چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مولفه های سه گانه سیاست خارجی
بسیاری در حوزههای آکادمیک، سیاسی و رسانهای بر این اعتقاد هستند که آمریکا در هزاره جدید سیاستهایی را در خاورمیانه دنبال کرد و شیوههایی را مورد استفاده قرار داد که نهتنها منجر به تضعیف جایگاه ارزشی این کشور در منطقه گردید بلکه توجیه منطقی برای اشاعه رادیکالیسم و اعتبار یافتن هنجاری آن را فرصت حیات داد. جمهوریخواهان در هشت سال آغازین هزاره جدید قدرت را در اختیار داشتند و در جایگاه ترسیم مبانی اهداف، گزینهها و روشهای مطلوب در خاورمیانه بودند. منتقدان داخلی و خارجی سیاستهای آمریکا در دو دوره حاکمیت جمهوریخواهان در پهنه سیاست خارجی، نقد خود را متوجه چارچوب تئوریک که بر اساس آن خطمشیها، توجیهات و شیوهها شکل گرفتند، قرار میدهند و به همین روی ورود دموکراتها به کاخ سفید را مثبت ارزیابی میکنند.
تیم سیاست خارجی که در آغازین هزاره سوم مسوولیت هدایت سیاست خارجی آمریکا را بر عهده گرفت در شرایطی در این جایگاه قرار گرفت که دنیایی بهشدت متفاوت در مقام مقایسه با نیمه دوم قرن بیستم فضای عملیاتی را تشکیل میداد. الگوهای توزیع قدرت در شروع قرن بهگونهای بودند که آمریکا از نقطهنظر نظامی چالشناپذیری فزایندهای را به نمایش گذاشته بود. سرمایهداری بهعنوان ساختار اقتصادی بهوسیله تمامی قدرتهای مطرح جهانی چارچوب تولید ثروت قرار گرفته بود و نظریه ثبات هژمونیک و پیامدهای آن از مشروعیت فراگیر در بین بازیگران قابل اعتنای صحنه بینالملل برخوردار گشته بود. لیبرالیسم بهعنوان یک معیار تفسیری، ارزیابی و هویتی، ارزشی بلامنازع از نقطهنظر عدم وجود چالش معتبر جهانی(به مانند کمونیسم) برخوردار بود.
در چارچوب این مولفهها بود که بستر نظری بهوسیله طراحان سیاست خارجی آمریکا برای جهت دادن و هویت بخشیدن به اهداف در صحنه بینالمللی، استقرار یافت. چارچوب تئوریک برای هدایت سیاست خارجی در طول هشت سال آغازین هزاره سوم را بدون توجه به اینکه چه بنامیم بهشدت متاثر از رد تئوری واقعگرایی و لیبرالیسم باید قلمداد کرد. برای نخستینبار ترکیبی از این دو نظریه حیات یافت که به نامهای متعدد مشهور گشت. بعضی آن را واقعگرایی لیبرال، عدهای نومحافظهکاری و گروهی نیز آن را لیبرالیسم با لجهه قدرت نام نهادند اما آنچه همگان بر سر آن توافق داشتند عناصر حیاتبخشی قالب فکری بود که سیاست خارجی آمریکا در هشت سال اول قرن بیستویکم در متن آن طراحی شد و به اجرا درآمد. مولفههای شکلدهنده تئوری توجیهکننده خط مشی پیش گرفته شده بهطور کلی در سطح جهان و بهطور اخص در خاورمیانه را میبایستی در سه مفهوم جستوجو کرد. آمریکا تحقق منافع ملی را در مطلوبیت جهانی ارزشی و ساختاری آشنا یافت. ترویج دموکراسی سرلوحه سیاست خارجی در این دوران قرار گرفت. رهبران آمریکا اعلام کردند که اعتبار کشور ناشی از برازندگی ارزشهایش است و یکی از برترین ارزشها همانا مقوله دموکراسی است.
دموکراسی از آن روی میبایستی ترویج شود که به دنبال استقرار، زمینه مناسب برای توسعه اقتصادی، تحول سیاسی و دگرگونی مدنی را فراهم میآورد. برای نخستینبار جمهوریخواهان سنت حاکم بر حزب و تفکر حیاتبخش دیدگاههای بینالمللی آن را از زمان آغاز بینالمللگرایی در آخرین سالهای قرن نوزدهم که تاکید بر مقولههای مادی بود را جایگزین با گفتمان ارزشی نمودند. مسئلهای که مطرح بود این نکته بود که بسیاری از جوامع محققا خواهان دموکراسی به شیوه آمریکایی یا اصولا دموکراسی به علت اینکه آمریکا آن را میخواهد رواج دهد، نیستند و نبودند. برای پاک کردن این واقعیت نظریه مشروعیت استفاده از قدرت نظامی برای تحقق دموکراسی کاملا اعتبار یافت. با توجه به اینکه ضرورت استفاده از قدرت نظامی نه بهعنوان آخرین گزینه بلکه یکی از گزینههای مطرح بود تاکید فراوان بر این قرار گرفت که برتری چالشناپذیر نظامی میبایستی شکل بگیرد. آنچنان حجمی از توان نظامی باید وجود داشته باشد که در هر زمان که ضروری بود، توسل به جنگ ممکن باشد و در عین حال این اطمینان خاطر همهگیر وجود داشته باشد که نتیجهای جز پیروزی نظامی در صورت توسل به جنگ قابل تصور نیست. در کنار این مفهوم دوم نظریه حاکم بر سیاست خارجی، مقوله سوم حیات بخش نظریه یعنی یکجانبهگرایی بهوجود آمد. پرواضح است که بسیاری از بازیگران، اینکه آمریکا برای ترویج دموکراسی و دیگر سیاستها به جنگ متوسل شود را مطلوب نمییابند و همراه آمریکا نخواهند شد.
در طول جنگ سرد آمریکا در اکثر اوقات در چارچوب حمایت متحدین و همکاری آنها بود که سیاستهای خود را پیاده میکرد، چرا که سیاستها کاملا ملموس و نتایج مادی آن واضح بود. با توجه به این واقعیت بود که آمریکا اعلام کرد که هر زمان ضروری تشخیص دهد بهطور یکجانبه اهداف را دنبال خواهد کرد و مخالفت متحدین و رقبا او را مانع نخواهد بود. حمله به عراق تجسم پرتلالو یکجانبهگرایی بود. ترویج دموکراسی، جنگگرایی و یکجانبهگرایی سه عنصر شکلدهنده چارچوب تئوریک قوامدهنده سیاست خارجی آمریکا بالاخص در خاورمیانه در دو دوره حکومت جمهوریخواهان بود. اینکه دموکراتها چه چارچوب فکری را مبنای تصمیمگیری قرار خواهند داد، تنها این جواب را بهدنبال خواهد داشت که محققا نامی متفاوت را یدک خواهد کشید.
دکتر حسین دهشیار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست