سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

بازنشستگی بعد از ۵۰ سال


بازنشستگی بعد از ۵۰ سال

رمان نویس ها آدم های عجیب و غریبی هستند و عادت های خاصی دارند اغلب با پیشرفت های فناوری همراه نیستند و به ندرت از ابزار کارشان جدا می شوند بعضی نویسنده ها هنوز سفت و سخت به کاغذ و قلم چسبیده اند و معمولاً در مورد نوشت افزارشان وسواس دارند

رمان نویس ها آدم های عجیب و غریبی هستند و عادت های خاصی دارند. اغلب با پیشرفت های فناوری همراه نیستند و به ندرت از ابزار کارشان جدا می شوند. بعضی نویسنده ها هنوز سفت و سخت به کاغذ و قلم چسبیده اند و معمولاً در مورد نوشت افزارشان وسواس دارند. مثلاً موریًل اسپارک می گوید به محض آنکه چشمش به یک دفترچه خالی می افتد، هوس می کند آن را پر کند. زمان و مکان نوشتن هم دغدغه بعضی نویسنده هاست. تًد هیوز همیشه ایستاده پشت میز خطابه می نوشت. عکس هایی از رابرت لوئیس استیونسن در دست است که او را راحت و آسوده در حال نوشتن در تختخواب نشان می دهد. جین آستین چندان توقع حریم شخصی نداشت و پشت میز کوچکی می نوشت.

او به قدری نگران مزاحمت دیگران بود که نمی گذاشت دری را که جیرجیر می کرد روغن بزنند تا مبادا متوجه ورود کسی نشود. امروزه ماشین تحریر دیگر از رده خارج شده و تقریباً ۳۰ سال است که کامپیوتر جای آن را گرفته، ولی خیلی از نویسنده ها حاضر نیستند دست از سر ماشین تحریرهای دستی یا الکتریکی خود بردارند. آیزاک باشویس سینگر نویسنده مشهور لهستانی تبار امریکایی، متجاوز از ۴۰ سال داستان هایش را با یک ماشین تحریر قابل حمل آندًروود تایپ می کرد. این ماشین تحریر برای سینگر یک جورهایی اولین ویراستار کارش بود. می گفت؛ «اگر این ماشین تحریر از داستانی خوشش نیاید، کار نمی کند. من هم کسی را خبر نمی کنم که درستش کند چون می دانم اگر ایده خوبی داشته باشم، دوباره با من از در آشتی درمی آید. خودم هم باورم نمی شود که این حرف ها از دهان من بیرون می آید، ولی این ماجرا آنقدر تکرار شده که واقعاً در شگفتم.

به هر حال، این ماشین تحریر ۴۲ سالش است. قاعدتاً مقداری تجربه ادبی دارد، و حتماً برای خودش قوه فکر دارد.» دان دلیلو می گوید به صدای شستی های ماشین تحریر احتیاج دارد. ویل سًلف، که ترجیح داده دوباره از ماشین تحریر دستی استفاده کند، گفته؛ «فکر می کنم کاربران کامپیوتر روی صفحه مانیتور فکر می کنند، و کسی که از کامپیوتر استفاده نمی کند مجبور است کله اش را خیلی بیشتر به کار بیندازد.» بًریل بًینبریج باید آخرین کسی باشد که در انگلستان از ماشین تحریر آمستراد دهه ۱۹۸۰ استفاده می کند. این ماشین تحریر که آن موقع برایش مناسب بوده، همیشه کارش را راه انداخته و هرگز دلیلی ندیده که آن را عوض کند. عجیب اینکه همه نویسنده ها اذعان می کنند نوشتن کار سختی است، ولی خیلی هایشان بر عادت هایی پافشاری می کنند که به هیچ وجه کارشان را آسان تر نمی کند. آلن گرگانوس یک بار از دوستش جان چیور رمان نویس بزرگ امریکایی پرسید با دست می نویسد یا با ماشین تحریر. اگر گفتید چیور چه جوابی داد؟ «هیچ کدام، من روی لوح سنگی می نویسم.»

ماشین تحریر کوچکی که دست های توانای کورمک مکارتی رمان نویس نامدار امریکایی و نویسنده شاهکارهایی مثل «جاده»، «سرزمینی برای پیرمردها نیست» و «همه اسب های زیبا»، آثارش را با آن تایپ کرده، سرنوشتی غیر از همه ماشین تحریرهای از رده خارج شده پیدا کرده است. این ماشین تحریر رنگ و رورفته اولیوتیً مدل لًتًرا ۳۲ جمعه چهارم دسامبر (۱۳ آذر) در حراج کریستی به ۵۰۰ هزار و ۲۵۴ دلار به یک کلکسیونر ناشناس امریکایی فروخته شد.

این رقم بیشتر از ۱۰ برابر قیمت تخمینی ۲۰ هزار دلاری کریستی بود که به نوبه خود قیمت بالایی محسوب می شد. کورمک مکارتی این ماشین تحریر دستی آبی کمرنگ را در ۱۹۶۳ از یک امانت فروشی در تنسی به ۵۰ دلار خریده بود و قرار است درآمد حاصل از فروش آن به انجمن سانتافه اهدا شود که یک سازمان تحقیقاتی علمی غیرانتفاعی است. مکارتی نامه یی هم- البته با همان ماشین تحریر مورد بحث- برای مسوولان حراج کریستی نوشته است؛ «این ماشین تحریر هرگز تعمیر یا تمیز نشده، فقط خاکش را گرفته ام... من همه کتاب هایی را که نوشته ام، از جمله سه کتابی را که هنوز منتشر نشده، با همین ماشین تایپ کرده ام. با احتساب همه پیش نویس ها و نامه ها، می توانم بگویم طی ۵۰ سال باید حدود پنج میلیون کلمه شده باشد.» با این حال، مکارتی بعد از این از کامپیوتر استفاده نخواهد کرد چون یکی از دوستانش ماشین تحریر دیگری، لنگه همان قبلی برایش خریده است.

کورمک مکارتی همه رمان هایش، از جمله چند رمان برنده پولیتزر و جایزه ملی کتاب، چندین فیلمنامه، دو نمایشنامه، دو داستان کوتاه، پیش نویس های متعدد، نامه ها و بسیاری مطالب دیگر را با این ماشین تحریر اولیوتی قابل حمل تایپ کرده است. ولی این اواخر آثار کهولت در آن ظاهر شده بود و دیگر مثل سابق کار نمی کرد. در نتیجه بعد از آنکه دوست و همکارش جان میلر پیشنهاد کرد ماشین تحریر دیگری برایش بخرد، پذیرفت که ماشین تحریر دلبندش عمرش را کرده و تصمیم گرفت آن را مرخص کند. او به خبرنگاران گفته دوستش ماشین تحریر دیگری درست لنگه همین یکی پیدا کرده که خیلی نونوار است و ۱۱ دلار بابتش پول داده. هزینه حمل آن هم ۱۹ دلار و ۹۵ سنت شده است.

کورمک مکارتی در حال حاضر بزرگ ترین نویسنده امریکایی بعد از ویلیام فاکنر به شمار می آید. او را به لحاظ سبک وارث فاکنر و جویس می دانند و سال بلو استفاده قدرتمندانه او را از زبان ستایش کرده است. حتی کتاب نخوان ها هم با داستان هایش آشنا هستند چون دو رمان اخیرش- «سرزمینی برای پیرمردها نیست» و «جاده»- به فیلم برگردانده شده اند و فیلم «سرزمینی برای پیرمردها نیست» سال گذشته اسکار بهترین فیلم و سه اسکار دیگر را از آن خود کرد. مکارتی آدم کم حرف و گوشه گیری است، به ویژه درباره آثارش کمتر صحبت می کند.

او را مشهورترین گوشه گیر ادبیات امریکا بعد از جًی دی سîلینجر می دانند و تا زمان انتشار «همه اسب های زیبا» در ۱۹۹۲ بهترین رمان نویس گمنام این کشور محسوب می شد. چاپ جلدسخت هیچ کدام از رمان های قبلی او بیشتر از ۲۵۰۰ نسخه فروش نرفته بود. گمنامی مکارتی دلیل خوبی داشت؛ کتاب هایش بسیار تلخ و خشن بودند و هنوز هم هستند. به لحاظ سبکی هم دشوار و غالباً بدون طرح داستانی و عاری از نشانه های سجاوندی مالوف اند و واژگانی رازآلود دارند. از طرفی مکارتی برای تبلیغ آنها یا خودش هیچ اقدامی نمی کند و حاضر نیست بعد از انتشار کتاب هایش به سفر تبلیغاتی برود و از تدریس و سخنرانی گریزان است. او اولین مصاحبه جدی اش را در ۱۹۹۲ با اکراه با «نیویورک تایمز» انجام داده است. البته بعد از آنکه رمان «جاده» جایزه پولیتزر را گرفت و فیلم «سرزمینی برای پیرمردها نیست» به نمایش درآمد، این نویسنده ۷۶ساله در چند جلسه عمومی ظاهر شده و حتی در گفت وگویی تلویزیونی در برنامه اوپرا وینفری شرکت کرده است.

مژده دقیقی



همچنین مشاهده کنید