سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

ویژگیهای فرهنگی جامعه دینی


ویژگیهای فرهنگی جامعه دینی

فرهنگ را می توان مجموعه رفتارها, كنشهای اكتسابی, باورها, اعتقادات و ارزشهای مورد قبول اعضای یك جامعه معین تعریف كرد

فرهنگ را می‏توان مجموعه رفتارها، كنشهای اكتسابی، باورها، اعتقادات و ارزشهای مورد قبول اعضای یك جامعه معین تعریف كرد. بنابراین تعریف، اولا كلمه اكتسابی در این رفتار فرهنگ را از رفتارهای وراثتی و زیستی متمایز می‏كند، و ثانیا فرهنگ، شامل اعتقادات و باورها و همه رفتارها و اعمال جمعی است. در هر حال باید توجه داشت كه در موضوع فرهنگ، ما با یك كل سر و كار داریم نه با اجزای تشكیل‏دهنده آن.

در تعریف دیگر گفته شده است كه فرهنگ مجموعه اعتقادات، باورها، نهادهای دینی و عرفی، زبان، سنن، آداب و رسوم، علوم و فنون و ارزشهای یك جامعه را دربر می‏گیرد. ارتباطات اجتماعی نمادین، پیچیده‏ترین وجه ارتباط فرهنگی است. هنجارهای فرهنگی معیارها و رفتارهای ثابتی است كه هر گروه و یا اجتماع به لحاظ فكری و رفتاری از افراد خود انتظار دارد. فرهنگ آرمانی یا مطلوب، الگوهای رفتار تایید شده و مورد قبول و غالبا مطلقی را دربرمی‏گیرد; اما فرهنگ موجود، رفتارها و باورهایی است كه در وضع موجود عملا بر جامعه حاكم است و كمتر اتفاق می‏افتد كه عملكردها و رفتارهای افراد جامعه (آنچنان كه هست) با فرهنگ به عنوان یك آرمان و كمال مطلوب منطبق باشد. بر طبق تعریف دیگر: فرهنگ مجموعه تدابیر، رفتارها و وسایل رایج و عمومیت‏یافته و پذیرفته شده‏ای است كه به منظور پاسخ به نیازهای مادی و معنوی اعضای جامعه، شكل گرفته است.

فرهنگ خود از هنجارها و ارزشها تشكیل می‏شود. هنجار عبارت است از نمونه یا معیار ثابت چیزهایی كه در درون یك فرهنگ معین باید وجود داشته باشد كه معمولا یكی از چهار صورت زیر را پیدا می‏كند:

۱) ارزشها، شامل علایق و احساسات ریشه‏دار و جاافتاده مشترك;

۲) آداب و رسوم، شیوه‏های زندگی، عادات رفتار و كردار;

۳) عرفها یعنی رسومی كه با ملزومات شایست و ناشایست همراه است;

۴) قوانین، هنجارهای نهادی شده و قانونی. افراد، هنجارهای فرهنگی را به منزله نتیجه موفقیت‏آمیز جریان اجتماعی شدن، ملكه ذهن خود می‏كنند و آن را به صورت قالبی بروز می‏دهند. هنگامی كه هنجارهای فرهنگی، مركوز ذهن شود و مقدس جلوه كند، فرد نیازی به تفكر ندارد و از پیش جواب هر سؤالی برایش روشن است. در اینجا پاسخها جنبه بازتابی پیدا می‏كند و تكیه‏گاه عقلانی و فكری خود را از دست می‏دهد.

ما در اینجا نمی‏خواهیم به همه تعاریف فرهنگ كه رقم آن را بیش از ۲۵۰ دانسته‏اند بپردازیم; بخصوص كه جهت و اهداف هریك از این تعاریف ممكن است‏با سایر تعاریف متفاوت باشد. اما باجمال می‏توان اشاره كرد كه تعاریف مختلف فرهنگ، دست كم در سه جهت‏یا مسیر، مطرح شده است. نخست می‏توان به تاكید خاصی كه بر وجه گذشته فرهنگ شده است، اشاره كرد. این معنا، هر آنچه را به سنن گذشته برمی‏گردد و همه آثار و افكاری كه ریشه در گذشته دور و نزدیك دارد و بقایا و ته‏نشست‏های رسوم وآداب و آثار باقی مانده از آبا و اجداد ما، اعم از آثار فكری، هنری، ادبی، معماری و غیره را دربر می‏گیرد. معلوم است كه منظور از این دسته از تعاریف، تكیه بر تاریخ فرهنگی جوامع است. چنین تعاریفی فرهنگ را بكلی از حال و حتی آینده نزدیك منفك كرده، آن را بر آثار باقی مانده از گذشته منسوب می‏كند. در اینجا منظور از فرهنگ به هیچ وجه اعمال و رفتار و شیوه‏های جدید و نو و ابداعات و دستاوردهای كنونی بشر نیست و بنابراین، تاكید بیشتر بر آثار است تا اعمال و افعال. لذا هدف از طرح این نوع تعاریف، جلب توجه به حفظ «میراث فرهنگی‏» و دستاوردهای انسانی در طول تاریخ حیات اوست. چنانكه از فرهنگ یونان، فرهنگ ایران باستان، فرهنگ هند، فرهنگ اسلامی و غیره نام برده می‏شود و در همه اینها منظور تراكم تجربیات و آثار به جا مانده از گذشته است و در این دیدگاه، بخصوص بر گذشته‏ای هرچه دورتر تاكید می‏شود و آن را سرچشمه زلال فرهنگ می‏دانند. همراه با چنین بینشی، نوعی «نوستالژی‏» نسبت‏به گذشته و ارزشهای آن پیدا می‏شود و به اصطلاح فرهنگ گذشته «ایده‏آلیزه‏» می‏شود و حالت كمال مطلوب پیدا می‏كند و رفتارهای مطلوب نیز رفتار سنتی و مخالف ابداع و نوآوری است. یا به عبارتی، نوعی «ایده‏آلیسم فرهنگی سنتی‏» جای واقعیات فرهنگی را می‏گیرد.

در مقابل این سلسله تعاریف، باید آن دسته از تعاریف را در نظر گرفت كه به فعلیت فرهنگ توجه نشان داده و فرهنگ را در رفتار و كردار افراد جامعه یا گروه خاص جستجو می‏كند. براساس این نوع تعاریف، آنچه در فرهنگ اهمیت دارد، كارآیی و ظرفیتها و آثاری است كه امروزه یك فرهنگ از خود نشان می‏دهد و این امر اعم از ظرفیت تفكر و اندیشه و حدود به كارگیری علم و تكنولوژی است. چنانكه وایت، (white) با دیدی كاملا مادی، سطح فرهنگی جامعه را براساس میزان انرژی كه در هر جامعه مصرف می‏شود تعریف كرده و مشخص می‏سازد. به طوری كه جامعه‏هایی كه به لحاظ علمی (و منظور از علم در این جا علوم طبیعی است) پیشرفت‏بیشتری داشته‏اند، توانسته‏اند ظرفیتها و امكانات و انرژی بیشتری را به كار گیرند و در نتیجه طبق این تعریف چنین جوامعی از سطح فرهنگی برتری برخوردارند و جوامع عقب‏مانده به لحاظ فرهنگی در سطح پایینتری قرار دارند. اما این تعاریف از بسیاری جهات نارساست و مورد انتقاد قرار گرفته است. زیرا برداشتی خاص كه به دانش و تكنولوژی محض ارجاع می‏شود از فرهنگ شده است و ارزشها و بنیانهای فرهنگی و اخلاقی نادیده گرفته شده است، اما نظر به حال و آینده فرهنگ دارد. خلاصه فرهنگ یعنی آنچه از ما ساخته است!

سومین دسته از تعاریف، متوجه ویژگیهای شخصیتی و نوع پرورشی است كه افراد جامعه در فرهنگ خاص خود پیدا می‏كنند و در نتیجه واكنشها و اعمال رفتار ویژه‏ای از خود نشان می‏دهند كه با ویژگیهای شخصیتی و اعمال و رفتار اعضای یك فرهنگ دیگر متفاوت و گاه متضاد است. این نوع تعاریف گاه جهت مردم‏شناسانه پیدا می‏كند و ویژگیهای شخصیتی فرهنگ اقوام مختلف را كه منجر به نوع خاصی از واكنشها و رفتارهایی شود مد نظر قرار می‏دهد. (مثل فرهنگ نوع آپولونی و نوع دیونزی كه یكی شخصیت جنگجو و دیگری شخصیت صلح‏طلب را پرورش می‏دهد.) و گاه جهت روانكاوانه پیدا می‏كند و در حقیقت، این دو جنبه، از یكدیگر جداناپذیر است. زیرا شخصیت فرهنگی اعضای یك فرهنگ معین عمدتا حالت ناخودآگاه دارد. سرچشمه بروز و ظهور آن واكنشهای ناخودآگاه، ذهن انسان است و در حقیقت، شخصیت‏به صورت یك ساختار ناخودآگاه فرهنگ در فرد تجلی پیدا می‏كند (در مواردی می‏تواند حالت‏بیمارگونه پیدا كند و از این تجزیه و تحلیل روانكاوانه فرهنگ مطرح شده است.)

البته تعاریفی كه مورد اشارت قرار گرفت همگی فرهنگ را در معنای عام و لیت‏خود مد نظر دارد و دامنه و حد و حدود آن را بدرستی مشخص نمی‏كنند و در نهایت، حالت كلی و تجریدی پیدا می‏كنند. در مقابل، برخی صاحبنظران بیشتر بر «خرده‏فرهنگها»، فرهنگهای قومی، قبیله‏ای، گروهی، طبقاتی و حتی حرفه‏ای و صنفی تاكید دارند. در واقع، در درون یك فرهنگ كل، فرهنگهای جزء وجود دارد وهر قشر و صنف و طبقه‏ای می‏تواند فرهنگ خاص خود را داشته باشد. منشا این خرده‏فرهنگ، هم محیط اجتماعی هم زمینه‏های حرفه‏ای و شغلی و هم وضعیت اقتصادی و اجتماعی و بالاخره هم ریشه‏های تاریخی زندگی مشترك یك گروه یا جمع است. و مسلم است كه ویژگیهای فرهنگی جامعه دینی را می توان در این چارچوب مورد مطالعه و بررسی قرار داد. در عین حال مفهوم جامعه دینی، به اندازه مفهوم فرهنگ مبهم و كشدار است و تعریف دقیق و قابل قبولی از آن میسر نیست. در واقع، هر جامعه كه دارای دین معین و ایدئولوژیهای خاص باشد و بخواهد زندگی خود را در قالب آن باورها و اعتقاد و ارزشها سامان دهد و رفتارهای خود را با آن منطبق سازد، به عنوان یك جامعه دینی تعریف می‏شود. و اما آنچه جامعه دینی خوانده شده و بهتر است عنوان اجتماعات یا گروه دینی به آن داده شود و در غالب ادیان شبیه و نظیر آن وجود دارد، گروهی است كه به طور اخص شغل و حرفه و فعالیت اصلی خود را صرف امور دینی و مسائل و موضوعات مربوط به آن ساخته است و هرچند در ابتدا منشا آن تعلیم و تعلم و فراگیری مسائل و موضوعات دینی بوده، اما بتدریج نه تنها صورت و شكل یك دستگاه و سازمان را نمود گرفته، بلكه بتدریج در یك نظام سلسله مراتبی با ظاهری متفاوت و مستقل از سایر گروهها و صنوف با لباس خاص و آداب و سنن و فرهنگ معین و شعائر ویژه، درواقع، یك گروه یا اجتماع دینی را به وجود آورده است.

در گذشته گروهها و سلكهای متفاوتی در قلمرو دین شكل گرفته و به صورت شعب، شاخه‏ها و كانونهای مختلف درآمده بود; مثل متصوفه، انجمنهای اخوت، رهبانان و غیره. این نوع صنوف و اجتماعات دینی تخصصی در ادیان مختلف، اعم از ادیان توحیدی (مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام) یا ادیان آسیایی، مثل بودا و هندو، سابقه‏دار و هركدام ویژگیهای مختص به خود دارد. البته كاستهای برهمنی هرگز یك قلمرو كشیشی در معنایی كه در مسیحیت موجود بوده نداشتند، و هیچ سازمان كلیسایی قابل قیاس با سازمان روحانیون مسیحی ندارند، اما بازهم وجه دینی از وجه عرفی در آن متمایز است. به نظر می‏رسد كه تخصص پیدا كردن در تكالیف شرعی و وظایف دینی یكی از ابتدایی‏ترین و شایعترین اشكال تقسیم كار در جامعه‏های انسانی بوده است. هرچند در بسیاری از جوامع حتی هنگامی كه روحانی وجود دارد، امكان دارد كه برخی وظایف مذهبی به عهده خانواده، رؤسا، نجبا، و حتی در مواردی به عهده پیرمردان یا پیرزنان قرار گرفته باشد.

غلام عباس توسلی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.