یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

رئیس جمهوری راستگو


رئیس جمهوری راستگو

بخشی از جنوب و غرب ایران در اشغال نیروهای بعثی عراق است گروهی از مردم این نقاط آواره شده و در شهرهای دیگر به سختی روزگار می گذرانند

● سال ۱۳۶۰

بخشی از جنوب و غرب ایران در اشغال نیروهای بعثی عراق است. گروهی از مردم این نقاط آواره شده و در شهرهای دیگر به سختی روزگار می گذرانند. اولویت زندگی همه ایرانیان یک چیز بیشتر نیست، جنگ و دیگر هیچ. هر روز تعدادی از هموطنان درجبهه های جنگ به خون درمی غلتند و عده یی را داغدار می کنند. تشییع جنازه شهیدان به صورت امری روزمره در شهرهای مختلف درآمده است. همه ابرقدرت ها که منافع شان را در اثر انقلاب ایران از دست داده اند، و همه آنها که حاکمیتی غیرمردمی دارند و از گسترش موج این انقلاب به کشورشان بیمناکند پشت صدام ایستاده اند و او را حمایت می کنند.

اما ایرانیان تنها به همت خویش متکی اند. از نوجوان های ۱۲، ۱۳ساله تا پیرمردهای ۶۰ساله در جبهه های جنگ شگفتی می آفرینند.

به رغم این وضعیت بحرانی، درون حاکمیت و ساختار قدرت شکافی جدی ایجاد شده است. هر چه زمان می گذرد دامنه این تضاد گسترده تر و عمیق تر می شود. ابوالحسن بنی صدر ریاست جمهوری و جانشین فرمانده کل قوا از یک سو و نخست وزیر رجایی از سوی دیگر دو چهره برجسته این کشمکش هستند. در بدنه نظام و جامعه نیز این شکاف وجود دارد و هر یک از نیروهای سیاسی و اجتماعی خود را همسو با یکی از این دو قطب تعریف می کنند. حتی در میان روحانیت نیز این دو طیف دیده می شود. این کشمکش نه تنها سازمان اداری دولت و حوزه سیاسی کشور بلکه جبهه های جنگ را نیز تحت الشعاع خود قرار داده است. ناهماهنگی دو نیروی دفاعی کشور- سپاه و ارتش- که تا حدی از همان شقاق سیاسی متاثر است پیشبرد امر جنگ را دشوار کرده است. در چنین شرایطی که دشمن متجاوز با پشتیبانی همه ابرقدرت های جهان و قدرت های منطقه پیش می تازد و ایران ما در تشتت و کشمکش های سیاسی، جناحی و عدم انسجام نظامی می سوزد، ره به کجا خواهیم برد؟ این وضعیتی است که هشت ماه پس از شروع جنگ کشور با آن مواجه است.

کشمکش ها به جایی رسید که امام خمینی سمت فرماندهی کل قوا را که به بنی صدر تفویض کرده بود در تاریخ ۲۰خرداد ۱۳۶۰ از او پس گرفت. از آن سو فراکسیون نیروهای خط امام در مجلس شورای اسلامی در اواخر خردادماه طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور را مطرح کرد. این طرح در جلسه ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در صحن مجلس مطرح شد و با ۱۷۷ رای موافق و یک رای مخالف و ۱۲ رای ممتنع به تصویب رسید. به دنبال تصمیم مجلس امام خمینی نیز روز بعد در اول تیرماه حکم عزل بنی صدر را از ریاست جمهوری اعلام کردند.

در قانون اساسی اصل ۱۳۱ پیش بینی شده بود در چنین شرایطی شورای سه نفره مرکب از نخست وزیر و رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس دیوان عالی موقتاً وظایف ریاست جمهوری را برعهده می گیرند.

سه شنبه شب دوم تیرماه محمدعلی رجایی، هاشمی رفسنجانی و محمدحسین بهشتی اولین جلسه این شورا را تشکیل دادند. تصمیم شورا براین شد که یک ماه بعد دوم مردادماه انتخابات دومین دوره ریاست جمهوری برگزار شود.

پنج روز بعد جلسه مهمی در دفتر حزب جمهوری اسلامی نزدیک چهارراه سرچشمه تهران تشکیل شد. بسیاری از مدیران برجسته و چهره های سیاسی کشور گرد هم آمدند تا پس از حذف بنی صدر و یکپارچه شدن مدیریت نظام، درباره اداره کشور و سازماندهی امور به شور بنشینند. دکتر بهشتی نیز در این جلسه حضور یافت اما ناگهان انفجار مهیبی همه چیز را دگرگون کرد.

خبر بسیار دهشتناک بود. انفجار بمبی در دفتر حزب باعث شد بیش از ۷۰ نفر از مدیران عالی کشور از دست بروند. مجاهدین خلق(منافقین) که روز ۳۰ خردادماه در تهران تظاهراتی خونین برپا کردند و نبرد مسلحانه با نظام را در دستور کار قرار دادند عامل این انفجار هولناک بودند و همه نیروهای خود را مخفی کردند. بنی صدر رئیس جمهور مخلوع نیز ظاهراً به آنها پیوسته بود که به صورتی مخفیانه به همراه رجوی توسط هواپیما به خارج گریخت. به این ترتیب با وجود جنگ میهنی علیه تجاوزکاران بعثی، جنگی خانگی نیز آغاز شد.

چگونگی حمل و جاسازی چنین بمبی داخل دفتر حزب جمهوری اسلامی مشخص نشد. تنها گفته شد شخصی به نام کلاهی به عنوان عنصری نفوذی عامل چنین جنایتی بوده است. با توجه به چنین عوامل نفوذی که دامنه و ابعاد آن کاملاً نامشخص بود اداره کشور در چنین شرایطی امر بسیار دشواری می نمود. برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دوم مردادماه ۷۱ نفر ثبت نام کرده بودند که از آن میان صلاحیت چهار نفر مورد تایید شورای نگهبان واقع شد. اسامی تاییدشدگان در ۲۱ تیرماه اعلام شد؛ عباس شیبانی، علی اکبر پرورش، حبیب الله عسگراولادی و محمدعلی رجایی. ۱

پس از آن تبلیغات انتخابات شروع شد. اما رجایی که نه سرمایه یی داشت و نه اهل تبلیغات بود، بنا نداشت تبلیغات کند. او تنها به برنامه تلویزیونی که برای همه کاندیداها بود، بسنده کرد.۲ او تبلیغات پرهزینه یی را که برای کاندیداها می شد شیوه یی ناشی از نظام سرمایه داری دانست و از آن احتراز کرد. اما بسیاری گروه ها و احزاب از او حمایت کردند. سادگی و راستگویی اش در آن سال ها که کشمکش های سیاسی و مصالح جناحی بر اخلاقیات چیرگی داشت، امتیاز کم نظیر او بود. او در سخنرانی ها و مصاحبه ها هیچ گاه تلاش نکرد همکاری گذشته خود را با جریان های سیاسی که آن زمان مطرود نظام بودند همچون نهضت آزادی و مجاهدین پنهان کند. از اینکه زمانی در نوجوانی با فقر روبه رو بوده و با شغل دستفروشی زندگی خود و مادرش را تامین می کرده است احساس حقارت نکرد و از آن دوران با افتخار یاد کرد. همچنین در برخورد با مخالفان جانب انصاف و ادب را از دست نداد. اعتقادات خود را درباره اسلام، انقلاب و امام با شفافیت بیان کرد. چنین بود که وقتی در دهم مردادماه شمارش آرا به پایان رسید، از ۱۴ میلیون و ۷۶۳هزار رای رجایی ۱۳ میلیون را از آن خود کرده بود. او از ۱۲ مرداد که در مجلس مراسم تحلیف را به عمل آورد رسماً رئیس جمهور شد. او بلافاصله محمدجواد باهنر را به سمت نخست وزیر معرفی کرد. کابینه باهنر در ۲۶ مرداد از مجلس رای اعتماد گرفت و کار خود را شروع کرد. اما این دولت که از میان دولت های پس از مشروطه کمترین عمر را داشت، تنها ۱۳ روز دوام آورد. هشتم شهریور ساعت۴۵/۱۴ جلسه شورای امنیت در ساختمان نخست وزیری تشکیل شد. این جلسه هر هفته روزهای یکشنبه با شرکت فرماندهان ارگان انتظامی، حفاظتی و امنیتی و برخی مسوولان کشور به ریاست نخست وزیر وقت تشکیل می شد. رجایی در طول دوره نخست وزیری اش ریاست جلسه را برعهده داشت. روز هشتم شهریور نیز به رسم سابق او جلسه را اداره کرد و قرار شد از جلسه بعد باهنر خود راساً اداره جلسه را برعهده گیرد. فرماندهان گزارش کار خود را در این جلسه ارائه می دادند و هماهنگی های لازم به عمل می آمد. سرهنگ محمدمهدی کتیبه که در آن زمان به ریاست رکن دو ارتش رسیده بود و در جلسه آن روز شرکت داشت، واقعه را چنین روایت کرده است؛ «... راس ساعت سه بعدازظهر جلسه شروع شد.

طبق روال معمول در اول هر جلسه رئیس شهربانی کل کشور وقایعی را که در طول هفته اتفاق افتاده بود، بیان می کرد که در فلان شهرستان و فلان قسمت این اتفاقات افتاده است... بند آخری که ایشان گزارش کرد راجع به شهادت سرگرد همتی بود. آقای رجایی از فرمانده سپاه سوال کردند که مرگ این سرگرد اتفاقی یا عمدی بود و آقای کلاهدوز شرح داد این جریان اتفاقی بوده. پس از آن من گفتم آقای همتی در دانشکده افسری با من بوده، دارای سوابق خوبی است. همان طور که قضیه را شرح می دادم یک مرتبه احساسی در من به وجود آمد که ناخودآگاه ایستادم. سرم هم می سوخت و چشمم نیز بسته بود، دست که به سرم بردم متوجه شدم آتش از روی موهایم بالا می رود، بعد که چشمم را کمی باز کردم دیدم سالن پر از دود غلیظ قهوه یی رنگ است... میزی که دور آن نشسته بودیم که شاید ۱۰ متر طول داشت اصلاً سر جایش نبود... از در سالن که خرد شده بود، بیرون آمدم. آنجا همه متوحش و نگران بودند. من به راننده ام که هراسان شده بود، گفتم؛ زود ماشین را بیاور. ایشان ماشین بنزی را که سوار می شدم آورد...»۳

چند ساعت بعد معلوم شد رجایی ریاست جمهور و باهنر نخست وزیر که از همه نزدیک تر به انفجار بودند به شهادت رسیده اند. بقیه حاضران مجروح شده بودند. از مسعود کشمیری نیز که دبیری جلسات را برعهده داشت، خبری نبود. گفته شد وی کاملاً سوخته است. برخی بقایای جسد وی فردا همراه شهیدان تشییع شد و روزنامه کیهان نهم شهریور او را از شهدای نخست وزیری اعلام کرد. اما روزهای بعد معلوم شد وی پس از حادثه به خارج از کشور گریخته است. به گفته کتیبه، کشمیری آن روز ضبط صوت بزرگی جلوی مرحوم رجایی و باهنر گذاشته بود که صدای آنها را ضبط کند و احتمالاً در این ضبط صوت بمب کار گذاشته شده بود. کتیبه گفته است وی اواخر سال ۱۳۵۷ به ارتش معرفی شده بود که مسوولیت حفاظت از اسناد و مدارک نیروی هوایی را برعهده گیرد. وی بعدها کارش را در نیروی هوایی رها کرده و به شورای امنیت رفت. ۴

کشمیری چنان مورد اعتماد واقع شده بود که کسی به او شک نمی کرد. کتیبه رفتار او را چنین تصویر می کند؛ «ایشان قیافه حق به جانبی داشت،به قدری موجه که هر کس ایشان را می دید فکر می کرد که حتی نماز شبش ترک نمی شود، با ظاهری که روحانیت و نورانیت از آن می بارید.»۵ به این ترتیب در عرض دو ماه دو انفجار بزرگ ارکان نظام را مورد تهدید قرار داده و کادرهای باتجربه نظام نوپا را به نابودی کشاند. موج ترور و انفجار چنان بالا گرفت که جبهه ها را نیز تحت الشعاع قرار داد. رزمندگان در جبهه می گفتند ما اینجا با صدام می جنگیم و در شهرها هزار دام مشغول توطئه است. ضربه هشتم شهریور رکن اجرایی کشور را فلج کرد. چنان که در قانون اساسی هم پیش بینی نشده بود که در فقدان همزمان ریاست جمهوری و نخست وزیری شورای موقت با چه ترکیبی تشکیل شود، طبعاً باید برای انتخاب سومین ریاست جمهور اقدام می شد.

پی نوشت ها

۱- روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۲ تیرماه ۱۳۶۰

۲- شهید رجایی اسوه صبر و استقامت، ج ۲، بنیاد شهید انقلاب اسلامی، ص ۸۰۴

۳- خاطرات سرهنگ کتیبه، محمدرضا سرابندی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص ۱۹۹- ۲۰۰

۴- همان، ص۱۹۷

۵- همان، ص ۱۹۸



همچنین مشاهده کنید