شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پایان یک راه آغاز راهی دیگر


پایان یک راه آغاز راهی دیگر

درباره کتاب «ابن رشد»

حکایت ابن‌رشد در میان فیلسوفان مسلمان حکایت غریبی است. او به طور قطع بزرگ‌ترین فیلسوف غرب عالم اسلام است؛ منطقه‌ای که البته نسبت به شرق عالم اسلام و به ویژه ایران، چندان فیلسوف‌پرور نبوده. عمده فعالیت فکری ابن‌رشد در زمینه فلسفه به شرح آرای ارسطو اختصاص یافت؛ تابدانجا که در غربِ قرون وسطی، همانطور که ارسطو را با لقب فیلسوف می‌شناختند، از ابن‌رشد با عنوان مفسر (commentator) یاد می‌کردند. این فیلسوف مسلمان کم‌ترین تاثیر ممکن را در شرق عالم اسلام گذاشت-دست‌کم در مقایسه با فارابی، ابن‌سینا و حتی ابن‌عربی که هم‌عصر او بوده‌اند- ولی در غرب بنیانگذار نحله‌ای شد که برخی از متفکران ریشه‌های عقل‌گرایی اروپا را در آن نحله یعنی «ابن‌رشدیان لاتینی» می‌جویند. شاید بتوان با تقریب خوبی گفت که ابن‌رشد در عالم اسلام تنها مشائی تمام‌عیار است و به معنای حقیقی کلمه دنباله‌رو ارسطوست. او از عقل فلسفی که مطابق منطق ارسطویی عمل می‌کند، دفاع جانانه‌ای کرد و همین کار او را در تقابلی قاطع با متکلمی مانند غزالی کشاند. غزالی در «تهافت الفلاسفه» که معنای آن تناقض‌گویی فیلسوفان است، به رد آرای فیلسوفان (به ویژه ابن‌سینا) پرداخت و ابن‌رشد «تهافت التهافت» را در رد غزالی به رشته تحریر درآورد. جالب اینجاست که ابن‌رشد در این اثر، غزالی و ابن‌سینا را یکسان مورد تاخت‌و‌تاز قرار می‌دهد. غزالی را به خاطر ناصواب دانستن تفکر فلسفی و ابن‌سینا را به خاطر عدول از اندیشه‌های ارسطویی برای مراعات مسائل دینی. به عبارتی غزالی به دلیل عدم‌در نظر گرفتن ملاحظات دینی و ابن‌رشد به خاطر در نظر گرفتن ملاحظات دینی ابن‌سینا را محکوم می‌کنند!

با این اوصاف شاید گمان کنید ابن‌رشد یک فیلسوف اصالت عقلی به معنای امروزین کلمه است که وقع چندانی به دین نمی‌نهد ولی باید گفت که او علاوه بر فلسفه، فقیه هم بوده است. او مولف اثر شش‌جلدی «بدایة المجتهد و نهایه المقتصد» می‌باشد که از کتب عمیق در فقه مالکی است. به علاوه او در قرطبه به کار قضاوت مشغول بوده و حتی مقام قاضی‌القضاه را نیز داشته. با این وصف چگونه یک فقیه می‌تواند فیلسوفی را به خاطر عدول از فلسفه ارسطویی به نفع آموزه‌های دینی شماتت کند؟ پاسخ این سوال در مفهومی اساسی در اندیشه ابن‌رشد - و ابن‌رشدیان- نهفته است، یعنی «حقیقت مزدوج» یا «حقیقت دوگانه.» ابن‌رشد میان حقیقتی که دین از آن سخن می‌گوید و حقیقتی که عقل و فلسفه از آن سخن می‌گوید از جنبه‌های مختلفی تفاوت قائل است.

حقیقت دینی عموم مردم را مخاطب خود دارد ولی حقیقت فلسفی از سطح فهم عوام بالاتر بوده و تنها فیلسوفان را مخاطب خود دارد. اولی از طریق جدل یا خطابه حاصل می‌شود حال آنکه دومی جز از طریق برهان مبتنی بر منطق ارسطویی حاصل نخواهد شد و اما مهم‌تر از همه اینکه حقیقت دینی در سطحی پایین‌تر از حقیقت فلسفی قرار دارد و می‌تواند به نقد و رد آنچه از طریق دین بیان شده بپردازد. این تلقی ابن‌رشد در نحله ابن‌رشدیان لاتین تاثیر بسیار گذاشت و گونه‌ای عقل‌گرایی مشائی بناکرد که برای مسیحیت سنتی خطر مهمی محسوب می‌شد. مسائلی از قبیل قدمت زمانی عالم، میرا بودن نفس و نابودی آن پس از مرگ، عدم‌امکان سوزاندن نفس با آتش جسمانی و عالم نبودن خداوند به امور جزئی از جمله اعتقادات ابن‌رشد و پیروان او مانند سیژر برابانتی بود. اعتقاداتی که در سال‌های ۱۲۷۰ و ۱۲۷۷ توسط اتین تامپیه اسقف پاریس مردود و خارج از اعتقادات مسیحیت شناخته شد و سیژر را نیز به دادگاه تفتیش عقاید کشانید.

اما چه شد که ابن‌رشد در شرق عالم اسلام نسبتا بی‌تاثیر بود؟ پاسخ‌های متعددی به این سوال داده شده است از جمله بعد جغرافیایی و ارتباط ناچیز شرق و غرب جهان اسلام، خارج نشدن ابن‌رشد از خط فکری ارسطو و رأی به کمال یافتن تفکر انسانی در ارسطو، افول عقل‌گرایی و فلسفه در شرق عالم اسلام و قوت‌گرفتن نگرش‌های عرفانی و... باید گفت که تاثیر بسیار ناچیز ابن‌رشد در عالم اسلام و ایران تا همین امروز نیز ادامه دارد. کافی است به حجم کتبی که در مورد ابن‌سینا و سهروردی یا صدرا نگاشته نگاهی بیندازیم و آن را با کتبی که در مورد ابن‌رشد به رشته تحریر درآمده مقایسه کنیم. کار سختی نیست؛ چون تعداد آن کتبی که مستقلا در مورد ابن‌رشد باشد، دو رقمی نخواهد شد. چاپ نخست کتاب «ابن‌رشد» اثر دومینیک اوروُی و ترجمه فریدون فاطمی در سال ۱۳۷۵ شاید نخستین اثر مستقلی باشد که در مورد ابن‌رشد به زبان فارسی چاپ شد. اخیرا چاپ دوم این کتاب به بازار آمده است.

یکی از اهدافی که «ابن‌رشد» اثر دومینیک اوروُی برای رسیدن به آن تالیف گشته، دست یافتن به همین دلیل تاثیر اندک ابن‌رشد بر عالم اسلام است. نویسنده در بخشی از کتاب، پاسخ کربن به این سوال را شتابزده می‌داند و چنین می‌نویسد: «او [کربن] این [بی‌تاثیری ابن‌رشد در جهان اسلام] را چون تاوانی برای کوتاهی ابن‌رشد در ارج‌شناسی تاثیر پیمبرانه اندیشه عرب می‌بیند.» اوروُی در این کتاب سعی در بررسی ابن‌رشد در جایگاه تاریخی خود دارد. نویسنده معتقد است که «کار ابن‌رشد بخشی از نهضت وسیع‌تر موحدان است و همچنان که این نهضت، نخست در نتیجه واکنشِ همراه با سنت‌گرایی مالکی در اندلس و سپس با محو سریع سرزمین اسپانیایی اسلام در برابر «بازپس‌گیری» مسیحیان دچار پسروی شد، نیوشندگان او نیز رو به کاهش رفتند.» او رواج نیافتن تفکر ابن‌رشد را بیشتر به دلیل دخالت رویدادهای بیرونی می‌داند که اندیشه مورد بحث را نه اعتبار می‌بخشد و نه بی‌اعتبار می‌کند.

کتاب حاضر، ابن‌رشد را کمتر در قامت یک فیلسوف بررسی می‌کند و تلاش دارد جنبه‌های مختلف زندگی او را در بستری تاریخی مورد تحلیل قرار دهد. در درآمد نسبتا مفصل کتاب بحثی پیرامون زمینه‌های تاریخی و فرهنگی سرزمین اندلس مطرح می‌شود. نویسنده کتاب، ابن‌رشد منجم، طبیب، کلامی و منطق‌دان را نیز در کنار ابن‌رشد فیلسوف بررسی کرده است. در فصل آخر کتاب نیز تاثیر ابن‌رشد بر عالم اسلامی و عالم یهودی به بررسی گذاشته شده. در بخشی از این فصل، اوروُی به تشکیک در شرح ملاقات معروف ابن‌رشد و ابن‌عربی می‌پردازد و معتقد است ابن‌عربی این صحنه را به نفع خویش تفسیر می‌کند. آمدن این قبیل مطالب کمتر فلسفی توانسته است کتاب را به اثری ساده‌تر از یک مرجع تخصصی فلسفه ابن‌رشد تبدیل کند. بدین‌ترتیب این اثر می‌تواند مورد استفاده خوانندگان غیرحرفه‌ای فلسفه هم قرار گیرد؛ البته به شرط آنکه بتوانند رنج خواندن ترجمه‌های غامض و پیچیده فریدون فاطمی را تحمل کنند.

موسی محمدیان



همچنین مشاهده کنید