پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

رسانه ها,هنر و جهان نوین


رسانه ها,هنر و جهان نوین

دنیای امروز زاییده ی فرهنگ و هدایت مدرنیته است مدرنیته نیز اساس شعار خود را بر فردگرایی , اصالت عقیده , آزادی , نفی گذشته , نفی اخلاق فردی و تأكید بر اخلاق بیرونی قانون , نظم , پلیس و به جای اخلاق درونی , لذت طلبی , اصالت اراده و غیره استوار كرده است مدرنیسم در حال یكسان سازی جهانی است و در راستای این هدف از هر چیزی استفاده می كند هر چیزی را مصادره می كند, از آن تعریف مجددی آن گونه كه خود می خواهد ارائه می دهد و حتی به دشمنان خود نیز می پردازد امّا با شرایطی مُشرِف

مدرنیته‌ و جهانی‌سازی

دنیای‌ امروز زاییده‌ی‌ فرهنگ‌ و هدایت‌ مدرنیته‌ است‌. مدرنیته‌ نیز اساس‌ شعار خود را بر فردگرایی‌، اصالت‌ عقیده‌، آزادی‌، نفی‌ گذشته‌، نفی‌ اخلاق‌ فردی‌ و تأكید بر اخلاق‌ بیرونی‌ (قانون‌، نظم‌، پلیس‌ و...) به‌ جای‌ اخلاق‌ درونی‌، لذت‌طلبی‌، اصالت‌ اراده‌ و غیره‌ استوار كرده‌ است‌. مدرنیسم‌ در حال‌ یكسان‌سازی‌ جهانی‌ است‌ و در راستای‌ این‌ هدف‌ از هر چیزی‌ استفاده‌ می‌كند: هر چیزی‌ را مصادره‌ می‌كند، از آن‌ تعریف‌ مجددی‌ آن‌گونه‌ كه‌ خود می‌خواهد ارائه‌ می‌دهد و حتی‌ به‌ دشمنان‌ خود نیز می‌پردازد؛ امّا با شرایطی‌ مُشرِف‌. مدرنیته‌ به‌ همه‌ و به‌ هر اندیشه‌ای‌ اجازه‌ می‌دهد كه‌ خود را عرضه‌ كند، به‌ شرط‌ آن‌كه‌ در مقابل‌ روند آن‌ قَد عَلَم‌ نكند. در جهانی‌ كه‌ مدرنیسم‌ در آن‌ در حال‌ گسترش‌ است‌، گنجاندن‌ هر چه‌ افزون‌تر جلوه‌های‌ گوناگون‌ فرهنگی‌ ـ هنری‌ و اجتماعی‌ در نظام‌ پیوسته‌ای‌ كه‌ اساس‌ آن‌ بر تولید، توزیع‌ و دادوستد علائم‌ و اطلاعات‌ ـ به‌خصوص‌ دادوستد دیجیتالی‌ ـ استوار است‌، دستاوردهای‌ بزرگی‌ برای‌ فرآیندهای‌ گوناگون‌ اجتماعی‌ دارد: انتقال‌ پیام‌ها از طریق‌ واعظان‌ الكترونیكی‌ و شبكه‌های‌ تعاملی‌ به‌ منظور القای‌ باورها، به‌مراتب‌ مؤثرتر و تأثیرگذارتر از انتقال‌ رودررو و دریافت‌ پیام‌ یك‌ شخصیت‌ مقتدر و كاریزماتیك‌ است‌. اگرچه‌ قدرت‌های‌ برتر معنوی‌ هم‌چنان‌ می‌توانند جان‌ مخاطبان‌ را شیفته‌ی‌ خود سازند، امّا دیگر ـ حداقل‌ در زمان‌ كنونی‌ ـ جایگاه‌ فرا انسانی‌ خود را از دست‌ خواهند داد. البته‌ باید زدودن‌ و نفی‌ رازهای‌ معنوی‌ را نیز بر این‌ فضا افزود، زیرا این‌ بار شگفتی‌های‌ بدون‌ راز در شبكه‌ و توسط‌ دنیای‌ مجازی‌ و آمیختن‌ آن‌ها با یكدیگر نقش‌ مهم‌ و اول‌ را بازی‌ می‌كنند. در آینده‌ای‌ نه‌ چندان‌ دور، مناطق‌ از معنای‌ فرهنگی‌ـ تاریخی‌ و حتی‌ جغرافیایی‌ خود تهی‌ می‌گردند و در شبكه‌های‌ كاركردی‌ با كولاژهای‌ تصویری‌ گنجانده‌ می‌شوند. در جامعه‌ی‌ نوین‌ هر چند تنوع‌ رسانه‌ها و شبكه‌های‌ تلویزیونی‌ و ارتباطی‌ به‌ سرعت‌ افزایش‌ می‌یابد، اما در مقابل‌، فرهنگ‌ها انبوه‌زدایی‌ می‌شوند.شركت‌های‌ بزرگ‌ و كوچك‌ به‌ ادغام‌شدن‌ و تولید محصولات‌ جهانی‌ ـ با گستره‌ی‌ جهانی‌ ـ می‌اندیشند؛ اگرچه‌ هم‌چنان‌ فروش‌ محصولات‌ خود را با توجه‌ به‌ مقتضیات‌ محلی‌ هدایت‌ می‌كنند. در مقابل‌ موج‌ تبلیغی‌ جهانی‌شدن‌ در عرصه‌ی‌ فرهنگ‌، نظام‌نوین‌ رسانه‌های‌ جهانی‌ به‌ جای‌ همگون‌سازی‌، تنوع‌ را عمیق‌تر و هرچه‌ گسترده‌تر می‌كند؛ آن‌چنان‌ كه‌ ظاهراً مخاطبان‌ و كاربران‌ به‌ گمان‌ این‌كه‌ واقعاً آن‌چه‌ می‌خواهند می‌توانند در رسانه‌های‌ مختلف‌ بیابند، در آرامشی‌ نسبی‌ و خیالی‌ فرو می‌روند. بنابراین‌، دهكده‌ی‌ جهانی‌ واحد مركب‌ از تعداد فراوانی‌ دهكده‌ خواهد بود كه‌ علی‌رغم‌ تنوع‌ از یك‌ فرهنگ‌ واحد برخوردارند. در نتیجه‌، حركتِ فرهنگی جهانی‌ چشم‌اندازی‌ است‌ كه‌ در آن‌ به‌ جای‌ تكرار پیامی‌ واحد از مجرای‌ تعدادی‌ غول‌ رسانه‌ای‌، به‌ طرزی‌ هم‌آهنگ‌ و یك‌صدا، سیلی‌ از آگهی‌های‌ تجاری‌ چندگانه‌ و متعارف‌ و پیام‌های‌ فرهنگی‌ و سیاسی‌ بر روی‌ مردم‌ فرو می‌ریزد تا تنوع‌ خواستِ فردی‌ هر كسی‌ را به‌ صورت‌ نسبی‌ و در ظاهر اشباع‌ و اغنا كند. در این‌ میان‌، وحدت‌ و هم‌آهنگی پنهان‌، سیاست‌های‌ متحد را برمی‌تابد.امّا بدون‌ بررسی‌ دگرگونی‌ فرهنگی‌ در نظام‌ نوین‌ ارتباطات‌ و به‌خصوص‌ ارتباط‌ الكترونیكی‌ و تحلیل‌ كُلی‌ جامعه‌ی‌ اطلاعاتی‌، ارائه‌ی‌ تصویری‌ از جامعه‌ی‌ بشری‌ امروز میسر نخواهد بود؛ جامعه‌ای‌ كه‌ در دو دهه‌ی‌ اخیر و بلكه‌ در ربع‌ قرن‌ اخیر تصویری‌ بسیار متفاوت‌ از گذشته‌ دارد. یكی‌ از جلوه‌های‌ دنیای‌ مدرن‌، چندرسانه‌ای‌ بودن‌ آن‌ است‌. جهان‌ چندرسانه‌ای‌ یعنی‌ جهان‌ رسانه‌ها، جهان‌ دیجیتال‌، جهان‌ روزنامه‌ و تلویزیون‌ و اینترنت‌ و ماهواره‌ و جهانی‌ كه‌ همه‌ی‌ جلوه‌های‌ فرهنگی‌ با همه‌ی‌ تعاریف‌ ممكن‌، از نخبه‌گراترین‌ تا مردمی‌ترین‌ در آن‌ گرد می‌آیند؛ جهانی‌ كه‌ در اَبَرمتنی‌ غول‌آسا و غیرتاریخی‌، جلوه‌های‌ گذشته‌ و حال‌ و آینده‌ی‌ ذهنی‌ را به‌ هم‌ پیوند می‌دهد. شاید بتوان‌ ویژگی‌ نمادین‌ رسانه‌ها را در چند جمله‌ خلاصه‌ كرد، یكی‌ از مسائلی‌ كه‌ رسانه‌ها به‌ عنوان‌ ابزار سرمایه‌داری‌ نوین‌ به‌ آن‌ می‌پردازند، نوعی‌ جایگزینی‌ در نفوذ و قدرت‌ با مغزشویی‌ توده‌ی‌ مردم‌ است‌. بدین‌ ترتیب‌ هزینه‌های‌ نظامی‌ كاهش‌ پیدا كرده‌، می‌توان‌ با اغوا، ترغیب‌، تشویق‌، تبلیغ‌ و یا حتی‌ ارعاب‌، مردم‌ را واداشت‌ كه‌ به‌ اسطوره‌، مذهب‌ و یا ایدئولوژی‌ كه‌ هدف‌ صاحبان‌ رسانه‌ است‌، اعتقاد پیدا كنند و به‌ قول‌ الوین‌ تافلر متقاعد شوند كه‌ نظام‌ قدرت‌ موجود نه‌ تنها اجتناب‌ناپذیر و دائمی‌ است‌، بلكه‌ از نظر اخلاقی‌ و معنوی‌ نیز اگر واقعاً الهی‌ نیست‌ امّا درست‌ و شایسته‌ است‌! در چنین‌ فضایی‌، نظام‌ رسانه‌ای‌ سه‌ ابزار كنترل‌ اجتماعی‌ را توأمان‌ توجیه‌ و تبلیغ‌ می‌كند: دانایی‌، ثروت‌ و خشونت‌ بالقوه‌ (قدرت‌). رسانه‌ها دانایی‌ را با علم‌گرایی‌ شدید و محض‌ ـ بدون‌ میل‌ به‌ حكمت‌ ـ ترویج‌ و تبلیغ‌ می‌كنند. در چنین‌ فرایندی‌، دكترپروری‌ مد روز می‌شود و حكیم‌پروری‌ به‌ كناری‌ گذاشته‌ می‌شود. هر چند حكمت‌ همواره‌ كوشش‌ برای‌ رازگشایی‌ هستی‌ بوده‌ است‌. نماد یا نمونه‌ی‌ چنین‌ رسانه‌ای‌ تلویزیون‌ است‌. بنابراین‌ بررسی‌ كوتاهی‌ از برخی‌ از ویژگی‌هایی‌ كه‌ به‌ ماهیت‌ این‌ رسانه‌ باز می‌گردد، می‌تواند به‌ بخش‌ قابل‌توجهی‌ از سؤالات‌ پاسخ‌ دهد. تلویزیون‌ یكی‌ از پرقدرت‌ترین‌، جهان‌شمول‌ترین‌، ارزان‌ترین‌ و فراگیرترینِ رسانه‌های‌ امروز جهان‌ است‌ كه‌، ضمن‌ اذعان‌ بر جنبه‌های‌ مثبت‌ آن‌ هم‌چون‌ اطلاع‌رسانی‌ و...، برخی‌ از ویژگی‌های‌ آن‌ عبارت‌ است‌ از:

۱ـ تلویزیون‌ نماد از خودبیگانگی‌ است‌. تماشاگر در جلوی‌ آن‌ در عالم‌ خویش‌ فرو رفته‌، با فرد كنارِ خود هیچ‌ ارتباطی‌ ندارد. جمع‌ خانواده‌ در مقابل‌ این‌ صفحه‌ی‌ نورانی‌ در ظاهر كنار یكدیگرند، اما هر كدام‌ جدا از هم‌ رابطه‌ای‌ فردی‌ میان‌ خود و تلویزیون‌ برقرار كرده‌اند.

۲ـ ذات‌ تلویزیون‌ هم‌چون‌ ذات‌ مدرنیته‌ و تمدن‌ جدید در نوآوری‌ است‌ و چون‌ بر این‌ اساس‌ حركت‌ می‌كند، هنگامی‌ كه‌ به‌ ارزش‌های‌ ماندگار نیز می‌پردازد، با همین‌ نگاه‌ نوجو به‌ دنبال‌ تفسیری‌ جدید از آن‌ها است‌. در پناه‌ همین‌ تفاسیر جدید است‌ كه‌ اصل‌ این‌ ارزش‌ها رفته‌رفته‌ رنگ‌ می‌بازند و استحاله‌ می‌شوند.

۳- تلویزیون‌ بیننده‌ را در هر سنی‌ كه‌ باشد منفعل‌ می‌كند، به‌ جای‌ او می‌اندیشد، نتیجه‌گیری‌ می‌كند و نوعی‌ فرهنگ‌ توده‌ای‌ را می‌سازد و ترویج‌ می‌كند. در واقع‌، تماشاگر در قراردادی‌ پنهان‌ با تلویزیون‌ خود را به‌ آن‌ تسلیم‌ كرده‌ است‌.

۴ـ رابطه‌ی‌ تلویزیون‌ با مخاطبان‌ خود، نوعی‌ رابطه‌ی‌ تسخیری‌ است‌ كه‌ از طریق‌ ایجاد جاذبه‌ در تماشاگر برقرار می‌شود؛ كششی‌ سحرآمیز و غیرقابل‌مقاومت‌. مارشال‌ مك‌لوهان‌ این‌ تأثیر و كشش‌ را با اثری‌ كه‌ موسیقی‌ بر روان‌ باقی‌ می‌گذارد، مقایسه‌ می‌كند. چون‌ موسیقی‌ بر قلمرو احساس‌ آدمی‌ تأثیر می‌گذارد نه‌ بر عقل‌ و فهم‌ او، بنابراین‌ هم‌چنان‌ كه‌ انسان‌ از عهده‌ی‌ تجزیه‌وتحلیل‌ عقلانی‌ تأثیرات‌ موسیقی‌ بر روان‌ خویش‌ بر نمی‌آید، امكان‌ تجزیه‌وتحلیل‌ داده‌های‌ اطلاعاتی‌، تصویری‌ و مفهومی‌ تلویزیون‌ را نیز نمی‌یابد. ضمن‌ این‌كه‌ به‌ همان‌گونه‌ كه‌ اثرات‌ موسیقی‌ بی‌واسطه‌ی‌ عقل‌ در قلمرو احساس‌ روان‌ ظاهر می‌گردد، تأثیرات‌ داده‌های‌ رسانه‌ای‌ـ تلویزیون‌ نیز در شكل‌ انبوهش‌ با استفاده‌ از زمینه‌های‌ ناخودآگاه‌ القا می‌شود.

۵ ـ در درون‌ اغلب‌ انسان‌ها، تمایلی‌ درونی‌ به‌ غفلت‌طلبی‌، گریز از تفكر جدی‌، كسب‌ لذت‌ و تفنن‌ و بازی‌ و شوخی‌ وجود دارد كه‌ در سنین‌ پایین‌ شدیدتر است‌. تلویزیون‌ این‌ تمایلات‌ را كه‌ اغلب‌ در زیر نقاب‌هایی‌ از شخصیت‌های‌ كاذب‌ پنهان‌ شده‌اند، تقویت‌ می‌كند و مثلاً

تام‌ و جری‌ با تقویت‌ حس‌ شیطینت‌ و قانون‌گریزی‌، یكی‌ از نمونه‌های‌ آن‌ است‌. باید اضافه‌ كرد كه‌ در مجموع‌، تلویزیون‌ برای‌ گفت‌وگوهای‌ سطحی‌ مناسب‌تر است‌ و «سرگرمی‌» ایدئولوژی‌ برتر همه‌ی‌ گفتمان‌های‌ آن‌ است‌.

۶ـ ذات‌ تلویزیون‌ برخلاف‌ ظاهر متنوعش‌ بر نوعی‌ تكرار استوار است‌ و با تكرار تصاویر، هر گونه‌ مقاومتی‌ را از سوی‌ تماشاگر در هم‌ می‌شكند. در فرآیند دیدن‌ هر تصویری‌، تماشاگر ممكن‌ است‌ نفرت‌، خشم‌، بی‌تفاوتی‌ و یا تمایل‌ و كشش‌ را تجربه‌ كند. بنابراین‌، تلویزیون‌ ذائقه‌ی‌ تماشاگر را تغییر می‌دهد؛ ذائقه‌ی‌ تصویری‌ و حتی‌ خوراكی‌!

۷ـ تلویزیون‌ چهارچوب‌ زبان‌ ارتباط‌ اجتماعی‌ را تعیین‌ می‌كند. با فراهم‌ آوردن‌ صحنه‌ برای‌ فرایندهایی‌ هم‌چون‌ سیاست‌، تجارت‌، ورزش‌ و هنر كه‌ قرار است‌ در جامعه‌ مطرح‌ شوند، در جوامع‌ مختلف‌، به‌خصوص‌ در جامعه‌های‌ پیشرفته‌، خط‌ مشی‌های‌ سیاسی‌ و سیاستمدارانی‌ كه‌ در تلویزیون‌ حضور ندارند، هیچ‌ بختی‌ برای‌ كسب‌ حمایت‌ مردم‌ ندارند. زیرا ذهنیت‌ مردم‌ به‌ شكلی‌ بنیادین‌ توسط‌ رسانه‌ها شكل‌ می‌گیرد كه‌ تلویزیون‌ پیشتاز آن‌ها است‌.

۸- تغییر هنجارها یا بهنجاركردن‌ پیام‌هایی‌ كه‌ تصاویر خشن‌ و بی‌رحمانه‌ی‌ جنگ‌ واقعی‌ را هم‌چون‌ بخشی‌ از فیلم‌های‌ حادثه‌ای‌ جذاب‌ جلوه‌ می‌دهد، از دیگر جایگزینی‌هایی‌ است‌ كه‌ تلویزیون‌ انجام‌ می‌دهد. زیرا اصولاً رسانه‌ها مانند تجربه‌های‌ واقعی‌ بر رؤیاهای‌ مخاطبان‌ خود نیز تأثیر می‌گذارند و مواد خامی‌ را فراهم‌ می‌كنند كه‌ ذهن‌ آن‌ها با استفاده‌ از این‌ مواد خام‌ كار می‌كند. در این‌ میان‌، بازی‌ها برای‌ تماشاگران‌ به‌ گونه‌ای‌ طراحی‌ و ارائه‌ می‌شوند كه‌ رفته‌رفته‌ تشخیص‌ بین‌ پیام‌های‌ آن‌ها و فیلم‌های‌ حادثه‌ای‌ و جنگ‌های‌ واقعی‌ دشوارتر می‌شود.

۹ـ بر اساس‌ مطالعات‌ انجام‌گرفته‌، تنها تعداد كمی‌ از تماشاگران‌ تلویزیون‌ برنامه‌ی‌ مورد علاقه‌ خود را از قبل‌ انتخاب‌ می‌كنند! اغلب‌ مردم‌ ابتدا تصمیم‌ می‌گیرند كه‌ تلویزیون‌ نگاه‌ كنند و بعد با عوض‌كردن‌ سریع‌ كانال‌ها، جذاب‌ترین‌ برنامه‌ و یا به‌ تعبیر درست‌تر، برنامه‌ای‌ را كه‌ كم‌تر كسالت‌آور است‌، انتخاب‌ می‌كنند.

۱۰ـ تلویزیون‌ هم‌چون‌ جهان‌ چندرسانه‌ای‌، كاربران‌ منفعل‌ دارد، در حالی‌ كه‌ تماشاگران‌ این‌ رسانه‌ تصور می‌كنند كه‌ به‌ طور فعال‌ و مختار از آن‌ بهره‌ می‌گیرند. آن‌ها فقط‌ به‌ تعداد محدودی‌ برنامه‌ی‌ ازپیش‌آماده‌شده‌ دسترسی‌ دارند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.