جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

نقش آموزش در مدیریت خلاق صنعتی


نقش آموزش در مدیریت خلاق صنعتی

نسل نخست اقتصاددانان عقیده داشتند که قدرت خرید نماد ثروت است و هدفشان افزودن نقدینگی با انباشتن شمشهای زر و سیم و ایجاد تراز مطلوب در بازرگانی بود

پیتر دراکر در کتاب "مدیریت آینده" در پاسخ به این پرسش که "چه چیزی مایه ثروت است؟" چنین پاسخ می دهد: نسل نخست اقتصاددانان عقیده داشتند که قدرت خرید نماد ثروت است و هدفشان افزودن نقدینگی با انباشتن شمشهای زر و سیم و ایجاد تراز مطلوب در بازرگانی بود. نظریه دیگری اظهار داشت که ثروت زاییده طبیعت است نه انسان و هر چه زمین بوجود آورد ثروت است.

در برابر این نظریه، گروهی از نظریه ها ثروت را وابسته به انسان دانسته و می گفتند:ثروت از نیروی کار انسان بدست می آید. این عقیده آغاز نگرش به ثروت به عنوان یک نظم است. زیرا آن را ساخته انسان می داند. ولی هیچکدام از این نظریه ها قانع کننده نبود، چون نمی توانست چیزی را پیش بینی و تجزیه و تحلیل کند. ولی اکنون می دانیم که منبع ثروت، موهبتی ویژه انسان، یعنی علم و دانش است. چنانچه دانش به فعالیت های صنعتی امروزه افزوده شود، نتیجه اش بهره وری (Productivity) خواهد بود و اگر دانش را به تمامی فعالیتهای تازه و بی سابقه بیفزاییم، آن را نوآوری می نامیم. تنها علم و دانش می تواند ما را به این دو هدف یعنی بهره وری و نوآوری برساند.

در هیچ دوره‌ای اینگونه شاهد برآمدن و به زیرافتادن نیروی کارگران، معمول نبوده است. در زمانهای کوتاه پیش از این، چنین بنظر می رسید که این گروه ناگزیر روزی عنان اجتماع و امور سیاسی و علم و بازار مصرف را در دست دارند.این تنها شمار کارگران نیست که رو به کاهش دارد.اینک کمتر کارخانه ای است که هزینه کارگران معمولی آن از ۱۵ درصد هزینه کل بیشتر باشد.جایگزین دنیای کارگری، جامعه فرهیخته است که در آن رسیدن به شغلهای نان و آب دار، نه در سایه کارت عضویت اتحادیه، بلکه توسط مدرک تحصیلی ممکن می شود. پس دانش کلید حل مشکلات کارخانجات صنعتی شد.جهان در آینده نه بر پایه نیروی کار، مواد خام و انرژی بلکه بر محور دانش خواهد بود. ژاپن با صرف همان مقدار مواد خام و انرژی که ۲۵ سال پیش بکار می گرفت اینک ۵/۲ برابر کالای صنعتی می سازد. بخش عمده ای از این پیشرفت مدیون روی آوردن به دانش و اقدامات هوشمندانه است. فرآورده(Product) نمونه سالهای ۱۹۲۰ یعنی خودرو، نزدیک به ۶۰ درصد از بهای تمام شده آن صرف تهیه مواد خام و انرژی می گردید. فرآورده نمونه سالهای ۱۹۸۰، تراشه نیمه رسانا می باشد که بهای انرژی و مواد خام مصرفی آن به ۲ درصد نیز نمی رسد.فرآورده نمونه سالهای۲۰۰۰ بیوتکنولوژی است که در آن هم حداکثر ۲درصد انرژی و مواد خام مصرف می شود.اما دانش بکار رفته در این فرآورده ها بس افزونتز است.بنابراین جهان نه تنها از نظر نیروی کار صنعتی بلکه در زمینه فرآیند نیز به دانش روی آورده است.

آموزش نقش تعیین کننده ای در یک مدیریت خلاق صنعتی دارد.کنفوسیوس حکیم میگوید: اگر مایلید غذای یک سال خود را تامین کنید، گندم بکارید.اگر ۶۰ سال رفاه می خواهید درخت بکارید و اگر در پی رفاه و آسایش یک قرن هستید به آموزش توجه کنید.آلفرد مارشال پرورش نیروی انسانی را با ارزش ترین نوع سرمایه گذاری به شمار می آورد و معتقد است که تربیت یک صنعت کار یا مخترع می تواند هزینه آموزش و پرورش یک شهر را جبران کند. به نظر او هیچ اسرافی بالاتر از این نیست که نابغه ای را که در خانواده ای کم درآمد بزرگ می شود را به کار کم اهمیتی مشغول کنیم. شرایطی که امروزه و در این زمان به کشورهای در حال توسعه تحمیل شده و خود آنها نیز در ایجاد این شرایط تا حدودی سهیم و مقصر هستند در نوع خود تکان دهنده است. این کشورها به شدت نیازمند نیروی کار متخصص و ابداع کننده هستند، اما از آنجا که بیش از هر چیز درصدد ارضای نیازهای اولیه هستند و در عین حال گروه واسطه گر و غیرخلاق در مراکز تصمیم گیری قرار دارند، کمتر می توانند به فعالیتهای علمی – پژوهشی بپردازند و در نتیجه نخبگان و دانشمندان و بزرگان این کشورها خود به خود جذب بازار صنعتی کشورهای پیشرفته و صنعتی می شوند و فرار مغزها امکان پذیر می شود.

پیدایش جامعه فرهیخته گرفتاری های گوناگون و فراوانی را برای آموزش و پرورش به بار خواهد آورد. بسیاری از متخصصین اعتقاد دارند که در طول ۳۰ سال آینده آنچنان دگرگونیهایی در مدرسه ها و روش های آموزش علمی در دنیای صنعت رخ خواهد داد که از آنچه از زمان اختراع چاپ تا کنون پیش آمده است بیشتر خواهد بود و یکی از دلایل آن به وجود آمدن نظریه های نوین در یادگیری است.

نکته مهم دیگری که وجود دارد این است که سازمانها و صنایع باید به آموزش دائمی بپردازند و متاسفانه بسیاری از آموزش ها دانش آور نیستند.از آنجا که دامنه یادگیری و دانش بسیار گسترده شده است سازمان ها باید از اعضایشان بخواهند که بدانند چگونه باید به یادگیری بپردازند.بنابراین هسته کارفرمایان صنعت آینده نقش آموزگاری نیز خواهند داشت و مسئولیت آموزش از مدرسه به کارفرما منتقل خواهد شد.

سخن آخر اینکه، مسئله حساس مدیران صنعتی در جامعه فرهیخته و دانش گرا؛ خلاقیت، نوآوری و پیش تازی خواهد بود.در جامعه دانش گرا، نوآوری غیر قابل چشم پوشی خواهد شد.دانش با شتاب دگرگون می شود که البته این فرآیند تازه ای نیست و همواره چنین بوده است. اما آنچه تازه است این است که دگرگونی های آن اینک با اهمیت می باشد. در سده نوزدهم دگرگونی های عمده شاید هر ۸۰ سال رخ می دادند و امروزه این زمان شاید به ۶۰ روز رسیده باشد.

کارایی و شایستگی مهارتها، دانش ها، فرآورده ها، خدمات و ساختارهای امروزه دوام چندانی ندارند و بنظر می آید که گرانیگاه دانش پیوسته در حرکت است و به ناچار راه نوآوری در صنعت را باید آموخت.

مجید اسماعیلیان

دانشجوی دکترای مدیریت صنعتی دانشگاه تهران،

عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد