سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
مجله ویستا

بازار بهار باز هم دایر شد


بازار بهار باز هم دایر شد

چه شد؟ خاک از خواب بیدار شد


به خود گفت: «انگار من زنده‏ ام»


دوباره شکفته است گل از گلم


ببین بوی گل می‏دهد خنده ‏ام

چه شد؟ خاک از خواب بیدار شد

به خود گفت: «انگار من زنده‏ ام»

دوباره شکفته است گل از گلم

ببین بوی گل می‏دهد خنده ‏ام

نوشتند چون حرف ناگفته‏ای

گل لاله را بر لب جویبار

چه شد؟ باز انگار آتش گرفت

همه گل ‏به ‏گل دامن سبزه ‏زار

چنین گفت در گوش گل، غنچه‏ ای:

«نسیمی مرا قلقلک می‏دهد

زمین زیر پایم نفس می‏کشد

هوا بوی باد خنک می‏دهد»

صدای نفس‏های نرم نسیم

به بازیگری گفت: «اینک منم

که با دست‏های نوازشگرم

گلی بر سر شاخه‏ ها می‏زنم»

از این سوره سبز و آیات سرخ

کتاب زمین پرعلامت شده

زمین گفت: «شاید بهشت است این»

زمان گفت: «گویا قیامت شده»

زمین فکر کرد: آسمانی شده

کبوتر گمان کرد: آبی شده

دل سنگ حس کرد: جاری شده

گل احساس کرد: آفتابی شده

به چشم زمین: برف‏ها آب شد

به فکر کویر: آبشار آمده

به ذهن کلاغان: زمستان گذشت

به قول پرستو: بهار آمده

قیصر امین ‏پور