جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
تنهایی یک دونده استقامت
![تنهایی یک دونده استقامت](/web/imgs/16/143/6zqkg1.jpeg)
چند کارگردان توی پاریس زندگی میکنند؟ صدتا؟ دویستتا؟ هزارتا؟ هیچ اهمیتی ندارد؛ مهم این است که من توی پاریس زندگی میکنم و هر روز صبح که چشمهایم را باز میکنم، ایده فیلم تازهای به ذهنم رسیده است. ژانلوک گدار در یک مصاحبه
وقتی از سینمای متفاوت حرف میزنیم، در وهله اول، باید تکلیف یک نکته را روشن کنیم؛ اینکه این تفاوت، نسبت به چه سینمایی است؟ و این فیلم متفاوت، در مقایسه با کدام فیلمها، صاحب چنین صفتی شده است. خوب میتوانیم به یاد بیاوریم، یا دستکم میتوانیم به تاریخ سینمای ایران رجوع کنیم و ببینیم که در سالهای میانی دهه ۱۳۶۰، مشهورترین فیلمهایی که روی پرده سینماهای تهران میرفت، فیلمهای کمتماشاگری بود که امروز آن فیلمها را هم در رده سینمای متفاوت جای میدهند. مسئلهای که نباید آنرا فراموش کرد، این است که سینمای متفاوت، ظاهرا، جایگزینی است برای سینمای تجاری. سینمای متفاوت، فیلمهایی را در بر میگیرد که ساخته میشوند تا چیزی به سینما اضافه کرده باشند و راه را برای فیلمهای پس از خود هموار میکنند. تکلیف سینمای تجاری هم که روشن است؛ فروشِ بیشتر و طبیعی است که سینمای متفاوت، باب سلیقه هر تماشاگری نیست و تماشاگری که سینما را به چشم تفریحی نهچندان گران میبیند، بیشک نمیتواند فیلمهای متفاوت را جایگزین فیلمهایی کند که صرفا برای سرگرمکردن مخاطب ساخته میشوند.
برای تماشاگرانی که جوانی خود را با تماشای «قیصر» و «تنگنا» آغاز کرده بودند، سخت بود که کمی پس از سالهای جوانی به تماشای «نار و نی» و «نقش عشق» و فیلمهایی از این دست بنشینند. «قیصر» و «تنگنا»، هرچند اکنون فیلمهای معمول و متعارفی بهنظر میرسند، اما در زمان خود، بخشی از سینمای متفاوت بودهاند و لازم است همینجا توضیح داده شود که تفاوت عمده این دو فیلم با نمونههای قبلیشان، نه فقط در نگاه کارگردان به جامعه و دنیای اطرافش، که اصلا به تلقی کارگردان از سینما هم برمیگشت. «قیصر»، ظاهرا، از همان مسیری میرفت که انبوه «فیلمفارسی»ها (عبارتی که دکتر هوشنگ کاووسی سالها پیش آنرا ساخت) میرفتند و داستانش، به یک معنا، شبیه همان «فیلمفارسی»ها بود، اما کارگردان فیلم (شاید بهخاطر تماشای مکرر سینمای کلاسیک آمریکا) صاحب نگاهی متفاوت بود و همان داستان تکراری را جوری دیگر روایت کرده بود تا در نهایت، تصویری از یک «قهرمان» را روی پرده سینما ببرد. آن جنبه اخلاقگرایی عوامانهای هم که در «فیلمفارسی»ها دیده میشد، دامن این فیلم و باقی فیلمهایی را که به «موج نو»ییها تعلق داشت، نگرفته بود. «قیصر»، در مقایسه با فیلمهایی که پیشتر ساخته بود، فیلمی متفاوت بود، اما در طول سالها، مطلقنگری فیلم هم دستخوش تغییرات زمانه شد و کمکم کسی متفاوتبودن «قیصر» را در دوران خودش به یاد نمیآورد.
مسئله این است که سینمای متفاوت، فیلمی که قرار است با چنین عنوانی شناخته شود، ظاهرا، باید با فیلمهای همعصر خودش فرق داشته باشد و این فرق، این تفاوتی که قاعدتا، مایه افتخار کارگردان فیلم است، صرفا به مسائل تکنیکی برنمیگردد و ایبسا که نگاه کارگردان به سینما و تلقی و برداشت او از سینما، نقش بیشتری داشته باشد. در همان دهه ۱۳۶۰ که مشهورترین فیلمهایش، ساختههایی کمتماشاگر بودند، فیلمی مثل «هامون» هم ساخته میشود که، قاعدتا، متفاوتترین فیلم آن سالهاست؛ پیچیدگی روایت فیلم و استفاده بیحد کارگردان از موسیقی کلاسیک اروپایی و تلفیق داستانهای شرقی و غربی، فیلم را به محصولی کاملا متفاوت بدل کرده بود. «هامون» را چه دوست داشته باشیم و چه تلقی و برداشت کارگردانش را از سینما و دنیای اطرافش سطحی بشماریم، تاثیری در این قضیه ندارد که «هامون» نهتنها نسبت به دوران خودش که حتی نسبت به سینمای این سالهای ایران هم فیلم متفاوتی است و فارغ از هرگونه داوری، وقتی این فیلم را، با ساختههای اخیر کارگردانش مقایسه کنیم، این تفاوت بیشتر به چشم میآید. کارگردان «هامون»، البته، در این سالها ترجیح داده است که آن پیچیدگی روایت و تلفیق داستانهای شرقی و غربی را کنار بگذارد و داستانهای ساده را به سادهترین شکل ممکن روایت کند. تماشاگرانی که در آن سالها دیدن «هامون» را به فیلمهای دیگر ترجیح دادند، احتمالا، کمتر از تماشاگرانی نیستند که ساختههای اخیر این کارگردان را دیدهاند.
«کامبیز کاهه»، ششسال پیش، در همایش سینمای متفاوت در تهران گفت که «در سینماست که همیشه عمق و سطح، خاص و عام، با هم ترکیب میشوند و در یک لحظه میتوانند جای خود را به دیگری بدهند و به این ترتیب، وقتیکه یک رسانهای مثل سینما جاذبه خود را از همین برهمخوردن مرزها میگیرد، (یعنی هنری است که از ترکیب هنر عامهپسند و خاص پدید آمده) چقدر سخت میشود قائلشدن به تجاریبودن یا هنریبودن یک فیلم.» [روزنامه همشهری، ۲ آذر ۸۱]
سینمای معمول و متداول ایران، سینمایی که شماری از منتقدان سینمایی آنرا سینمای تجاری میدانند، قاعدتا باید با همان الگوهایی سروکار داشته باشد که سالهای سال است در سینمای جهان امتحان پس داده و بخش اعظم سینمای آمریکا، اصلا، براساس همین الگوها ساخته شده است. چیزی که به «ژانر» مشهور است، عملا، همان پیروی از همان الگوهاست و فیلمهای «ژانر» با اینکه فیلمهای محافظهکارانهای هستند و از چارچوب خود قدمی پیش نمیآیند و نکته این است که اگر کارگردانی در فیلمش از این چارچوب، از این الگوها و آنچه به «ژانر» مشهور شده است، قدمی پیش بگذارد، یا اصلا از این چارچوبها فرار کند و این فرار از چارچوب را بهشیوهای کاملا خودآگاهانه به نمایش بگذارد، کارش در محدوده سینمای متفاوت ارزیابی میشود. مسئله این است که هرقدر سینمای معمول و متعارف، سینمایی که بهعنوان تجاری شناخته میشود، به تماشاگرانش بستگی دارد و اصلا مطابق سلیقه آنها پیش میرود، سینمای متفاوت بستگی دارد به کارگردانش، به آدمی که ایدههایش را در باب سینما و دنیای اطرافش در قالب یک فیلم سینمایی ریخته است. فیلمهای تجاری، البته، گاهی بهاندازهای که کارگردان یا تهیهکننده فیلم خیال میکنند نمیفروشند و گاهی فیلمی که عمدا پا را از محدوده چارچوبها بیرون گذاشته است، به فروشی دست پیدا میکند که مایه حیرت است. «گاوخونی» یکی از آن نمونههایی است که نمایش عمومی چندان مناسبی نداشت و البته ظاهر متفاوت و غریب فیلم هم مانع از این میشد که هر تماشاگری، با هر سلیقهای، به تماشایش بنشیند، اما کارگردان فیلم، در مصاحبهای گفته بود فیلمش را طوری ساخته است که به مذاق هر تماشاگری خوش بیاید و کافی است تماشاگران به داستانی که روی پرده شکل میگیرد دقت کنند تا دیگر متفاوتبودن فیلم به چشمشان نیاید.
نمونه دیگر، «خونبازی» است که، قاعدتا، در چارچوبها و الگوهای معمول و متداول سینمای ایران جای نمیگیرد و داستان بیحادثه و شخصیت شکستخورده و تصویربرداری غریب و تصویرهای رنگپریدهاش، شباهتی به تصویرهای پرزرقوبرق فیلمهای تجاری ندارد. فروش معقول «خونبازی»، یکی از آن اتفاقهای مبارکی بود که نشان داد سینمای متفاوت، اگر خوب ارائه شود و اگر به اندازه فیلمهای دیگر برایش تبلیغات در نظر بگیرند، به فروشی معقول دست پیدا میکند. تازهترین محصول متفاوت سینمای ایران، «تنها دوبار زندگی میکنیم» است که در مقایسه با بسیاری از فیلمهای این سالها، در مرتبهای بالاتر میایستد و البته در کمال حیرت، جایی در بخش اصلی جشنواره فیلم فجر نداشت. در «تنها دوبار زندگی میکنیم» آن چارچوبها و الگوهایی که پیشتر دربارهشان حرف زدیم، به روشنترین شکل ممکن، زیر پا گذاشته شدهاند و کارگردان فیلم، از سر عمد، همهچیز را دگرگون کرده است و اهمیتی ندارد که شیوه روایی فیلم، تحتتاثیر چه فیلمهایی است، مهم این است که این شیوه روایی، توی ذوق نمیزند و بین فیلم و تماشاگر فاصله نمیاندازد. داستانهای جهان، بهقولی، سالهاست که تمام شدهاند و هیچ داستانی را نمیشود سراغ گرفت که حقیقتا تازه باشد. اما هر داستانی را میشود یکجور دیگر روایت کرد تا کهنگیاش به چشم نیاید و کارگردان «تنها دوبار زندگی میکنیم» عملا همین کار را کرده است. همه فیلم، درباره «انتقام» و «خاطرههای ناخوش»ی است که ناگهان در جان شخصیت اصلی فیلم بیدار میشود و او را به مسیری هدایت میکند که هیچ معلوم نیست به کجا میرسد. دفاع از سینمای متفاوت، یا حرفزدن درباره آن، طرد یا نفی سینمای تجاری نیست؛ سینمای متفاوت، قاعدتا، نمیتواند پاسخگوی تماشاگرانی باشد که فیلم میبینند تا تفریح کنند و دو ساعت از یکروز را به خاطرهای خوش بدل کنند و طبیعی است که سینمای تجاری هم نمیتواند به کار تماشاگرانی بیاید که در طلب چیزهای تازهتری هستند. به یک همزیستی نیاز است تا سینمای تجاری و سینمای متفاوت، در کنار هم به حیات خود ادامه دهند و حیف که چند سالی است این همزیستی در سینمای ایران کمرنگ شده است.
کسرا مقصودی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست