دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

بررسی وضعیت کسب و کار از گذشته تا آینده


بررسی وضعیت کسب و کار از گذشته تا آینده

این مقاله به بررسی اجمالی سیر کسب و کار و چگونگی تغییرات حرف و مشاغل و عوامل تاثیر گذار بر این مهم در طول زمان می پردازد

کسب و کار را می توان اینگونه تعریف نمود : هر گونه قالب و وجه ای از حرفه ها که شامل روش ها و رویه ها ، قوانین و ضوابط خاص ، الزامات اجرایی ( تولیدی و مالی ...) بوده و در مکان و زمان مشخص بوسیله فرایندهای آن بتوان اقدام به ارائه خدمات و یا انجام معاملات تجاری نمود ، کسب و کار می نامند .

و می تواند شامل مدلهای گوناگون و ابعاد کوچک و بزرگ بصورت محسوس و نامحسوس در بازارهای مجازی و حقیقی صورت پذیرد و به پیشرفت و تعامل در همه ابعاد زندگی بیانجامد .

▪ همانگونه که می دانید تجارت در دوره های رشد حیات بشری به صورت ذیل بوده است :

۱) عصر کشاورزی ( توام با موانع و مشکلاتی مانند سیل ، زلزله و قحطی .... )

۲) عصر صنعت ( توام با مشکلاتی فیزیکی ، کمبود فضا و مکان ، نیرو ... )

۳) عصر اطلاعات ( توام با خطراتی مانند سرقت اطلاعات و بهره برداری سوء ... )

در عصر نخست طبیعتا کسب و کارها همانگونه که از نامش پیداست منوط به زراعت و فعالیتهای کشاورزی و نهایتا دامداری می شده است که با توجه به تولیدات و کالاهای محدود آن دوره ، مبادلات نیز بصورت پایاپای و در حد رفع نیازهای ضروری انسان ها صورت می گرفته است .

رفته رفته بازارها و مبادلات ، رشد یافته و تمدن بشری بدنبال راهها و روشهای مفیدتر و جامع تری جهت انجام کارهای روزمره و براورده سازی نیازهای ضروری و نیمه ضروری خود برامد . بطوریکه حتی در قرن سوم هجری که دوره شکوفایی تمدن اسلامی و رونق تجارت و شهر نشینی بوده است تشکل افزارمندان و صنعتگران بر اساس حرفه ها و پیشه ها بوجود آمد و اصناف مختلف نیزشکل گرفتند .

در قرون وسطی نیز مجموع اصناف در اروپای غربی با وظیفه نظارت محلی بر حرفه یا کسب و کار از طریق تعیین موازین مرغوبیت و قیمت کالا ، حمایت از کسب وکار در مقابل رقابت و تعدی و برقرار کردن مقام اجتماعی اعضای صنف ، بوجود آمده بودند .

برخی از پژوهندگان، مجموعه اصناف اروپای قرون وسطی را ناشی از تشکیلات قبیله‌ای قدیم ژرمنها یا از گروههای مذهبی شمرده‌اند. در هر حال، بازرگانان در آغاز قرن یازده میلادی «اصناف تجارتی» را بوجود آوردند. هدف آنها حمایت از تجارت در مقابل خطرات حکومتهای دوره فتودالیته بود. با توسعه تجارت از طریق دریای مدیترانه اصناف و بازرگانان قدرت فراوانی کسب کردند، و بعضی از تجار ایتالیائی مانند «جنووا» و «فلورانس» بر حکومتهای محلی استیلا یافتند. در انگلستان و برخی شهرهای آلمان نیز بسیاری از اصناف و بازرگانان در توسعه شهرها قدرت زیادی را اعمال کردند. از این پس جنبه محلی بازرگانی بیش از گذشته کاهش یافت. و اصناف شهرهای مختلف برای توسعه و حمایت از داد وستد، با یکدیگر متحد می‌شدند که نمونه بارز آن، اتحادیه «هانسائی» در اروپای شمالی است.

ارباب حرف و صنایع، دست کمی از بازرگانان نداشتند، اصناف حرفه‌ای در قرن دوازدهم میلادی با توسعه شهرها، به سرعت پیش رفتند، و از حیث قدرت همپایه بازرگانان و گاه جایگزین آنان شدند. بطور کلی، اعضای هر صنف را استادکاران، شاگردان و کار آموخته‌ها تشکیل می‌دادند. استادکاران، صاحبان کارگاهها بودند که به شاگردان کار می‌آموختند و کار آموخته‌ها کسانی بودند که دوره شاگردی را تمام کرده بودند،ولی نمی‌توانستند به مقام استادکاری برسند(زیرا عده استادکاران محدود بود) چنانچه در ابتدا گفته شد، هر صنف موازینی مربوط به خود را مقرر می‌کرد، اما پس از رشدملل اروپای غربی، اصناف با فرمانروایان دوره فئودالیته در ظاهر مبتنی بر همکاری بود، اما در عمل، اصناف مقتدر، با تهدید یا تطمیع، از دخالت اشراف یا سلاطین در امور خود جلوگیری می‌کردند. گاهی نیز اصناف (مانند صنف نساج در فلاندر) شورشهای ضد حکام فئودال را رهبری می‌کردند. در قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی، قدرت ملتها و اقتدار سلاطین افزون گشت، و در بعضی موارد پادشاهان از قدرت اصناف کاستند، و آنها را به اطاعت در آوردند. بهبود وسایل و امکانات ارتباطی، توسعه تجارت، و بالاخره ظهور و سرمایه داری و مقاطعه کاری به نظام صنفی خاتمه داد. اصناف کوشیدند که انحصارات خود را حفظ کرده، و با هر تغییری مخالفت ورزند. روند نظام صنفی با مرور زمان سخت و پیچیده شده و گرایش به موروثی کردن عضویت، بروز یافت. در نتیجه، تجارت و صنعت جدید، به دست سرمایه دارانی افتاد که می‌توانستند خود را با مقتضیات عصر جدید، وفق دهند. قدرت مجموعه اصناف از آغاز قرن ۱۷ میلادی در انگلستان روبه زوال گذاشت. جوامع صنفی فرانسه تا قرن ۱۸ میلادی رونق داشتند تا آنکه انقلاب کبیر فرانسه، بساط آنها را بر چید (۱۷۹۱). سازمانهای اصناف آلمانی به تدریح در قرن ۱۹ میلادی از بین رفتند. سازمان اصناف ایتالیا نیز در همین قرن بر افتادند .

● اما وضعیت کنونی کسب و کار چگونه است؟

چارلز هندی نویسنده کتاب "عصر تضاد و تناقض ها" که دنباله کتاب "عصر سنت گریزی "است در زمینه کسب و کار کنونی در قرن ۲۱ می نویسد :

ما در یک دوران ویژه به سر می بریم. در این دوران تغییراتی در شرایط کاری افراد رخ داده و می دهد که باعث می شود برخلاف گذشته بیشتر انسانها بیش از آنکه به سازمانهای بزرگ وابسته باشند به کار مستقل یا پیمانکاری روی بیاورند. آنها دیگر تمام وقت خود را در یک سازمان سپری نخواهندکرد، بلکه به فعالیتهای پاره وقت خواهند پرداخت. فقط کمتر از نیمی از نیروی کار در سازمانهای مختلف مشاغل تمام وقت «مناسب» به دست می آورند و باقی افراد کارکنان مستقلی هستند که تعدادشان سال به سال بیشتر می شود. بیشتر این افراد به این دلیل کارگر پاره وقت یا موقت هستند که یا خود می خواهند و یا جز این چاره دیگری ندارند.

اصولا ویژگی سازمانهای امروزی این است که آنها بر هسته ای از مدیران و کارگران ضروری استوارند که پیمانکاران خارج از سازمان و مستخدمان پاره وقت، آنها را یاری می دهند. البته این روش، شیوه جدیدی برای ساماندهی امور نیست، چرا که مقاطعه کاران بزرگ و کوچک طی نسلهای متمادی این کار را کرده اند. آنچه تازگی دارد رشد این شیوه از سازماندهی در حرفه‌های بزرگ و نهادهای بخش دولتی است که به دلیل ارزانتر بودن، درمیان آنها گسترش یافته است. این سازمانها به این نتیجه رسیده اند که گرچه راحت تر است که کارکنان خود را به صورت تمام وقت دراختیار داشته باشند، اما دراختیار داشتن تمام نیروی کار، نوعی اسراف در سازماندهی منابع انسانی ضروری است. لذا نگاه داشتن آنها در خارج از سازمان، به صورت کارکن مستقل یا در استخدام مقاطعه کاران متخصص و خرید خدمات آنها به هنگام نیاز ارزانتر تمام می شود.

براین اساس، سازمانهای امروزی از سه گروه مختلف مردم تشکیل شده اند که هرکدام از آنها انتظارات متفاوتی دارند و شیوه مدیریت بر آنها فرق می کند. آنها از حقوق مختلفی برخوردارند و به اشکال مختلف سازماندهی می شوند.

گروه اول را متخصصان، تکنسین ها و مدیران صاحب صلاحیتی تشکیل می دهند که وجودشان برای سازمان ضروری است. آنها حامل دانش سازمانی هستند که سازمان را از همتایانش متمایز می سازد، به طوری که اگر آنها از دست بروند، سازمان هم از دست خواهدرفت. بنابراین، ازنظر سازمان آنها ارزشمندند و باید باشند و جایگزین کردنشان دشوار است. سازمانها با دادن سکه های طلا، حقوقهای بالا، منافع حاشیه ای و اتومبیل های گرانقیمت آنها را بیش از پیش به خود نزدیک می کنند. درعوض از آنها انتظار می رود به سختی و با طی مسافتهای طولانی کار کنند و تعهد و انعطاف پذیری داشته باشند. ۴۰ یا ۴۵ ساعت کار در هفته برای این گروه نیست، معدودی از آنها از تمام مرخصی استحقاقی خود استفاده می کنند، و یا پیش از آنکه شب شود، خانه و خانواده خود را می بینند. از آنها انتظار می رود کارها را مطابق تمایل سازمان انجام دهند و درعوض، بیش از پیش حقوق خوب دریافت دارند. درنیتجه این وضع، آنها ازنظر سازمان، گران قیمتند و تعدادشان نیز کم است.

گروه دوم، پیمانکارانی هستند که با سازمان قرارداد می بندند تا کارها را انجام دهند. این گروه هم از افراد و هم از سازمان تشکیل شده اند. منظور از افراد یادشده، کارکنان متخصص یا تکنسین های مستقلی هستند که بسیاری از آنها در گذشته از مستخدمان اصلی سازمان بوده اند و نقش خود را در هسته اصلی ایفا کرده اند و اکنون ترجیح داده اند که جزو کارکنان مستقل باشند. منظور از سازمانها هم سازمانهایی هستند که از سازمانهای اصلی کوچکترند، ولی با وجود این، هسته ها و پیمانکاران فرعی خاص خود را دارند. آنها در قبال نتیجه ای که به دست می آورند، پول می گیرند و نه به ازای مدت زمانی که صرف می‌کنند، آنها حق الزحمه دریافت می دارند نه حقوق. پیامد این وضع واجد اهمیت است به این معنا که سازمان مرکزی می‌تواند کنترل خود را فقط ازطریق بررسی نتایج اعمال کند و نه ازطریق بررسی روشها، گروه سوم، نیروی کار انعطاف پذیر یا کلیه کارگران پاره وقت و موقتی هستند که رشد یابنده ترین بخش عرضه اشتغال را تشکیل می دهند.

این افراد، همان بازار کارند، بازاری که کارفرمایان آن طور که دوست دارند و هنگامی که نیاز دارند وارد آن می شوند، تا هرچقدر که می توانند پول کمتری بابت آن بپردازند (که البته این فلسفه کوته بینانه است.)

▪ در یک جمع بندی، شرایط کاری را در قرن حاضر می توان چنین توضیح داد:

ـ کارگران تمام وقت دائم، اقلیت نیروی کار را تشکیل می دهند؛

ـ ۷۰ تا ۸۰ درصد از مشاغل، بیشتر به مهارتهای فکری نیاز دارند تا مهارتهای بدنی؛

ـ افراد مستقل، درجهانی شدیدا رقابتی، با مازادی از نیروی کار جویای شغل روبه رو هستند؛

ـ سازمانها بیش از پیش از افراد هوشمندی تشکیل شده اند که کارهای هوشمندانه ای انجام می دهند؛

ـ افراد شاغل غالبا اطلاعاتی بیش از فرماندهان خود دارند و حس مسئولیت پذیری آنها برای انجام وظیفه چنان کامل است که به فرمان کسی برای انجام کار گوش نمی دهند، لذا باید آنها را متقاعد کرد؛

ـ مدیران جدید برعکس مدیران قدیمی که عالم بر همه چیز بودند و می توانستند همه کارها را انجام دهند و هر مسئله ای را حل کنند، می خواهند بدانند که هر مسئله ای را چگونه می توان حل کرد و در این راه از ظرفیت کارکنان تحت مدیریت شان استفاده می کنند؛

به تدریج واژه مدیر از بین خواهدرفت و افراد به عنوان رهبر تیم، گردانندگان پروژه، هماهنگ کنندگان و یا به طورکلی مجریان فعالیت خواهندکرد.

اما عامل مهم دیگری که در سالهای اخیر باعث دگرگونی تجارت و کسب و کار گشته است پدیده ای بنام اینترنت است .

▪ اینترنت بزرگترین مدل از سازمان شبکه‌ای است که تاکنون به منصه ظهور رسیده است و واقعیتی تکان دهنده را نمایان می سازد:

در یک اقتصاد دیجیتالی، نقش یک مدیر سنتی بازرگانی کاملا تغییر یافته و بعضا به طور کامل محو می شود. عملیات شرکت ، توسط افراد آن،‌ با هدایت و کنترل متمرکز بسیار کم ( و یا اصلا بدون کنترل متمرکز) هماهنگ می شود. کارگزاران مخاطره جو و پیمانکاران عمومی، جملگی نقشهایی کلیدی ایفا می کنند (پروژه‌ها را آغاز می کنند ، منابع را تخصیص می دهند و کارها را هماهنگ می سازند). اما،‌ نیازی به اعمال نظارت و کنترل یک شخص یا گروه وجود ندارد. در عوض،‌ نتایج کلی،‌ از اقدامات و تعاملات فردی تک تک بازیگران مختلف این سیستم نشات می گیرند.البته این نوع از هماهنگی همیشه در یک بازار آزاد وجود دارد.

با پیدایش و گسترش اینترنت ، انقلاب شگرفی در چگونگی دسترسی به اطلاعات رخ داده است اینک اطلاعاتی که در گذشته برای بدست آوردن شان ماه ها زمان نیاز بود را میتوان تنها با فشردن چند دکمه بی درنگ در اختیار گرفت و در کنار آن بازارهایی که ۷ روز هفته و بصورت ۲۴ ساعته اقدام به انجام مبادلات و معاملات می نمایند در دنیای نوین اینترنت سر برآوردند .

و به تبع آن کسب و کارهای جدید و حرفه های جدیدی بوجود آمده اند که هوشمندی مضاعف و بازنگری در زمینه های راهبردی و استرات‍ژیک خود را می طلبد . همچون بازاریابی که ابزارتجارت است دستخوش تحولات عظیمی گردیده است بطور مثال بازاریابی سنتی را در مقابل بازاریابی مبتنی بر فناوری با این تفاوتها می بینیم :

طبیعت بازارهای در حال تغییر و واقعیت در حال دگرگونی صنعت ایجاب می کند که صاحبان کسب و کار ، حوزه پر خطر بازار را پیش بینی نموده و متغیرهای فراوان و پیشگویی ناپذیر آن را با تجزیه و تحلیل روشمند و دقیق ، داوری نمایند و تصمیم گیریهای هوشیارانه ای در زمینه شاخص های موثر در کسب و کار به جهت انطباق با این تغییرات انجام دهند . و همواره چهار نیروی عمدۀ دگر گونی ساز فعالیتها را زیر نظر داشته باشند :

۱) سیاست های دولت

۲) رشد سریع فناوری

۳) دگرگونی فرهنگی و اجتماعی

۴) دگر گونی های اقتصادی

ظهور اینترنت حتی در سطوح بالاتر یعنی دولت ها نیز اثرگذار بوده است بطوریکه کارهای دولتی نیز بصورت گریز ناپذیر، دچار تغییرات اساسی گشته اند : دولت الکترونیک به معنای فراهم کردن شرایطی است که دولت ها بتوانند خدمات خود را بصورت شبانه روزی و در تمام ایام هفته به شهروندان ارائه کنند .

امروزه دولت ها همچنین برای جذب سرمایه ، کارگران ماهر ، گردشگران و سایر موارد با یکدیگر در رقابت هستند و بدین منظور به امکانات جدیدی نیاز دارند که دولت الکترونیک این امکانات را فراهم می کند .

کارمندان دولت می توانند به سادگی و بصورت کارآمد مانند کارکنان دنیای تجارت امور خود را انجام دهند .

با بیان مسایل فوق ، درک اینکه چرا در سالهای اخیر " هوشمندی کسب و کار " یا Businessintelligence به موضوع داغی تبدیل شده است دشوار نخواهد بود . BI به عنوان مجموعه ابزار ها ، راهکارها ، فناوری ها ، و مهارت های کسب دانشی جامع و یکپارچه از وضعیت کسب و کار یک سازمان به منظور ارئه اطلاعاتی فرا گیر به گونه ای که بتوان با استنباط از آن ها تصمیم سازی کرد و بهره وری را افزایش داد به یکی از کلیدی ترین اجزای یک معماری سازمانی بدل شده است . آمارهای موجود شواهد و دلایل معتبری را ارائه می کنند که بر اساس آن ها سازمان ها توانسته اند هزینه های غیر ضروری تحلیل های عمیق و دقیق تر از وضعیت درون سازمانی رقابت پذیری و ضریب موفقیت خود را افزایش دهند و یک معماری تجاری قابل اطمینان دست یابند .

● اما کسب و کار در آینده

به‌تدریج که به ژرفای عصر اطلاعات و دانایی نزدیک می‌شویم و مشاغل سنتی از بین می‌روند، ما برای این‌که بتوانیم جای مناسبی در بازار کار بیابیم و در «اقتصادهای ابرانسانی» بهره‌ور باشیم، باید به سوی مهارتهایی برویم که قابل ماشینی‌شدن نباشند. در بسیاری از موارد، افراد به دنبال شغلهای موجود نخواهند رفت، بلکه آنها را با تعریف مسئله‌هایی که با مهارتهای ابرانسانی‌شان قابل حل باشد، ابداع خواهند کرد؛ مهارت‌هایی مانند اکتشاف، خلاقیت و تاثیرگذاری.

سه حوزه‌کلیدی برای طراحی ابر‌شغل های آینده (HYPER JOBS) عبارتند از: انرژی، دست‌کاری مواد و احیای انسان.در حوزه انرژی، بویژه ترویج اقتصاد بدون نفت و کسب‌وکار انرژی‌های جایگزین می‌تواند دستمایه‌ طراحی ابرشغلها باشد. به برکت پیشرفت علم و فناوری، هیچ‌یک از صنایع آینده از دستکاری مواد در امان نخواهند بود و این نیز به نوبه خود یعنی انبوهی از فرصتها برای طراحی ابرشغلها. گذشته از همه اینها، ما انسانیم و باید از کار و زندگی لذت ببریم و بنابراین، شادابی روانی یا بهبود آن نیز حوزه‌ وسیعی است که در آینده میزبان ابرشغلهای جدید خواهد بود. این ابرشغلها، افزایش شادابی روانی و حیات روحانی انسانها را نشانه خواهند گرفت و به انسانها کمک خواهند کرد تا توانمندیهای ابرانسانی‌شان را تقویت کنند.

● ویژگیهای ابرشغلهای جدید

ویژگی اصلی و حیاتی یک ابرشغل این است که باید به وسیله موجودی انجام شود که زنده است و زنده عمل می‌کند؛ کسی که دارای شعور است و نسبت به این شعور خودآگاهی دارد. اگر مانند یک روبات عمل کنی، ریسک جایگزین شدن با آن را پذیرفته‌ای.

ابرشغلهای نوظهور، چندان بر مهارتهای ماشینی مثل تندشماری یا تصمیم‌گیری قانون‌مند اتکا نخواهند داشت. به‌عکس، بر مهارتهایی متکی خواهند بود که ورای فناوریهای دیجیتال امروز و شاید فردا هستند.

ابرشغلها بر پایه‌ی پنج «مهارت زنده» کلیدی و سه مهارت کمکی شکل می‌گیرند. مهارتهای زنده عبارتند از:

۱) اکتشاف: به معنای پیداکردن «چرایی»های علم، زندگی و کسب‌وکار.

۲) خلاقیت: یعنی شکل‌دادن به چیزی نو در ذهن.

۳) پیاده‌سازی: یعنی چیدن میوه‌های خلاقیت‌ در دنیای واقعی؛ یعنی توانایی اجرای یک طرح یا نقشه.

۴) تاثیرگذاری: به معنای تعامل با دیگران در جهت الهام‌بخشی، جهت‌دهی، و توانمندسازی آنان؛ آنچه که در حد عالی آن از یک رهبر انتظار می‌رود.

۵) فعالیت‌های بدنی: یعنی تعامل هشیارانه با ابزارها یا بدن.

▪ مهارتهای کمکی که پشتیبان مهارتهای کلیدی به‌شمار می‌آیند، عبارتند از:

۱) مهارتهای ذهنی پایه: مثل ادراک، طبقه‌بندی و ابراز احساسات.

۲) تفکر نمادین و تفسیر: شامل زبان، ریاضیات و بکارگیری نشانه‌های علمی.

۳) مسئولیت‌پذیری: شامل هشیاری جهانی، اخلاق و شعور مذهبی.

موفقیت شغلی در هزاره‌ جدید به این بستگی خواهد داشت که افراد، زمینه‌های یادگیری خود را از جاهایی که فناوری الکترونیک و دیجیتال بهتر از پس آنها بر می‌آیند، به زمینه‌هایی انتقال دهند که انسان خودآگاه در آنها قوی‌تر است.

▪ در پایان نگاهی به وضعیت فضای کسب و کار در کشور ایران می اندازیم :

یکی از شاخص‌هایی که برای ورود سرمایه ‌به یک کشور مهم است شاخص فضای کسب و کار است.

ایران از نظر فضای کسب و کار رتبه کل ۱۳۷ را در بین کشورهای جهان دارا است که به نسبت سال ۲۰۰۹ به میزان پنج رتبه بهبود داشته است. همچنین رتبه ایران در منطقه خاورمیانه از بین ۱۹ کشور که پارسال ۱۷ بود، به ۱۵ رسیده است.

به گزارش ایسنا کنفرانس توسعه و تجارت ملل متحد (آنکتاد) وابسته به بانک جهانی، هر ساله اقدام به رتبه‌بندی کشورها از نظر فضای کسب و کارشان با استفاده از ۱۰ شاخص تعریف‌شده می‌کند. این گزارش که چند ماه قبل از آغاز سال جدید میلادی منتشر می‌شود، بیانگر میزان مناسب بودن فضای کسب و کار یک کشور عموما برای سرمایه‌گذاری خارجی است و در جهان تجارت از نفوذ زیادی برخوردار است.

به همین دلیل سازمان سرمایه‌گذاری، کمک‌های فنی و اقتصادی ایران که از معاونت‌های وزات امور اقتصادی و دارایی به شمار می‌ر‌ود و مسئولیت مستقیم بهبود فضای کسب و کار در کشور را بر عهده دارد، فعالیت‌های زیادی را در زمینه بهبود رتبه ایران در فضای کسب و کار انجام داده است که از جمله آن‌ها می‌توان به تشکیل ۱۰ کارگروه برای راهبری موارد مرتبط با شاخص‌های ده‌گانه، برگزاری بیش از ۱۰۰ نشست در چارچوب کلی پروژه و هر شاخص به صورت جداگانه و پی‌گیری رفع مشکلات و گلوگاه‌های اثبات‌شده اشاره کرد.

این فعالیت‌ها در بسیاری از موارد منجر به بهبود شده است، اما به دلیل اینکه شاخص‌های ده‌گانه بسیار بین‌بخشی هستند بهبود مستمر آن‌ها نیاز به یک کار درازمدت تخصصی و هماهنگ بین تعداد زیادی از وزارتخانه‌ها و سازمان‌های کشور دارد.

سازمان «آنکتاد» برای تعیین رتبه هر کشور به بررسی کمی و کیفی ۱۰ شاخص تعریف‌شده می‌پردازد که عبارتند از شروع کسب و کار، اخذ مجوزهای ساخت، اشتغال، ثبت املاک، اخذ اعتبارات، حمایت از سهام‌داران خرد، پرداخت مالیات، تجارت فرامرزی، اجرای قرارداد، پایان کسب و کار.

هرگونه اصلاحی در هر کدام از این شاخص‌ها، ثبت شده و در تعیین رتبه هر کشور نقش موثری دارد. باید توجه داشت که صرف بهبود از سوی یک کشور، منجر به بهبود رتبه آن کشور در رتبه‌بندی نهایی نمی‌شود چون همزمان کشورهای دیگر هم مشغول اصلاحات هستند و رتبه خود را ارتقا می‌دهند؛ در واقع بهبود یک شاخص وابستگی زیادی به کیفیت آن دارد.

زهرا آقائی

▪ منابع:

۱) ابرشغلهای آینده، ریچارد دبلیو سامسون، (روزنامه تفاهم)

۲) چارلز هندی، وضعیت کار در قرن ۲۱، (ماهنامه تدبیر)

۳) هوشمندی کسب و کار، مجله شبکه

۴) تاثیر اینترنت بر آمیخته بازاریابی، حسین میر حسینی ـ شهریار عزیزی

۵) تاریخچه اصناف، ویکیپدیا

۶) بررسی شاخص‌های کسب و کار در ایران، روزنامه اطلاعات