سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
روسیه, اندیشه «قدرت بزرگ» و قمار بزرگ سوریه
قمار بزرگ در سوریه
همچنان که روندها نشان میدهد، بحران سوریه از یک موضوع داخلی و حتی منطقهای فراتر رفته و ابعاد بینالمللی به خود گرفته، به نحوی که برخی تحلیلگران برای توصیف اوضاع این کشور از اصطلاح «جنگ نیابتی» استفاده میکنند. اما آنچه در مسئله سوریه و در میان بازیگران مختلف دخیل در این موضوع توجهات را بیشتر به خود جلب میکند، مقاومت سرسختانه روسیه در برابر فشارهای غرب برای ایجاد تغییرات در سوریه است که نمودهای مختلف آن را در عرصه سیاسی از جمله در شورای امنیت و حتی در عرصه نظامی به شکل اعزام ناوگروههای رزمی به دریای مدیرترانه و حتی اعلام برگزاری رزمایش نظامی در این دریا میتوان مشاهده کرد.
این مقاومت به نحوی ملموس روابط مسکو با برخی کشورهای عربی به ویژه عربستان و قطر، همچنین ترکیه، برخی کشورهای اروپایی و خصوصاً امریکا را با چالش مواجه کرده و گمان غالب بر این است که تأثیرات منفی بلندمدتی بر این روابط داشته باشد. در سوی دیگر، هرچند در داخل روسیه ژئوپولیتیستها و ژئواستراتژیستها از این سیاست حمایت و پوتین را به مقاوت بیشتر ترغیب میکنند، اما سیاست سوریهای فعلی کرملین مخالفین داخلی خود را دارد که «باخت»های مسکو در این قمار بزرگ را بیش از «بُرد»های آن میدانند. به تأکید آنها پوتین در حالی در تحولات اخیر خاورمیانه در کنار سوریه (و ایران) با مزیتهای اندک قرار گرفته و خود را از مزایای بیشتر حاصل از تعامل مثبت با جهان عرب، اروپا و امریکا محروم کرده که با «ترازویی» ساده میتوان به سنگینتر بودن کفة عربی- غربی وقوف یافت.
این را نیز باید خاطر نشان کرد که هرچند تا پیش از این تصور میشد که پوتینِ عملگرا سیاست خارومیانهای خود از جمله در باب سوریه را به نحوی تنظیم خواهد کرد که در عین تأمین منافع روسیه، حداقل تقابلها را در سیاست خارجی آن ایجاد کند، اما همچنان که روندها حکایت دارد، هماکنون وضعیت به نحوی تشدید شده که به نظر نمیرسد تقابل روسیه و امریکا در بحران سوریه به راحتی و حتی با معاملهای کلان قابل ارتفاع باشد. با این ملاحظه و با توجه به اینکه مسکو در موضوع سوریه آگاهانه در حال پرداخت هزینه از جمله محروم شدن از منافع کلانترِ تعامل با غرب و کشورهای عربی است، چرایی آن را نیز باید در اسبابی کلانتر جستجو کرد.
پرواضح است که سیاست سوریهای روسیه دارای ابعاد و دلایل مختلف بوده و از جنبههای مختلف قابل بررسی است. در منابع مختلف از تلاش برای حفظ موقعیت ژئوپولیتیکی در سوریه و مدیترانه، حفظ منافع اقتصادی به ویژه از ناحیه فروش سلاح، فرصتطلبی راهبردی برای فروش «گرانتر» موضع خود به غرب و نمایش قدرت به عنوان دلایل پوتین برای ایستادگی در برای تغییرات مورد نظر غرب در سوریه یاد شده است. اما نوشتار حاضر همآوا با برخی تحلیلگران بر این باور است که هرچند متغیرهای بازگفته به اندازه خود سهم داشتهاند، اما عامل روانشناختی اندیشه «قدرت بزرگ» در سیاست خارجی روسیه و در مخیلة سیاستگذاران خارجی این کشور به ویژه پوتین بیشترین تأثیر را در شکلبست سیاست فعلی روسیه در موضوع سوریه داشته است (هرچند در صحت آن تردیدهای بسیاری وجود دارد).
خاورمیانه و اندیشه «قدرت بزرگ»
غم از دست رفتن عظمت دورههای تزاری و شوروی را میتوان از معدود نقاط اشتراک طیفهای مختلف سیاسی روسیة پساشوروی دانست. این احساس که میتوان نمود آن را در آرمان مشترک همة آنها در تبدیل روسیه به یک «قدرت بزرگ» مشاهده کرد، مبتنی بر عناصر مختلف مادی و معنایی گذشته، حال و آیندة روسیه و مؤلفهای قابل اعتنا برای ایجاد انسجام داخلی در جامعة هویت گسیختة این کشور بوده است.
این اندیشه همچنین راهنمای اقدام در سیاست خارجی، قرائت مسکو از موقعیت خود در نظام بینالملل به عنوان هویتی مستقل و در عین حال ممتاز و نیز متأثر از اعتقاد مردم و نخبگان روسیه به وستفالیاییِ بودگیِ نظام بینالملل است. هم از این رو بود که پوتین در مقاله خود زیر عنوان «روسیه و جهان در حال تغییر»[۱] به صراحت تأکید کرد که؛ «تنها در صورتی به روسیه احترام خواهند گذاشت و به نظرات آن توجه خواهند کرد که قدرتمند بوده و محکم بر روی پاهای خود ایستاده باشد».[۱]
مرور تاریخ سیاست خارجی دورة تزاری، شوروی و روسیة پساشوروی حاکی از آن است که اندیشة روسیه به مثابة یک «قدرت بزرگ» تأثیری مستمر بر ذهنیت سیاستگذاران خارجی این کشور داشته و در مقاطع مختلفِ ضعف و قدرت به عنوان اصلی غیرقابل اغماض مطمحنظر آنها بوده است. بازتکرار مفهوم «ولیکادرژاوناست»[۲] مترتب بر این که روسیه به عنوان «قدرتی بزرگ» به دنبال راهی ویژه به توسعه است و «درژاونیک»[۳] به معنای هوادارانِ ملیگرای «قدرت بزرگیِ» روسیه در ادبیات سیاسی این کشور مؤیدی بر این مدعا است. بر این قاعده، اندیشة «قدرت بزرگ» را میتوان اساسِ خودفهمی ملی روسیه دانست که با دو کارویژة دوگانة انسجامبخشی داخلی و تمایزگذاری خارجی، نقش مهمی در تخفیف بحران هویت روسیه داشته است.[۲]
اما این اندیشه در حالی سیاست خارجی روسیه را زیر تأثیر قرار داده که شاخصههای بالفعل قدرت این کشور (به جز در چند زمینة خاص از جمله انرژی و سلاحهای اتمی) نشانی از «بزرگی» آن به دست نمیدهد و با التفات به واقعیتهای تغییر یافته در دورة پساشوروی، روسیه جز طرحوارهای از یک قدرت بزرگ نیست. با این وجود و بهرغم این کاستیها، مسکو از پذیرش این واقعیت احتراز دارد و تلاش کرده تا «بزرگی» خود را به هر نحو ممکن به شرکاء خارجی خود بقبولاند که البته تا کنون بیشترین هزینة این تصورِ بزرگ بودگی را کشورهای حوزة «سیآیاس» دادهاند.
سیاست اخیر «مقاومت مستقیم» پوتین در مقابل غرب در خاورمیانه و در موضوع سوریه را میتوان از همین منظر توضیح داد. او با این سیاست تلاش دارد تا ضمن به چالش کشیدن جهانگرایی پیروزمدارانة غرب که در توهمِ توانِ تغییر همه چیز به نفع خود است، تصورِ قدرت در حال نزولِ روسیه و تمایل به نادیده گرفتن ملاحظات این کشور را نیز مورد تردید قرار داده و به همتایان غربی خود بفماند که هزینه بیتوجهی به منافع مسکو بیش از گذشته خواهد بود. به این اعتبار، از «مقاومت مستقیم» قابل تأملِ مسکو در سوریه میتوان به تحولی جدید در سیاست خارجی روسیه یاد کرد که طی آن مسکو تمایل به بازگشت به جایگاه «قدرت بزرگ» مستقل را بیش از پیش به شرکاء غربی خود گوشزد کرده و این رویکرد را شیوهای بهینهتر برای تحقق منافع روسیه در برابر توسعهطلبیهای امریکا میداند.
باید توجه داشت که همواره نگرانی پایداری در مسکو وجود داشته که تأکید بر روشهای خودمدارانه و تقابلی ممکن است به ترسیم خطوط تقسیم جدیدی بین این کشور و غرب و تالی آن آثار زیانباری بر روند توسعه روسیه منتهی شود. به تبع آن کرملین همواره بر آن بوده تا مانع از فرض آن از سوی غرب به عنوان دشمن و تقلیل این کشور به «دیگرِ» مشخصی شود که مایل به تقابل با آن است. با این وجود، به نظر میرسد سیر تحولات در عرصة بینالمللی، خاورمیانه و موضوع سوریه به نحوی است که پوتین پیشبرد اهداف اصولی سیاست خارجی روسیه، دفاع از تفسیر خاص روسی از روندهای بینالمللی و تأکید بر نقش موثر و حتی راهبر مسکو در تعیین ترتیبات منطقهای و بینالمللی را با تسامح بیشتر در برابر زیادهخواهیهای امریکا قابل تحقق نمیداند.
در مقابل، او در پسذهن خود با وقوف به اینکه غرب نه تنها مایل نیست روسیه را «خودی» بداند، بلکه قدرتیابی آن را خطری عینی برای خود دانسته و از این رو سیاست «دربرگیری جدید» این کشور را با همان ماهیت سابق، اما به شکلی جدید دنبال میکند، تسلیمناپذیری مسکو به این الگو که غرب جریانسازی کرده و مسکو برای گرفتن سهمی اندک از ترتیبات جدید باید چشم به سخاوتمندیهای غرب داشته باشد را مورد تأکید قرار داده است. پوتین در کلانِ مسئله با مقاومت مستقیم در موضوع سوریه که آن را ممانعت از جریانسازی جدید غرب در خاورمیانه به ضرر مسکو میداند، بر آن است تا به مقامات کاخ سفید گوشزد کند که رابطة تعاملی گذشته که طی آن امریکا با نگاه فرادستانه به روسیه با آن به عنوان شریکی درجه دو رفتار میکرد که باید ملاحظات واشنگتن را به تمام میپذیرفت، تمام شده و باید چهارچوب جدیدی از روابط که مبتنی بر برابری و لحاظ منافع متقابل باشد، را بپذیرد.
بازگشت به خاورمیانه، جزئی از راهبرد «قدرت بزرگ»
هرچند در برخی منابع از خاورمیانه به عنوان اولویت پنجم و حتی هفتم جغرافیایی در سیاست خارجی روسیه یاد میشود، اما حضور فعال فعلی مسکو در موضوع سوریه و نیز پرونده هستهای ایران که انرژی بسیاری را در دستگاه دیپلماسی آن به خود اختصاص و تعاملات خارجی روسیه را نیز به نحو ملموسی زیر تأثیر قرار داده، نشان میدهد که کرملین در کنار حوزههای «سیآیاس»،اروپا و البته امریکا، در خاورمیانه نیز منافع خاص سیاسی و ژئوپولیتیکی برای خود تعریف کرده و بازگشت قدرتمندانه به این منطقه را یکی از لازمههای احیاء «قدرت بزرگی» روسیه میداند.
به این اعتبار، پوتین با مقاومت مستقیم در برابر توسعهطلبیهای غرب در خاورمیانه و مورد سوریه درصدد است به غرب نشان دهد که به بنمایههای نگاه سنتی روسی به مقولههایی چون حوزه نفوذ و توازن قوا همچنان اعتقاد دارد و تفسیر تسامحی مسکو از این مفاهیم در برخی موضوعات پیشین صرفاً تاکتیکی بوده است. او با همین پیشذهنیت در سفر اخیر خاورمیانهای خود بر آن بود که نه تنها به واشنگتن، بلکه به کشورهای خاورمیانه نشان دهد که آنها انتخاب دیگری جز واشنگتن نیز دارند و مسکو میتواند در این منطقه نقش یک متوازنکننده را در برابر امریکا ایفا نماید.
البته، پوتینِ واقعگرا نیز به نیکی میداند که روسیه توان لازم برای همآوردی با قدرت شبکهای غرب به رهبری امریکا را ندارد، اما به نظر میرسد او بیش از هر کس دیگری به توانیابی بیشتر روسیه برای به منصه ظهور رساندن قدرت ایجابی خود در تحولات آتی خاورمیانه باور داشته باشد. بر این اساس، از آنجا که همواره روسیه به واسطه ضعفها و داشتههای اندک به سیاستهای انفعالی و عدم توان برای جریانسازی متهم شده، اما به نظر میرسد پوتین در اولین چالش مهم سیاست خارجی جدید خود بر آن است تا نشان دهد روسیه آنچنانی که غرب تصور میکند ضعیف نشده و توان روندسازی نیز دارد.
در این میان، باید توجه داشت که تفسیر پوتین از تحولات اخیر خاورمیانه موسوم به بهار عربی، جریانی دستکاری شده از سوی غرب برای تغییر نقشة سیاسی این منطقه با هدف ایجاد خارومیانه بزرگتر با نفوذ هرچه بیشتر واشنگتن و بروکسل به ضرر سایر بازیگران از جمله مسکو است که نه تنها از دست رفتن منافع سیاسی و اقتصادی و نیز انقباض ژئوپولیتیکی روسیه را به دنبال خواهد داشت، بلکه با توجه به توسعهطلبیهای سیریناپذیر امریکا امنیت بلندمدت این کشور را نیز با چالش مواجه خواهد کرد. او در همین راستا، در مقاله خود زیر عنوان «روسیه و جهان در حال تغییر» ضمن اشارة آشکار به «دستکاری» و موجسواری غرب در تحولات بهار عربی، سیاستهای مداخلهجویانة امریکا در خاورمیانه زیر عنوان دفاع از حقوق بشر را «عوام فریبی پیشپاافتاده» نامید که در پسِ «وسوسههای جنگطلبانه» آن علاقمندی به «تقسیم بازار» به خوبی نمایان است. [۳]
بر این اساس، در دیدگاه کلان مقامات کرملین امریکا پس از براندازی بشار اسد و تحقق سناریوی لیبی در سوریه به سراغ ایران خواهد آمد و در این نگاه تسلیم ایران و یا هرگونه چالش سخت میان تهران و واشنگتن میتواند مرزهای جنوبی روسیه را با چالش ثبات و امنیت مواجه کند که این مسئله خط قرمز مسکو است. از همین منظر است که روسیه هدف نهایی فشارهای غرب علیه سوریه و ایران را تلاش برای افزونسازی دامنه نفوذ منطقهای آن در خاورمیانه میداند که البته در آن جایی برای روسیه تعریف نشده است.
جمعبندی
همچنان که اشاره شد، چرایی پایداری قابل تأمل روسیه در برابر فشارهای غرب علیه سوریه (و ایران) تنها با پیشذهنیت روانشناختی نبایستگیِ تغییر نقشه خاورمیانه به ضرر روسیه که فرآیند احیاء «قدرت بزرگی» آن را با چالش مواجه خواهد کرد، قابل تفسیر باشد. اما همراستا با یوگنی ساتانوفسکی، رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه روسیه میتوان در اساس این استدلال تردید کرد، چرا که به به تأکید او ایران در دهههای پیشتر و ترکیه هماکنون در مدار امریکا قرار داشتهاند، اما مسکو توانسته منافع خود را در این کشورها حفظ نماید. در سوی دیگر، این تصور که پس از سرنگونی بشار اسد قربانی بعدی ایران خواهد بود و به تبع آن با آسیبپذیر شدن مرزهای جنوبی روسیه این کشور با تهدید مواجه خواهد شد، نیز چندان مستدلل به نظر نمیرسد، چرا که شاهد مثال در این زمینه اشغال افغانستان و عراق از سوی امریکا است که نه باعث بروز تهدید مستقیم برای روسیه نشد، بلکه با افزایش مشکلات اقتصادی و ... برای واشنگتن، ضعفهای آن را هرچه بیشتر نمایان کرد.[۴]
در سوی دیگر، هرچند مقامات مسکو به تحول در مؤلفههای قدرت و تغییر شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی اعتراف داشته و به تبع آن عدم مناسبت ابزارهای سنّتیِ قدرت برای ارتقاء جایگاه این کشور به موقعیت یک «قدرت بزرگ» را بدیهی میدانند، اما روندها حاکی از دیدگاههای همچنان سختانگارانة آنها به مقولة قدرت است. با این ملاحظه، با عنایت به فقدان ترکیب مناسبی از قدرت سخت و نرم از جمله در بُعد فرهنگی و به ویژه اقتصادی برای تضمین منافع و حضور بلندمدت روسیه در خاورمیانه، به نظر میرسد حتی در صورت موفقیت سیاست مقاومت مستقیم پوتین و ماندگاری بشار اسد در قدرت یا تحقق شرایط مطلوب مسکو در دمشق (به هر نحو ممکن)، اینکه او بتواند منافع متصورِ فعلی خود در سوریه و کل خاورمیانه را در نقشة بلندمدت این منطقه محقق کند، محل تردید بسیار است.
در این بین، واقعیت افول تدریجی قدرت امریکا و اروپا تنها نکته مثبتی است که میتواند زمینه مغتنمی برای احیاء «برخی» منافع محدود روسیه در خاورمیانه آینده باشد، اما به نظر میرسد یک «قدرت بزرگ» بیش از آنی که مترصد «کوچک شدن» دیگران برای «بزرگ شدن» خود باشد، باید مولفههای قدرت خود را اساس «بزرگی» خود قرار دهد.
نویسنده: علیرضا نوری
منبع: موسسه مطالعات ابرار معاصر تهران،
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست