پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

زنی که مردش را گم کرد


زنی که مردش را گم کرد

صبح زود آژان قد کوتاه صورت سرخی به شوفر اتومبیلی که آنجا ایستاده بود زن بچه بغلی را نشان داد و گفت

صبح زود آژان قد کوتاه صورت سرخی به شوفر اتومبیلی که آنجا ایستاده بود زن بچه بغلی را نشان داد و گفت:

این زن می‌خواسته برود مازندران اینجا آمده، او را به شهر برسانید ثواب دارد.

آن زن بی‌تأمل وارد اتومبیل شد، گوشه چادر سیاه را بدندانش گرفته بود، یک بچه دوساله در بغلش و دست دیگرش یک دستمال بسته سفید بود.

عنوان فایل
زنی که مردش را گم کرد application/pdf
Zani_ke_mardash_ra_gom_kard.pdf
159 KB
دانلود

مجموعه سایه روشن

صادق هدایت