چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

در جست وجوی جوانی از دست رفته


در جست وجوی جوانی از دست رفته

درباره کمدی های اروپایی «وودی آلن»

وودی آلن پس از ناکامی‌های پشت ‌سر هم فیلم‌های نیویورکی‌اش از سال ۲۰۰۰ به بعد، که نه موفق شدند نظر منتقدان را جلب کنند و نه فروش خوبی در گیشه داشتند – آثاری مثل «نفرین عقرب یشمی»، «ملیندا و ملیندا» و «پایان هالیوودی» - به‌درستی تصمیم گرفت برای تروتازه شدن قریحه‌اش، حال‌وهوا و فضای فیلم‌هایش را تغییر بدهد و برای مدت کوتاهی در اروپا فیلم‌هایش را بسازد.

آلن برای شروع، انگلستان را برگزید که منجر به یکی از شاهکارهای او «امتیاز نهایی» شد – که البته تهی از هر گونه طنز یا کمدی بود. دو اثر بعدی او در انگلستان که یکی کمدی بود («خبر داغ») و دیگری درام («رویای کاساندرا») هرگز به قدرت و موفقیت «امتیاز نهایی» نبودند. این کوچ کوتاه‌مدت فایده دیگری هم برای آلن داشت: او با الهه الهام جدیدش، اسکارلت جوهانسن، آشنا شد. جوهانسن به فاصله چهار سال در سه فیلم آلن بازی کرد که آخرینش «ویکی، کریستینا، بارسلونا» بود که آلن آن را در اسپانیا و با حمایت تمام ‌ وکمال دولت آن کشور ساخت. فضاهای توریستی و کارت‌پستالی و رنگ‌های گرمی که در تک‌تک قاب‌های این فیلم دیده می‌شود در کارنامه آلن کم‌نظیر است. لوکیشن‌های زیبای بارسلون به آلن کمک کرد تا قالب جدید برای بیان دغدغه‌های همیشگی‌اش (عشق، مرگ، هنر و...) پیدا کند و ستارگان مشهوری چون خاویر باردم، ربکا هال و پنه‌لوپه کروز یکی از بهترین بازی‌های دوران حرفه‌ای‌شان را در این فیلم ارایه دادند. اسکارلت جوهانسن هم توانست با بازی در این فیلم خاطره ناخوشایند و حتی آزاردهنده «خبر داغ» را – که یکی از بدترین بازی‌های کارنامه کاری

اوست – بزداید. آلن بعد از موفقیت فیلم اسپانیایی‌اش و بردن جایزه معتبر گلدن‌گلوب به عنوان بهترین کمدی سال و فروش ۱۰۰ میلیون دلاری این فیلم در دنیا، دوباره به شهر مورد علاقه‌اش، نیویورک، بازگشت. شخصیت اصلی «هرچه کارساز باشد» که پروفسوری پوچ‌گرا و غرغروست، کپی برابر اصل کاراکتر میانسالی است که آلن در دهه‌های هشتاد و نود خودش نقش آنها را در فیلم‌هایش بازی می‌کرد. اما این بار، احتمالا به دلیل کهولت سن، این نقش را به بازیگر ناشناخته‌ای در سینما به نام لری دیوید سپرد. دیوید موفق شد با الگوبرداری از کاراکترهایی که آلن در گذشته بازی کرده بود، نمونه بامزه‌ای از دغدغه‌ها و وسواس‌های وودی آلنی را به تصویر بکشد. دوباره در اینجا روابط عاطفی بین شخصیت‌ها گذرا و کوتاه است و آدم‌ها در پی پیدا کردن آرامشی هستند که قرار است از طرف جنس مخالف دریافت کنند.

فیلم بعدی آلن، «با غریبه سبزه‌روی قدبلندی ملاقات خواهی کرد»، در انگلستان ساخته شد و شکستی دیگر در کارنامه او بود. این فیلم به‌هیچ‌وجه نتوانست به روابط بین شخصیت‌ها عمق ببخشد و طنزی بی‌نمک و تکراری داشت. معمولا فیلم‌های آلن به دلیل فضاهای خاص و روابط عاطفی عجیب‌وغریب بین آدم‌ها، فیلم‌های متوسطی نبوده‌اند. یا کارگردان موفق شده حس‌و‌حال فیلمش را به بیننده منتقل کند یا نه؛ و «با غریبه...» در دسته دوم قرار می‌گیرد.

اما داستان آخرین فیلم او، «نیمه‌شب در پاریس»، فرق دارد. آلن در گشت و‌گذار اروپایی‌اش، به فرانسه و پاریس رسید که مهد بزرگان و هنرمندانی است که کمتر کسی به نابغه بودن آنها شک دارد. آلن موفق شد فیلمنامه‌ای بنویسد که به او اجازه می‌داد با بت‌های زندگی‌اش شوخی کند و از همنشینی با آنها و خاطره ‌بازی با دوران خوش گذشته، فیلمی سراسر گرم و دلنشین بیرون بکشد. او همچنین در این فیلم به نقد سفت‌وسخت پدیده‌ای به نام «نوستالژی» پرداخت و آن را ناشی از عدم اعتمادبه‌نفس کافی برای رویارویی با ضعف‌های درونی دانست. چنین نگاه خالی از احساسات‌گرایی و سخت‌گیرانه‌ای به گذشته در کارنامه آلن اگر نگوییم بی‌نظیر، کم‌نظیر است. او در آستانه دهه هشتم زندگی‌اش، از فراموش کردن خاطرات گذشته (حتی خاطرات خوب) و تمرکز بر حال و آینده می‌گوید. اوئن ویلسنِ این فیلم نمونه دیگری از کاراکتر وسواسی و سرگشته‌ای است که وودی آلن جوان در دهه هفتاد با شور و انرژی فراوان (در فیلم‌هایی چون «آنی‌هال» و «منهتن») نقش‌شان را ایفا می‌کرد. او رویای نویسنده شدن در سر می‌پروراند و به ستایش هنرمندانی می‌پردازد که الهام‌بخش او هستند. ویلسن با تقلید از حرکات دست و بدن و حتی نوع راه رفتن آلن در آن فیلم‌ها، هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که این نقش مخصوص خود فیلمساز بوده که به‌ناچار به بازیگر دیگری سپرده شده است. ظاهرا همان طور که آلن پذیرفته دوران اوج بازیگری‌اش به سر آمده و دیگر باورپذیر بودن رابطه عاشقانه او با ستارگان مطرح روی پرده جواب نمی‌دهد، با این واقعیت هم کنار آمده که برای ساختن فیلم‌هایی عالی در حد «زن و شوهرها»، «رز ارغوانی قاهره» و «زلیگ»، باید بیش از بازیگری، بر نوشتن و کارگردانی تمرکز کند. فیلم‌های آلن هرگز جدا از زندگی شخصی‌اش نبوده‌اند و همیشه می‌توان رگه‌هایی از حال‌وهوای واقعی کارگردان‌شان، در یک بازه زمانی خاص، را در آنها ردیابی کرد. باید منتظر بود و دید که آلن در «تقدیم به رم با عشق» می‌خواهد از لوکیشن‌های ایتالیا چه استفاده‌ای کند و چه چیز تازه‌ای رو کند.

هومن داوودی



همچنین مشاهده کنید