در اینجا تاسیس كرد و بقایای باستانی اش در همین نزدیكی هستند. در زمان معاصر، قندهار مقر طالبان بود.

از اینجا تا مرز پاكستان ۹۰ كیلومتر و تا كویته كمی بیش تر از این است. قندهار، بخاطر قرارگرفتن در مسیر تجاری، پر است از هتل، رستوران و بازار. تاثیر پاكستان بر منابع مالی و بازرگانان بسیار قوی است. حساس ترین مسافران می توانند جریان پنهان مواجهه اسلامی را حس كنند. شهر بخاطر گلدوزی هایش، انبار ترانزیت ابریشم، كلاه های گلدوزی شده قبیله ای، كت های بی آستین، بازارهای جالب و مكان های تاریخی معروف است.

با وجود این، شهر با گذشته و حال متزلزل برای غربی ها و بسیاری ازمسافران باقی مانده، بنابراین دقت بسیاری لازم است. روز بعد ترجیح دادیم برای دیدن "لشكرگار" و "بست" به خارج از شهر برویم. این مكان اقامتگاه زمستانی شاهان غزنوی بود، كه توسط مغول ها تخریب، و در سال ۱۲۲۱ توسط تیمور بازسازی شده بود. بقایای حیرت برانگیز، و طاق بزرگ بسیار معروف هستند.

وضع جاده ها همچنان خراب بود. دو روز طول كشید تا با رانندگی محتاطانه به غزنه (حدود ۳۵۲ كیلومتر دورتر از شهر) برسیم. تنها نبودیم: دسته های اتوبوس ها و كامیون ها، كه بعضی هایشان بیش از اندازه بارگیری شده بودند اطرافمان بودند. اكنون ما درحال طی مسیر بر روی "جاده امریكایی" بودیم. این جاده، كه برخلاف جاده سیمانی روس ها، از آسفالت ساخته شده در اكثر مناطق تا حد خرابی كامل فرسایش یافته. آسفالت به نگهداری بیش تری نیاز دارد. اما در این روزها با مهمان نوازی صمیمانه ای مواجه شدیم. هیچ كس قصد ایجاد دردسر نداشت، بلكه می خواستند از ما محافظت كنند. خبرهای خوب برای آینده- گروهی از مهندسان هندی و كارمندان سازمان ملل را در حال بررسی جاده دیدیم. احتمالا كار بازسازی جاده شروع شده است.

جف هان/لندن - ترجمه: سیروس آزادی

* جف هان مدیر وموسس شركت "هینترلند تراول" است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.