پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

عفونت احساسات در جسد همیشه زنده


عفونت احساسات در جسد همیشه زنده

وقتی تولستوی نخستین اثرش , «دوران کودکی » را نوشت ایوان تورگنیف , نویسنده مشهور روس برای سردبیر روزنامه یی که داستان تولستوی در آن به چاپ رسیده بود, نوشت «او بی تردید صاحب قریحه است به او نامه بنویسید و تشویقش کنید اگر فکر می کنید برایش جالب خواهد بود, بنویسید که من بر او درود می فرستم , تحسینش می کنم و خوشامدش می گویم »

وقتی‌ تولستوی‌ نخستین‌ اثرش‌، «دوران‌ کودکی‌» را نوشت‌ ایوان‌ تورگنیف‌، نویسنده‌ مشهور روس‌ برای‌ سردبیر روزنامه‌یی‌ که‌ داستان‌ تولستوی‌ در آن‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ بود، نوشت‌:«او بی‌تردید صاحب‌ قریحه‌ است‌. به‌ او نامه‌ بنویسید و تشویقش‌ کنید. اگر فکر می‌کنید برایش‌ جالب‌ خواهد بود، بنویسید که‌ من‌ بر او درود می‌فرستم‌، تحسینش‌ می‌کنم‌ و خوشامدش‌ می‌گویم‌.»

لو یا لئوتالستوی‌، چهارمین‌ فرزند خانواده‌یی‌ اشرافی‌، در یاسنایا پولیانا به‌ جهان‌ آمد. در دو سالگی‌ مادر و هشت‌ سالگی‌ پدرش‌ را از دست‌ داد. تولستوی‌ در این‌ سال‌ها زیر نظر عمه‌ و مادربزرگش‌ و نیز در محیط‌ بسته‌ و مذهبی‌ روستای‌ خود، در مستغلاتی‌ که‌ بیش‌ از هشتصد فرد در آن‌ به‌ کار مشغول‌ بودند، بار آمد. تاکید او بر اهمیت‌ خانواده‌ به‌ عنوان‌ اساس‌ جامعه‌ و اعتقاد به‌ برتری‌ اخلاقی‌ روستا بر شهر حاصل‌ زندگی‌ در چنین‌ فضایی‌ است‌. تولستوی‌ زیرنظر معلمان‌ سرخانه‌ چیز چندانی‌ نیاموخت‌، همچنان‌ که‌ سال‌های‌ اقامت‌ او در دانشگاه‌ قازان‌ حاصلی‌ برایش‌ نداشت‌. با این‌ همه‌، زندگی‌ درونی‌ پربار تولستوی‌ او را به‌ تحصیل‌ پیش‌ خود ناگزیر کرد. در عین‌ حال‌، سرشت‌ تندخویانه‌اش‌ بارها او را واداشت‌ تا در راه‌ تهذیب‌ اخلاق‌ خود دست‌ به‌ تلاش‌هایی‌ بزند که‌ همه‌ بی‌نتیجه‌ ماند. در بیست‌ سالگی‌ به‌ شیوه‌ مرسوم‌ نجیب‌زادگان‌ روسی‌، در آن‌ دوران‌، زندگی‌اش‌ با بی‌بندوباری‌ می‌گذشت‌.

در ۱۸۴۹ به‌ سن‌ پترزبورگ‌ نقل‌ مکان‌ کرد تا به‌ تحصیل‌ در دانشگاه‌ بپردازد اما به‌ سبب‌ ناامن‌ بودن‌ محیط‌ عجولانه‌ به‌ یاسنایا پولیانا بازگشت‌.

زندگی‌ بی‌هدف‌ و سطحی‌ تولستوی‌ در ۱۸۵۱ که‌ همراه‌ برادرش‌، نیکلای‌، به‌ قفقاز رفت‌ و پایش‌ به‌ جنگ‌های‌ داخلی‌ با افراد قبیله‌یی‌ کوه‌نشین‌ کشیده‌ شد، به‌ پایان‌ رسید. این‌ جنگ‌ها تاثیر زیادی‌ بر تولستوی‌ داشت‌ و نه‌ تنها او را به‌ نوشتن‌ ترغیب‌ کرد بلکه‌ بر آن‌ داشت‌ تا سرشت‌ انگیزه‌ انسان‌ را برای‌ جنگیدن‌، مفهوم‌ شجاعت‌ و نقش‌ غرور را در تعیین‌ رفتار بیازماید. چنین‌ بررسی‌هایی‌ از زندگی‌ نظامی‌ در قفقاز، همچون‌ «یورش‌»۱۸۵۲ و «قطع‌ درختان‌» ۱۸۵۵ دستمایه‌ «افسانه‌های‌ سوانستوپل‌»۵۶۱۸۵۵ گردید که‌ جنگ‌ در آن‌ به‌ صورت‌ وحشیانه‌ترین‌ و بی‌معنی‌ترین‌ شکل‌ آن‌ به‌ شیوه‌یی‌ استادانه‌ بررسی‌ شده‌ است‌. تجربه‌ جنگ‌ کریمه‌ در ۵۵۱۸۵۴ به‌ او آموخت‌ که‌« جنگ‌ از هر شکوهی‌ عاری‌ است‌ و قهرمان‌ آن‌ تنها چیزی‌ است‌ که‌ او را با همه‌ توان‌ روحی‌ام‌ دوست‌ دارم‌، چیزی‌ است‌ که‌ کوشیده‌ام‌ آن‌ را با تمام‌ زیبایی‌اش‌ تصور کنم‌، چیزی‌ است‌ که‌ همیشه‌ زیبا بوده‌، زیبا هست‌ و زیبا خواهد بود یعنی‌ حقیقت‌.»

تولستوی‌ در همین‌ زمان‌ به‌ کامل‌ کردن‌ بخش‌های‌ ناتمام‌ خود زندگینامه‌اش‌ «کودکی‌»۱۸۵۳ «نوجوانی‌»۱۸۵۴و «جوانی‌» ۱۸۵۷ پرداخت‌.

تولستوی‌ در پایان‌ جنگ‌ کریمه‌ شهرتی‌ به‌ هم‌ زد. او که‌ از تورگنیف‌ بسیار آموخته‌ بود در زمستان‌ سال‌

۵۶۱۸۵۵ در تالارهای‌ سن‌ پترزبورگ‌ مورد توجه‌ بود. تولستوی‌ به‌ یاری‌ تورگنیف‌ در ۱۸۵۷ راهی‌ اروپا شد. حضور در مراسم‌ اعدامی‌ با گیوتین‌ که‌ در پاریس‌ شاهد آن‌ بود و نیز دیدن‌ رفتار عوامانه‌ جهانگردان‌ انگلیسی‌ ورلوسرن که‌ الهام‌ بخش‌ نخستین‌ اثر از آثار فلسفی‌ او شد، ۱۸۵۷ به‌ نفرت‌ او از معیارهای‌ اروپایی‌ دامن‌ زد و خشم‌ او را برانگیخت‌.

در بازگشت‌ به‌ روسیه‌، با اینکه‌ «پگاه‌ ارباب‌»، «سه‌ مرگ‌»، «آلبرت‌» و «خوشبختی‌ خانوادگی‌» را انتشار داد، رفته‌ رفته‌ به‌ آموزش‌ روستاییان‌ علاقه‌مند شد. ناراحتی‌ وجدان‌ که‌ بسیاری‌ از نجیب‌زادگان‌ روسی‌ بر سر اعلام‌ منشور آزادی‌ سرف‌ها در فوریه‌ ۱۸۶۱ با آن‌ روبرو بودند در تولستوی‌ خود را به‌ شکل‌ دراز کردن‌ دست‌ یاری‌ به‌ سوی‌ دهقانان‌ مستغلاتش‌ نشان‌ داد. توجه‌ به‌ این‌ موضوع‌ سبب‌ شد که‌ برای‌ دومین‌ و آخرین‌ بار راه‌ سفر به‌ خارج‌ را در پیش‌ بگیرد. در این‌ سفر در بسیاری‌ از کشورهای‌ اروپایی‌ به‌ مطالعه‌ شیوه‌های‌ تدریس‌ پرداخت‌. در بازگشت‌ به‌ روسیه‌ مدرسه‌یی‌ برای‌ روستاییان‌ در یاسنایا پولیانا تاسیس‌ کرد و نشریه‌یی‌ آموزشی‌ انتشار داد. اما در سن‌ سی‌ و چهار سالگی‌ ناگهان‌ به‌ دنبال‌ ازدواج‌ با سونیا برس‌ جریان‌ زندگی‌اش‌ به‌ کلی‌ تغییر کرد.

در سال‌های‌ بعد به‌ سبب‌ نیاز مالی‌ «پولیکوشکا» را که‌ پژوهشی‌ عمیق‌ در زندگی‌ روستاییان‌ است‌، منتشر کرد و سپس‌ «قزاق‌ها» را که‌ طولانی‌ترین‌ اؤر او تا آن‌ زمان‌ به‌ شمار می‌آمد و ده‌ سالی‌ را بر سر نوشتن‌ آن‌ صرف‌ کرده‌ بود انتشار داد. احتمالا در تابستان‌ یا پاییز همان‌ سال‌ نوشتن‌ اثر تاریخی‌ خود را که‌ پیرامون‌ یورش‌ ناپلئون‌ به‌ روسیه‌ است‌ و شهرت‌ او اساسا بر آن‌ متکی‌ است‌، آغاز کرد.

«جنگ‌ و صلح‌» در یک‌ دوره‌ هفت‌ ساله‌ نوشته‌ شد و در اواخر سال‌ ۱۸۶۹ به‌ پایان‌ رسید. شاید ناراحتی‌ عصبی‌ که‌ بعدها بدان‌ دچار شد به‌ سبب‌ تلاش‌ بی‌اندازه‌یی‌ بود که‌ در انجام‌ این‌ کار از خود نشان‌ داده‌ بود. در دهه‌ بعد اندیشه‌ او همچون‌ نوشته‌هایش‌ نگرانی‌ روزافزون‌ او را نسبت‌ به‌ هدف‌ زندگی‌ و یافتن‌ شیوه‌هایی‌ برای‌ جدال‌ با بی‌معنی‌ بودن‌ ظاهری‌ مرگ‌ نشان‌ داد. تولستوی‌ چه‌ در کتاب‌ آموزش‌ الفبا، که‌ برای‌ بچه‌ها نوشت‌ و چه‌ در رمان‌ بزرگش‌، آناکارنین‌ ۷۱۸۷۳ بر آن‌ بود تا معیارهای‌ اخلاقی‌ جهانی‌ را که‌ در جامعه‌ کاربرد دارند نشان‌ دهد و به‌ طبقه‌ تحصیلکرده‌ و ممتاز یادآوری‌ کند که‌ آنان‌ ناگزیرند معنای‌ حقیقی‌ نیکی‌ را از روستاییان‌ ساده‌ بیاموزند.

در آخرین‌ برگهای‌ رمان‌ «آناکارنین‌» به‌ تحولی‌ مذهبی‌ اشاره‌ می‌شود که‌ تولستوی‌ در «اعتراف‌» ۱۸۸۲ شرح‌ داده‌ است‌. تولستوی‌ در سه‌ دهه‌ آخر زندگی‌ خود وقت‌ خویش‌ را بطور عمده‌ به‌ نوشتن‌ مطالبی‌ اختصاص‌ داد که‌ اصول‌ اساسی‌ فلسفه‌ مذهبی‌ او را توضیح‌ می‌دهند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.